پایگاه خبری تحلیلی لاهیگ با افتخار همراهی بیش از یک دهه در عرصه رسانه های مجازی در استان گیلان      
کد خبر: ۵۶۵
تاریخ انتشار: ۱۵ مرداد ۱۳۸۷ - ۱۶:۰۷

لايه‌هاي اجتماعي فرآيند توسعه

دکتر علی یخکشی
امروزه تعريف توسعه ـ که تا به حال صرفاً جنبه اقتصادي داشت ـ تغيير کرده و به نوعي جامع‌نگري با ابعاد اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و زيست‌محيطي روي آورده است که هدف اصلي آن "توسعه انساني پايدار" است. اما متأسفانه کمتر کشوري وجود دارد که مسير آن را صحيح پيموده باشد، زيرا اکثر کشورهاي جهان به بهانه توسعه از منابع محدود برداشت نامحدود مي‌کنند که اين خود از مصاديق ناپايداري توسعه خواهد بود. علت اصلي ناپايداري توسعه را بايد فقدان بينش و خردمندي درباره تعيين راهبردها، سياستگذاري‌ها و تصميم‌گيري‌ها در سطوح مختلف مديريتي و عملياتي دانست. تحقق پايداري توسعه در مقياس ملي و جهاني را بايد در اذهان و انديشه‌هاي نيروي انساني جوامع جست‌وجو کرد و دستيابي به آن بدون سرمايه‌گذاري در امر آموزش نيروي انساني و پژوهش تقريباً غيرممکن است. از اين‌رو، نهادهاي آموزشي و پژوهشي، از جمله وزارت آموزش و پرورش و وزارت علوم، تحقیقات و فنآوري به عنوان مهم‌ترين نهادهاي اجتماعي با ارائه آگاهي‌هاي لازم و تربيت نيروي انساني کارآمد مي‌توانند بهترين سرمايه را به آيندگان اهدا کنند و پايداري توسعه را به ارمغان آورند.
از ميان واژه‌ها و اصطلاحاتي که چند دهه اخير رواج يافته‌اند، به مواردي برمي‌خوريم که به دلايل ابهام در معنا، تفسير و عدم تناسب در کاربردها، کمتر مخاطبي توانسته است مفهوم آن‌ها را به درستي درک کند. يکي از اين اصطلاحات، "توسعه پايدار" است. توسعه پايدار، مفهومي است فراگير با بار معنايي بسيار گسترده که همين ويژگي باعث شده است گروه‌هاي مختلف اجتماعي با اهداف کاملاً متفاوت آن را به‌کار ببرند. يکي از دلايل موفقيت رواج اصطلاح توسعه پايدار در اين واقعيت نهفته است که افراد مختلف با اهداف کاملاً متفاوت مي‌توانند آن را با بي‌دقتي به‌کار برند. در دهه‌هاي گذشته، تعريف توسعه ـ که صرفاً جنبه اقتصادي داشت ـ تغيير کرده و اکنون به نوعي جامع‌نگري که شامل توسعه اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و زيست‌محيطي است روي آورده است. در اين تعريف، انسان به عنوان محور اصلي توسعه مطرح بوده و هدف آن، "توسعه انساني پايدار" است که منظور از آن فراهم‌کردن زمينه‌هاي لازم براي آماده‌سازي انسان‌هاست تا ضمن مشارکت در فرآيند توسعه، خود نيز از زندگي پايدار (مادي و معنوي) بهره‌مند شوند و همين اقبال را براي آيندگان نيز درنظر داشته باشند. در اين ميان، حفظ منابع طبيعي تجديدشونده و محيط زيست جايگاه ويژه‌اي يافته است، به‌طوري که حفظ کيفيت محيط زيست و کاهش آثار مخرب و زيانبار طرح‌هاي توسعه در کنار ديگر اهداف قرار گرفته است. امروزه توسعه، شعار همه کشورها است، ولي متأسفانه بيشتر ممالک براي رسيدن به رفاه مادي (به اصطلاح وضعيت مطلوب) از روش‌هاي نامطلوب استفاده مي‌کنند و به بهانه دستيابي به توسعه بي‌محابا از منابع محدود برداشت نامحدود مي‌کنند که اين خود از مصاديق ناپايداري توسعه تلقي خواهد شد.
