این روزها شهر لاهیجان تصویر دیگری از مدیریت شهری را تجربه میکند. شهروند لاهیجی از خانه که بیرون میآید، تفاوتها را حس میکند. برخی به تحسین مینشینند و برخی دیگر نیز چنین عطش و هیجانی برای توسعه شهری را با تردید مینگرند؛ چرا که اعتقاد دارند، شتاب بیش از حد مدیریت شهری در تحولات ایجاد شده، به همان سرعت شروع شده، بعد از مدتی فروکش خواهد کرد.
البته در این میان گروه اندکی نیز هستند که در گوشه و کنار همین شهر به نقد آنچه تا کنون اتفاق افتاده است، میپردازند. این طیف را بیآنکه در ردیف منتقدین همیشگی شهر بشماریم، اما میتوان تعجیل در نقادی را در نیش قلم و گفتارشان حس کرد؛ گاه قلمفرساییها و بیان موضوعات از ناپختگی و عدم اشراف به دانش تخصصی برنامهریزی شهری برمیخیزد و گاه نیز در سرشت وجودیشان بیاعتمادی به مدیران شهری چنان ریشه دوانده که هر رفتار و عملکردی را با سوء ظن و بدبینی دنبال میکنند.
از گروه اول که این روزها از قدم زدن در پیادهروهای شهر لذت میبرند و شعف گلآراییهای شهر، هوش از سر آنها برده است که بگذریم، در اظهار نظر طیف دوم میتوان قدری درنگ کرد؛ چرا که آنان اعتقاد دارند لازمه هر توسعهای، اتکاء به نظام برنامهریزی و اندیشهمحوری است. شتاب در دگرگونی و تحولخواهی اگر از منطق برنامه محوری و نگاه کارشناسی تبعیت نکند، ممکن است مسیر توسعه شهری را به بیراهه برده و خسارات جبرانناپذیری را در بخشهای مختلف، اعم از سیمای شهری و مبلمان و انضباط شهری و ... تحمیل کند. روشنترین ادلهای که از گذشته برای شهر جدید به یادگار مانده است، تخریب و دستاندازی بافت تاریخی لاهیجان و سربرآوردن برخی ساختمانها با الگوی طرح ژاپنی (یا به تعبیر طعنهوار لاهیگ: شانگهای در سطلسر!!!) و یا تعبیر تأملبرانگیز کارشناسی در وصف جایگزینی باغ ژاپنی در باغ ایرانی حاشیه شهر لاهیجان که این روزها تهدید جدی در اصالتهای ریشهدار این شهر محسوب میشود.
ایجاد میدانهای کوچک و بزرگ و آراستن آن به نیکویی، تعریض خیابانها، تصویرسازی لاهیجان قدیم برای تداعی حس نوستالژیک در شهروندان لاهیجانی و سایر کند و کاوهای عمرانی شهر، بیتردید حرکتی نو و تکاپوی دیگرگونه برای این شهر تلقی میشود، اما جهتدهی فعالیت تجاری، اقتصادی، ورزشی و آموزشی در خیابان شهید بهشتی و بعضاً خیابان کاشف شرقی (محدوده میدان معلم تا ابتدای خیابان قیام)، این زون شهری را در پیک تردد با حجم بارگذاری ترافیکی سنگین و خط سیر پیادهروها را برای شهروندان به عنوان یک خیابان مملو از فروشگاهها و مغازههای لوکس ناهمگون مینماید.
در سوی دیگر، استخر و بام سبز قرار دارد که به عنوان نقطه تلاقی گردشگران با شهر لاهیجان، از یک تصویر کلیشهای به عنوان منحصر به فردترین جاذبه گردشگری کشور رنج میبرد. بلاتکلیفی وضعیت حقوقی جزیره (که البته بعد از عهدنامههای دوره قجری ایران، قرارداد جزیره را نیز میتوان جزء شرمآورترین قراردادهای تحمیل شده به شهر لاهیجان دانست)، ناهمگونی کسب و کار درون مجتمع تجاری با فضای بیرونی آن در ضلع شمال شرقی استخر، نابسامانی فعالیت کسب و کار بعضاً در حاشیه استخر که به ایجاد محیط مشاغل کاذب و دورهگردی دامن زده است و سایر موضوعات دیگری که در این مجال نمیگنجد، هریک نیاز به بررسی دقیق کارشناسی و برنامهریزی هدفمند داشته و میتوان انتظار داشت شهردار لاهیجان به آن اندیشیده است.
با این وجود از درک این موضوع نیز نباید غافل بود که تحولخواهی و آبادانی در شهر نیاز به اعتبارات و منابع مالی متناسب با سطح پروژهها و برنامههای پیشبینی شده داشته که با درک بضاعت محدود اعتباری و بودجه شهرداری ـ که بخش عمدهای از طریق منابع عمومی تأمین میشود ـ میبایست وجدان را به داوری منصفانه در اقدامات صورتگرفته نشست و انتظار مدیران شهری در فراخوان مشارکت شهروندان لاهیجانی را خوشبینانه و در جهت عمران و آبادنی این شهر به پندار عقل سپرد.
• معاون گردشگری اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری گیلان
و مدرس دانشگاه