كدخبر: ۷۳۳۸
تاريخ انتشار: ۱۸ تير ۱۳۹۳ - ۱۰:۲۳
send ارسال به دوستان
print نسخه چاپي
التماس دعا برای نجات جنگل دیلمان
نیما صائب
۱
هیچ‌کس‌ پاسخگو نیست. محمدرضا برجی ـ مدیرکل حفاظت محیط ‌زیست گیلان ـ هیچ‌گاه گوشی‌اش را جواب نمی‌دهد. مدیرکل راه و ترابری گیلان هم همین‌طور. رئیس روابط عمومی‌اش هم می‌گوید باید از روزنامه معرفی‌نامه بیاوری و تقاضای مصاحبه را هم کتباً بنویسی. ‌رئیس روابط عمومی فرمانداری هم همین را می‌گوید. بماند که وقتی گوشی را برمی‌دارند و همکارم می‌گوید که روزنامه‌نگار است و می‌خواهد از پروژه تعریض جاده و کارخانه سیمان بپرسد، ابتدا خوشحال می‌شوند، چون فکر می‌کنند قصدش اطلاع‌رسانی درباره مزیت‌های این پروژه پرهزینه است، اما وقتی درمی‌یابند که می‌خواهد از تعداد درختان قطع شده بپرسد، بهانه می‌آورند. نماینده مردم لاهیجان و سیاهکل هم که  همیشه پاسخگو است، اکنون حتی جواب تلفن را هم نمی‌دهد؛ آن‌هم در دوره‌ای که رئیس دولت همه مدیران را به پاسخگویی فرا می‌خواند. پس راست است که می‌گویند رئیس جمهوری یک‌تنه نمی‌تواند کشور را آباد کند، وقتی بدنه‌اش به تفکرش اعتقادی نداشته باشند. همه عاشق به‌به و چه‌چه هستند و دریغ از شنیدن یک نقد خشک و خالی. ظاهراً هنوز فضا عوض نشده است. ظاهراً خبرنگاران هنوز نامحرم هستند... اصلاً این‌جا همه چیز برعکس است. وزیر را راحت‌تر می‌شود گیر آورد و سئوال را طرح کرد، اما ظاهراً دست خبرنگار جماعت به مدیر رده میانی و پایینی همان وزیر هم نمی‌رسد.

۲
وقتی معصومه ابتکار، رئیس سازمان حفاظت محیط ‌زیست شد، اکثر فعالان محیط ‌زیست کشور خوشحال شدند. خوشحالی‌شان بیشتر شد که دیدند بانوی سبز جلسه پشت جلسه می‌گذارد و طرح روی طرح می‌دهد. تکاپوی زیادی برای نجات محیط ‌زیست سرزمین‌مان دیده شد. اما همه‌جا ویرانی دیده می‌شد؛ دریاچه ارومیه، دریاچه ‌هامون، دریای خزر، تالاب‌ها، جنگل‌ها، مناطق حفاظت شده، بیابان‌ها، خشکسالی، آلودگی هوا، انقراض حیوانات، یوزپلنگ‌ها، ببرها و ... . فجایع زیست‌محیطی امان همه را بریده بود، اما خانم ابتکار هیچ‌گاه از پا نمی‌نشست. مشاوران و معاونان تازه‌اش نیز همچنین. اولین سازمانی هم بود که به‌سرعت مدیران میانی و استانی‌اش را تغییر داد. وقتی هم که برجی، مدیرکل حفاظت محیط زیست گیلان شد، در گیلان خیلی‌ها خوشحال شدند که یک محیط ‌زیستی عهده‌دار این سکان شده است. اما... در نیت خیر آقای برجی شکی نیست. او انسان خوبی است. از دور می‌شناسمش. اما... شایعه دور و بر آقای برجی زیاد است. از قضیه سد شفارود گرفته تا ماجرای بودجه خوب استاندار گیلان به سازمان و شایعات پیرامونش و اکنون هم قضیه کارخانه سیمان دیلمان. ما آن شایعات را هیچ‌گاه باور نکردیم، اما این آخری را به چشم دیدیم. حتی مدیر زیردست آقای برجی در دیلمان هم می‌گوید که قطع چند اصله درخت برای نجات جان انسان‌هایی که در جاده دیلمان در خطر هستند، عیبی ندارد. آقای برجی! آیا این طرز تفکر زیست‌محیطی است؟ آیا برای درست کردن ابرو باید چشم را کور کرد؟ خانم ابتکار! آیا هیچ نظارتی بر عملکرد مدیران‌تان در استان‌ها و شهرستان‌ها دارید؟ خانم رئیس می‌داند که دنیا عوض شده و حتی وقتی می‌خواهند جاده‌ای بسازند، سعی می‌کنند از روی درختان ردش کنند و می‌داند که راه‌های زیادی وجود دارد که جاده امن شود و حتماً لازم نیست که درخت قطع و جاده تعریض شود. می‌دانیم که خانم ابتکار سرش خیلی شلوغ است. بانوی سبزمان وقت سر خاراندن ندارد. اما این مسئولیتش است. باید بر عملکرد مدیرانش نظارت داشته باشد. خانم ابتکار! خواهش می‌کنیم که برای جنگل‌های تراش خورده دیلمان کاری کنید. مدیرتان در گیلان که حتی جواب‌مان را هم نمی‌دهد.



