گشته تا جغد نشین خانه بی بام و درم هم مرا نیست بهجز نوحهگری كار دگر! نخستین نشست علمی پیرامون "بررسی توسعه؛ زمینهها و موانع تحقق آن" كه با حضور گرم و حداكثری مردم و پارهای از مسئولین و فعالان سیاسی در روزهای اخیر در رشت برگزار شد، طلیعهای رهگشا برای بازخوانی وضعیت شكننده و آشفته استان گیلان در سالهای گذشته است. دقت در محتوای این نشست علمی و سخنرانی مبسوط و جامع دكتر محمود سریعالقلم به نیكی نشان میدهد كه، چگونه برونرفت گیلان از ایستایی و بلكه احتضار، وجهه اهتمام همه صاحبنظران و نخبگان گیلانی قرار گرفته است. روشن است كه به صرف انتقاد و گلایهسازیها و نوحهپردازیها، وضعیت نابسامان گیلان بهسامان نمیشود! پس باید دست به كاری زد تا غصه سرآید. جامعه ما، مطلوب فراوانی دارد، اما آنچه كه در صدر مطلوبات مینشیند، مفهوم توسعه (Development) میباشد. هرچند كه در سخن استاد مدعو، مشخصاً مبحثی تحت عنوان "سازوكارهای توسعه ایران" مطرح نشد، اما به مصداق "چون كه صد آمد، نود هم پیش ماست"، در مباحثات مطروحه، پارهای از امهات و ملاكات توسعه ایران در تراز توسعه جهان، مورد توجه و واكاوی واقع شده است. تحقیقاً، الگو و اصول توسعه، امری جهانی و ثابت است و در هیچ شرایطی استثناء برنمیدارد. نمیتوان و نباید بی اعتقاد و اعتماد به اپیستمه توسعه جهانی، از نزد خویش آسمان را سخت بشكافت و طرحی نو درافكند! هرگونه خرق اجماع در زبان مشترك توسعه، ره به تركستان است! خوشبختانه بر مبنای دادههای آماری، ایران از جهت واجد بودن ظرفیتهای بالقوه توسعه، جزء 15 كشور اول جهان بهشمار میآید. برای تعقیب و تضمین مختصات و پیشنیازهای توسعه (با مراعات موازین فرهنگ عمومی جامعه) باید به همان راهی پا نهاد كه دیگران پا نهادهاند. راه توسعه، با فلسفه جدید، علم جدید و فنآوری جدید گشوده و گسترده میشود. این ادعا و انتظار كه روزی فردی سوار بر رخشی افسانهای(!) به این دیار میآید و آن را از انفعال و انحطاط كنونی رهایی میبخشد، بیشتر به یك توهم و بلكه به یك ماخولیا شبیه است، تا یك امید و انتظار معقول! نادر افتد اهل این ماخولیا منتظر كه روید از آهن گیاه! (مولوی) استان گیلان در عین حال كه بر بلندای عظمتی غبطهانگیز قرار دارد و در درون خود از امتیازاتی چون كوه، دریا، جنگل، معادن، مناطق گردشگری، اراضی قابل كشت و ... برخوردار است، اما همچنان در تنور گدازنده فقر میسوزد. اعداد و ارقام فزاینده بیكاری، بیخانمانی، بدهكاری، اعتیاد، هدم منابع طبیعی، تخریب محیط زیست و ... آمارهای تكاندهنده و نگرانكنندهای است. باید خود را در مقابل این پرسش بنشانیم كه، چرا اكنون در چرخه احتضار، سرنگون فرو افتادهایم؟! باید فارغ از تعلقات جناحی، به تاریخ و امكانهای آینده این سرزمین بیاندیشیم. برای توسعه و پیشرفت گیلان، نمیتوان همه اقتدار و اختیار را (در پشت پرده) بهدست یك نفر یا جمعی محدود از نفرات سپرد(!) تا آنان آن كنند كه خود میخواهند ! روشن است كه به فرض سلامت احوال(!) هم این حضرات، اطلاعات لازم در اینخصوص را در چنته ندارند. تمركز تصمیمات و تصویبات راهكارهای استان گیلان بهدلیل عدم امكان جمع همه اطلاعات در یك جا، امری ناممكن و برنیامدنی است. این همان سخن قدیم بزرگمهر ـ وزیر مقتدر انوشیروان در دوره ساسانیان ـ است كه وقتی انوشیروان از او سئوال كرد و بزرگمهر در جواب گفت: نمیدانم، انوشیروان گفت: تو كه وزیر منی و مستشار اعظم منی و اینهمه حقوق میگیری، چطور نمیدانی؟! بزرگمهر در پاسخ گفت: همه چیز را همگان دانند و همگان هنوز از مادر نزادهاند! و نیز گفت: من به تناسب دانستنیهایم مزایا میگیرم. اگر میخواستم به تناسب ندانستههایم مزد بگیرم، آنگاه خزانه شاهنشاه، تهی میشد! بلایی كه هماكنون ما به آن مبتلاییم، البته معلل به عللِ متعددی است كه از جمله آن، بعضاً وجود رؤسا و نمایندگان بیعنایت و بیكفایتی است كه در مصادر كار، خود با غوغاسالاریها در سربالاییها ایستادهاند و استان را به سرازیریها فرستادهاند! راه توسعه پایدار گیلان، امری ممتنع نیست، بلكه روندی امكانپذیر است كه آنهم تنها با همفكری و همگرایی نخبگان دلسوز گیلان، گشوده میشود و ادامه مییابد. اینكه در بادی امر چنین نشستهای علمی به وقوع بپیوندد و چنین تشكلی حادث شود، البته تشخیص مباركی است و باید در شعاع این چراغ حركت كرد. میدانیم كه از هزاران سال پیش، انسان را "حیوان ناطق" خواندهاند؛ یعنی موجودی كه برای دستیابی به هدف خود، مناسبترین وسیله را انتخاب میكند. نویسنده این یادداشت به سهم خود از دستاندركاران جریان توسعه گیلان تشكر میكند و آنان را به ادامه این راه پرفراز و نشیب فرا میخواند و خطاب به آنان میگوید: نیت خیر مگردان كه مبارك فالیست.
