تاريخ، آئينه است. افراد و ملّتهايي كه در ياد ماندهاند، معماران و سازندگان زمان خود بودهاند. ساختن و بنا نهادن، گاه فيزيكي و گاه عقلي و فكري است. اما هميشه آنهايي در خاطرهها ميمانند كه سازنده باشند.
ما امروز به ديدن ميراث سازندگان و معماران بزرگ ميشتابيم. به ديدن اهرام، پارتنون، رم عصر امپراطوري، تخت جمشيد، نقش جهان، ساختمانهاي قوم مايا، ماچوپيكچو، كليساهاي گونيك، ديوار بزرگ چين، تاج محل و انكوروات ميرويم. هزار سال بعد، مردم به ديدن چه چيزي خواهند شتافت؟ چه كسي چيزي خواهد ساخت كه هزار سال بعد بماند و ارزش ديدن داشته باشد؟ کدامیک از ساختارهای زیربنایی امروز، میراثی تاریخی بهشمار خواهد آمد که تماشای آن، شگفتیآور باشد؟ شايد چيزي به اين معنا وجود نداشته باشد. اگر امروز چيزي نسازيد، فردا هم چيزي كه تماشايي باشد، نخواهيد داشت.
مصرفكنندگان، بازيگران اصليِ عصر ما، هيچگاه در يادها و خاطرهها نميمانند. اگر بخواهيم بدانيم كه چرا چنين است، بايد به تفاوت انسان و حيوان نگاه كنيم. آنچه موجب تسلّط ما بر سطح كره زمين شده است، همان ويژگيهاي قدرت، سرعت و تواناييِ كشتار نيست كه شير را سلطان جنگل كرده است. عشق و علاقه به مصرف هم نيست. هر حيواني ميخواهد سير بخورد، در سرپناهي بيارامد و از درندگان در امان باشد.
تفاوت انسان با حيوان، در خوي سازندگيِ اوست. يكي از هدفهاي سازندگيِ ما، آسانكردن زندگي است. اما برخي از حيوانات هم همين كار را ميكنند. بيدستر يا سگ آبي، سدّ ميسازد كه زندگي را راحتتر كند. تفاوت انسان با جانوراني مثل سگ آبي در اين است كه ابزار ميسازد و با ابزارهاي خود، چيزهاي جديد ميسازد. اگر فقط به فكر سيريِ شكم و پوشاندن تن خود بوديم كه يخ نزنيم و از چنگ درندگان در امان باشيم، ساختن بسياري از اين چيزهايي جديد لازم نبود.
ابزارها را براي اين ميسازيم كه كاشفاني ماجراجو و سازندگانی توانا باشيم. با ابزارهاي خويش است كه ميتوانيم به اكتشافات جديد نائل شويم و به كارهاي بزرگ و بيسابقه دست بزنيم؛ از كشتیراني گرفته تا نشاندن سفينهاي بر كرة ماه. ما مديون ابزارهاي خود هستيم و به ياري ابزارها به جاهايي رفتيم كه پاي هيچ بشري قبلاً به آنجا نرسيده است. با ابزارهاي خود ـ از ميكروسكوپ الكترونيكي گرفته تا تلسكوپ فضايي ـ چيزهايي را ديدهايم كه چشم هيچ بشري به آنها نيفتاده است. با ابزارهاي خود ـ از ليزر تا رايانه ـ كارهايي كردهايم كه هيچ بشري نكرده است.
با ابزارهاي خود ـ از تلويزيون گرفته تا دوربين ويدئویي ـ لذّتهايي بردهايم كه هيچ انساني نبرده است. تاريخدانان هزار سال بعد خواهند گفت كه دوران فعليِ ما، دوران كمال بيوتكنولوژي بود و نخستين بار در تاريخ بشريّت، گياهان و جانوران و انسان تاحدّي به دست انسان ساخته شدند. كوششها ابتدا براي از بين بردن نقائص ژنتيكي خطرناك متمركز گشت. بعد از جهت رفع ضعفهاي ژنتيكي گام برداشت و سپس به راه خود ادامه داد تا انسانهاي بهتر، باهوشتر و زيباتر بسازد. در آخرين سالهاي قرن بیستم، ساختن انسانی با قامت بلندتر ممکن بود. در دنیای زیستشناسی، سرزمینهای جديدي كشف و تسخير شد كه ماهيّت انسان را عوض كرد؛ مثل كريستف كلمب كه دنياي جديد را بر روي اروپاييها گشود. اين اكتشافات پايههاي وجود انسان، تصوّر انسان از خود و آيندة خود را تغيير داد و احساس و سيماي او عوض شد.
