یک گیلانی عضو هیأت مدیره گروه صنعتی ایران خودرو شد
با انتخاب اعضای جدید هیأت مدیره گروه صنعتی ایران خودرو، یک گیلانی به ترکیب تیم مدیریتی این مجموعه خودروسازی راه یافت.
با انتخاب اعضای جدید هیأت مدیره گروه صنعتی ایران خودرو، یک گیلانی به ترکیب تیم مدیریتی این مجموعه خودروسازی راه یافت. به گزارش "لاهیگ"، درپی تصمیم مجمع عمومی عادی بهطور فوقالعاده گروه صنعتی ایران خودرو که 22 اسفند سال گذشته با حضور 72 درصد سهامداران برگزار و امروز رسماً اعلام شد، جمشید ایمانی کتک لاهیجانی به عضویت در هیأت مدیره این خودروساز 53 ساله کشور درآمد.
جمشید ایمانی کتک لاهیجانی متولد سال 1343 در روستای کتک لاهیجان بخش کوچصفهان و دارای مدرک کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی از دانشگاه آزاد اسلامی است. وی که هماکنون معاون اقتصادی و مالی قرارگاه سازندگی خاتم الاوصیاء است، یکی از نامداران صنعت خودرو کشور با تجارب وسیع مالی و اقتصادی بهشمار میرود که از محبوبیت گستردهای در بین مدیران، کارشناسان و حتی کارگران دو غول خودروسازی کشور (ایران خودرو و سایپا) برخوردار است. این مدیر گیلانی دارای سوابق برجستهای چون رئیس هیأت مدیره شرکت ایرانی ـ فرانسوی رنو پارس، رئیس هیأت مدیره و قائممقام مدیرعامل گروه خودروسازی سایپا، عضو هیأت مدیره بانک پارسیان، قائممقام مالی و اقتصادی مدیرعامل گروه صنعتی ایران خودرو، عضو هیأت عامل و معاون پشتیبانی سازمان توسعه و نوسازی معادن و صنایع معدنی ایران (ایمیدرو) است. نائب رئیس هیأت مدیره شرکت سازههای خودرو دیار، نائب رئیس هیأت مدیره شرکت توسعه صنایع خودرو، نائب رئیس هیأت مدیره شرکت توسعه ساختمانی پارسیان، عضو هیأت مدیره شرکت بیمه پارسیان، رئیس هیأت مدیره شرکت گروه سرمایهگذاری سایپا، عضو هیأت مدیره شرکت طراحی مهندسی و تأمین قطعات ایران خودرو (ساپکو)، عضو هیأت مدیره شرکت تأمین سرمایه بانک ملت، عضو هیأت مؤسس انجمن صنفی مدیران مالی ایران، نائب رئیس هیأت مدیره شرکت رایان سایپا، نائب رئیس هیأت مدیره شرکت خدمات مشاوره و تأمین منابع مالی ایدرو، عضو هیأت مدیره شرکت پارس خودرو، عضو هیأت مدیره شرکت تولیدی موتور گیربکس و اکسل سایپا، رئیس هیأت مدیره شرکت نرمافزاری پویا مهر، نائب رئیس هیأت مدیره شرکت سایپا شمال، نائب رئیس هیأت مدیره شرکت بازرسی کیفیت سایپا، عضو هیأت مدیره و معاون مالی و اداری شرکت صنایع چوب و كاغذ ایران (چوکا)، از جمله دیگر سوابق اجرایی ایمانی است. گفتنی است، در جریان تغییرات مدیریتی گروه
خودروسازی سایپا در آذر سال 1393 که با تغییر در ترکیب هیأت مدیره آن همراه بود، از
جمشید ایمانی بهعنوان عضو هیأت مدیره و سپس گزینه جدی
مدیریت عاملی این شرکت خودروسازی یاد میشد كه در آخرین لحظات، نام او به دلایل نامعلومی از فهرست نامزدها
حذف شد.