ایمان: 1- جالبه که نویسنده مقاله برگزاری یک نشست رو "طلیعهای رهگشا برای بازخوانی وضعیت شكننده و آشفته استان گیلان در سالهای گذشته" میدونند! حالا گیرم طلیعه بودنش رو پذیرفتیم، اما با چه سازوکاری یک نشست قراره راهگشا باشه؟ اصلاً تا کی قراره وضعیت شکننده و آشفته یک استان توو این نشست و اون سمینار کذایی بازخوانی بشه؟ چه نیازی به این بازخوانیها هست، وقتی همه میدانند که وضعیت شکننده و آشفته است؟ آیا واقعاً کارکرد این نشستها آنگونه که نویسنده ادعا میکند، برای "همفكری و همگرایی نخبگان دلسوز گیلان" است، یا رونمایی از تشنگان قدرت در میان سیاهی لشکرشان؟ کدام افکاری در نشست عرضه شد که ناهمفکر بودند و سعی بر همفکری داشتند؟ چه واگراییهایی در نمایش فرصت عرض اندام پیدا کردند که حین و بعد از نشست همگراتر شدند؟
2- جالب است که نویسنده در عین حال که سخنرانی سریعالقلم را مبسوط و جامع میدانند، میفرمایند: "در سخن استاد مدعو، مشخصاً مبحثی تحت عنوان سازوكارهای توسعه ایران مطرح نشد." توجه میکنید؟ یک سخنرانی مبسوط و راهگشا که اصلاً حرفی از ایران در سخنرانی نبوده، چه برسد به گیلان!
3- اما گویا نویسنده بالاخره از آسمان و ریسمان بافتن خسته میشود و میرود سراغ اصل مطلب: "وجود رؤسا و نمایندگان بیعنایت و بیكفایتی است كه در مصادر كار، خود با غوغاسالاریها در سربالاییها ایستادهاند و استان را به سرازیریها فرستادهاند!" اما حیف که دیگر یادداشت به پایان رسیده است و ما نمیفهمیم که چه سازوکاری این وضع را بهوجود آورده و این نشستها و سمینارهای کذایی همراه با پذیرایی چطور میخواهد علیه این سازوکار وارد عمل شود؟ با کدام پرنسیب سیاسی؟ با کدام شجاعت مدنی؟... بگذریم!
2- جالب است که نویسنده در عین حال که سخنرانی سریعالقلم را مبسوط و جامع میدانند، میفرمایند: "در سخن استاد مدعو، مشخصاً مبحثی تحت عنوان سازوكارهای توسعه ایران مطرح نشد." توجه میکنید؟ یک سخنرانی مبسوط و راهگشا که اصلاً حرفی از ایران در سخنرانی نبوده، چه برسد به گیلان!
3- اما گویا نویسنده بالاخره از آسمان و ریسمان بافتن خسته میشود و میرود سراغ اصل مطلب: "وجود رؤسا و نمایندگان بیعنایت و بیكفایتی است كه در مصادر كار، خود با غوغاسالاریها در سربالاییها ایستادهاند و استان را به سرازیریها فرستادهاند!" اما حیف که دیگر یادداشت به پایان رسیده است و ما نمیفهمیم که چه سازوکاری این وضع را بهوجود آورده و این نشستها و سمینارهای کذایی همراه با پذیرایی چطور میخواهد علیه این سازوکار وارد عمل شود؟ با کدام پرنسیب سیاسی؟ با کدام شجاعت مدنی؟... بگذریم!