پایگاه خبری تحلیلی لاهیگ با افتخار همراهی بیش از یک دهه در عرصه رسانه های مجازی در استان گیلان      
کد خبر: ۶۰۶۷
تاریخ انتشار: ۰۱ ارديبهشت ۱۳۹۲ - ۰۹:۳۰
نگاهی به یادداشت حجت جوادپور

آیا جعل جرم نیست؟ اخلاق کجاست؟

تلاش غلامی
هیچ علاقه‌ای به دعواهای به اصطلاح روشنفکری که اتفاقاً کمترین ربط و نشانه‌ای به فکر روشن ندارد، ندارم. اما وقتی با متنی مدعی شرافت و حقیقت‌گویی مواجه می‌شوم که سرشار دروغ و دشمنی است، نمی‌توانم بی‌تفاوت بمانم. یادداشت آقای حجت جوادپور درباره مجادله سرگرفته بر سر میراث تاریخی لاهیجان و خطاب به احمد میراحسان، سرشار از بی‌انصافی و عصبانیت و غرض‌ورزی و بدتر از آن، جعل و دروغ برای نفی زورگویانه طرف مقابل است. سعی می‌کنم دلایلم را نشان دهم.
فکر می‌کنم هر آدم منصفی بپذیرد، آقای جوادپور حق دارد از افکار و تیپ فکری احمد میراحسان یا هرکس دیگری خوشش نیاید، اما حق ندارد برای اثبات خودش به دروغ و سرکوب و جعل متوسل شود، درحالی که در متن خود این صفات را به طرف مقابل نسبت دهد. با توجه به جایگاه آقای جوادپور، به نظرم این یک آموزش بسیار نامتمدنانه و عقب‌مانده برای نسل جوان مخاطب ایشان است که به شیوه ورافتاده ماکیاولی، برای اثبات نظریات یا منافع خودخواهانه خود به هر وسیله زشتی متوسل شود. استدلال روشن من، نوشته اوست که هنوز هم در سایت لاهیگ وجود دارد و قابل دسترسی و خواندن چندباره است.
ایشان در یکی از جملات خود نوشته است که "میراحسان آدم مهمی نیست، در همه نوشته‌هایش حتی یک پاراگراف عالمانه پیدا نمی‌شود و نوشته‌هایش سراسر ناسزا به اشباح و آدم‌های نامرئی است." من از کسانی هستم که کاملاً آثار و نوشته‌های احمد میراحسان را دنبال کرده‌ام و از نزدیک با فعالیت‌های‌شان، مقالات، سخنرانی‌ها، کنفرانس‌ها، سمینارهای علمی، مقالات‌شان در نشریات معتبر جهان (فرانسه، انگلستان و آلمان) باخبرم و به استناد همین فعالیت‌های وسیع، می‌توانم به روشنی و شفافیت نشان دهم که سخن آقای جوادپور یقیناً از روی جعل و غرض‌ورزی است، زیرا مطالب علمی، نقدهای جدی، مطالب نو و کاملاً پژوهشی ایشان برای کسی جای شک باقی نمی‌گذارد که ایشان از صاحب نظران معتبر سینما، مسائل فرهنگی ـ هنری، مطالعات فرهنگی، ادبی، شهرشناسی و معماری هستند و در زمینه تخصص‌شان آن‌قدر موضوعات نو و فکرها و ایده‌های تازه مطرح کرده‌اند که همه معترف به نگاه ویژه و خاص و مستقل ایشان هستند.
