پایگاه خبری تحلیلی لاهیگ با افتخار همراهی بیش از یک دهه در عرصه رسانه های مجازی در استان گیلان      
کد خبر: ۵۶۱۰
تاریخ انتشار: ۰۶ آبان ۱۳۹۱ - ۲۳:۰۳

سوراخ دعا را گم نکنیم!

دکتر سیدحجت مهدوی سعیدی
یا سخن دانسته گو ای مرد بخرد یا خموش. (حافظ)
امروز در جهان مدرن اهمیت و ضرورت ادبیات شعری را نمی‌توان انکار یا کتمان نمود و به‌نظر می‌رسد که شعر مدرن بیش از شعر دوران سنت در عرصه‌های مختلف زندگی، خود را تثبیت نموده است. یکی از مؤیدات این قضیه جوایزی است که هر سال به‌عنوان جایزه "نوبل" به شاعران بزرگ جهان داده می‌شود. در کشور ما نیما یوشیج، آوانگارد شعر مدرن بوده است و علی‌رغم همه کارشکنی‌های سنت‌اندیشان، او تیمار کار خود کرده و به راه خود رفته است و از این رهگذر، شاعرانی را نیز به راه خود فرا خوانده است که از خیل آن شاعران در شهر ما شاعرانی چون حسین مهدوی (م.مؤید) و بیژن نجدی و ... می‌باشند.
در این میان، میراحمد میراحسان را از دور و نزدیک می‌شناسم. او نیز کم و بیش دستی در شعر دارد؛ هرچند برای او اندکی راه است تا بینا شدن!؟ در جامعه‌ای که غم نان و یا هر چیز دیگر نمی‌گذارد که آدمی از گلیم و اقلیم هر روزنگی به‌در آید و سری در کتاب و دفتر و شعر و نقد داشته باشد، او از جمله کسانی است که از دیرباز این کار را می‌کند و شعله این امر متروک را در این دیار هرچند کمرنگ و لرزان روشن نگه می‌دارد. از این جهت باید قدر او دانست و به او دست مریزاد گفت. اما در کنار این هنر استثنایی، عیبی بزرگ نیز در کار او مشاهده می‌شود که نگارنده را چند بار به تذکار آن به او وادار نمود، اما هیچ‌گاه فرصتی مناسب برای این کار مهیا نگردید، و اما بعد... آن عیبی بزرگ این است که او از پرخوانی و شاید هم کم‌خوانی(!) گاه رطب و یابسی به‌هم می‌بافد که باید خواند و خندید آن سخن را!؟ البته این‌که حسین مهدوی (م.مؤید) از شاعران مطرح این روزگاران است و به‌نوعی وارث آب و خرد و روشنایی می‌باشد، سخنی است که قیلی در آن نشاید. اما و هزار اما، این پایگاه ادبی چه ربط و نسبتی دارد با آن‌چه که جناب آقای میراحسان آن را در محفلی ادبی اظهار نموده است؟! گاه پاره‌ای از اظهارات نابه‌هنگام نه‌تنها شاعر را به اشتهار نمی‌رساند، بلکه باعث مهجوریت بیشتر او می‌شود. آری! آری! نازنینی تو، ولی در حد خویش.
نگارنده دقیقاً نمی‌داند که حضرت ایشان در کجا و نزد چه آموزگاری فلسفه را به تفلسف و تدرس نشسته است که همواره به ادنی محملی آموزه‌های آن را خرج این و آن می‌کند و این اقوال و توجیهات بارد از "وجود" و "متافیزیک" در کدامیک از فقرات اشعار حسین مهدوی می‌نشیند؟! به‌نظر می‌رسد که مشکل اساسی نقد ادبی در سامان بی‌سامان ما، مخدوش بودن مرز "تحلیل" و "تجلیل" است؛ هرچند که در کشور ما با عنایت به "بنیاد پراکندگی" عارض بر آن، اساساً نمی‌توان مدعی چیزی تحت عنوان "نقد ادبی" در آن بود!!!
نویسنده و نقاد حقیقی فردی است که قبل از پرداختن به هر سوژه‌ای، ابتدا در آن نیک بیاندیشد و جوانب گوناگون مسأله را بسنجد تا این‌که به تعبیر نیچه، پژواک "بیابان‌های تهی" از دست نوشته‌هایش به گوش نرسد. فایدت و اتقان هر نوشته‌ای به سه شرط وابسته است. شرط اول این‌که، نویسنده برای نوشتار خود حیطه مشخصی داشته باشد تا به "اسهال قلم" مبتلا نگردد. شرط دوم این‌که، چیزی را بنویسد که گره از کار فروبسته‌ای بگشاید و سوم این‌که، بی‌ربط و بی‌معنا سخن نگوید.
به یاد دارم که میراحسان را چندی پیش در یک مطبوعاتی دیدم و به او گفتم که جا دارد هزاران مسأله دیگر نیز وجود دارد که برای افراد نسبتاً شناخته شده‌ای چون تو، پرداختن به آن از اهم واجبات است. سخن آخر این‌که هر چیز برای خود اذکار و اورادی دارد که باید در جای خود و به وقت خود ادا گردد که اگر نگردد، آثاری شکننده دارد که به آسانی قابل جبران نیست.
گفت شیخی خوب ورد آورده‌ای
لیک سوراخ دعا گم کرده‌ای (مولوی)

• عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد لاهیجان
ناشناس
|
United States of America
|
۱۲:۱۵ - ۱۳۹۱/۰۸/۰۷
0
0
شما هم سعی کن چه در نهان و چه آشکار کم سخن گویی برادر.
جوادپور
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۳:۵۹ - ۱۳۹۱/۰۸/۰۸
0
0
حجت جوادپور: با سلام. جناب مهدوی! این‌که بارقه‌هایی از نقد حقیقی در یادداشت‌تان می‌بینم، موجب مسرت و امید گردید. اما ذکر چند نکته را لازم می‌بینم:
1- شعر ما هیچ نسبتی با شعر مدرن ندارد. (این بحث را در مقاله مفصلی تشریح خواهم کرد.)
2- اهدای جایزه نوبل به آثار علمی و هنری، میزان و ملاک هیچ رخداد ویژه یا ارزشمند بودن آن در پیوند با حقیقت نیست.
3- ما به نوعی پس از نقطه اوج شعر جدید فارسی در نیما و شاملو و اخوان و فروغ، یک دوره سقوط کامل را تجربه می‌کنیم که فقط به شعر منحصر نمی‌شود. این مسأله شامل همه شاعران پس از این دوره، از جمله نجدی و م.مؤید و ... نیز می‌شود.
4- این‌که گفتید: "حسین مهدوی (م.مؤید) از شاعران مطرح این روزگاران است و به‌نوعی وارث آب و خرد و روشنایی می‌باشد، سخنی است که قیلی در آن نشاید..." در واقع به سیاق میراحسان داوری کرده‌اید! این‌گونه شاعران وارث کدام آب و خرد و روشنایی‌اند؟ اگر منظورتان شعر مدرن است که این مضامین در شعر مدرن کاملاً بی‌معنا و تهی‌اند. این عناصر بیشتر دستمایه شعر منسوخ و شکست خورده شبه عرفانی و ادبیات فاخر(!!!) وطنی می‌خورد که دستمایه سانتی‌مانتالیسم فرهنگی و رسانه‌ای ماست.
5- شاعرانی چون نجدی و م.مؤید (از بحث فرمال شعر که بگذریم)، نیمایی نیستند.
سایه عالی مستدام.
بی طرف
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۱:۲۹ - ۱۳۹۱/۰۸/۱۴
0
0
بی‌طرف: این شهر به تعداد انگشتان یک دست هم مردان باوجود سیاسی ندارد که مردم بتوانند در زمان جور و جفا به آن‌ها مراجعه کنند.
نظرات بینندگان