شایان ذکر است، خبرگزاری موج در 27 مرداد 1389 در یادداشتی با عنوان "علی کریمی و جمشید ایمانی؛ نوابغ گل و پول!" به تشبیه این دو نابغه اتفاقاً گیلانی کشور پرداخت و نوشت: "اگر انسانها سرمایههای جامعه هستند، نوابغ گرانترین سرمایههای جامعه خواهند بود و کشتن نوابغ، کشتن ثروت اصلی جامعه است. این روزها دو اتفاق همزمان در دو فضای اجتماعی مختلف درحال پیشروی است که شخصیت اصلی هر دو داستان، ویژگیهای مشترکی دارند. یکی "علی کریمی" کاپیتان باشگاه استیل آذین است که با کنار گذاشته شدن از سوی مدیرعامل باشگاهش، این روزها برای چندمین بار در زندگی حرفهای خود در رأس اخبار ایران قرار گرفته است، و دیگری "جمشید ایمانی" کاپیتان ایران خودرو؛ مردی از جنس اقتصاد و بهطور مشخص مدیریت ارشد مالی و اقتصادی که عصر دیروز با استعفا از قائممقامی مدیرعامل ایران خودرو به دلیل فشار مقامات مافوق، کل صنعت خودرو را عزادار کرد. بهطور کاملاً اتفاقی هر دو شخصیت روایت ما اصالتی گیلانی دارند و خاستگاه خانوادگی هر دو در محلههایی در نزدیکی هم در اطراف شهر معروف لاهیجان در گیلان قرار دارد. "کریمی" نابغهای است که حتی آسیا لنگه او را تا مدتها نخواهد دید و "ایمانی" نیز اسطورهای است که بیاغراق دستکم صنعت ایران نمونهای از او را تا سالها پیدا نخواهد کرد. "کریمی" و "ایمانی" از نوابغی هستند که در زندگی کاری خود جدای از آموختههای حرفهای، تواناییهایی ذاتی و درونی دارند که در هیچ مدرسه و کتابی یافت نمیشود. "کریمی" از آغاز زندگی حرفهای خود در اوان جوانی نشان داد هیچ ناراستی را برنمیتابد و بارها و بارها در برابر کژیها ایستاد و تاوانهای سنگین ایستادگی خود را نیز داد. در سوی دیگر، "جمشید ایمانی" نیز در طول دوران حرفهای کاری خود بارها در برابر حرکات غیر مستدل، غیر کارشناسی و غیر حرفهای شغلش ایستاد و تاوانش را نیز به اشکال مختلف داد. هر دو طرف روایت ما از استقلال فکری کامل برخوردارند و اجازه هیچ دخالتی در حوزه حرفهای خود را حتی با هم قسم خوردگانشان نمیدهند. آنها طبق استانداردهای حرفهای، آموختهاند یا به کارشان اعتقادی هست که انتخاب شدهاند یا خیر! پس اگر آگاهانه انتخاب شدهاند، باید اختیار حرفهای هم در مواجهه با شرایط کاری خود داشته باشند. یکی سلطان تولید گل است و دیگری سلطان خلق پول! یکی از زمینهای خاکی فوتبال به اینجا رسیده است و دیگری با کار چرتکه. هر دو از جوانی حرفهشان همین بوده که الآن استادش هستند و کار دیگری بلد نیستند و هر دو پلهپله تا اوج رفتهاند. اوج شهرت و توانایی و کارآیی هر دوی آنها به همگان ثابت شده است. بنابراین هر دو وقتی در شرایط غیر حرفهای مسئولیتشان قرار میگیرند، با صلابتی مثال زدنی و بسیار مشابه هم، یک پاسخ مشابه دارند: ما نیستیم!!! این کاربردیترین پاسخ نوابغ در جوامع کمتر توسعه یافته است که شانس درک نوابغ کم بوده و اگر پدیده نخبگی باور نشود، "کم" نیز باقی خواهد ماند. "کریمی"بسیار اندک و انگشتشمار در زندگی حرفهای خود خطای