پرسشی که آقای جوادپور باید به آن پاسخ دهند این است که کدامیک از مطالب علمی، نقدهای ساختاری، بحث‌های منطقی آقای میراحسان در حوزه‌های یادشده "فقط ناسزا" بوده است؟! آیا این اتهام، یک نوع جعل و دروغ از سر استیصال و ناتوانی در پاسخ علمی و منطقی نیست؟ مثلاً ادعای ایشان مبنی بر فقدان حتی یک پاراگراف نوشته عالمانه در تمام صدها مقاله علمی را چگونه می‌توان باور کرد، درحالی که مقالات میراحسان در مهمترین نشریات جهان مثل "کایه دوسینما" چاپ شده است. آیا شما باور می‌کنید؟! آیا شارل تسون پسرخاله یا هم‌حزبی میراحسان است و مقاله او درباره رویکردگرایی را صرفاً به‌خاطر دوستی چاپ کرده است؟! اصلاً کجای این مقاله‌ها که مورد توجه اهالی فرهنگ و هنر در سراسر جهان قرار گرفته، پر از ناسزا بوده است؟
در کتاب Shilla Vitacker و Rose Issa و Life and Art مقالات میراحسان درباره سینما نشر یافته است. آیا ادیتورال معتبر این کتاب‌های مشهور، متنی فاقد هر نکته علمی و پر از فحش و ناسزا را منتشر کرده است؟ یا مقاله ایشان درباره "اینِ آن دیگر" رویکردی نو به ساختارهای بنیادین تحول در ایران در کنفرانس برلین پذیرفته شده و آن‌ها به ایران آمدند و در ملاقاتی با ایشان به همراه محمد احصایی ـ نقاش مدرن و برجسته جهانی ـ و دکتر داریوش شایگان آن‌ها را حضوراً برای شرکت در کنفرانس دعوت کردند. آیا شما باور می‌کنید متنی غیرعلمی که کارش فقط ناسزاگویی ا ست، این اعتبار را یافته باشد؟ مقاله او درباره تارکوفسکی، و نقد کتاب برنده جشنواره کتاب سال در دوره آقای سیدمحمد خاتمی به‌وسیله داوران معتبری داوری شده که جایزه دیگرشان به بهاءالدین خرمشاهی داده شد. آیا آنان صرفاً به مشتی ناسزا جایزه داده‌اند؟ جز این، احمد میراحسان به‌وسیله داوران نقد حرفه‌ای غیردولتی به‌عنوان منتقد برتر سال در حوزه سینما انتخاب شد. "تهران هزار داستان" ـ مستندی که گفتمان قدرت و ادبیات را برای نخستین بار در مورد داستان‌نویسی ایران از هدایت تا امروز مورد پژوهش قرار داد ـ به‌وسیله داوران حرفه‌ای به‌عنوان اثر پژوهشی برنده شد. جایزه "سینما حقیقت" به اثر دیگرش "ورود ممنوع" داده شد. در نشست علمی درباره "مدرنیزاسیون به مثابه تخریب" همراه مهمترین چهره‌های علمی و فلسفی ایران، برای سخنرانی دعوت شد و در نشست "معماری و سینما" در تیمی متشکل از بزرگترین شهرشناسان ایران، دکتر فلامکی، حبیبی، مختاری، بهشتی و ... مقالاتی ارائه داد که "به سبب ارزش علمی و نوآوری‌های آن" بارها مورد تجلیل و توجه قرار گرفت و درباره آدورنو، مسأله صنعت فرهنگی، مسأله جنسیت و معماری، مسأله فضاهای مابین و موضوع رویکردگرایی، و بسیاری مباحثی که احتمالاً هنوز به گوش آقای جوادپور نخورده است، برای نخستین بار در نشریات تئوریک و علمی یادداشت و مقاله منتشر کرده است. آیا این‌ها همه به معنی نشر مشتی ناسزا بوده و جهالت گروهی همه سردبیرانی است که با هم مشتی ناسزا را درنمی‌یافتند؟!
