اینهمه تناقض، وهم، توهین و مداهنه را در این چند خط گنجاندن هم هنری است. مباحث او در نقد شعر آوانگارد... عجب...
عارف: جناب تلاش غلامی! کاش حرمت قلم و گفتوگو را نگه میداشتید و اینهمه از کلمات زشت و رکیک استفاده نمیکردید! عباراتی مانند: "دیگران آن را قورت داده و موارد غیراستفادهاش را دفع کردهاند..." و سادهلوح و بیسواد خواندن کامنت گذاران و اصطلاحات شرمآور دیگر چه سنخیتی با یک متن فرهنگی یا اعتقادی دارد؟ چرا اینهمه عصبانیت و پرخاش؟ آیا نمیشد با استدلال و منطق به پاسخگویی پرداخت؟! بهتر بود بهجای دفاع از دیگری، خودتان بحث را نقد و تحلیل میکردید. هرچند ادبیات شما کپی و رونویسی از ادبیات میراحسان است.
صالحی: حالا این آقای تلاش غلامی کیست که کاسه داغتر از آش شده و در دفاع از میراحسان اینچنین از کوره در رفته است! تصویر مبارک ایشان هم که وجود ندارد! آقای جوادپور در سال گذشته مطلبی را در سایت لاهیگ منتشر کرد با عنوان "چرا از نقد میهراسیم» و من اکنون دریافتم چرا؟! گویا قرار نیست کسی مخالف نظر برخی حرفی بزند و همه باید بهبه و چهچه بگویند! ما کی میخواهیم نقد و گفتوگوی متمدنانه را یاد بگیریم؟!
تلاش بیهوده این دوست عزیز برای نگارش متنی روشنگرانه باز هم به نتیجه نرسید. پرداختن به این متن مانند تشریح مرداری تجزیه شده است. نویسنده در مقام دفاع تمام قد از متنی شلخته و کودکانه آنچنان در وهم فرو رفته است که انگار تفکر بشری وامدار موکل ایشان است. امروز با خواندن این متن، مطالب مرتبط با آن را خواندم. "این گوی و این میدان" جز مجموعهای از حرفهای هزار بار جویده شده و غرولندهای دن کیشوت وار انسانی عصبی و پرخاشگر نیست؟! با اغلاط فراوان و غروری مضحک که بیهوده برای فریب دادن میکوشد. این دوست عزیز هم ناتوان از درک کامنتهای ساده در تلاشی عبث با لگد زدن به ستونهای سر به آسمان کشیده میخواهد سری را به سمت خود بگرداند که ناممکن است! در عنوان متن مکث کنید! آیا جعل جرم نیست؟ چه آسان این دوست مدعی، یک انتقاد را میخواهد به جرم و در ادامه مجازات تبدیل کند. این بارزترین مشخصه یک نگاه استالینیستی است. دوست عزیز! پانچو بودن شرافتمندانهتر است تا برادا شدن.
آیا جعل جرم نیست؟ اخلاق کجاست؟!!! اخلاق! توو این کشور و اخلاق؟! اگر جعل جرم بود! باید الآن [...]!!!
علی: جناب غلامی! آقای جوادپور در نوشته خود آوردهاند: "نوشتههای میراحسان را چندان جدی نمیگیرم"، ولی شما نوشتهاید که ایشان گفته است: "میراحسان آدم مهمی نیست." آیا این کار شما جعل و دروغ نیست؟!!!
آقای غلامی عزیز! نوشته آقای میراحسان واقعاً چیست؟ آیا این مهم است که ایشان چه کسی را در خیابان دیده یا چه کسی به ایشان زنگ زده یا اینکه مخلوطی از کروبی و کیارستمی و پناهی و بقعه چهارپادشاه و نئوکانها و چای و منم منم را به زور میخواهد به خورد خلایق دهد و شما هم وظیفه سنبه زدن و فرو دادن آن را بهعهده گرفتهاید؟ ظاهراً دنیایتان خیلی کوچک است که نگاه چپ به آن نوشته را برنمیتابید و قیصروار حریف میطلبید. آقا! اون نوشته یک گپ معمولی مکتوب بیش نیست. با این تفاوت که اصلاً مزهای نداشت. ضمناً به کامنت گذاران بیاحترامی نکن. باشه؟
لاهیجی: جناب غلامی! آقای جوادپور قبلاً یادداشتی با عنوان "نقدی کوتاه بر دیدگاه احمد میراحسان درباره شعر م.مؤید" در همین سایت منتشر کردند. توصیه میکنم آن را هم بخوانید و دفاعیهای برای استادتان بنویسید!
انسان از اینهمه جهل و نابخردی در عجب میماند! میراحسان و جوادپور؛ آخر یکی توضیح دهد این آقایان چه مشکلی از مشکلات فرهنگی و اجتماعی جامعه را حل نمودهاند و یا چه تفکر و اندیشه مثبتی را در جهت رشد و ارتقاء افکار اجتماعی به جامعه تزریق کردهاند؟! چرا نمیتوانید درک کنید که تمام این دوستان دچار جهل و خودخواهی و غروری کاذب شدهاند و دنبال جبران کمبودها و نداشتههایشان هستند! اینکه به حب یکی را تأیید و به بغض یکی را نقض نماییم و در این کار، گروهی هم با ما همراه شوند، یعنی چه؟! اینکه از کلمات دهن پرکن استفاده میکنید و لقبهای مختلف به یکدیگر میدهید، یعنی چه؟! بروید لطفاً انسانی واقعی و دارای سلامت نفس باشید.
خطاب به آخرین کامنت (انسان از اینهمه جهل و نابخردی در عجب میماند...)! جهل و نابخردی قطعاً صفتی برازنده شماست که اینچنین نثار دیگران میکنید. اگر مطلبی در اندازه فهم اندک شما قرار نگرفت، ساکت شوید و آنچه لیاقت خودتان است، به دیگران نسبت ندهید. انسان واقعی و دارای سلامت نفس هم اگر شما قرار است به ما پیشنهاد دهید، ارزانی خودتان. در حل مشکلات فرهنگی و اجتماعی هم آقای میراحسان و جوادپور (با هر اندازه اختلاف با هم) قطعاً از کسی مثل شما که جز "فحش دادن" هنری ندارد و جز "فحش خوردن" هم لیاقتی ندارد، نقش بیشتری داشتهاند.
از نظر کسی که نویسندگان را متهم به جهل و بیخردی کرده، انسان واقعی، یعنی کسی که ساکت و آرام گوشهای بنشینه و چشمش را بر همه مشکلات و نابهنجاریهای فکری و فرهنگی ببنده و حرفای بیخطر و بیخاصیت بزنه!!! سلامت نفس هم حتماً یعنی کودن و خنثی بودن! بهتر بود بهجای این توهین کردن، خودش میگفت که چطور باید تفکر و اندیشه مثبت را در جهت رشد و ارتقاء افکار اجتماعی به جامعه تزریق کرد!!!