در فیلم "لینکلن" اثر استیون اسپیلبرگ (محصول سال 2012 آمریکا)، تصویب لغو بردهداری در کنگره آمریکا، فریبکاری و حتی رشوه دادن از سوی آبراهام لینکلن و یارانش به اعضای حزب دموکرات به تصویر کشیده شد و لینکلن موفق شد با عملی غیراخلاقی، امری اخلاقی را به نتیجه برساند. پرسش مهم این است که آیا لینکلن حق داشت این کار را بکند؟ در اینجا بهقول یکی از فیلسوفان مشهور ما، با یک تعارض اخلاقی مواجهیم. اگر بردهداری بهجای سال 1865 میلادی، در قرن بیستم لغو میشد، چهبسا انسانهای بسیاری دیگر، در رنج و درد از پای درمیآمدند. بنابراین آیا باید بپذیریم کار لینکلن دارای مزیت بوده است؟
در تاریخ کشور خودمان نیز احمد قوام با نیرنگ و زیرکی توانست با استالین به توافقی درخصوص خروج نیروهای شوروی و حفظ تمامیت ارضی ایران دست یابد و منفعت ملت را تأمین کند. آیا کار قوام نیز اخلاقی بوده است؟
از منظر مکاتب اخلاقی، هرگونه رشوه دادن، فریب مردم و خرید رأی در سیاست، امری غیراخلاقی است. اما از منظر بعضی از فیلسوفان، نظیر دیوید راس، ما یک نسخه از پیش تعیین شده نداریم که بر اساس آن، "اخلاقی" یا "غیراخلاقی" بودن اعمال آدمیان را مورد قضاوت قرار دهیم. از این نظر، لینکلن با چند امر اخلاقی مواجه بود که نمیتوان فارغ از نتیجه، درباره عمل وی داوری کرد. اگر عمل نمایندگان حزب دموکرات، خیانت به وفاداری موکلان بود، اما با عدالت و مهربانی و پاسداشت جان انسانی متناسب بود. لینکلن با رشوه و تطمیع، عناصری چون "امانت" و "وفاداری" را به لجن کشید، اما جان بسیاری از انسانها را از درد و رنج نجات داد. پس وزن نتیجه کار او بسی سنگینتر از ضرر غیراخلاقی رشوه و تطمیع بود. ماجرای قوام نیز به فرجامی نیک برای کشور ختم شد. پس کار آنها در نتیجه اخلاقی شد.
با این مقدمه، آیا خرید رأی از سوی کاندیداهای انتخابات، امری اخلاقی است؟ آیا قرار است در میان انبوه کاندیداها، صرفاً چند کاندیدا به نتایج اخلاقی بزرگی دست یابند که امر غیراخلاقی خرید رأی را توجیهپذیر میسازد؟ آیا خرید رأی مناسبات قدرت و ثروت را بههم نمیریزد؟ آیا منتخبان با توسل به آراء خریداری شده، سبب کثرت فساد در سیاست و اقتصاد نمیشوند؟ در این میان، وظیفه دستگاههای نظارتی و داوری چیست؟ وظیفه روشنفکران و نویسندگان و بزرگان یک جامعه چیست که از فساد اخلاقی بزرگ، صدایی به گوش نمیرسد!؟ از دید بسیاری، خرید رأی بر اساس نتایج خفتبار و سهمگینی که دارد، امری غیراخلاقی است که حقوق شهروندان و مشارکت سیاسی و اجتماعی را تضعیف میسازد. نتایج خفتبار، شامل تغییر نتیجه رأی و ناکامی منتخب واقعی مردم و گسترش شیوههای نامیمونی است که میتواند آن را به سنتی مداوم در شهر تبدیل سازد.
در انتخابات شورای شهر لاهیجان بسیاری از مردم عادی و نخبگان نسبت به امر غیراخلاقی خرید رأی که نتایج غیراخلاقی نیز دربر دارد، ابراز انزجار و تبری میکنند. اگر خرید رأیی روی داده و سرنوشت شهری را رقم زده، آیا دستگاههای ناظر نباید نسبت به رواج این پدیده شوم که بر چهره مردمسالاری دینی خراش میزند، ممانعت نمایند؟ بهعنوان مثال، وظیفه هیأت نظارت بر انتخابات شوراهای شهر و روستای استان گیلان چیست؟ آیا نباید نسبت به اتفاقات نامیمونی که افتاده، برای مردم توضیحی قانعکننده داشته باشند؟ جالب این است که نماینده شهر لاهیجان، خود عضو هیأت نظارت است و گویا بسیاری از دوستان و حامیان ایشان نیز در شورای جدید رأی آوردهاند! و ظاهراً قرار است این انتخابات با همه مسائلی که داشته است، مورد تأیید ایشان قرار گیرد.
یک نماینده مجلس بهدلیل قسمی که در خانه ملت یاد کرده است، وظیفه دارد از حقوق مردم حمایت کند و از مفسده ممانعت نماید. اکنون زمان مناسبی برای سنجش درستی بسیاری از ادعاها و فریادهایی است که به نام حمایت از مردم در این شهر سر داده میشد. اکنون روز آزمون سیاست برای سیاستمدارانی است که مدعی "زبان گویا"ی مردماند.