پایگاه خبری تحلیلی لاهیگ با افتخار همراهی بیش از یک دهه در عرصه رسانه های مجازی در استان گیلان      
کد خبر: ۵۶۰۳
تاریخ انتشار: ۰۴ آبان ۱۳۹۱ - ۲۰:۴۰

نقدی کوتاه بر دیدگاه میراحمد میراحسان درباره شعر م.مؤید

حجت جوادپور
یک شاعر، نویسنده و فیلمساز لاهیجانی گفت: مهم‌ترین ویژگی شعر م.مؤید، به‌وجود آوردن پلی بین میراث و ابداع بود كه این مسأله در تجربه شعری بعد از نیما، بی‌نظیر است.
میراحمد میراحسان در نشست تحلیلی شعر و اندیشه محمدحسین مهدوی (م.مؤید) ـ شاعر و نویسنده معاصر لاهیجانی ـ در حوزه هنری استان تهران افزود: مهجور بودن شاعری با قدرت م.مؤید در زمان ما به‌شدت جای تأمل دارد؛ چرا كه شعر او در عین آوانگارد بودن، حاصل میراث بزرگ فرهنگ شیعی است.
وی شعر م.مؤید را دارای ریشه‌های اصیل و گرایش‌های جدید زبانی برشمرد و گفت: او پرورش یافته ملتقای زبان‌های عربی و فارسی است و این تجربه زیستی، امكان معاد و رستاخیز در كلمات را به او داده است.
میراحسان با بیان این‌كه تأویل‌گرا بودن شعر م.مؤید از ویژگی‌های كم‌نظیر شعر زمان ماست، اضافه كرد: باید گفت: شعر حسین مهدوی، عبور از متافیزیك و گفت‌وگو با وجود است.
وی به تأثیرات عمیق و وسیع زبان قرآن، نهج‌البلاغه و ادعیه بر شعر او اشاره كرد و اظهار داشت: این تأثیرات به او كمك كرد تا در ساختار لایه‌مند زبانی بیاندیشد و زبان قرآن را به زبان شعر مدرن درآورد.
وی همچنین با تأکید بر این‌که هیچ شاعری به حساسیت م.مؤید در تماشای كلمات و در زندگی با كلمات نداریم، شعر م.مؤید را از وسیع‌ترین شعرهایی دانست كه در موج نوی شعر ایران بر فرهنگ استوار است.
میراحسان در بخش دیگری از سخنان خود با اظهار تأسف از انتشار برخی كتب كه به بررسی دهه‌های مختلف شعر حرفه‌ای ایران می‌پردازند، خاطرنشان کرد: متأسفانه در برخی از این كتب شاهدیم نام آدم‌هایی نظیر م.مؤید حذف می‌شود و نام شاعران ناشناس دیگر در كتاب اضافه می‌شود كه این مسأله دور بودن نویسنده از جاده انصاف را می‌رساند.


