"شهرستان" موقعیتی جغرافیایی است که مجموعهای از شهر و روستاهای اطراف آن را توصیف میکند. این واژه کوچک برای اهالی تئاتر در شهرستان چندان خوشآیند نبوده و نیست، زیرا وقتی به واژه تئاتر میچسبد، میشود "تئاتر شهرستان" و در اصطلاح محاوره، تئاتری را شامل میشود که فاقد کیفیت هنری است؛ بهنوعی شبیه "فیلمفارسی". البته حالا واژه جدیدی متداول شده و بهجای "تئاتر شهرستان"، "تئاتر خارج از تهران" یا عنوانهای دل خوش کنک دیگر!!! گروتسک (Grotesque) در لغت به هر چیز تحریف شده، زشت، غیرعادی، عجیب و غریب میگویند. تئاتر گروتسك نوعی طنز، مسخرگی و خنده به همراه رعب و وحشت را در تماشاگر ایجاد میکند. در گروتسك مخاطب هیچگاه از ته دل نمیخندد، چرا که وضعیت هولناك از ناهنجاریهای اجتماعی و فردی، خنده را بر لب تماشاگر میخشکاند. تئاتر در شهرستان تداعی تلاش، پشتکار، سماجت و آموختن است و هنرمندانی که بی هیچ ادعایی شبانه روز در چیزی شبیه سالن، اتاقک یا هر چهار دیواری که چند نفر را در خود جا دهد، تمرین میکنند، چشمداشتی بهنام امکانات ندارند و میدانند تعریف درستی از نور، سیستم نوری، صوتی و ... که از ویژگیهای سالن تئاتر است، وجود ندارد، بارها شاهد بودهاند که هرجا پروژکتور اختصاصی وجود داشته، حتماً لامپ آن سوخته است. از آنجا که سالنها در شهرستان بیشتر بهرهوری چند منظوره دارد، صرفاً روشن بودن آن کافی است و تخصیص اعتبار برای خرید تجهیزات ـ آنهم خدای ناکرده برای تئاتر ـ توسط مسئولان احساس نمیشود. سیستم صوتی، گرمایشی و سرمایشی هم جای خود دارد. با یک محاسبه سرانگشتی شاید تعداد سالنهای مناسب تئاتر در استانهای کل کشور به انگشتان دست برسد و بقیه سالنها وضعیت ناخوشایندی دارند... حالا بگذریم از بودجه، مدیریت و ... که معضل کشوری است. با تمام کاستیها، اهالی تئاتر شهرستانها گرچه دلسرد میشوند، اما کنار نمیکشند. خیلیهایشان تحصیلکردهاند و به همراه پیشکسوتان، تمایل دارند تا شایستگیهای خود را بروز دهند و از موقعیتها در راستای آشتی دادن مسئولان با فعالیتهای تئاتری بهرهمند شوند. میخواهند این هنر ارزشمند و کارآمد را با تولید آثار باکیفیت ـ با توجه به نیاز جامعه برای مخاطب ـ تولید و به جامعه بشناسانند و ایضاً شایستگیهای خود را در تئاتر شهرستان و استان اثبات کنند. نمونه این تلاشها، "برگزاری جشنواره تئاتر در شهرستان" است که با توجه به رویکرد تمرکززدایی در شهرستانها، مورد توجه و موافقت قرار میگیرد و در اینگونه جشنوارهها، مرکز هنرهای نمایشی دخالت کمتری داشته و مسئولیت برگزاری آن بهعهده شهرستان میزبان است. از جمله جشنوارههایی که بهعلت تجهیزات کم و مینیمال بودن چند صباحی است اهالی تئاتر و مسئولان را شیفته خود کرده، "جشنواره تئاتر خیابانی" است که ابتدا بهصورت تخصصی در مریوان برگزار شد و تا کنون ادامه داشته و وجهه بینالمللی به خود گرفته است. پس از آن، جشنوارههای دیگر، مانند "جشنواره شهروند لاهیجان و سقز" با همکاری شهرداری و شورای شهر در راستای رشد فرهنگ شهروندی برگزار گردید. متأسفانه جشنواره سقز پس از دو یا سه دوره تعطیل شد؛ اما در لاهیجان، ابتدا ـ به همت هنرمندان ـ با پنج نمایش بهصورت شهرستانی اجرا شد، در سال بعد شکل استانی گرفت و در سومین و چهارمین دوره بهصورت کشوری ادامه پیدا کرد. گفتنی است، جشنوارههای دیگری نیز در شهرستانها شکل گرفته که نیاز به نام بردن از تکتک آنها نیست. مهم این است که چه عواملی چنین جشنوارههای خودجوش را به گروتسک تبدیل کرده است؟ چه نظارتی بر عملکرد چنین جشنوارههایی وجود دارد؟ تضمین ادامه چنین جشنوارههایی چیست؟ آیا ضرورت آن برای مسئولان و مدیران تصمیمگیرنده آشکار شده است؟ چرا بعضی از جشنوارههای شهرستانی، پس از اولین دوره تعطیل میشوند؟ شورای سیاستگزاری چنین جشنوارههایی اغلب افرادی هستند که جزء مسئولان شهرستاناند و بهعلت ضیق وقت، تئاتر نمیبینند و مجموعه دید فرهنگی و هنریشان از هفت هنر موجود، همان شبکههای استانی و سراسری است. در نتیجه شورای سیاستگزاریای که تئاتر در آن معنای تئاتر دانشآموزی را تداعی میکند، جوگیر و از استقبال بینظیر مردم آنچنان ذوقزده میشوند که تصمیم میگیرند تا چنین "رویداد ثبت شده در تقویم کشور" در سال آتی باشکوهتر برگزار شود؛ اما متأسفانه یک روز پس از اختتامیه، همه چیز فراموش میشود و کسی پاسخگوی معضلات و مشکلات جشنواره نیست! شاید باورکردنی نباشد که کارگردانهای چهارمین جشنواره تئاتر شهروند لاهیجان ـ که اختتامیه آن، هفته اول شهریور 1392 برگزار شد ـ هنوز نیمی از هزینه خود که 500 تا 600 هزار تومان بوده را از جشنواره دریافت نکردهاند! کارگردانهایی که از میبد، بیرجند، آذربایجان، مریوان و ... چشمانتظار دریافت هزینه ناچیز معوقه خود هستند؛ دستمزدی که حتی هزینه رفت و برگشت برخی از گروهها هم نمیشود، و تماسهایشان با برگزارکنندگان به جایی نرسیده است. ناگفته نماند که کل مبلغ برای 20 کارگردان حدود 12 میلیون تومان میشود که مبلغ گزافی هم نیست. شکی نیست که چنین بیتوجهیهایی به بدنه جشنواره آسیب جدی وارد مینماید و آن را به تعطیلی میکشاند. نمونه دیگر گروتسک جشنوارههای تئاتر در شهرستان را میتوان با مثالی از جشنواره تئاتر مهر کاشان ادامه داد. در این جشنواره، با کارگردانها تماس گرفته میشود که شما فقط یک روز میتوانید مهمان جشنواره باشید، اما هزینه گروه در اختتامیه پرداخت میشود! مکان اسکان خانمها در یک خانه قدیمی است که در آن، عروسی و مهمانی نیز برگزار میشود و اگر شما از یک استان دور به آنجا بروید، باید تا پاسی از شب در کاشان خودتان را مشغول کنید تا عروسی تمام شود. سرویس بهداشتی خانههای قدیمی در حیاط است و هیچ وسیله گرمایی در آن نیست. مکان اسکان آقایان نیز یک سوئیت تعیین شده که بوی فاضلاب میدهد. شبی که گروه میرسد، به آنها غذا تعلق نمیگیرد، مگر آنکه پدر داماد بخواهد از غذای مانده و سرد عروسی به آنها تعارف کند. برای صرف وعدههای غذایی یک روزه، باید از محل اسکان بدون وسیله نقلیه پیشبینی شده از سوی جشنواره به فرهنگسرا بروید. برای گرفتن چند فنجان چای باید فیش میان وعده بدهید و خلاصه آنکه، با وجود 15 آرم و لوگو در زیر جدول این جشنواره که مثلاً حامیان مالی هستند، امکانات حداقلی نیز فراهم نیست. البته کاملاً آشکار است که هنرمندان تئاتر کاشان با سختیهای زیاد این جشنواره را برگزار کردند