استراتژیک داشته و "ایمانی" نیز همواره اینگونه بوده است. هر دو با خواهش و التماس و پادرمیانی دیگران، مسئولیت جدیدی را پذیرفته و وقتی پذیرفتهاند، تأثیر غیرقابل باوری داشتهاند. "ایمانی" مورد تأیید دوست و دشمن است. "کریمی" نیز این روزها ثابت شد دشمنترین افراد نسبت به او نیز رفتار حرفهای او را تأیید میکنند. "علی دایی" که به باور افکار عمومی، دشمن "کریمی" محسوب میشود، دیروز به دفاع جانانهای از او پرداخت. "ایمانی" نیز از نظر همه طیفهای سیاسی، اقتصادی و اجرایی تأیید شده است. با اینهمه هر دو دشمنانی با ویژگیهای شخصیتی مشترک دارند. تاریخ نشان داده تنها یک طیف از انسانها، دشمن جدی نوابغ هستند و آنهم انسانهای ناتوان و ضعیف که از لحاظ اجرایی و یا تصمیمگیری بالاتر از نوابغ قرار دارند و یارای برابری در برابر وزن و توان آنها را نداشته و به این نتیجه رسیدهاند که هرگز به گرد پای اینان نیز نخواهند رسید و باید با بهانههای مختلف حذفشان کنند. "کریمی" سمبل یک نابغه تمام عیار است که در پیچیدهترین شرایط مکانی و زمانی، حرکات و تصمیمات محیر العقولی را اجرایی میکند که هیچکس در باورش نمیگنجد و "ایمانی" نیز همچون شطرنج بازی قهار، در گوشهای بنبست که هیچ حاضر و ناظری امیدی برایش نمانده، راهی به وسعت یک اقیانوس میگشاید. آخرین جادوی او که اوج کینه دشمنانش را درپی داشته، گشودن قفل معامله 18 درصدی سایپا در بورس با خریدن سهام گروه بهمن در سایپا اتفاق افتاده است که او با سمت رئیس هیأت مدیره شرکت سرمایهگذاری سایپا وارد گود شد و کاری کرد کارستان و دقیقاً دشمنانش از همین حضورش زخم خوردهاند؛ درحالی که او کوچکترین تخلفی انجام نداده است و اینهم نمک دیگری بر زخم دشمنان قسم خورده اوست. در عالم واقع، نوابغ اینگونهاند؛ اینقدر ذهنشان آماده و ورزدیده است که اصلاً در لحظه تصمیم برخلاف آنچه در ذهن افکار عمومی میگذرد، در آن لحظه فکر نمیکنند و به کسری از ثانیه فقط حرکات را پشت سر هم انجام میدهند و جالبتر اینکه آنقدر در زمان کوتاه و بدون تأمل این حرکت را انجام میدهند که همان میشود که در باور افکار عمومی به آنها لقب "جادوگر" میدهند. "کریمی" این کار را با پا و توپ انجام میدهد و "ایمانی" با فکر و پول. او استاد مسلم پا و توپ است و دیگری استاد مسلم قانون و اقتصاد. روزی ژرمنها به "کریمی" گفتند تو هرگز روی برف مونیخ را نخواهی دید و او دید و روزی به "ایمانی" گفتند تا تو را از سر راه برنداریم، خودروسازی را نمیتوانیم فتح کنیم و نتوانستند. دلیلش جای دوری نیست و با معادلات او، داستان خصوصیسازی راه صنعت خودرو را طی کرد. نوابغ اینگونهاند و راه دیگری با آنان نمیتوان درپیش گرفت. از جنس تعهد به کار و اجتماعاند. آنها سختترین شرایط را برای آزمایش توانایی خود انتخاب میکنند و نگران هیچ چیز نیستند. خونسردی در هر دو مثال قصه ما موج میزند و وقتی زمان لازم فرا رسید، هیچ قدرتی جلودارشان نیست. این خصلت نوابغ است که انرژیشان را بیهوده هدر نمیدهند. "ایمانی" زمانی