میراحمد سیدفخرینژاد، متخلص به «شیون فومنی»، چاووشی خوان شعر خزر، ترانه سرای «گالپوشی خانه»های بیپناه، فردوسی سیستان شالی، باباطاهر جنگلهای عریان، سعدی بوستانِ واژه، حافظ کوچههای شمال، نظامی «گیشه دمرده»ها، صائب مضمونآفرین، نیمای روستای آدمی و... هرچه هست و هرچه نیست بواقع «شیون شعر» و «شاعر مردم» است. او از معدود شاعران محبوب سواحل صبوری خزر است که به گواهی آثارش به عنوان شاعر موفق دوزبانه مردمی در ادبیات معاصر رخ نموده است. شیونِ شالیزاران شمال، در شعر گیلکی نه بواسطه صدای دلنشین دکلمهاش در اجرای شعرهای مردم مدار نوارهای کاست صوتی گیله اوخان (پژواک گیلان) بلکه با آمیختگی هنرمندانه از عناصر بومی، باورها، سنتها، افسانهها، ضرب المثلها و کاربرد و گزینش مناسب واژگان و اصطلاحات در تارو پود زبان شعری برخاسته از جوهره و اصول ادبی و هنری زیبایی شناسانه و نیز بهره از ظرفیتهای گویش گیلکی با شگرد هنر طنز، اندیشمندانه به درک هستی و به انسان و جهان پرداخت. شعرهای فارسی «شیون غزل امروز» در سه سطح زبانی، ادبی و اندیشه، نشان دهنده پیوند خجسته «نوآوری» و «سنت» است و این مهم برخاسته از پشتوانه غنی و درک عمیق شاعر از فرهنگ و ادبیات پیشین تا جریانهای ادبی معاصر بوده است. در این پیوند خجسته، تلفیق زبان جدید با دغدغهها و تجربههای نو، نوآوری در بیان مضامین، مفاهیم و تعابیر، تصویرسازی و ترکیبسازی تازه، آفرینش جلوههای مکاشفه برانگیز صورخیال به همراه رنگ و صبغه اقلیمی و بومی شمال در قالب بازتاب عناصر جغرافیایی (طبیعت و...) کاربرد سمبلها و واژگان محلی و... با نگاهی تازه به جهان و انسان در بافت و بیان و ذهن و زبانی شاعرانه، به شعر شیون تشخص و هویت ویژهای میبخشد. در روزهای پایانی خرداد 1377، سه ماه پیش از سفر آسمانی شیون، روزی پدر، مرا رو در روی چشمان مهربانش نشاند و برایم شعری خواند؛ مثل همیشه، گوش جان به گفتارش سپردم وقتی شعر به پایان رسید از جان دریافتم به تعبیری «شعرِ خداحافظی»اش را سروده است؛ شعری سرشار از صلابت، شهامت و مرگ آگاهی با جهان بینی و نگاهی فرا بومی و فرا ملی.
• متولی آثار ادبی و هنری شیون فومنی •• روزنامه ايران، شماره 6310، 23 شهريور 1395