۳
وقتی حسن روحانی، رئیس ‌جمهوری کشورمان شد، حداقل ۱۸ ‌میلیون نفر خوشحال شدند. یکی از اولین کارهایش هم این بود که برای معضلات زیست‌محیطی کارگروه تشکیل دهد.  وزرایش را دور یک میز جمع کند و از آن‌ها بخواهد که با سازمان محیط ‌زیست همکاری کنند. اما در این مملکت شاید سال‌ها طول بکشد که تغییرات در تفکر و عملکرد به شهرستان‌ها برسد؛ آن‌هم در دنیای مدرن امروزی که یک پیام کوتاه در چند ثانیه به تمام دنیا مخابره می‌شود. هیچ‌کس در استان‌ها با مقامات محیط ‌زیست همکاری نمی‌کند. جاده می‌سازند، ارزیابی نمی‌کنند... درخت قطع می‌کنند، پاسخ نمی‌دهند... زباله انباشت می‌کنند، به روی خود نمی‌آورند. در این‌جا هیچ‌کس مظلوم‌تر از محیط ‌زیست نیست. در هیچ کشور توسعه‌یافته‌ای کارخانه سیمان را وسط جنگل احداث نمی‌کنند؛ اما در دولتی که دغدغه توسعه دارد، مدیرانش کارخانه سیمان را به بالاترین قله کوه می‌برند. نمی‌دانم با چه عقل سلیم و چه توجیه اقتصادی‌ای؟! انگار که جا برای آقایان قحط آمده. جریمه آقای کارخانه‌دار هم این می‌شود که در پایان احداث کارخانه باید هزینه ترمیم جاده را پرداخت کند. جاده که ترمیم نمی‌شود هیچ، خراب‌تر هم می‌شود تا تعریض شود. چون هیچ‌کس این‌جا پاسخگو نیست. کسی را غم محیط ‌زیست نیست. انگار نه انگار که نماینده‌های ویژه آقای رئیس ‌جمهوری صبح تا شب بیدارند تا مشکلات محیط‌ زیستی مانند دریاچه ارومیه را حل کنند. آن وقت یک نفر در یک سوی دیگر این کشور می‌آید محیط ‌زیست را زیر پایش له می‌کند و مدیران همین دولت هم یار غارش هستند؛ دردناک است تناقضات این دولت.

۴
من یک خبرنگارم. می‌گویند نماینده افکار عمومی هستم. نمی‌دانم واقعاً هستم، یا نیستم... اما می‌دانم که برای قطع این‌همه درخت به بهانه توسعه دلم می‌سوزد. می‌دانم که دل خیلی‌های دیگر هم می‌سوزد. ولو آن‌که در اکثریت نباشیم.  می‌دانم که نیت مدیران و نماینده مجلس هم خیر است، انشاءالله.  اما در عین حال می‌دانم که این راهش نیست. تجربه کشورهای توسعه‌یافته را می‌بینم، متوجه اشتباه می‌شوم. می‌دانم که راه‌های دیگری هم برای توسعه وجود دارد. می‌دانم که مردم دیلمان با داشتن آن طبیعت زیبا آن‌قدر می‌توانند در حوزه گردشگری پول پارو کنند که به کارخانه سیمان نیازی نیست. می‌دانم که به‌جای کارخانه سیمان می‌توان یک هتل بزرگ تمام چوبی ساخت و روزانه صدها مسافر را به آن‌جا کشاند. می‌دانم که به‌جای تعریض جاده می‌توان جاده را مجهز به تجهیزات ایمنی کرد و با آموزش، آمار تصادفات را کم کرد. می‌ماند وقتی که شاید در ترافیک تلف شود که آن‌هم در قیاس با جان طبیعت ارزشی ندارد. خواهش می‌کنم تا دیر نشده کسی از یک جایی، کاری برای این جنگل در خطر بکند...