خب! معلوم است این سخن اغراق‌آمیز از سر دشمنی و غضب و یا جهل و تعصب و حسد گفته شده و نشانی از استدلال ندارد و برای پوشاندن ظاهر غیرمنطقی و غیراستدلالی خود، فقط در حرف، آن چیزی را که شایسته خودش است به دیگری نسبت می‌دهد و به آن نام نقد حقیقی می‌نهد. متنی با یک عالم انگ و برچسب که اثبات کند نوشته‌های میراحسان فقط مشتی ناسزاست. مشتی ناسزا! چرا؟
چرایش هم برای من روشن است. برای این‌که میراحسان مثل "چیز" در برابر چهره رادیکال چپ معاصر سر تکان نمی‌دهد و مرعوب جملات پرطمطراق و متون میان‌تهی و احکام جزم قهرآلودشان نیست. چرا که بارها از خودش شنیده‌ام که راحت‌ترین کار در دنیا این نوع نوشتار تقلیدی و رونویسی است که نه نیازی به تفکر دارد و نه حاصل عمری پژوهش است و نه استعدادی دارد تا به ایده‌های بدیع ختم شود! من فکر می‌کنم لازم است آقایانی که جامه چپ پوشیده‌اند و حالا خیلی جدید شده‌اند، واقعاً لازم است یک صفحه از همان "کاپیتال" قدیمی بخوانند تا دریابند آن سخن مستدل متکی به انبوهی از اسناد و مطالعات مشخص درباره سرمایه و بانک‌ها چگونه با تئوری‌ای  که ریشه در ژرف‌ترین تحقیق‌ها دارد، نگاشته شده و چقدر با ناسزاگویی و با متن‌های لفاظانه و صدور حکم به‌وسیله حضرات فرق دارد.
دلیل مهم بودن مطالب احمد میراحسان ـ و از جمله یادداشت "این گوی و این میدان" ـ این است که مباحث مطرح شده توسط ایشان برانگیخته و طبیعی است، نه مربوط به یک زاویه دید از بالا یا خنثی یا دروغ! نکته دیگر این‌که، کامنت‌های مربوط به یادداشت "سخنی با میراحسان و روشنفکران وطنی" دربردارنده حقایقی است که خوب است بررسی شود؛ چون در آن‌جا هم، نگرش چپ، گاه بحران روش‌شناختی و محدودیت‌های ایدئولوژیک و گاه بحران اخلاقی‌اش را در گفت‌وگو و نظر دادن آشکار می‌کند. زیرساخت غیردموکراتیک نظر طرفداران نگاه آقای جوادپور و اظهارنظر بی‌ضابطه و احساسی که با کمی دقت نشان می‌دهد محصول ارتباط‌های خارج از بحث و جدا از تفکر و یا عاطفی و دسته‌بندی‌هاست، یکی از مشکلات تفکر چپ در دفاع یا رد ایده‌های دیگری  است. مثلاً این چه شیوه غیرعقلانی خوانش متن است که روش یک بام و دو هوا درپیش گیرد!؟ یعنی رفتار کلامی جوادپور بلاشرط دفاع شود و آن انبوه حکم صادر کردن‌های بی‌ضابطه و ناسزا و جملات عموماً موهن و پر از نیش و خشم و قهرآلود و کینه‌جویانه که هیچ ربطی به تفکر ندارد، ندیده گرفته شود و اما نظری که دقیقاً رویه‌ای نقدی و منطقی دارد، نظری عصبانی مثل آقای میراحسان معرفی شود؟! شما به سخن آرام مسیح هم می‌توانید اتهام بزنید، اما مگر همین که به دروغ به نوشته‌ای گفتیم پرخاش‌جو و عصبانی، واقعیت و مدعای آن مطلب را هم می‌توانیم ندیده و نشنیده بگیریم؟ کجای کامنتی که ذیل مطلب آقای جوادپور گذاشته‌ام، ناسزاست؟ پرسیده‌ام اگر آقای جوادپور، آقای میراحسان و مطالب‌شان را جدی نمی‌گیرند، چگونه این‌همه سال خواننده ایشان بوده‌اند و همه مطالب ایشان را ـ به نوشته خود آقای جوادپور ـ خوانده‌اند؟ آیا این پرسش منطقی را می‌شود با انگ عصبانیت و ناسزاگونه‌گی نشنیده گرفت؟ و یا سخن آقای میراحسان که در دفاع از حق و آزادی پیمان عیسی‌زاده استدلال ارائه داده و در برابر نهادهای اقتدارجو، از فعالیت آزادانه و سالم یک شهروند دفاع کرده و به نقد مدیریت شهری و قدرت پرداخته، این‌ها حرف‌های بی‌ارزش است، اما سخن حجت جوادپور که از سر تا پا کلی بافی و کوبیدن میراحسان است و چنان‌که گویی پدرکشتگی دارد یا به او حسد می‌ورزد، متن درست و حرف تازه است؟
