از ابتدای سال 1370 تا کنون حجم بسیار زیادی مطالب انتقادی درخصوص دستگاهها و نهادها، اعم از دولت، جامعه و ... در رسانهها طرح شده است. در حال حاضر و با یک جستوجوی کوتاه در رسانهها متوجه میشویم که حجم بسیار زیادی از محتوای تولید شده در رسانهها متون انتقادی است. از طرف دیگر، وقتی بازخورد این مطالب انتقادی را در بین مسئولین و دستگاهها بررسی میکنیم، متوجه میشویم که عملاً این حجم مطالب انتقادی که تولید شده است، تأثیر عمیق و پایداری در رفتار مسئولین و حتی مردم نداشته و ما انتقادپذیرتر نشدهایم و اصولاً انتقادپذیری برایمان مسألهای پذیرفته شده نیست. اگر هم بعضاً انتقادات را میشنویم، بیشتر جنبه تزئینی داشته و کمتر آن را باور داشتهایم. سئوال این است که چرا چنین شده است؟ چرا این حجم مطالب انتقادی کمتر در رفتار ما ایرانیان تأثیر داشته است؟ انتقادپذیری از جلوههای ویژه یک جامعه مدنی است و نبود آن قطعاً غیرمدنی بودن جامعه را مینمایاند. میتوان گفت، کشور ایران از اولین حامیان توسعه و گفتمان جامعه مدنی خواهی در منطقه خاورمیانه و حتی در بخشهایی از قاره کهن بوده، اما در حال حاضر مشاهده میشود ما چندان وضعیت مطلوبی در مقایسه با کشورهای درحال توسعه و توسعهیافته اطرافمان نداریم و بهنظر میآید شاخص این مطلب که یکی از بسترهای مهم توسعه در جوامع است، در کشورمان آنطور که باید رشد نمیکند و متوقف مانده است. حال سئوال این است که چطور شده دیگران در این شاخص پیشرفت میکنند و بهسرعت به سمت توسعهیافتگی حرکت میکنند و رفتارهای مدنی، از جمله احترام به حقوق دیگران و انتقادپذیری برایشان مسألهای حل شده است، اما بهنظر میآید ما هنوز متوقف ماندهایم و نمیدانیم مشکل از کجاست؟ پاسخ در تفاوت آموزشهایی است که انسانها در جوامع مختلف میبینند. در واقع یک سیاستمدار یا یک مدیر آنطوری رفتار میکند که آموزش دیده است. انسانها ذاتاً با غرائز خود به دنیا میآیند و این غرائز هم به شکل طبیعی خیلی همسویی با مدنیت ندارد. اینکه میبینیم دولتمردی طی هفت سال شش وزارتخانه یا نهاد کلان را تجربه میکند و عملاً برایش فرقی نمیکند که کدام اداره یا وزارتخانه، در واقع رفتاری ناشی از غریزه و طبیعت خود مرتکب شده است؛ طبیعتی که پرورش داده نشده و کار جمعی یاد نگرفته، اهمیت افکار عمومی و نظر دیگران برایش تشریح نشده و ... ایراد از خود او هم نیست. در واقع سیستم آموزشی کشور ما او را اینطور تربیت کرده است. فیالواقع او بر اساس آموخته و یا نیاموختههایش رفتار میکند. اینطور میتوان گفت که رفتارهای غیرمدنی، شخصیت ضعیف و تابع که بیشتر به یک بیماری سیاسی میماند، ناشی از خلاء تربیتی است که برمیگردد به مدرسه و آموزش و پرورش. اما چه تفاوتی بین ما و کشورهای توسعهیافته در مبحث آموزش وجود دارد؟ در کشورهای توسعهیافته، حجم مطالب آموزشی و درسی تا حدی کمتر است و نهاد آموزشدهنده بیشتر روی تربیت و شخصیت فرد کار میکند، چگونگی فکر کردن را میآموزد و نه صرفاً حفظ کردن را. در واقع فرد در مدرسه بیشتر کار جمعی و مهارتهای اجتماعی یاد میگیرد. فرد یاد میگیرد ضمن ابراز عقیده، به نظر دیگران احترام بگذارد. فرد در مدرسه فرصت دیده شدن و ابراز عقیده پیدا میکند. همه این آموزشها در سنین پایه تأثیرگذار است. سقف سن آموزش رفتارهای مدنی ۱۳ سالگی است. یک فرد میانسال با فرهنگ سنتی، ظرفیت جذب چنین آموزشهایی را ندارد. دلیل آنکه رفتارهای مدنی در جامعه ما قوام نمیگیرد، در واقع همین خلاء آموزشی است. البته ما همواره اصول و مبانی خاص خود را در مباحث آموزشی داشتهایم و همواره در سخنرانیها اعلام کردهایم که اینها باید منتقل بشود. اما از تبیین ساختار و سیستمی برای انتقال و آموزش این مفاهیم خبری نبوده است. البته ایجاد ساختار و سیستم کارآمد آموزشی به انسانهایی توانا و متخصص احتیاج دارد و با نگاه سیاستزده به همه مسائل همخوانی ندارد. گام اول توسعهیافتگی، آموزش است. در دنیا هر جا ما توسعهیافتگی میبینیم، در واقع یک برنامه منسجم تربیتی پشت آن بوده که نسلی با شخصیت ممتاز پرورش داده و نتیجه این فرآیند آموزشی، توسعه یافتگی بوده است. در حال حاضر، سرانه آموزش و پرورش در کشور ما در حدود ۲۰۰ دلار میباشد. این رقم در کشور همسایه ما ـ ترکیه ـ چیزی در حدود ۲۰۰۰ دلار، یعنی ۱۰ برابر ماست! و در کشور آمریکا ۵۷۰۰ دلار! شرایط دیگر کشورهای توسعهیافته و حتی درحال توسعه نیز چنین است. با این وجود، درک چرایی حرکت ترکیه به سمت توسعهیافتگی خیلی آسان میشود و البته چرایی عدم تقویت گفتمان مدنی در جامعه ما. متأسفانه در کشور ما مبحث آموزش و پرورش آنطور که باید جدی تلقی نمیشود. دانشآموزان و آیندهسازان این کشور و اساساً مسأله آموزش و تربیت هنوز دست به گریبان مسائل و مشکلات اولیه است که آتشسوزی بخاری نفتی و سوختن تنی چند از آیندهسازان این کشور در آتش، بخشی از آن است.
محمد آوندی: آموزش رسمی در فعالیتهای اجتماعی، علمی، اقتصادی و ... در کشور به فرموده جنابعالی در مقایسه با سایر کشورهای توسعهیافته یا درحال توسعه بسیار کمتر است. در عوض، آموزشهای غیررسمی که در جامعه ما هم کارساز است و هم قدمتی بس طولانی دارد، بسیار بیشتر است. تملق، چاپلوسی، ریاکاری، دروغ و پارتی بازی و قبیلهگرایی در جامعه به وفور یافت میشود و احساس نیاز به آموزش را برای توسعه به حداقل کاهش میدهد.