ناپايداري توسعه در سطح ملي و بين‌المللي، داراي علل و مصاديقي است. علت عام و در عين حال اصلي ناپايداري توسعه در جوامع، فقدان بينش و نگرش آينده‌نگر به اصل توسعه، کمبود دانش و خردمندي درباره تعيين راهبردها، سياستگذاري‌ها و تصميم‌گيري‌ها در سطوح مختلف مديريتي و عملياتي است. قرن بيست و يکم، قرن تفکر و تعقل است، ولي هنوز ناپايداري توسعه ناشي از ناداني و بي‌خردي نوع بشر به چگونگي زندگي سعادتمند است. امروزه مفهوم توسعه پايدار تقريباً يک معناي ضمني و صرفاً زيست‌محيطي يافته است، حال آن‌که سازمان ملل يک رشته کنفرانس‌ها و اجلاسي را ترتيب داده که در آن عباراتي نظير "توسعه پايدار زيست‌محيطي"، "توسعه پايدار اجتماعي"، "توسعه پايدار فرهنگي"، "توسعه پايدار کشاورزي"، "توسعه پايدار اقتصادي" و "توسعه پايدار سياسي" به‌کار برده شده است. اين عبارات، منعکس‌کننده يک نوع تقسيم‌بندي ساماندهي‌شده به وسيله سازمان ملل و ساختارهاي دولتي و دانشگاهي آن است، ولي در دنياي واقعي و در عمل هيچ بار معنايي ندارد. تنها يک توسعه سالم وجود دارد و آن هم توسعه‌اي است که بيش از هر چيزي بر رشد اقتصادي و رقابت بين‌المللي مبتني باشد و اين توسعه هرگز پايدار نخواهد ماند، مگر آن‌که تمام مؤلفه‌هاي آن، عادلانه محاسبه شوند. توسعه پايدار تنها آن‌گاه از منطقي کارآمد برخوردار خواهد بود که پنج بعد آن (اقتصاد، محيط زيست، اجتماع، فرهنگ و سياست) در ارتباط متقابل با هم مورد بحث و توجه قرار گيرند.
مفهوم توسعه پايدار در معناي واقعي خود به همبستگي ميان نسل‌ها تأکيد فراوان دارد؛ به اين معني که وظيفه اخلاقي ما است از محيط زيستي که خود از آن بهره‌مند مي‌شويم، با همان کيفيت و فراواني براي نسل‌هاي بعد به‌جاي بگذاريم. اين معنا، به معناي زمان در زمان (Diachronic) در گذر زمان، مفهوم پايداري توسعه است. مفهوم پايداري را بايد در اذهان و انديشه‌هاي نيروي انساني جوامع جست‌وجو کرد. شايد باور اين حقيقت با همه ابعاد که فرآيند توسعه پايدار و تحقق همه ابعاد آن همان تربيت نيروي انساني است که ريشه در آموزش دارد، هنوز براي بسياري از کشورهاي جهان مشکل باشد. بديهي است تا وقتي نظام تربيت و آموزش نيروي انساني و امر پژوهش در رأس ساير نظام‌ها قرار نگيرد و متوليان اين نظام تربيتي از مستعدترين، مديرترين، داناترين و تواناترين نيروهاي کشور نباشند، نمي‌توان به تحقق توسعه پايدار اميدوار بود. در يک نگاه کلي و فراگير مي‌توان عوامل اساسي در يک فرآيند پوياي توسعه پايدار را به چهار عامل تقسيم کرد: فرهنگ (باورها و ارزش‌ها)، دانايي (آموزش و پژوهش)، توانايي (فنآوري، تجهيزات و سرمايه) و ساختارها (ضوابط و قوانين) که هر چهار عامل در ارتباط نزديک، مستقيم و بعضاً غيرمستقيم با نيروي انساني آموزش‌ديده قرار دارند. نهادهاي آموزشي و پژوهشي، از جمله وزارت آموزش و پرورش و وزارت علوم، تحقیقات و فنآوري درهاي ناگشوده توسعه هر جامعه‌اي محسوب مي‌شوند. کشورهايي که اقبال لازم را براي سرمايه‌گذاري‌هاي درازمدت در اين زمينه پيدا کرده‌اند، به مهم‌ترين ابزار و راهکارهاي عملي توسعه اقتصادي و اجتماعي خود دست يافته‌اند.