این‌ها نشان‌دهنده آن است که چپ‌روی به‌جای دلیل و برهان به‌دنبال دروغ و حرف زور و افتراست. این‌ها اتفاقاً حرف‌های آقای میراحسان را اثبات می‌کند که می‌گوید شیوه شبه روشنفکری در بحث غیراخلاقی و خودخواهانه است و شبه روشنفکر موجودی بی‌انصاف و جزم‌اندیش است. معلوم نیست چرا افشای این رفتار پُر ادا و اطوار و زدن ماسک به چهره خود که من فلانی را جدی نمی‌گیرم ـ درحالی که دارد دروغ می‌گوید ـ شکست و ورشکستگی نیست، اما اگر کسی از ایدئولوژی دگم شما انتقاد کرد، مستحق هزار ناسزا به اسم ورشکستگان سیاسی است. چرا؟ چون با سیاست ترور شخصیت، خشونت، عقده‌گشایی و رفتار به ظاهر رادیکال(!!!) مخالف است و آن را پوچ می‌داند. اگر این رفتار هزار بار و بیشتر هم نام لوکاچ و آلتوسر و آدورنو و بادیو را ماسک کند، باز همان رفتار استالینی است که میراحسان می‌گوید! مصداق دیکتاتوری فرهنگی این است، نه نگاه و تفکر کسی که طی صدها مقاله‌ای که در عرصه‌های مختلف فرهنگ با زبان منطق و دانش منتشر کرده، اما استالینیست‌ها و چپ‌ها به سبب آن‌که او دارد نگرش دگم و قطعیت‌جوی آن‌ها را فاش می‌سازد، با بی‌رحمی و دروغ، شروع کنند به تخریب و توهین و بی‌ادبی(!) به‌جای گفت‌وگوی مستدل و پاسخ مشخص به سخنانش. حتی یک بار همه آن صدها جمله تخریبی و نامستدل و اتهام‌ها توضیح داده نشده که چرا مطلب میراحسان مستحق آن‌هاست؟ چرا سرخورده و ورشکسته و ریاکار و منحط و عامل رکود است؟ رکود در چه چیزی؟ مخالفت و افشای این‌که در سیاست، چپ معاصر ما به ابزار سیاست‌های آمریکا و اسرائیل و BBC و VOA بدل شده و به نحو بلاهت‌آمیز درپی آشوب رادیکال و اجرای طرح سوری کردن ایران است، انحطاط است؟ و سیاست‌دانی، سیاست‌زدایی است. اما با جهل و بی‌خبری حرف‌های کلی زدن و چپ نمایی، مثل حزب توده که با آن کارشکنی‌ها علیه مصدق آن اوضاع را پیش آورد و در ثانیه‌های آخر پس از آن‌که نقش خود را در موفقیت کودتای انگلیسی ـ آمریکایی انجام داد، داعیه هواداری از او را کرد، این اسمش درک رادیکال و ریشه‌ای از شرایط است؟! آن‌چه برخی بچه‌گانه و ذوق‌زده فکر می‌کنند فقط خودشان می‌دانند و مزه‌اش را می‌چشند، دیگران آن را قورت داده و موارد غیراستفاده‌اش را دفع کرده‌اند و ذره‌ای برای این الفاظ ارزش قائل نیستند که نشان کامل ذهنی‌گرایی مفرط و جدایی از زندگی واقعی است. می‌توان به هر چیز نام ضدش را داد و مثل چپ معاصر فکر کرد، اگر به خرد نام جهل، به آزادی‌خواهی واقعی نام دیکتاتوری و به پیروزی اندیشه، نام شکست و به استدلال نام ناسزا بدهد، خود را برحق جلوه داده است!!! جملات پوچی مثل این‌که: "خسته نشده‌اید از آسمان و ریسمان بافتن"، بدون آن‌که اثبات کنید که طرف مقابل واقعاً آسمان ـ ریسمان بافته، فقط خواننده کم‌سواد را گول می‌زند، نه خواننده‌ای که در جست‌وجوی حقیقت است. معلوم است دوستانی که چنین کامنت‌هایی را گذاشته‌اند، داوران عادلی نیستند و برای خرد و منطق کف نمی‌زنند، بلکه برای باند و دسته نزدیک ایدئولوژیک خود کف می‌زنند و تأییدش می‌کنند و این یک جهالت و ورشکستگی است.
