انسان پسیكولوژیك فردی است كه به بیماری آزمندی و خودشیفتگی مبتلاست. او نمیخواهد و بلكه نمیتواند دست از نمایشگری و صحنهآراییهای خود بردارد. مدام پیش این و آن پز بیهوده میدهد؛ چرا اینكه بهشدت احساس حقارت دارد و نمیتواند خود را محسود این و آن جلوه ندهد. وقتی با هزار و یك ترفند در منصبی میخزد(!) و یا به صدارتی میرسد(!) جاه پرستانه و غارتگرانه، همه امكانات كشور را به نفع خود مصادره میكند. توجیهگری، دروغ زنی، حسادت و مقایسه و كینه و نفرت نمیگذارد كه انسان پسیكولوژیك و عقدهمند، در چارچوب شرع و قانون، خادم و همواره در صلح و همزیستی مسالمتآمیز با دیگران زندگی كند. همه هويت او، حاصل نقابپردازی و بازی با كلمات است! او همیشه در تب و تاب جلوهپرستیهای خویشتن بهسر میبرد. غرور عصبی و پسیكولوژیك، لحظهای دست از سر او برنمیدارد. چشم ندارد هم سطح و برتر از خود را ببیند! وجودی پر از تضاد و تعارض دارد كه میتوان در رفتار و گفتار و نوشتارِ پر از یاوهبافیهای او به وضوح به نظاره نشست. گویا فرد پسیكولوژیك از كودكی اینگونه شرطی و برنامهریزی شده است. انقلاب، نظام، رهبری، قانون اساسی، مصالح و منافع مردمی، خون شهیدان و همه سرمایههای اجتماعی، برای او سكوی پرش است و بس! با هر جناح حاكمی، سر سازشكاری دارد! او هرچه دارد، از این نان به نرخ روز خوردنها، فراچنگ آورده است.
فرد پسیكولوژیك مدعیِ همه دانی است! مباحثات و مناظرات او بر دو محور میچرخد: اثبات خوديّت و انتشار مشتی چرنديّت! همین: "یك نكته در این معنی گفتیم و همین باشد." پردهدر و آبروبر است. از نظر او، پرده و پروایی برای تصاحب و تحفظ قدرت نیست! ادعا میكند كه به جایی رسیده است؛ كدام جا؟ لافزنی و ناواقعگرایی، سكه رایج كار و بار اوست! همه باید در مدح چنین فردی داد سخن دهند. همه باید فرو كوبیده شوند تا او در رأس باشد. همه باید در خفقان باشند تا او گویا باشد! در پرده پندار او، جز او احدی حرفی برای گفتن و طرحی برای اجرا نمودن ندارد. هركس كه با او نسبت ندارد، عدمش به زِ وجود! هركه با او همكاسه نیست، علیه اوست! به زعم فرد پسیكولوژیك، همراه نبودن دیگران، از این جهت است كه او پستی برایشان تدارك ندیده است! "آری كافر همه را به كیش خود پندارد." در یك كلام؛ انسان پسیكولوژیك و عصبی، فردی سخت بیمار و توهم زده است، پر از باد و بیداد. لذا باید مدام از زبان مولانا به او گفت:
باد را بشكن كه بس فتنهست باد
پیش از آن كت بشكند او همچو عاد