آموزش و پژوهش از مهم‌ترين نهادهاي اجتماعي محسوب مي‌شوند. در واقع، کيفيت ساير نهادهاي اجتماعي تا اندازه زيادي به چگونگي عملکرد آن بستگي دارد. اين نهادهاي اجتماعي در پروراندن اذهان و استعدادهاي يک کشور نقش اساسي دارند. شناسايي استعدادها و ايجاد شرايط لازم براي شکوفايي آن‌ها در زمينه‌هاي مختلف و رشد موزون و متعادل انسان در جنبه‌هاي عقلاني، عاطفي، اجتماعي و جسماني مسئوليت‌هاي سنگيني است که در وزارتخانه‌هاي فوق‌الذکر در امر آموزش و پژوهش بايد آن‌ها را به انجام برسانند. از آن‌جا که علت اساسي ناپايداري فرآيندهاي توسعه، ناداني و بي‌خردي نوع بشر در مورد چگونگي زندگي سعادتمندانه است، آموزش و پژوهش با تربيت نيروي انساني خلاق مي‌تواند کمک شاياني براي پايداري توسعه باشد. آموزش و پژوهش در فرآيند مدرن‌سازي و عقلاني‌کردن طرح‌ها و پروژه‌هاي ملي نقش محوري دارد، لذا مي‌تواند آرمان‌هاي فرهنگي چگونه زيستن را القاء کند و همچون شالوده بنيادين براي نخبگان نوظهور حرفه‌اي و اجتماعي به‌کار گرفته شود. آموزش و پژوهش گذشته را بازمي‌تاباند، از حال خبر مي‌دهد و براي آينده زمينه‌سازي مي‌کند. آموزش و پژوهش مي‌تواند نقش بي‌همتايي در جامعه و به‌ويژه فرآيند مدرن‌سازي آن به عهده داشته باشد. بي‌شک نقش آموزش و پژوهش در رشد و توسعه اقتصادي و اجتماعي از طريق تربيت نيروي انساني و ايجاد شرايط مناسب، فراهم‌ساختن زمينه‌هاي لازم براي حصول به توسعه اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و سياسي از طريق گسترش و تعميم آموزش عمومي، فني و حرفه‌اي براي عموم جوامع پيشرفته و درحال پيشرفت مشهود و ملموس است. اين نقش‌ها آموزش و پژوهش را بيش از پيش مورد توجه قرار داده است و ضرورت توجه به آن بيش از هر زمان ديگر احساس مي‌شود، به نحوي که امروزه سرمايه‌گذاري در آموزش و پژوهش، مفيدترين و اثربخش‌ترين شکل سرمايه‌گذاري در درازمدت است و توسعه اجتماعي، فرهنگي، سياسي و اقتصادي هر جامعه‌اي تا حد بسيار زيادي به آن بستگي دارد. منابع انساني، پايه اصلي ثروت ملت‌ها را تشکيل مي‌دهند. سرمايه و منابع طبيعي عوامل تبعي توليدند، درحالي که انسان‌ها عوامل فعالي هستند که سرمايه‌ها را متراکم مي‌سازند، از منابع طبيعي بهره‌برداري اصولي مي‌کنند، سازمان‌هاي اجتماعي، اقتصادي و سياسي را مي‌سازند و توسعه ملي را به جلو مي‌برند. به وضوح کشوري که نتواند مهارت‌ها و آگاهي‌هاي مردمش را توسعه بخشد و از آن در شکوفايي اقتصاد ملي به نحو مؤثري بهره‌برداري کند، قادر نيست هيچ چيز ديگري را توسعه دهد.
