چرا در ایران وقتی از قدرت کنار میرویم، اپوزیسیون میشویم؟
یزدان سلحشور
نوشتن در این روزها آنقدر مشکل شده که واقعاً نمیدانم درباره چه چیزی بنویسم! دلیلاش فقط محدودیتهای قانونی و شرعی و عرفی و البته در بیشتر مواقع، سلیقهای نیست، یعنی الآن دیگر دلیلاش فقط این نیست! دور دوم این دولت هم دارد تمام میشود و هرکس که موقعیت و مسئولیتی داشته، آرد و الکاش را داده دست تاریخ. این وسط معلوم نیست چه کسی دیگر پاسخگوی رویدادهای گذشته است، چون از همین الآن، روند "این چه وضعیه؟! کی مسئوله؟! کشور نظارت میخواد!" از زبان مسئولانِ تا همین چند روز و چند ماه و چند سال پیش شروع شده است و چون حافظه تاریخی ما هم اغلب ضعیف است، دور نیست که شش ماه دیگر، صاحب اپوزیسیون داخلی و خارجی تازهای شویم از بین همین تازه یا کهنه استعفا دادهها. میبینید؟! تکلیف من و امثال من نامشخص است؛ چون به هر مشکلی که اشاره کنیم، این مشکل، حاضر و ناظر است، اما کسی که تحت نظارتاش این مشکل رقم خورده، غائب است، سهل است، اصلاً یک پا مدعی است که این وقایع کار کی بوده؟! سینما، ادبیات و رسانه [چیزهایی که تا حدی به من مربوط است. بقیه که نامربوط است سیاست که خیلی به من نامربوط است!] الآن شدیداً درگیر این مشکلاند و دولت بعدی هم تا بیاید این قضایا را رفع و رجوع کند، کلی سخنرانی و مقاله و چه و چه داریم از مستعفیان فعلی که احتمالاً مرا یا شما را متهم میکنند که سینمای کشور را به باد دادهایم، ادبیات ایران را بیچاره کردهایم و چیزی از رسانه باقی نگذاشتهایم جهت آگاهسازی مردم! میترسم تاریخ هم باور کند این بار؛ چون مدارکاش موجود است و اساساً اتفاقی که در این هشت سال شاهدش بودهایم [و در بیست و اندی سال پیش از آن شاهد نبودهایم] این است که به موازات آسیب سختافزاری به حوزههای یاد شده، نرمافزارها هم ویروسی شدهاند به عمد؛ تا نقشآفرینی بعدی، پیش نسل جوانِ پس از این، آسان باشد. مشکل بزرگ این کشور این است که همه ما تصوری آرمانی از خودمان داریم و حتی هنگامی که به هر دلیلی فرصتی پیش میآید تا این تصور آرمانی محک زده شود و شکست را به عینه پیش چشم ببینیم، چنان محو زیبایی خودخوانده خود در آینه میشویم که شکست را نتیجه بدیاری بخت و توطئه میدانیم و چون تخت قدرت را به صاحبان بخت بعدی وا مینهیم، خاطراتمان را غسل تعمید میدهیم و مصلحان دوآتشه میشویم. شاید این بلا سر خود من هم بیاید [گرچه در این کشور کسی کفشاش را هم به من نمیدهد دم در مسجد، چه رسد به پست!] اما خواهش میکنم اگر این بلا سرم آمد، شما کوتاه نیایید؛ حتی اگر استعفا دادم و بعد... اپوزیسیون شدم!
عارفه جعفری: جناب سلحشور! اپوزیسیون (Opposition) واژهای فرانسوی است به معنای "مخالفت" یا "مخالفان" و در معنای وسیع کلمه عبارت است از کوشش اتحادیهها، حزبها، گروهها، دستهها و افراد برای دستیابی به هدفهایی در جهت مخالف هدفهای دارندگان قدرت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی؛ خواه با استفاده از شیوههای پارلمانی، خواه با شیوههای دیگر. به این معنا در ایران هیچگاه اپوزیسیون به معنای واقع کلمه شکل نگرفت. در ایران اگر از قدرت کنار رویم، یا کاملاً از دایره آن حذف میشویم، یا به شکلی دیگر در ساختار آن ادغام میشویم. اشتباه نکنید!!!
از سوئد: جهان و طبیعت در رنگ میماند و کشور در افکار رنگارنگ!!! نه فقط در سیه رنگ!!! وقتی مغزها را قفل میکنند و غذا را سانسور!!! و به زور به شما میگویند که هر روز باید میرزا قاسمی بخوری، همین است! شما و کودکانتان از خوردن یک نوع و یکنواخت غذای میرزا قاسمی هر روزه خسته میشوید و سر آخر حالتان هم بههم میخورد!!! زیبایی این سایت در اینجاست که با وجود ... شدید و کشنده و جانکاه(!!!) شجاعت ایشان تحسینانگیز است!!!
بیطرف: جواب درستی دادند عارفه جعفری، اما اگر هر چیز در جای خودش باشد و قدرت در جامعه اسلامی بهعنوان مسئولیت که گفته میشود معنا پیدا کند، دیگر هیچ کس دنبال قدرت (مسئولیت) نخواهد رفت. ولی اگر قدرت از نظر شما همان معنای واقعی خودش را داشته باشد، اپوزیسیون هم امری طبیعی میشود.