از سایپا به ایران خودرو آمد که سایپا در مقایسه با ایران خودرو در اوج آرامش مالی بود. آنقدر مستحکم بر آنچه که طی چندین سال تلاش در ساختار مالی سایپا ایستاده بود که افکار عمومی حضور "ایمانی" در خرابه مالی ایران خودرو را خودکشی حرفهای او قلمداد میکردند؛ اما نوابغ حسن برجسته دیگرشان، چالش پذیری است و این در درونشان میغلتد، نه اینکه حساب و کتاب کردنی است و اگر حساب و کتاب کردنی بود که "کریمی" رفاه بی حد و حصرش در امارات و قطر را با چالشهای شبانه روزی فوتبال ایران عوض نمیکرد و "ایمانی" گنج قارون سایپا را با گداخانه ایران خودرو!!! تسلط بر محیط زمانی و مکانی و آرامش و شتاب همزمان درحال حرکت جزء خصیصههای بیمثال کریمی و ایمانی است. همه این مثالها به این خاطر بود که بدانیم نوابغ اساس حرکتشان یکی است؛ فقط ابزارهای مورد استفادهشان فرق میکند. همه این نکات برجسته از تواناییهای نوابغ گفته شد؛ اما در پس اینهمه توانایی، روحی بسیار لطیف نهفته است که بهرغم تلاش پیوستهشان برای پنهان کردن لطافت روحشان از منظر عمومی، اما برای نزدیکانشان و افراد مورد وثوقشان این لطافت بسیار ملموس است و به همین خاطر هست وقتی نوابغ میبینند تواناییشان درک نمیشود، سریعاً کناره میگیرند. این کنارهگیری در هر دو نابغه داستان ما صدق میکند. کنارهگیری پر سر و صدای "علی کریمی" از تیم ملی و کنارهگیری "جمشید ایمانی" و بازگشت او به زادگاه آرامشبخشش در گیلان از نقاط کلیدی زندگی هر دو نابغه روایت میکند و جالبتر اینکه هر دو پس از مدت کوتاهی با پادرمیانی بزرگان و اصرار بسیار بهخاطر تعهدات اجتماعی به کارشان برگشتند. هر دو مثال قصه ما در اوج محبوبیت اجتماعی هستند. یکی محبوب تماشاچیان، چون فاتح معروف دروازههای بسته است و دیگری محبوب سهامداران، چون ناجی شرکتهای ورشکسته است. حالا گمان میکنید هرکس در برابر این هجمه بیپایان محبوبیت بایستد، شانسی برای باقی ماندن دارد؟ دلیل این مدعا، هجمه توپخانههای رسانهای پس از سرشاخ شدن دو نفر با این دو مثال قصه ماست که از زمین و زمان حملات رسانهای بر سر مخالفان آنها میبارد. دلیلش نه پول و اعتبار و نفوذ آنهاست، نه؛ دلیلش تنها این است که افکار عمومی، آنها را بهعنوان ناجیان حرفهشان پذیرفته است و رسانه فقط بازتاب دهنده واقعیت جامعه به روی صفحه تلویزیون و یا روی کاغذ روزنامه و بر روی تلکس خبرگزاری است و این دقیقاً نکتهای است که خیلیها نمیفهمند و به مقابله با نوابغ میپردازند، به گمان اینکه حالا که همه اختیارات در دست آنهاست، میتوانند آنها را برای همیشه از میدان بهدر کنند، درحالی که اصل قدرت نوابغ اختیار نیست، بلکه هویتشان و تواناییشان است که دیدنی نیست، بلکه درک کردنی است. درک نیز داستانی جداگانه دارد که آن دیگر، گفتنی نیست... امروز زمان فرصت سوزی نیست. اگر مالک باشگاه استیل آذین هنوز نمرده است تا هرکس در باشگاه او هر تصمیمی بگیرد، دولت نیز مالک شجاعی دارد که هرکسی نمیتواند در آنجا تصمیم نسنجیدهای اتخاذ کند!!!"