تاريخ، ملّتهايي را به ياد دارد كه بانيِ امپراطوريها بودهاند؛ مصريان، يونانيان، روميان، ماياها، انيكاها، اسپانيها، انگليسيها و نيز اشخاصي را كه بنياد امپراطوريها را گذاشتند: اسكندر، سزار، پتر كبير، ناپلئون و ... . اما تاريخ، آرامگاه مرداني كه بانيِ افكار بزرگ بودند نيز هست. ارسطو، ارشميدس، ماركوس اورليوس، آگوستين، شكسپير، گوته، نيوتن، انیشتين و ... .
در قرن حاضر، ايجاد امپراطوريهاي جغرافيايي بيمعنا شده است، زيرا هزينة ايجاد اين امپراطوريها از منافع آنها بيشتر است. به همين دليل است كه در نيم قرن گذشته، فرانسويها، انگليسيها و روسها از امپراطوريهاي خود دست كشيدند. امپراطوريهاي زمان ما را كساني بنا ميكنند كه به اختراع فنآوريهاي عظيم جديد دست يابند؛ اينها آيندة بشريت را از نو رقم ميزنند. خطركردن و در پي كاري كه سرانجامِ آن روشن نيست، رفتن، خالي از لطف نيست.
بر بام بلندترين كوههاي كرة زمين بايد پا بگذاريم. بهرغم اينكه ميدانيم در آن بالا چيزي كه به درد مصرف بخورد، پيدا نميشود. فضا بايد که كشف شود؛ بهرغم اينكه به احتمال زياد چيزي كه به درد مصرفكننده بخورد، پيدا نخواهد شد. گونههاي حيوانيِ ديگر، هيچ كاري نميكنند، مگر اينكه نتيجة كار آنها دستيابي به غذا، جاي گرم يا پناهگاه امني باشد.
انسان احساس ميكند كه مبداء و مقصدي دارد. آيندة انسان در دست ستارگان نيست، در دست خود اوست. انسان ميتواند سرمايهگذاري كند و با اين كار، آيندة خود را تغيير دهد.
انسان ميتواند جاي پاي خود را در تاريخ باقي بگذارد. كمتر كسي براي نگهداشتن نام خود چنين كاري ميكند. اما بسياري از مردم ميتوانند در كارها و فعاليّتهايي شركت كنند كه قرنها بر سر زبانها خواهد بود. سهم آنها در اين سفر اين است كه گامي فراتر نهند. در طول تاريخ، جوامع انساني پويا و پُرجنب و جوش، جوامع انساني راكد و جوامعي كه منقرض شدهاند، ديده ميشوند. جوامع پویای زنده آنهایی هستند که آرمانی دارند، در راستای آرمان خود میسازند و بنا ميكنند و تنشهاي ايجاد ثروت را به سرانگشت تدبير خود متوازن نگه ميدارند.
ريشهكني فقر و كاهش ميزان بيكاري، آرمان نيستند. اينها معادل اقتصاديِ جاروي خيابانها و گردآوريِ زبالهها بعد از مراسمي باشكوهند. هر ملّتي كه آفرينش و خلاقيّت را بپذيرد، در رواج و رونق بازار آن بكوشد و منابع مالي خود را در راه ترويج آن بسيج كند، پرچم كاميابي قرن بيستويكم را بهدست خواهد گرفت.
آرمان كارآفرينانه و خلاقانه از آنچه كه به ياري فنآوريهاي جديد قابل ساختن است، ثروت و بهرهوري را افزايش ميدهد. ابزارها و مهارتها، عنصرهاي سازندگي را افزايش ميدهند. آيا ميتوان چيزي ساخت كه بهترين سازمان اجتماعي و بالاترين سطح نبوغ شخصي را طلب كند؟ پيشرفتهترين دانشها همراه با بهترين كارآفرينان را دربر گيرد. عاليترين سطوح تخصّصي و مهارت و پاكترين منابع طبيعي و زيستمحيطي را بخواهد و پيچيدهترين ابزارها و بسيج همة نبوغ و منابع مالي را دربر گيرد؟ آيا ميتوانيم چيزي بسازيم و از خود باقي بگذاريم كه اعجاب آيندگان را برانگيزد؟
معماران سازندگيِ جهان، در بوتة چنين آزمايشي قرار گرفتهاند.
• مدیر اسبق روابط عمومی شركت راه آهن شهري تهران و حومه (مترو)