• روزنامه شهروند، شماره 326، 18 تیر 1393
مطالب مرتبط
نظرات بینندگان:
لاهیجانی: شرم بر همه کسانی که میراث فرزندان این آب و خاک را به نابودی می‌کشانند. وقتی یک عده چاپلوس مویزگو، به لیسانس ادبیات در تریبون‌های رسمی و بنر و پرده، مهندس و دکتر بگویند، معلوم است که مهندسین و دکترهای واقعی در فریاد زدن برای حفاظت از آخرین ذخیره‌گاه‌های اکولوژیکی گیلان "گوش شنوایی" پیدا نمی‌کنند. بگذار کوته‌اندیشانی که به فرمایش امام معصوم، چون خردشان کامل نشده، فقط حرف و سخن بسیار دارند و عرصه تصمیم‌گیری خرد محور را با عرصه زبان‌داری و کلام‌زایی و خودشیفتگی بیمارگونه اشتباه گرفته‌اند، با نابودی این اندک باقی‌مانده، چرخه‌های متوهم خود را کامل کنند. وقتی یک لیسانس ادبیات که خود را عقل کل می‌داند و در همه امور از تقنین و اجرا دخالت می‌کند، به خود اجازه دهد به‌جای این‌همه کارشناس دلسوخته منتقد محیط زیست، خیر و شر و منفعت و مضار توسعه جاده دیلمان را تشخیص دهد، قریانی شدن این میراث ملی جای تعجب ندارد. اینان نمی‌دانند که امروز عرصه تصمیم‌سازی و اجرا به کسانی نیاز دارد که به اندازه چاهی وسعت و به اندازه اقیانوس عمق دارند، نه به پوپولیست‌هایی که به اندازه یک دریا وسعت و به اندازه "یک وجب" عمق! کمی غرور و خودشیفتگی را کنار بگذاریم و همچنان که در منافع شخصی به مشورت صاحبان تخصص واقعی متوسل می‌شویم، آن‌جا که پای منافع مردم در میان است، به ناله دلسوختگان متخصص گوش دهیم. کار را به اهلش وا گذاریم. خوب است این صحنه‌ها مستندسازی شود تا چند سال دیگر که آثار وحشتناک مخرب زیست‌محیطی آن‌ها پدیدار شد، آقایان نگویند: کی بود کی بود؟ من نبودم! واقعاً تا کی باید شاهد بود که ردپای اعمال نظرهای آقایان در همه جا موجود باشد؟! وقتی یک روستایی دلش برای این درخت‌ها و محیط زیست نسوزد، وای به حال بقیه.
عابدینی: واقعاً قصد نگارنده دلسوزی برای جنگل است، یا خرده‌گیری بر این و آن؟ ایشان ازخود نپرسیدند که وضع فعلی این جاده بلای جان رهگذران و مسافران شده! گناه مردم دیلمان چیست که نباید دسترسی آسان به سیاهکل و ... داشته باشن؟ دوست نگارنده! چرا در مقابل تغییر کاربری‌های عمده زمین‌های کشاورزی و جنگلی دیلمان چیزی نگفته و ننوشته‌اید؟ نکند؟؟؟ ... انصاف در انتقاد امری پسندیده است... لطفاً کمی انصاف!
مصطفی: به آقای نماینده اس ام اس بدهید. وقت ندارد. ایشان در این دوره نمایندگی هم مدرک مهندسی گرفته‌اند و هم دکترا. باور نمی‌کنید به پرده‌های شهر مراجعه کنید! فرماندار محترم سیاهکل هم که فکر نمی‌کنم تا چند ماه آینده بداند اوضاع شهر چگونه است. آخر از ریاست [...] تا ریاست فرمانداری فاصله کمی نیست!!!