با توجه به آن‌چه بيان شد، مي‌توان نتيجه گرفت که دستيابي به توسعه پايدار در گرو توسعه منابع انساني است و با عدم توجه جامعه به توسعه آن، پايداري ساير بخش‌هاي ديگر نيز امکان‌پذير نيست و بر اين اساس است که علماي اقتصاد و جامعه‌شناسي يکي از مهم‌ترين شاخص‌هاي توسعه اقتصادي و اجتماعي را ميزان توسعه نيروي انساني آن جامعه مي‌دانند؛ چرا که هر نوع پيشرفت در جنبه‌هاي مختلف توسعه‌اي (اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي، سياسي و زيست‌محيطي) به‌طور مستقيم به ميزان و کيفيت منابع انساني آموزش‌ديده و ماهر بستگي دارد. آموزش و پژوهش در اين ميان اساسي‌ترين مسئوليت‌ها را از جنبه‌هاي مختلف بر عهده دارند. در عين حال بايد به اين نکته توجه داشت که برنامه‌هاي آموزش و پژوهش در صورتي خواهند توانست رسالت عظيم خود را در اين زمينه به انجام برسانند که دقيقاً با برنامه‌هاي توسعه جامعه هماهنگ باشند و در صورتي که برنامه‌هاي آموزش و پژوهش متناسب با نيازهاي فردي، اجتماعي و منطبق با برنامه‌هاي اقتصادي جامعه نباشند، مشکلات زيادي را به دنبال خواهند داشت.
در پايان بايد خاطرنشان کرد که ديگر نه سپاهيان مسلح، نه مواد خام و نه سرمايه هيچ‌کدام نشانه يا ابزار قدرت نيستند. قدرت امروزي در قدرت اختراع، تحقيقات، پژوهش و تبديل اختراعات به کالاها و وسايل کار، يعني فنآوري است. منابعي که امروز بشر بايد به دنبال آن برود، ديگر نه در زمين است و نه در تعداد افراد، بلکه ذخائر منابع امروزي را بايد در فکر بشر جست‌وجو کرد. دستيابي و تحقق توسعه پايدار بدون سرمايه‌گذاري در امر آموزش و پژوهش ممکن نيست، لذا بايد در کنار توسعه منابع مادي به تحول منابع انساني و تقويت سرمايه‌هاي اجتماعي نيز مبادرت کرد. آينده توسعه جهاني و جايگاه هر کشوري در جهان منوط به ظرفيت‌سازي در کسب، نگهداري و ارتقاء سطح علم و دانش نيروي انساني آن کشور است و اين ظرفيت وابسته به جمعيت تحصيل‌کرده آن کشور است. امروزه بهترين سرمايه‌اي که مي‌توان به نسل‌هاي آينده اهدا کرد و مطمئن‌ترين شيوه‌اي که مي‌تواند فرآيند ترقي و توسعه را در آينده تضمين کند، آموزش و پژوهشي است که غني‌سازي انديشه‌ها را درپي داشته باشد، ظرفيت‌هاي ذهني و افق ديد را گسترش بخشيده و توان ابداع و خلاقيت را بيش از پيش افزايش دهد و اين نهايت سرمايه و قدرت است؛ زيرا هر توسعه‌اي از انسان آغاز مي‌شود و بدون شک هدفي را که انسان براي آينده درست کرده است، دنبال مي‌کند. نبايد فراموش کرد که قرن بيست و يکم بايد قرن تعقل و تفکر باشد، نه دوران جلوگيري از شکوفايي خرد و استعداد انساني.

روزنامه اعتماد، شماره 1739، 15 مرداد 1387
نظرات بینندگان