یادداشتی درباره مقاله "چرا دفاع مقدس؟" به قلم سیدحجت مهدوی سعیدی
انقلاب مدرن، میشل فوکو، دفاع مقدس و باقی قضایا...
حجت جوادپور
چندی پیش به یادداشتی در سایت لاهیگ برخوردم با عنوان "چرا دفاع مقدس؟" به قلم آقای سیدحجت مهدوی سعیدی که اخیراً به دلیل گذشت مناسبت زمانی، از صفحه اصلی برداشته شده و به آرشیو منتقل شده است. اما برخی از مضامین این یادداشت ـ که البته ربطی به مناسبت ایام دفاع مقدس ندارد ـ قابل تأمل و نقد است که به اجمال مواردی از آن را خدمت ایشان عرض میکنم.
در بخشی از یادداشت ایشان آمده است: "انقلابی با مختصات انقلاب ایران در اواخر قرن بیستم، چون طوفانی مهیب و پیشبینی ناپذیر، همه معادلات و مناسبات نظام سلطه جهانی را درهم فرو ریخت؛ انقلابی که با داشتن همه مؤلفههای مدرن به تعبیر میشل فوکو، منادی معنویت در جهان آشفته کنونی بود..."
1- اینکه در گفتاری درباره "دفاع مقدس" در آغاز کلام خود به سخن کسی چون "میشل فوکو" اشاره میکنید، درخور تأمل است. امروزه در بسیاری از مکتوبات داخلی در نقد و تحلیل مسائل مرتبط با فرهنگ و اعتقادات دینی و ملی ـ به تناسب یا بی تناسب ـ به سخنان برخی از اندیشمندان غربی استناد میشود که شیوهای بسیار ناپسند، متناقض و بیربط است. بومی کردن و مصادره به مطلوب کردن مفاهیم اندیشه غربی بدون درنظر گرفتن خاستگاهها، فضای فکری و فرهنگی، تاریخیت اندیشه و مانند آن، نهایت کجسلیقگی و به بیراهه کشاندن افکار مخاطبان و مخدوش نمودن حوزههای فکری است. شاید این عیب ناشی از بطن نازای فرهنگ ماست که برای اثبات مدعیات خویش و استناد برای حقانیت آراء خود (حتی در مسأله دفاع مقدس)، فکر دیگران را در خودمان میریزیم. هیچ نوشته و اثر مشکلگشایی از خامه ما تراوش نمیکند که مرکز ثقلش، نامهای پرهیبت متفکران غربی نباشد!
2- نام "فوکو" با تبارشناسی قدرت و نقد قدرت گره خورده است. چنانچه میدانید، او اصولاً آزاد بودن را برای بشر مدرن غیرممکن میداند. وی معتقد است که ما توسط قدرت به جلو رانده میشویم. از منظر او، این سئوال مطرح میشود که: "آیا ما دست به عمل سیاسی میزنیم، مستبدان را سرنگون میکنیم، انقلاب بهپا میکنیم، برای تحکیم حقوق بشر، قوانین اساسی تدوین میکنیم؟ اینها نیز صرفاً در حکم "پسرفتهای حقوقی" از اعصار فئودالی است؛ زیرا قانون اساسی و اعلامیه حقوق بشر، صرفاً اشکالی حقوقیاند که نوع اساساً عادیساز قدرت را قابل قبول میکنند."
در جهان "فوکو"، هیچ اثری از آزادی نیست. در نظر "فوکو"، زندگی مدرن بهصورتی یکنواخت تهی، عقیم، سطحی، تک ساحتی و بری از امکانات و تواناییهای انسانی است. "هر آنچه بر اساس بینش و احساس ما شبیه به آزادی و زیبایی است، بهواقع صرفاً حجابی است بر بردگی و دهشتی عمیقتر." وقتی نگرش "فوکو" نسبت به جامعه مدرن چنین است، نسبت به کشوری جهان سومی چگونه خواهد اندیشید؟
"فوکو" تحلیل تبارشناختی خود را برای تاریخ قدرت بهکار میبندد و میخواهد بکاود که قدرت ـ حتی در سنت و گفتمان دینی ـ چگونه عمل میکند و انواع مشخصی از سوژهها را تولید میکند. پرسشهای "فوکو" ما را وا میدارند تا به ورای توصیفات سنتی مدرن از جهانبینی یا "ذات" دین برویم؛ ذاتی که در آراء الهیاتی/ فلسفی و آیینهای اصلی بروز مییابد. اگر از "فوکو" پیروی کنیم، باید بپرسیم آیا تاریخ ادیان، شاهراهی مشترک به یک خاستگاه دارد، یا که تاریخ هر سنت دینیای همیشه تبارشناختی است ؟ و ...
به اختصار عرض میکنم که آراء و اندیشههای "فوکو" در تقابل با معناگرایی و معنویت است! (فراموش نکنیم که "فوکو" تا پایان عمر خود را یک فیلسوف نیچهای میدانست.)
3- "فوکو" با یک مسافرت به تهران هرگز نتوانست به اندازه سر سوزنی از جامعه چندلایه و پیچیده ایرانی سر درآورد. او در بیگانگیاش نسبت به فرهنگ ما، به راهنمایی روحی "شیعهشناس مشعشعی" چون "هانری کربن"، با حسن نیت چنین اظهار نظری کرد.
4- اینکه فرمودید: "... انقلاب اسلامی در تاریخیت خود از ذخائر معرفتی عظیمی برخوردار است" موجب شد تا از حضرتعالی درخواست کنم که تعدادی از این ذخائر را معرفی فرمایید تا به علاقهمندان پژوهش در زمینه تاریخ اندیشه سیاسی در ایران و اسلام کمک نموده باشید. بنده تا کنون ذخیرههایی که بتوان از آنها به آن فلسفه و اندیشهای که بتواند زیربنا و مبنای یک تحول عظیم سیاسی باشد دست نیافتهام.
5- فرمودید: "... انقلاب اسلامی... با داشتن همه مؤلفههای مدرن..."؛ سئوال این است که این مؤلفههای مدرن کداماند؟ و آیا این مؤلفهها از درون همان ذخائر عظیم معرفتی ما مستفاد میشوند یا از تفکر غربی اقتباس شدهاند؟ در صورت درست بودن هریک از دو وجه قضیه، با پارادوکس آشکاری مواجه خواهیم شد.