مفیدی: نمی‌دانم ما مردم گیلان و شهرستان‌های آن تا کی باید چوب فرهنگ زیر آب زنی و عدم پاسخگویی خود را بخوریم؟ نمونه‌اش حرف‌های چندش‌آور شخص مصطفی است که اگر اندکی مردانگی و غیرت و منطق داشته باشد، خود را معرفی می‌کند تا با او به گفت‌وگوی مفصل پرداخته شود. ببینید برادران و خواهران! فریاد وااسلاما در مقابل توسعه یعنی چه؟ آیا این اعتراض را اگر به معنی تعطیلی همه امور عمرانی بگیریم، قابل انجام دادن است؟ استان اصفهان اگر استان اصفهان شد، نتیجه تفکر بالا و اندیشه توسعه‌ای و فردانگر است، نه این‌که به‌جای غضنفر، گل داخل دروازه خودی زدن. درحالی که مسئولین شهرستان سیاهکل از همه انرژی و توان خود برای رفع مشکلات ایجاد شده بهره می‌گیرند. این مقاله سودش جز تخریب روحیه چیست؟ فرمانداری سیاهکل که همیشه سرزنده و پاسخگو است. این آقای نویسنده به کجای فرمانداری مراجعه کرده؟
ورگ: متأسفانه هنوز مسأله‌ زیست‌‌محیط اولویت چندم و گاه موضوعی لوکس و غیرضروری معرفی می‌شود. درحالی که دست‌کم در ارتباط با گیلکان و سرزمین‌شان، مسأله‌ زیست‌محیط اولویت درجه‌ یک و از مسائل حاد و اصلی هویت و زیست و معاش ایشان است. هر آسیبی که به بخشی از اقلیم و زیست‌محیط گیلان و غرب مازندران زده می‌شود، آسیب و ضربه‌ای به هویت و موجودیت این مردم است. چون تنها داشته‌ مردم این سامان و نیز آینده‌شان از بستر همین اقلیم و زیست‌محیط می‌گذرد. بنابراین نباید توسعه را به هر قیمتی خواست، چون دیگر اسمش توسعه نیست، بلکه بساز و بفروش در ابعاد کلان است؛ وگرنه توسعه پایدارش خوب است و پایداری توسعه از همین رعایت و مراعات‌ها و اجتناب از تخریب و آثار سوء پیرامونی به‌وجود خواهد آمد.
مفیدی: عزیز دل آقا یا خانم ورگ؟ سلام. موضوع توسعه راه دیلمان ـ سیاهکل و رفع پیچ‌های پرخطر و آسیب‌خیز و حفظ جان مسافران، اعم از بومی و غیربومی چه ارتباطی به بساز و بفروش در ابعاد کلان دارد؟ ضمناً بدانید که از واجبات توسعه پایدار، راه ارتباطی مناسب است.
مسافر: با سلام. آقای مفیدی! جنگل هیچ، افکار عمومی هم هیچ، حالا واقعاً در خلوت خودتون هم به این حرف‌ها ایمان دارید؟! در همان زمان ساخت این کارخانه مشخص بود که حجم تریلی و کامیون حمل سیمان که روزانه باید از این مسیر عبور کنند، باعث نابودی این محور جنگلی میشه. مشخص بود که اگر فیلتر دودکش‌های کارخانه و باد موافق هم کمی به محیط زیست این‌سوی البرز کمک کند، تردد این حجم خودرو سنگین و سر و صدا و آلودگی آن‌ها این محدوده را نابود می‌کند. واقعاً تصور می‌کنید با فرضاً اصلاح پیج‌ها و شاید تعریض این محور، دلالان و شهرنشین‌ها به این منطقه هجوم نخواهند آورد؟! قبل از این اتفاق هم در ایام تعطیل این محور بسیار شلوغ است. نوار سبز خزر مملو از تجربیات این‌چنین است. کافی است کمی با همکاران خود در مناطق دیگر هم صحبت شوید.
نیما:
1. مسأله سود و زیان در هر طرح اقتصادی مورد توجه قرار می‌گیره، به‌ویژه مسأله‌ای مانند احداث کارخانجات و بهره‌برداری از معادن. اصلاً مشخص نیست چطور پروژه‌ای با چندین میلیارد تومان انجام شده، بدون این‌که به مسأله حمل ‌و ‌نقل و هزینه رسیدن محصول به بازار مقصد فکری بشه (طبق شنیده‌های بنده از منابع مؤثق، هزینه‌های طرح با توجه به گرانی دلار به‌دلیل تحریم، 800 میلیارد تومان بوده است). اول کارخانه را احداث کردند، بعد یادشون آمد که مسیرهای دسترسی به بازار، همه از راه‌های صعب‌العبور و کوهستانی می‌گذرد.