آرشاک عابدان: با سلام خدمت آقای دکتر استوار و عرض تشکر بابت مقاله فوق. یکی از نکات فراموش شده در جامعه روشنفکری امروز ایران، درصد پایین افراد تحصیلکرده و دانشگاهی نسبت به کل جمعیت کشور است، بهطوری که بنا بر گزارش رسمی سازمان آمار، فقط 18 درصد افراد در این کشور از تحصیلات دانشگاهی برخوردارند. نکته بغرنج دیگر، شکاف عمیق موجود میان جامعه روشنفکری و آحاد ملت است، بهطوری که تعداد بسیار زیادی از تحصیلکردهها و کسانی که در سطوح خوبی از دانش هستند، به مهاجرت فکر و عمل میکنند و یا بخش دیگری از باقیماندههای این جمع نیز ـ با توجه به دلایل خود ـ آنچنان رغبتی نسبت به ایفای نقش بهعنوان کسی که باید در جامعه روشنگری کند ندارند. گروه دیگر ـ اغلب کسانی که به درون گود راه نیافتهاند ـ نیز با گفتار، نوشتار و نوع بیان عقیده خود آنچنان شکافی ـ به عمد ـ ایجاد کردهاند که مردم عامه، اگر بخواهند هم نمیتوانند با آنان، ارتباط برقرار کنند. نمونه نوشتار این گروه در انواع سایتهای تحلیلی و خبری موجود به وفور یافت میشود. واقعیت قضیه این است که اگر برنامهای ارائه نمیشود، دلیل اصلی آن، این است که برای درصد بالایی از کسانی که رأی میدهند، اصلاً برنامه مطرح نیست و یا اگر مقامات کشوری در سخنرانیهای خود از ادبیات و واژههایی همچون "لولو" و "آب ریختن آنجایی..." استفاده میکند، دلیل بر سطح پایین سواد آنان نیست، بلکه بهدرستی مخاطب خود را میشناسند و این نشان از کیاست آنهاست. متأسفانه ساختار فرهنگی کشور به شکلی، کاریکاتورگونه رشد کرده است و کسی نیز در برهه فعلی برای تبدیل آن به نقاشیای زیبا، تلاش شایانی انجام نمیدهد.
علی: جناب استوار! اینکه میفرمایید دستیابی به "قانون" و "عدالت" نیازمند برنامه مدون و عملیاتی است، سخنی خام و سادهانگارانه است. مهمترین رکن تحقق مقولاتی چون عدالت نیازمند کنش سیاسی و مردمی است که با ایجاد فضای گفتمان فکری و سیاسی و تحقق احزاب و نهادهای مردمی است، نه برنامه مدون و عملیاتی! آنکه قرار است چنین برنامه را طراحی و اجرا کند، کیست؟ قطعاً مطالبهکنندگان حقیقی عدالت نیستند!!!
حميد: با سلام خدمت جناب دكتر استوار عزيز و تشكر از دوستان سايت لاهيگ. اين دوره انتخابات متفاوتترين انتخابات در سطح رياست جمهوري در كشور است، چون دو كانديداي پرپتانسيل و قدرتمند و داراي پشتوانه مردمي بالا (آقايان خاتمي و مشايي) احتمالاً با موانعي براي حضور مواجهاند و گويا قرار است حماسهاي بدون حضور ايشان و هوادارانشان محقق گردد. البته القاء حماسه بر انتخابات از كدام ضرورت عقلي نشأت ميگیرد، بر اينجانب پوشيده است، اما شخصاً متصورم كه اگر آشتي ملي هرچند محدودي در فرآيند انتخابات بين حكومت و نخبگان پديد آيد، فرداي انتخابات شرايط داخلي و بينالمللي بهتري خواهيم داشت، وگرنه بازي باخت ـ باخت خواهد بود. خرد حكومتداري ايجاب ميكند كه براي توليد ثروت و توسعه مطلوب و متوازن يقيناً محتاج تعامل و توافق بيشتري هستيم.