اما چند پرسش از آقایان به اصطلاح رادیکال:
1- چرا نثر و ادبیات شما و مراد فرهادپور اگر اصطلاحات دزدیده و رونویسی شده از متون خارجی چپ معاصر را از آن‌ها حذف کنیم، این‌قدر شبیه زبان و نثر استالینیست‌هاست؛ شبیه همان ادبیات حزب توده و فرقی هم با اعلامیه‌های مشی چریکی ندارد؟! این به‌دلیل ناتوانی ما از تفکیک نحله‌های فکری نیست، به‌خاطر بیگانگی شما از افکار آدورنو و آگامبن و متون عالمانه آن‌ها و استفاده از نام آن‌ها و تنزیل و تقلیل بحث به همین فحاشی فاقد استدلال و احکام مسلسل‌وار و پرخاشجوست.
2- اگر کسی در خیابان فریاد بزند "آی دزد! آی دزد!" و کسی فرار کند یا حمله کند به او، آیا خود را لو داده است؟! آیا میراحسان به آدم‌های نامرئی و اشباح فریاد زده! چرا آقای جوادپور شبه روشنفکری را به خود گرفته؟ البته متن‌اش را در حمله به میراحسان و فرار به جلو که می‌خوانیم، می‌بینیم درست به هدف اصابت کرده و این آقای جوادپور و مطلب‌شان نماینده تفکر کامل شبه روشنفکرانه نامستدل است.
3- آقای جوادپور چرا نوشته‌های کسی را که به دروغ وانمود می‌کند و جدی نمی‌گیرد، این‌همه علیه‌اش یقه می‌دراند و دشنام می‌دهد؟
4- آقای جوادپور که در مقام نقد و راهنمایی و نفی قرار دارد، متن‌اش نشان می‌دهد ذره‌ای آن‌چه را در گفتار مدعی آن است، در کردار به آن وفادار نیست. بروید حکم و خشم‌اش را دوباره بخوانید.
5- آقای جوادپور چرا حرف میراحسان را از او می‌قاپد و به خود او تحویل می دهد؟! همه مدعیات علمی که او فقط از آن‌ها نام برده، در یادداشت‌های میراحسان از سال‌ها پیش به تفصیل مورد بحث قرار گرفته و به‌صورت مفصل با تحلیل گفتمانی یا نگرش انتقادی عرضه شده است. اگر متونی را جدی نمی‌گیرید، چرا به آن دستبرد می‌زنید؟ اگر ظاهر تند و نقادانه مقاله آقای جوادپور برای افراد بی‌سواد فریب‌دهنده باشد، آن‌هایی که آگاهی و حافظه و مطالعه خوبی دارند، خوب می‌دانند که متن او از چه سطحی برخوردار است و هرگز به گرد پای بررسی‌های علمی میراحسان در حوزه فرهنگ، سینما، ادبیات، شعر و ... نمی‌رسد. نظریه‌های نو میراحسان درباره سینمای ایران، آراء او درباره دیجیتال همچون یک ساختار که همزمان با پیشروترین بحث‌های برآمده در مطرح‌ترین سطوح آکادمیک جهان مطرح شد، مباحث او در نقد شعر آوانگارد و مباحث دیگرش درباره شهر و معماری و ... همه و همه مباحث نویی است که البته حسد شبه روشنفکرانی را برمی‌انگیزاند که حتی یک سطر بحث علمی از ایشان ندیده‌ایم. عجب زمانه‌ای‌ست!


