انجمن داستان بندر انزلی یاد "بیژن نجدی" را گرامی داشت
یکی از مدرسان ادبیات داستانی و منتقدین ادبی مطرح گیلان از این نویسنده گیلانی بهعنوان چكیده روشنفكران پرشكوه دهه چهل كه غنی كردن روح برایش اصل بود، یاد كرد.
انجمن داستان هزار و یك شب بندر انزلی در گردهمایی به مناسبت 24 آبان سالروز میلاد بیژن نجدی، یاد این نویسنده گیلانی را گرامی داشت. به گزارش خبرگزاری ایرنا، مدرس انجمن داستان هزار و یك شب بندر انزلی در این گردهمایی با اشاره به زندگی نجدی در تحلیل آثار وی، گفت: نگاه نجدی به دنیا نگاهی شاعرانه بود و این نگاه را نهتنها در شعر، بلكه در روایت داستانهایش نیز حفظ كرد. مریم ساحلی افزود: اشیاء در داستانهای نجدی جان دارند و مخاطب چنان درگیر حس عناصر میشود كه در هر مرتبه از خوانش داستانهای او لذت كشفی نو را تجربه میكند. یکی از مدرسان ادبیات داستانی و منتقدین ادبی مطرح گیلان نیز در این نشست از این نویسنده گیلانی بهعنوان چكیده روشنفكران پرشكوه دهه چهل كه غنی كردن روح برایش اصل بود، یاد كرد. فرزام امین صالحی اظهار كرد: نجدی بیش از آنكه بنویسد، میخواند و بیش از آنكه بهدنبال مطرح كردن خود و انتشار آثارش باشد، درپی حمایت از شاگردان و دوستان مستعدش بود. وی نجدی را یك صاحب نظر در زمینه ادبیات و فیلم خواند و افزود: نجدی، یكتنه تاریخ روشنفكری لاهیجان را دگرگون كرد و با ارتباط دوستانهای كه با شاگردانش داشت، مسیر صحیح زندگی و فعالیت را به آنان نشان داد. این منتقد ادبی تصریح كرد: نجدی، قصهنویسی بزرگ و آرمانخواهی كمالپرست بود و سختگیری او آنقدر بود كه در زمان حیات تنها یك مجموعه قصهای به نام "یوزپلنگانی كه با من دویدهاند" را منتشر كرد.
به گفته وی، همین روحیات، موجب شد كه در دورهای كه حتی بهعنوان مخاطب خاص بودن مشكل بود؛ نجدی، بهعنوان یك نویسنده خوب تثبیت شد. این مدرس داستاننویسی خاطرنشان كرد: قصههای نجدی به كارهای هیچیك از نویسندگان معاصرش، از جمله گلستان، گلشیری، صدر یا بهرام صادقی شباهت نداشت. امین صالحی، نجدی را وارث قصه كهن و معاصر غرب و قصه ایرانی خواند و افزود: رئالیسم جادویی قصههای نجدی در ناكجا میگذرد؛ در نتیجه سرخپوستی میتواند در آستارا زندگی كند و یا اسب وسط محفل شبنشینی دیده شود. به گزارش خبرگزاری ایرنا، بیژن نجدی 24 آبان 1320 از یك خانواده گیلانی در خاش دیده به جهان گشود. وی خود در معرفیاش مینویسد: "من به شكل غمانگیزی بیژن نجدی هستم. متولد خاش، گیلهمرد هم هستم، متولد 1320 (سالی كه جنگ جهانی دوم تمام شد). تحصیلات: لیسانسه ریاضی. یك دختر دارم و یك پسر. اسم همسرم پروانه است. او میگوید، او دستم را میگیرد، من مینویسم." وی در زمان حیاتش تنها مجموعه داستان "یوزپلنگانی كه با من دویدهاند" را چاپ كرد كه تا كنون به چاپ 23 نیز رسیده و به سه زبان انگلیسی، فرانسه و آلمانی نیز ترجمه شده است. بیژن نجدی سال 1358 همراه دانشآموزانش داوطلبانه عازم جبهه شد و از میهنش دفاع كرد. در دهه 1370 دچار سرطان شد و سال 1376 در سن 56 سالگی درگذشت و در شیخانبر لاهیجان به خاك سپرده شد. "دوباره از همان خیابانها"، "داستانهای ناتمام" و مجموعههای شعر "خواهران این تابستان" و دفتری از گزیده ادبیات معاصر، پس از مرگ بیژن نجدی به كوشش همسرش منتشر شد.