حسن: بزرگترین مشکل ماها اینه که معنی کلمات رو نمیدونیم. و اما آقای سوئدی! از جملاتت معلومه از روستاتون اونطرفتر نرفتی، چه برسه سوئد! اگه به شما همیشه میرزا قاسمی میدن، دیگران رو دخیل نکن!
دهاتی بیسواد سوئدی: این را جهت آگاهی "مش حسنها" نوشتم. نیک میدانم که شاید قطرهای ارتباط به مقاله آقای یزدان سلحشور داشته باشد! با عرض معذرت از مدیرمسئول عزیز سایت لاهیگ! کشورهای دیکتاتوری و مستبد مردم را آگاهانه بیسواد و نادان و جاهل و کور نگه میدارند تا از جوانان مرز و بوم برای منافع و مقاصد و جذب این بیکاران و بیسوادان برای ...! آقای مش حسن عزیز و محترم! از اینکه بنده را دهاتی و روستایی خطاب کردید و مرا مورد لطف و عنایت و مهر و محبت خود قرار دادید، سپاس فراوان دارم و افتخار میکنم که یک دهاتی و روستایی هستم و همواره تا روز مرگم دهاتی باقی خواهم ماند! زمانی که در دهاتهای سیاهکل زندگی میکردیم(!) با وجود کارهای مشقتبار و جانکاه و شکنجه دهنده، همه اعضای خانواده از صبح سحر تا پاسی از شب(!) حاصل همه زحمات و بردگی، عایدمان لقمه نان خشکی در دهان و همزمان آب بینی خود را خشک کردن و حتی حسرت داشتن چند تومانی برای سفر به لاهیجان زیبا و رشت را داشتیم!!! و مادر بدبخت زحمتکشم، با نوزادی بیگناه بر کولش و در هوای شرجی و جانکاه در شالیزارها مشغول بردگی کردن! برای آقایان و آقازادگانی که پدر و مادر بیسواد و نادان و جاهل و کور ما را فریب میدادند و میگفتند که این دنیا پشیزی ارزش ندارد و همه چیز آن دنیا و حواله نسیه میدادند!!! و اگر ما کودکان از کشور ک... کمکهای مالی برایشان ارسال نمیکردیم، این پیرمرد و پیرزن مسلمان شیعه که اهل دین و ایمان و نماز و روزه و عبادت شبانه روزی خدا و پیغمبر و 12 امام و امامزادهها، همه جان و جوانیشان را برای این مرز و بوم دادند و عایدشان جز رماتیسم و سرطان و دردهای مفصلی هیچ چیز دیگر نشد!!! روزهای آخر عمرشان را میبایست در جلوی بیمارستانها گدایی میکردند!!! مش حسن، این هم معلم اخلاقت!!! ( مهدی هاشمی رفسنجانی پسر آیتالله رفسنجانی!) پس از نزدیک به سه ماه بازداشت، یکشنبه شب با سپردن وثیقه (10 میلیارد تومانی) از زندان آزاد شد!!! مش حسن! این است تفاوت روستای کا...! با روستاهای مسلمانان شیعه 12 امامی! بعد از 10 سال زندگی در شهر، چون دهاتی و روستایی و گیلزاده بودم، به یاد ریشهام افتادم، منزل و خودرو زیبایی در دهاتی خریدم و کودکان ما در زیباترین رستوران مدرسه از تغذیه رایگان و دکتر رایگان برخوردارند! "از گوشت مرغ و خاویار و خ... تا جان آهو و گوزن" و تکتک روستائیان هر زمان آرزو کنند، میتوانند به سفرهای درون مرز روند! و سالی حداقل یک بار برای سفرهای برون مرز!!! و 2 روز تعطیلی شنبه و یکشنبه از روستاها به رستوران شهر، برای [...] روند، در 6 ماه هوای سرد و کشنده بین صفر و منهای 30 درجه!!! اینها هیج چیز ندارند جز مغز! ما همه چیز داریم + مغز! بیش از 6 میلیون مغز م... ایرانی به ک... پ... آوردند!!! "مش حسن چرا؟!" تفاوت بین انسان و انسان نما در اپماتی و سمپاتی و سولیداریتی و همدردی است! بنی آدم اعضای یکدیگرند، که در آفرینش ز یک گوهرند، چو عضوی به درد آورد روزگار، دگر عضوها را نماند قرار! چیزی را که برای خود میخواهی، برای دیگران هم بخواه!!! مش حسن! دوست دارم این سئوال مرا پاسخ دهید. چرا این کا... و آ... ما عمر طولانی دارند!!! اما پدران و مادران [...] ما عمر بسیار کوتاه؟!!!
دیده بان: مربوط به ایران نیست و اکثر کشورهاست. حالا این آقا یا خانم حتماً بایست مینوشت سوئد! با حسن موافقم.
لاهیگ: افزودن نام "سوئد" از سوی "لاهیگ" است. لاهیگ گاهاً بر اساس آی پی نظردهندگان، کشور محل اقامت مخاطبان بینام را درج مینماید.
لاهیگ: افزودن نام "سوئد" از سوی "لاهیگ" است. لاهیگ گاهاً بر اساس آی پی نظردهندگان، کشور محل اقامت مخاطبان بینام را درج مینماید.