© یادآوری: مطالب منتشره در بخش "یادداشت" صرفاً بیان‌گر دیدگاه نویسنده است
و الزاماً بیان‌کننده نظرات "لاهیگ" نمی‌باشد
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳:۵۱ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۲
0
0
این‌همه تناقض، وهم، توهین و مداهنه را در این چند خط گنجاندن هم هنری است. مباحث او در نقد شعر آوانگارد... عجب...
عارف
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۹:۰۵ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۳
0
0
عارف: جناب تلاش غلامی! کاش حرمت قلم و گفت‌وگو را نگه می‌داشتید و این‌همه از کلمات زشت و رکیک استفاده نمی‌کردید! عباراتی مانند: "دیگران آن را قورت داده و موارد غیراستفاده‌اش را دفع کرده‌اند..." و ساده‌لوح و بی‌سواد خواندن کامنت گذاران و اصطلاحات شرم‌آور دیگر چه سنخیتی با یک متن فرهنگی یا اعتقادی دارد؟ چرا این‌همه عصبانیت و پرخاش؟ آیا نمی‌شد با استدلال و منطق به پاسخگویی پرداخت؟! بهتر بود به‌جای دفاع از دیگری، خودتان بحث را نقد و تحلیل می‌کردید. هرچند ادبیات شما کپی و رونویسی از ادبیات میراحسان است.
صالحی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۹:۴۲ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۳
0
0
صالحی: حالا این آقای تلاش غلامی کیست که کاسه داغ‌تر از آش شده و در دفاع از میراحسان این‌چنین از کوره در رفته است! تصویر مبارک ایشان هم که وجود ندارد! آقای جوادپور در سال گذشته مطلبی را در سایت لاهیگ منتشر کرد با عنوان "چرا از نقد می‌هراسیم» و من اکنون دریافتم چرا؟! گویا قرار نیست کسی مخالف نظر برخی حرفی بزند و همه باید به‌به و چه‌چه بگویند! ما کی می‌خواهیم نقد و گفت‌وگوی متمدنانه را یاد بگیریم؟!
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۲:۱۸ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۳
0
0
تلاش بیهوده این دوست عزیز برای نگارش متنی روشنگرانه باز هم به نتیجه نرسید. پرداختن به این متن مانند تشریح مرداری تجزیه شده است. نویسنده در مقام دفاع تمام قد از متنی شلخته و کودکانه آن‌چنان در وهم فرو رفته است که انگار تفکر بشری وامدار موکل ایشان است. امروز با خواندن این متن، مطالب مرتبط با آن را خواندم. "این گوی و این میدان" جز مجموعه‌ای از حرف‌های هزار بار جویده شده و غرولندهای دن کیشوت وار انسانی عصبی و پرخاشگر نیست؟! با اغلاط فراوان و غروری مضحک که بیهوده برای فریب دادن می‌کوشد. این دوست عزیز هم ناتوان از درک کامنت‌های ساده در تلاشی عبث با لگد زدن به ستون‌های سر به آسمان کشیده می‌خواهد سری را به سمت خود بگرداند که ناممکن است! در عنوان متن مکث کنید! آیا جعل جرم نیست؟ چه آسان این دوست مدعی، یک انتقاد را می‌خواهد به جرم و در ادامه مجازات تبدیل کند. این بارزترین مشخصه یک نگاه استالینیستی است. دوست عزیز! پانچو بودن شرافتمندانه‌تر است تا برادا شدن.
ناشناس
|
Sweden
|
۰۲:۳۸ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۴
0
0
آیا جعل جرم نیست؟ اخلاق کجاست؟!!! اخلاق! توو این کشور و اخلاق؟! اگر جعل جرم بود! باید الآن [...]!!!
علی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۰:۴۱ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۵
0
0
علی: جناب غلامی! آقای جوادپور در نوشته خود آورده‌اند: "نوشته‌های میراحسان را چندان جدی نمی‌گیرم"، ولی شما نوشته‌اید که ایشان گفته است: "میراحسان آدم مهمی نیست." آیا این کار شما جعل و دروغ نیست؟!!!
