پایگاه خبری تحلیلی لاهیگ با افتخار همراهی بیش از یک دهه در عرصه رسانه های مجازی در استان گیلان      
کد خبر: ۵۸۸
تاریخ انتشار: ۲۲ مرداد ۱۳۸۷ - ۱۵:۱۳

کولی‌ها در پاریس کوچولو

مرتضی پیله‌ور
مدّتی است تعداد ساختمان‌سازهای غیرلاهیجی در لاهیجان زیاد شده و به اجبار شاید تقریباً همه را نیز سری به ماست. به کنجکاوی پرسشم از همه‌شان این است که آن‌ها را چه سبب گردیده که در این شهر بسازند، که چند روز پیش یکی‌شان جواب تمام‌کننده‌ای به من داد و گفت: لاهیجان، پاریس کوچولوی ایران است.
منِ پاریس‌ندیده از شنیدنش بسیار خوشحال شدم که البته پیشتر در مطلبی پیش‌بینی شکست بن‌بست تاریخی گیلان را به دلایل مختلف کرده بودم و با این شنیده بر نظرم راسخ‌تر شدم که رخدادش برایم، تحقق آرمانی تاریخی خواهد بود.
بسیار از مزیت‌های گردشگری لاهيجان نوشته‌ایم؛ از مجموعه زیبای استخر و آبشار مصنوعی و بام سبز و تله‌کابین و شيطان کوه با پله‌هایش و چندین و چند جای دیگر، که واقعاً زیبایند و من از دیدن هر روزه آن‌ها باز لذت می‌برم؛ چه رسد به مسافران درون استانی و برون استانی. اما چند سالی است که پدیده چادر خوابی، همه زیرساخت‌های توریسم در این شهر را برباد داده که از میان چندین دلیل، من مهمترینش را نگاه حمایتی مسئولان شهری لاهيجان می‌دانم.
هر ساله در روزهای پایانی سال، جلسه‌ای در فرمانداری شهر تشکیل می‌شود که در نهایت منجر به صدور مصوبه‌ای از پیش تنظیم شده، با عنوان "ستاد تسهیلات نورزوی شهرستان" می‌گردد. به رسم عادت هر ساله و بر اساس تصمیمات این کمیته، آموزش و پرورش مجبور به خالی‌کردن بسیاری از مدارس شهر برای اسکان به اصطلاح اکثراً میهمانان فرهنگی و سایرین می‌گردد. مهمانسراهای ادارات و نهادها که خود به نظرم پدیده‌ای است مخرب در موضوع اقتصاد گردشگری، هم این‌چنین باید. سایر ادارات هم موظف به تأمین هر آن‌چه که مورد نیاز است. بازرگانی و تعزیرات و ... هم موظف به کنترل قیمت‌هایند. هر اداره هم می‌بایستی در مدت مشخصی ماشینی در اختیار نیروی انتظامی قرار دهد. راهنمایی و رانندگی آماده، بهداشت، هلال احمر و بسیاری به کارهای دیگر. از دیگر سو و تقریباً از اوایل اسفند ماه تا پایان فروردین، تمامی عملیات عمرانی در سطح شهر تعطیل گردیده است تا مبادا ... و خلاصه این‌که مسلمانان یاری کنید تا لاهیجان، میهمان‌داری کند و ما بشویم میزبانان شایسته شهر گردشگری، و همه دست در دست هم به هر قیمتی که شده نگذاریم مسافر نوروزی از لاهیجان با خاطره‌ای ناخوش برود، درحالی که حداقل پولش را هزینه می‌کند.
چند سال پیش و در چنین هنگامه‌ای، در جلسه ستاد تسهیلات نوروزی به این نوع نگاه به صنعت گردشگری اعتراض کرده و گفتم که: "این تصمیمات با زیربنای موضوع اقتصاد گردشگری در هر کجای جهان که مثالش را بزنید منافات دارد. حتی در همین ایران خودمان و در مقایسه با عملکرد شهرهای بزرگ. آن‌جا که وارد هر سوراخی می‌شوی در اصفهان باید پولش را بدهی تا صرف عمران و آبادانی آن شهر یا آن مکان گردد؛ آن‌وقت چگونه است که این‌گونه تصمیماتی می‌گیریم؟ برایم جالب است مسئولان شهری که باید تصمیم‌گیر برای حفظ و افزایش منافع مردمانشان باشند، همه هدفشان این باشد که توریست، کمترین هزینه را کند و این نه آن‌که سودمند نیست، بلکه تماماً هزینه سربار شهر می‌باشد و اطمینان دارم هیچ کجای دنیا این‌گونه سرمایه از کف نمی‌دهند تا خاطره‌ساز شوند."
