خبر فوت دکتر افشین پرتو در سفر سمنان به من رسید. دکتر افشین پرتو معلم من بود و من طی سالهای گذشته، بسیار از تاریخ تمدن و فرهنگ از او آموختم. لویی پاستور میگوید: "هر انسانی باید از خود بپرسد که من برای کشورم چه کردهام؟" دکتر افشین پرتو هرچه در توان داشت، در جهت شناساندن تاریخ تمدن و فرهنگ سرزمین خویش تلاش کرد. او تا پایان عمر، جستوجوگر بود، انسان وار زیست، نه برای خود، بلکه برای دیگران. تولستوی میگوید: "نویسندگان معماران روح بشراند." او در جهت تکامل افکار جامعه خیلی تلاش کرد. آثار ارزشمندی، از جمله کتاب و مقاله خلق کرد. در همایشهای تاریخی در گوشه و کنار کشور شرکت کرد و مقالات ارزشمندی ارائه نمود. او به این تفکر نویسنده بزرگ ـ امرسون ـ باور داشت که همانطور که درخت از خاک تغذیه میکند، انسان هم برای زنده ماندن باید از تاریخ تغذیه کند. توجه خاصی به تاریخ گیلان داشت و کار کردن در خرده تمدنها و فرهنگهای تاریخ محلی را ارزشمند و گرانبها میدانست که عمدهترین نقش را در شکلپذیری هویت و رفتارهای اجتماعی بازی میکند. به همین خاطر همواره از تاریخ گیلان مینوشت. دکتر افشین پرتو در جهت رشد و تعالی جامعه علاوه بر کار نوشتن، در کلاس درس تاریخ هم تدریس میکرد. کار هنرمندانه او در کلاس تاریخ دو چیز بود: 1- شاگردانش را به اندیشیدن نسبت به رویدادهای تاریخ وا میداشت. 2- آنها را علاقهمند به تاریخ میکرد. مبنای کارش در کلاس همانا پرورش ابتکار و خلاقیت و زنده کردن فرهنگ پژوهش و تحقیق در شاگردانش بود. دکتر افشین پرتو اهل کتاب بود و کتاب را لذت زندگی میدانست. زندگی او پربار و تأثیرگذار بود. پرکار و فروتن بود. او گره گشای بسیاری از افرادی بود که درگیر مسائل فکری در عرصه تاریخ بودند. در مجموع، در شناساندن تاریخ، بسیار موفق عمل کرد. بر ماست تا او را مانند دیگر بزرگان این کشور پاس بداریم؛ چرا که کشور مشتی خاک نیست، بلکه این بزرگان کشوراند که به خاک ارزش میگذارند. مانند او پرکار، جستوجوگر و خلاق باشیم و مطالعه را لذت زندگی بدانیم. روانش شاد باد.