‌ حالا میلیاردها تومان باید خرج کنند تا بتوانند محصول خودشان را به بازار بفرستند. میلیون‌ها تومان باید خرج کنند تا جاده‌های منطقه رو با توجه به نوع آب‌ و‌ هوا‌ی منطقه و حجم بار تریلی‌های عبوری هر از چند گاهی ترمیم کنند. همین حالا هم بارها این کار رو کردند. فرض بکنید تازه این جاده تعریض شد. با توجه به مه‌گیری و بارش‌های فراوان منطقه، در بخش بزرگی از سال، عملاً حمل و نقل از نوع سنگین با تریلی و کامیون به مشکل برمی‌خوره. همین الآن تا حالا چند تریلی در مسیر قیچی کردند و چند تا به ته دره رفتند؟ چند نفر مردند؟ هنوز آثار دو تا از کامیون‌ها رو می‌شه در ته دره دید. یا حداقل بنده دیدم. این‌همه خرج که چی بشه، که می‌خواهیم سود کنیم! حالا اگه هزینه‌های فقط اقتصادی این طرح رو کنار سودش بگذاریم، آیا واقعاً این طرح، یک طرح بهینه و اقتصادی بود؟! بدون لحاظ کردن، هزینه‌های اجتماعی و زیست‌محیطی و ... است. تعریض راه به چه هزینه‌ای؟؟؟ بگذریم از این‌که ایجاد چنین کارخانه‌هایی در بسیاری از کشورهای صاحب فکر منسوخ شده و تقدیم به کشورهای درحال توسعه شده به دلایل زیاد. اگر حجم پولی رو که در بالا به اون اشاره کردیم رو ملاک قرار بدیم، یا حتی مقدار بسیار کمتر، به‌نظر شما چند تا کارگاه و کارخانه کوچک ـ چه در مناطق کوهستانی و چه جلگه‌ای گیلان ـ می‌شد احداث کرد، که هزاران مشکل نداشته باشند و همچنین بتوانند مشکلات را حل کنند؟ این کارخانه سیمان به هر دلیلی احداث شد، یکی از دلایل احداثش، رفاه ساکنین منطقه بوده. چه بلاهایی که سر مردم منطقه نیامده. آن‌چنان جاده‌های منطقه اسپیلی به پیرکوه تخریب شده که مردم به کاروان ماشین‌های مرتبط به کارخانه سیمان به شکل کاروان نیروهای دشمن نگاه می‌کنند. صدای ناشی از انفجارهای بدون هشدار معدن این کارخانه در دامنه‌های جنوبی کوه سیدسرا در حاشیه روستاهای نیاول و عاشور آباد و ...، یکی از دیگر مشکلات این کارخانه است. صدای انفجار مهیب در ساعت 2 بعد از ظهر رو با کدام منطق توجیه کرد؟ از خطر تخریب بقعه زیبا و تاریخی سیدسرا هم نمی‌توان گذشت. کسی به یاد این بقعه زیباست؟ کسی به فکر گالش‌های آبادی سیدسراست که زندگی‌‌شون به چه روزی افتاده؟ کارخانه رو می‌زنند تا مردم زندگی‌شون دارای رفاه بشه، نه تباه!
2. ادعا می‌کنیم که آبنده اقتصادی منطقه در گرو گردشگری است. با ایجاد کارخانه سیمان دیلمان و آلودگی‌های صوتی ناشی از انفجار در کوه سیدسرا و همچنین آلودگی هوا و منظر، عملاً گردشگری دیلمان مورد تهدید قرار گرفته است. با توجه به تعریض جاده دیلمان ـ سیاهکل، بخش بزرگی از درختان حاشیه جاده که نقش مهمی در زیبایی مناظر منطقه داشته، درحال نابودی است. گردشگری این‌چنین مناطقی تا حد زیادی به گردشگری منظر وابسته است. ولی الآن مدتی است که گردشگران با منظره شیب‌های بریده شده کنار جاده و تخریب‌های ناشی از روانه گلی، لغزش و ... است. یک زمانی مردم در کنار جاده و در حاشیه جنگل استراحت می‌کردند. امری که امروزه به‌دلیل عبور کامیون‌ها، باعث شده که خیلی‌ها عملاً رغبتی به این کار نداشته باشند.
با شعار که چیزی درست نمی‌شه. زمانی که طرح درحال انجام بود، هرکس که تونست ازش بهر‌ه‌برداری سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خودشو کرد. وقتی طرح به بن‌بست و چالش‌های اساسی رسید، حالا همه می‌گن کی بود کی بود، من نبودم!
3. حالا هم مبحث کارخانه، فرصت مساعدی شد برای کسانی که با تعریض جاده می‌خواستن از زمین‌هایی که یک زمین هکتار هکتار از مردم فقیر منطقه به ارزونی خریدند رو به قیمت گزاف بفروشند. چی از این بهتر؛ مسیر چهار بانده به بهشت گیلان! گاز هم که تازه آمده، به‌به!
علی: سلام. من بچه دیلمانم. اینایی که گفتی، همش درسته. حالا میدونی دارن یه جاده کمربندی میزنن از کارخانه تا لاریخانی؛ دقیقاً از وسط جنگل.
نام:
ايميل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"