یكی از مشخصههای جوامع توسعهیافته یا درحال توسعه، امكان نقد قدرت است. البته نقد مهمترین ویژگی جوامع مدرن است، نه به معنای بلواری داستان كه عبارت است از شهرسازی و استفاده از تكنولوژی، بلكه منظور تفكر مدرن است كه میتوان از آن بهعنوان مدرنیزاسیون یاد كرد. مثل كشورهایی كه در ابتدای قرن بیستم با مفهوم مدرنیزاسیون آشنا شدند، اما اندیشه مدرن كه عبارت است از خرد نقد و اندیشه نقد در آن شكل نگرفته بود. جامعه توسعهیافتهای كه در آن نقد به رسمیت شناخته میشود، تمام اركان، اعم از نقد سیاسی، فرهنگی و اجتماعی را دربر میگیرد. در اینگونه جوامع آنچه كه تفاوت آن با جوامع توسعهنیافته را مشخص میكند، مفهوم سیاست است. به این معنی كه افكار عمومی، روشنفكران، روزنامهنگاران و نیروهای اجتماعی آوانگارد این امكان را دارند كه نهادهای مختلف را مورد نقد قرار دهند و نقد در اینگونه جوامع تابو به حساب نمیآید. دكتر حسن روحانی به نكته مهمی اشاره میكنند و آن عبارت از این است كه هیچ دولتی بدون نقد و بدون عیارسنجی نمیتواند از تمام ظرفیتهای اجتماعی و افكار عمومی بهره ببرد. مهمترین ویژگی یك دولت اعتدالی كه مورد حمایت نهادهای مختلف ملی و اجتماعی و چهرههای برجسته است ـ مانند دولت آقای روحانی ـ این است كه برای متفكران جامعه و نیروهای نخبه آن كه عبارتند از احزاب، روزنامهنگاران، انجمنها، NGOها و نهادهای غیرحكومتی، این امكان را فراهم كند كه سیاستهای او را مورد نقد قرار دهند. در واقع این یك نوع سرویس مجانی است كه جامعه در اختیار قدرت قرار میدهد، چون هركدام از اینها اگر دچار خطا شود، میتواند هزینههای سنگینی را برای دولت ایجاد كند. قدرت نقد یا نیروی اجتماعی نقاد مانند یك آینه عمل میكند و ایراداتی كه به چهره یك جریان و یك دولت یا یك فرآیند چه سیاسی و چه اجتماعی وجود دارد را نشان میدهد و با كمترین هزینه، امكان اصلاح آن را فراهم میكند. سالها پیش روزنامه اومانیتا ـ ارگان حزب كمونیست فرانسه ـ بهدلیل ناتوانی در تأمین مخارج خود اعلام كرد كه از این به بعد این روزنامه منتشر نخواهد شد. اما با كمال تعجب، فردای آن روز روزنامه فیگارو ـ ارگان جناح راست فرانسه ـ سرمقالهای بسیار مهم و تاریخی نوشت و در آن از دولت و ملت فرانسه خواست به روزنامه اومانیتا كمك كنند تا این روزنامه باقی بماند. تحلیل فیگارو این بود كه اومانیتا هرچند نقدش غیرمنصفانه و گاهی تند است و با واقعیتها سازگار نیست، اما اومانیتا نماد زنده بودن دموكراسی در فرانسه است و اومانیتا ایرادات ما را حتی بهصورت اغراقآمیز به ما نشان میدهد، كه تا به امروز هم این روزنامه در فرانسه منتشر میشود. این نشان میدهد كه جوامع بسته به پیشرفت و توسعهیافتگی، نهتنها دهان منتقدین را نمیبندند و آنها را سركوب نمیكنند و تلاش نمیكنند كه نوعی امنیت قبرستانی را ایجاد كنند كه صدای كسی درنیاید، بلكه اجازه میدهند كه در جامعه چندصدایی حاكم باشد. اگر صداهای مختلف بهموقع شنیده شود، هیچگاه تبدیل به فریاد نخواهد شد و هیچگاه موجهای آرام به توفانهای سهمگین بدل نخواهد شد. یكی از مشكلات این جوامع این است كه اگر شما امكان نقد منصفانه و دائمی را فراهم نكنید، مانند آب پشت سد آنقدر انباشت میشود كه در نهایت منجر به سیلاب سهمگین خواهد شد كه عملاً جامعهشناسان از آن به شورشهای اجتماعی یاد میكنند. اما آنچه دكتر روحانی به آن تاكید دارند این است كه نقد یك مقوله است و هوچیگری و تخریب یك مقوله دیگر؛ مخصوصاً از سوی نیروهایی كه دو كاركرد دارند: 1- خود مسئول ناكارآمدی و بحرانهای سیاسی، اقتصادی و بینالمللی در كشور هستند. 2- فاقد پایگاه اجتماعی گسترده هستند. آنها اجازه نقد دارند، اما اجازه تخریب و سنگاندازی و مزاحمت را نه و نمیتوانند منطقاً و اثباتاً جلوی فعالیت دولتی را كه نماینده اكثریت است، بگیرند. لذا آنچه دكتر روحانی را نگران میكند، نقد منصفانه نیست، بلكه تخریب گستردهای است كه یك روز در قالب برگزاری جشن همسر ایشان، یك روز به شكل سیدی "من روحانی هستم" و یك روز هم پخش گفتوگوی نیمهسری و غیرآشكار وزیر خارجه در پرونده هستهای. این موارد نهتنها به منافع ملی كمكی نخواهد كرد، بلكه به شرایط سیاسی كشور هم لطمه میزند. بین این دو حوزه باید تفاوت قائل شد و اجازه داد نقد دائمی در كشور وجود داشته باشد. حتی مخالفان دولت میتوانند نقد كنند، اما بهشرطی كه فرق بین "نقد" و "تخریب" را بدانند و كسانی كه قیافه حق به جانب گرفتند كه عموماً اقلیتی هستند كه مردم آنها را طرد كردند، جایگاه خود را بدانند و از این بابت هزینه زیادی را به منافع ملی كشور تحمیل نكنند.