در ادامه، گفتم: "همه این‌ها به کناری، چگونه انتظار داریم ارباب سرمایه در این شهر به دنبال سرمایه‌گذاری باشند، آن هنگام که مسافر به‌جای هتل، در مدرسه می‌خوابد و نمونه عذاب‌آور آن، نبود هتل و محل‌های اقامتی در این شهر است؛ چیزی که در همین دور و بر خودمان ـ مازندران ـ آن‌قدر فراوان است که کسی کمترین احساس نیازی به آن نمی‌کند. چگونه است که سرمایه‌گذار در شهر کوچکی مانند سرعین ـ که فقط یک مبحث گردشگری با محوریت آب گرم معدنی، آن هم فقط در فصول گرم سال دارد ـ آن‌گونه سرمایه‌گذاری می‌کند که نمای عمومی آن شهرک، هتل يا هتل آپارتمان شده است و این‌جا در لاهیجان که چهار فصلش توریست‌پذیر است، این‌گونه نمی‌شود؟"
از آن زمان تاکنون هر ساله شاهد رشد پدیده چادر خوابی در لاهیجان هستیم و اکنون مدتی است که چادر خوابی بر همه آمالم در اقتصاد توریسم دارد خط بطلانی می‌کشد به پهنای تمام تفکراتم در این باب. چادر خواب‌ها را اکنون دیگر در همه جای لاهيجان می‌بینی. تمام حاشیه استخر و خیابان‌های اطراف، مسیر خیابان‌های کارگر و جاده لنگرود، مسیر فلاح‌خیر و منطقه بام سبز و ... .
من مهمترین دلیل برای گسترش این فرهنگ ناپسند را این نگاه‌های حمایتی مسئولان مردم‌دار شهرم می‌دانم.
تفکیکشان هم دیگر مشکل شده است. چادر خوابی دیگر ربطی به داشتن و نداشتن ندارد، بلکه به چالش کشیدن فرهنگ و هزینه‌نکردن در وطن، هدف اصلی آن است. چادر خواب دیگر لزوماً ژیان ندارد، بلکه ماکسیمایش را هم دیده‌ام؛ آن‌هم نه یک شب که فکر کنی مسافر در راه بوده و از بیم خطر یا خواب درحال استراحت است، چند شب پشت سر هم، آن هم در یکجا که به آن عادت کرده‌اند می‌بینی‌اش!
با تمام تأسفم مي‌گویم گویا پرستیژ شده است چادر خوابی در لاهیجان! نمی‌دانم دل آدم باید بسوزد یا تنفر پیدا کند چادر خوابی در زیر باران‌های تند را هنگامی که شیون بچه‌ای قنداقی از درونش می‌شنوی، يا آن هنگام می‌بینی که در کنار خیابان غذا درست می‌کنند و هزاران رهگذر از کنارشان می‌گذرند، يا آن‌هایی که در دستشویی‌های کثیف که تحمل بویش قدرتی می‌خواهد، فراوان در صف‌های طویلند و درحال مسواک کردنند، و یا آن‌وقت که در ظرفشویی‌های بتنی احداثی حاشیه استخر که کثیفی از سر و رویش جاری است، با آب مجانی، ظرف‌هایشان را می‌شورند.
من اسمش را "زندگی کولی‌وار" گذاشته‌ام. و چقدر تأسف‌بار است دیدن و تحمل کولی‌ها در پاریس کوچولو!؟ زندگی کولی‌وار گردشگران در شهری که نماد زیبایی شمال ایران است، بیشترین فشار را بر ساکنانش دارد و دیگر غیرقابل تحمل شده است. همه از انتظار حل این مشکل می‌گویند و مطمئنم جز "نوشین" و "احرار" کسی دیگر از آن راضی نیستند.
از ترافیک سنگین و گرانی ارزاق عمومی و سایر معظلات گردشگری به سبک ایرانی یا بهتر بگویم لاهیجانی می‌گذرم و آن را به مجالی دیگر می‌سپارم و دل به این خوش دارم، اما آیا در تابستانی دیگر، این مشکل حل خواهد شد؟ این سئوالی است با علامت بزرگ برايم که با نگاه به عملکرد گذشته مسئولان شهری لاهیجان دورنمایی دارد تاریک برایم!
نظرات بینندگان