


امیر خوشسیرت: با تشکر از استاد میراحسان و همچنین مطلب آقای عیسیزاده. امیدوارم که آقایان با خواندن این مطالب، کمی به خودشان بیایند و ارزش میراث فرهنگی را هرچه بیشتر درک کنند.
شاهين جهانگير بلورچيان: وقتي دلنوشته پيمان عزيز را خواندم و در ادامه به دلنوشته استاد ميراحسان رسيدم، نتوانستم بغضم را كنترل كرده و جلوي اشكهايم را بگيرم. مگر اين دغدغهها براي نفع شخصي اين دلدادگان به شهر و ميراث گرانبهاي شهرشان است كه اينگونه عدهاي از آدمهاي نابلد، نگران شدهاند و چرا اين افراد نابلدي را به خود گرفتهاند و اينگونه برآشفته شدهاند؟! پس بهطور حتم باورشان شده كه كار نابلد هستند. پيمان با شوري عاشقانه سالهاست كه دلش براي شهرش ميزند و حتي از شوراي نخست با راهاندازي شاخه جوانان كميسيون اجتماعي، برنامههاي جامعي براي فرهنگ و ميراث فرهنگي و حتي ورزش درنظر داشت اجرا كند و حتي چندتايي هم به اجرا رسيد، اما ... . در باشگاه شهرداري هم اينگونه شد و ... . در ويژهنامه "لاهيجان امروز" هم انقلابي در عرصه روزنامهنگاري لاهيجان پس از انقلاب به وقوع پيوست و ... و ... اينها نشان از يك دغدغه براي شهر لاهيجان است كه پيمانها و ميراحسانها دارند. اما آنهايي كه باید، توان درك ندارند. لاهيجان و محله ميدان آنقدر در تاريخ بزرگ است كه شايد از آنهايي كه با ريشه و تاريخ اين شهر آگاهي ندارند، انتظاري هم براي حفظ اين ميراث گرانبها وجود ندارد. بسياري از شهرهاي جهان با افتخار به ميراث فرهنگي خود نگاه ميكنند و ما نيز بايد ياد بگيريم كه اين ميراث امانتي است كه بايد و بايد به آيندگان بسپاريم. بار ديگر از پيمان و استاد ميراحسان بهخاطر اين دغدغهشان سپاسگزارم.
صمد توانا (آرشیتکت): پیمان عیسیزاده و همچنین احمد میراحسان را از نزدیک میشناسم. پیمان مهندس جوانی است که سری پرشور و رفتاری شتابزده دارد. او را بسیار دوست دارم که دلسوز معماری کهن شهرم است و احمد میراحسان را که دلی پردرد و قلمی توانا دارد. از دوستان نزدیک و ارجمند من است. شاید سرنوشت لاهیجان این است که آخرین بقایای ارزشمند بافت معماری و شهرسازی آن هم در خودنمایی و ظاهرسازی کسانی به نابودی کشیده شود که کوچکترین دانشی از علوم معاصر در این زمینه را دارا نیستند و تنها با پول مالیات مردم شهر هر روز برای مدیریت شایسته خودشان آگهی چاپ میکنند! عید امسال عدهای از برجستهترین معماران و شهرسازان ایران که به دیدارم آمده بودند، با نیشخند وضعیت ساخت و ساز شهری لاهیجان را نسبت به دیگر شهرهای ایران به سخره گرفتند و از من پرسیدند تو هیچ واکنشی نشان نمیدهی؟ و در جواب یکی از آنان که کهن مردی فرهیخته و از اساتید بارز شهرسازی ایران است که خیالمان جمع بود که میتوان کاری علمی و از روی اصول برای شهری که قدمت آن از دوران ساسانیان است و کمی از بازمانده فاخرترین گونه معماری دوره صفویه در آن هنوز موجود است، حتماً انجام خواهد شد. تنها جواب من به آنان این بود که هیچ متخصصی بر امور عمرانی و زیباسازی شهر نظارت ندارد و توضیح دادم در این فاصله یکی از راه رسیده و داعیه سلحشوری دارد که خود را شوالیه سوار بر اسب سفید برای لاهیجانیها میداند و به سلیقه شخصی خود جهت هرگونه تغییر در کالبد شهرسازی لاهیجان تصمیم میگیرد (به یاد سروانتس میافتم با شخصیت دون کیشوت در کتابش). لاهیجان که وقار یک مادربزرگ را دارد، این چهره بزک کرده را شایسته سیمای واقعی خود نمیداند. البته لاهیجان بهخوبی میداند فرزندان دلسوز او که متخصص معماری و شهرسازی هستند، فعلاً آگاهانه از همراهی در مشاوره کنار گذاشته شدهاند؛ لیکن با دقت همه این اشتباهات و سهلانگاریها را ثبت میکنند. آینده بهدرستی در مورد رفتار و اعمال انسانها قضاوت خواهد کرد. لاهیجانیها مردمی صبور هستند.
آقای توانای عزیز! اینکه "لاهیجانیها مردمی صبور هستند" یعنی چه؟ این صبر همراه توانایی است؟ یا از سر استیصال؟ استاد عزیز! کسی یارای ایستادن در برابر غول ویرانگری که به جان شهرها و روستاهای ما افتاده است ندارد. جماعت بساز بفروش (طبقهای که از هر صنفی حتی معمار و مهندس و پزشک در آن نماینده دارند)، معماران واقعی ما هستند. یک سئوال دیگر! مهمانان شما از فلورانس یا پاریس تشریف آورده بودند؟ چون محال است کسی ایرانی باشد و بتواند "شهر من، شهر من!" کند. غول محترم در تمام چشماندازهای این خاک چنگ انداخته است.
شهرهای زیادی در ایران هستند که سرنوشتشان دست آدمهای متخصص خودشان است. کاشان، همدان، اصفهان، میبد و ... . حق با آقای صمد تواناست! سیمای لاهیجان را بیاطلاعترین افراد نسبت به معماری شکل دادهاند!!!!!
کسی منکر تخریب معماری شهری لاهیجان نیست. اما مرغ همسایه را لطفاً غاز نپندارید! اصفهانی جماعت که به غلو سمبل پیشرفت و گرفتن حق (اضافه) شده است با زاینده رود خشک و بیآب بسیاری چیزهای دیگر را نیز از دست داده است. همدان؟! احتمالاً دوست عزیز همدان را ندیدهاند! خلاصه کلام! آسمان همه جا همین رنگ است!
آرمان.ب.صداقت: شهر خالیست ز عشاق، بود کز طرفی/ مردی از خویش برون آید و کاری بکند. (حافظ)
شهروند: صمد! برا! دامیشک کجا بودی؟
حيدر باران: دستت درد نکند، احمد جان!