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۱:۴۹ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۶
0
0
آقای غلامی عزیز! نوشته آقای میراحسان واقعاً چیست؟ آیا این مهم است که ایشان چه کسی را در خیابان دیده یا چه کسی به ایشان زنگ زده یا این‌که مخلوطی از کروبی و کیارستمی و پناهی و بقعه چهارپادشاه و نئوکان‌ها و چای و منم منم را به زور می‌خواهد به خورد خلایق دهد و شما هم وظیفه سنبه زدن و فرو دادن آن را به‌عهده گرفته‌اید؟ ظاهراً دنیای‌تان خیلی کوچک است که نگاه چپ به آن نوشته را برنمی‌تابید و قیصروار حریف می‌طلبید. آقا! اون نوشته یک گپ معمولی مکتوب بیش نیست. با این تفاوت که اصلاً مزه‌ای نداشت. ضمناً به کامنت گذاران بی‌احترامی نکن. باشه؟
لاهیجی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۰:۴۹ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۷
0
0
لاهیجی: جناب غلامی! آقای جوادپور قبلاً یادداشتی با عنوان "نقدی کوتاه بر دیدگاه احمد میراحسان درباره شعر م.مؤید" در همین سایت منتشر کردند. توصیه می‌کنم آن را هم بخوانید و دفاعیه‌ای برای استادتان بنویسید!
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۱:۴۰ - ۱۳۹۲/۰۲/۱۱
0
0
انسان از این‌همه جهل و نابخردی در عجب می‌ماند! میراحسان و جوادپور؛ آخر یکی توضیح دهد این آقایان چه مشکلی از مشکلات فرهنگی و اجتماعی جامعه را حل نموده‌اند و یا چه تفکر و اندیشه مثبتی را در جهت رشد و ارتقاء افکار اجتماعی به جامعه تزریق کرده‌اند؟! چرا نمی‌توانید درک کنید که تمام این دوستان دچار جهل و خودخواهی و غروری کاذب شده‌اند و دنبال جبران کمبودها و نداشته‌های‌شان هستند! این‌که به حب یکی را تأیید و به بغض یکی را نقض نماییم و در این کار، گروهی هم با ما همراه شوند، یعنی چه؟! این‌که از کلمات دهن پرکن استفاده می‌کنید و لقب‌های مختلف به یکدیگر می‌دهید، یعنی چه؟! بروید لطفاً انسانی واقعی و دارای سلامت نفس باشید.
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۷:۳۴ - ۱۳۹۲/۰۲/۱۱
0
0
خطاب به آخرین کامنت (انسان از این‌همه جهل و نابخردی در عجب می‌ماند...)! جهل و نابخردی قطعاً صفتی برازنده شماست که این‌چنین نثار دیگران می‌کنید. اگر مطلبی در اندازه فهم اندک شما قرار نگرفت، ساکت شوید و آن‌چه لیاقت خودتان است، به دیگران نسبت ندهید. انسان واقعی و دارای سلامت نفس هم اگر شما قرار است به ما پیشنهاد دهید، ارزانی خودتان. در حل مشکلات فرهنگی و اجتماعی هم آقای میراحسان و جوادپور (با هر اندازه اختلاف با هم) قطعاً از کسی مثل شما که جز "فحش دادن" هنری ندارد و جز "فحش خوردن" هم لیاقتی ندارد، نقش بیشتری داشته‌اند.
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۹:۳۷ - ۱۳۹۲/۰۲/۱۱
0
0
از نظر کسی که نویسندگان را متهم به جهل و بی‌خردی کرده، انسان واقعی، یعنی کسی که ساکت و آرام گوشه‌ای بنشینه و چشمش را بر همه مشکلات و نابهنجاری‌های فکری و فرهنگی ببنده و حرفای بی‌خطر و بی‌خاصیت بزنه!!! سلامت نفس هم حتماً یعنی کودن و خنثی بودن! بهتر بود به‌جای این توهین کردن، خودش می‌گفت که چطور باید تفکر و اندیشه مثبت را در جهت رشد و ارتقاء افکار اجتماعی به جامعه تزریق کرد!!!
نظرات بینندگان