تا جلوی تعطیلی آن را بگیرند؛ اما مرکز هنرهای نمایشی برایش مهم نیست کی، کجا و چگونه جشنواره برگزار میشود و هیچ نظارتی هم ندارد! وضعیت بسیاری از جشنوارههای سراسری نیز شکل گروتسک به خود گرفته است. ده روز مانده به مهمترین اتفاق تئاتری کشور، دبیر جشنواره عوض میشود. هر داوری بنا به سلیقه خود آثار را ارزیابی میکند. در انتخاب داوران معیاری وجود ندارد، چهبسا مشاهده شده افرادی که سالها در زمینه ادبیات کودک فعالیت داشتهاند، داور بخش خیابانی جشنواره میشوند! بحث استاد ـ شاگردی به وضوع وجود دارد. اگر کسی را بشناسند، شانس کاندیدا شدن دارد، در غیر اینصورت دیده نمیشوند. در بعضی اوقات، نان قرض میدهند. یعنی امروز من داور جشنوارهام، میدانم فردایی خواهد بود که دیگری داور جشنواره باشد، پس به گونهای رفتار میشود که انتظار دارند با آنها رفتار شود! بعضی هم تا چند سال گارانتی حضور در جشنواره دارند و معمولاً در اکثر جشنوارهها حتماً جایی برایشان تعریف شده است. در جشنواره بینالمللی تئاتر کودک و نوجوان همدان ـ در سال گذشته ـ داورها ده دقیقه از آخرین نمایش اجرای کودک را ندیدند، زیرا میخواستند خود را به ضیافت شام برسانند! واقعاً داور جشنواره کاری مهمتر از داوری دارد؟! در بعضی از جشنوارههای تئاتر در استانها بهجای جایزه نقدی صد یا دویست تومانی، حواله داده میشود و وجه نقد شاید بعد از شش ماه پرداخت شود! اردیبهشت تئاتر که چند سالی بهعنوان بهار تلاش و شکوفایی هنر تئاتر رونق یافته است، معیاری برای انتخاب ندارد، شتابزده عمل میکند، به کسی جایزه میدهد که اصلاً در آن اتفاق هنری حضور نداشته! سعی نمیکند افراد کارآمد و جدیدی را شناسایی کند و آن میشود که همواره اسامی آشنا تقدیر میشوند. خلاصه کلام، عدم برنامهریزی، نظارت و عدم توجه به کیفیت برنامهها باعث شده هرازگاهی سازمانی فیلش یاد هندوستان کند و برای بالا بردن بیلان کاری، با کمترین هزینهها جشنواره برگزار کند و هرگاه به زعم خود، آن را مناسب ندید، بتواند چنین رویداد ارزشمندی را تعطیل کند. حالا دیگر نباید بگوییم اینچنین رفتارهایی به بدنه تئاتر آسیب وارد میکند و این زخم روزی سر باز میکند، چرا که بیشک آسیب زده و زخم سر باز کرده است.
• نویسنده و کارگردان تئاتر •• کارشناس هنری اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی لاهیجان
منصور: خانم نادری! وقتی بهاره رهنما نویسنده و کارگردان میشود و اجرایش بی هیچ مشکلی بر صحنه میرود و از آنسو، بهرام بیضایی در غربت پیر میشود، باید دیوار این تئاتر را گل گرفت.
ورگ: دریغ که گماردن آدمهای خرد بر کارهای بزرگ رسم تدبیر این کشور است. کاش از کنار اینهمه بخور ـ بخور و بچاپ ـ بچاپ و بار خود بستن، اندکی خرج حفظ آبرو و ظاهر امور شود... اگر که قرار بر مدیریت امور نیست.
هنردوست: نبود یه سالن تئاتر درست و حسابی در لاهیجان، خودش بزرگترین مشکل تئاتر لاهیجان هست. با اینهمه زحمت و تلاش بچههای تئاتر لاهیجان، متأسفانه جای پیشرفت کمی داریم. هرچند خانم نادری افتخارات زیادی در تئاتر برای شهرمون کسب کردن که بعید میدونم همتایی براشون داشته باشیم. با تشکر از زحمات دلسوزانه خانم نادری.