••••••••••

جناب میراحسان بنا به رویه دیرینه و معهود خود که به حوزه‌های مختلف سرک می‌کشند و آن‌چه را نمی‌پسندند، با اقسام دشنام و افتراء طرد می‌کنند و آن‌چه را که منطبق با سلایق ایشان است، با آسمان ریسمان بافی و غلو و اغراق تمجید و تحسین می‌کنند، در یادداشتی به سراغ شاعر معاصر م.مؤید رفته و تلاش کرده‌اند که ایشان را مانند برخی دیگر از چهره‌های محبوب خود، به شیوه مرسوم از مهجوریت به‌در آورده و بر صدر بنشانند. در این یادداشت به اجمال چند نکته را به ایشان عرض می‌کنم که قصد و توجه‌ام در آن شعر معاصر ایران و از جمله شعر م.مؤید است.
جناب میراحسان! شعر خوب مخاطبان خود را می‌یابد. اصولاً مهجور بودن شعر یا شاعر چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟ اگر شاعری کمتر در فضای ادبی و فرهنگی مطرح می‌شود، دلایل خاص خود را دارد که باید آن را در وضعیت "اینجا" و "اکنون" جست‌وجو کرد. آیا به نظر شما دستگاه‌های فرهنگی یا متولیان ادبیات کشور باید شاعری را از مهجور بودن درآورند و به رخ جامعه قدرناشناس بکشند؟ تأمل در مسأله مهجور بودن امثال م.مؤید چه پیامدی خواهد داشت؟ و اصولاً چگونه تأملی خواهد بود؟ قطعاً در تأمل شما، گزینش و نظر خودتان مبنا و معیار داوری و ارزش‌گذاری است! این تأمل لاجرم به این نتایج خواهد انجامید:
1- من این شاعر را می‌شناسم و می‌فهمم و دیگران قادر به درک او نیستند.
2- فهم من فهمی برتر و ضرورتاً آوانگارد است و این مهجوریت شاعر در نزد دیگران امری طبیعی است.
3- توطئه و دسیسه‌ای در کار است که سبب مهجور بودن شاعر شده است. (نوعی ژست سیاسی یا متفاوت بودن)
4- مهجور بودن چیز بدی است و معروف بودن چیز خوبی.
5- ...
جناب میراحسان! در وضعیت ما اصولاً شعر گفتن چه وجه و معنایی می‌تواند داشته باشد؟ این کنش معطوف به کدامیک از مؤلفه‌های فکری و نیز کدامیک از واقعیت‌های سیاسی ـ اجتماعی ماست؟ این‌گونه شعرها با کدام تجربه زیسته ما پیوند و همخوانی دارند؟
به‌نظر می‌رسد شعر گفتن ـ به‌ویژه از این‌ گونه ـ امری زاید و بی‌معناست، چه رسد به آوانگارد بودن! شما شعر م.مؤید را "حاصل میراث بزرگ فرهنگ شیعی" دانسته‌اید، درحالی که عمده عناصر فرمال شعر ایشان برگرفته از فرم‌ها و تجربیات مدرن است و برخی نیز از سنت تغزلی که در مفاهیم هیچ سنخیتی با فرهنگ شیعی ندارند؛ زیرا در فرهنگ انقیاد و تعبد و تقدیس نمی‌توان هیچ نسبتی با زیبایی‌شناسی مدرن ایجاد کرد. هرچند ایشان تلاش می‌کنند باورها و اندیشه‌های خود را در این قالب عرضه کنند که حاصل کار چیزی جز گام زدن مداوم و ملال‌آور روی مرز سنت و مدرنیسم و ساختن بئس البدلی برای شاعران مداح و بی‌مایه تاریخ شیعه نخواهد بود.
بخش عمده‌ای از شعرهای امروز، از جمله شعرهای م.مؤید، فرم را به مثابه نقابی به‌کار می‌گیرند که سترونی و تناقض‌های درونی اندیشه‌های خود را بپوشانند تا شاید بتوانند در هر دو بازار سنت‌گرایی مذهبی و مدرنیته عقیم و ناقص الخلقه وطنی مخاطبان و جایگاهی بیابند. چنین شعرهایی در نهایت شعر را به معنای اصیل آن تا حد پیام‌واره تقلیل می‌دهند و این همان آفت و بلای تباه‌کننده شعر فارسی در دوره‌های اخیر است. شاید منظور جنابعالی از "ریشه‌های اصیل و گرایش‌های جدید" همین ملغمه‌ای است که بیان شد.
گفته‌اید: "م.مؤید پرورش یافته ملتقای زبان‌های عربی و فارسی است." حتماً مانند بسیاری از حوزه‌های دیگر که به‌صورت منتقد کارشناس و خبره وارد آن می‌شوید، در زمینه زبان‌های عربی و فارسی نیز تبحر کافی دارید که به چنین کشف درخشانی نائل شده‌اید. اگر منظورتان از ملتقای این دو زبان، همان وزن و قافیه و تغزل و صناعات فاخر ادبی است که باید گفت این ادعا از فرط تکرار، نخ‌نما و ملال‌آور شده و حاصلی دربر ندارد. شاید این ملتقا همان انجماد و رکودی است که پس از قرن‌ها شعر فارسی هنوز از ورطه تکرار و وراجی آن نرهیده است و ناگزیر پیوندی با فرم‌ها و اندیشه‌ها و تجربیات مدرن نیافته است.
باز هم ذکری از هایدگریسم بومی و مصادره شده به فرهنگ خودی (و البته فردیدی) نمودید با این جمله کاریکاتورگونه که: "شعر م.مؤید ... عبور از متافیزیک و گفت‌وگو با وجود است!" این‌که چگونه شعر م.مؤید از متافیزیک عبور کرده و با وجود گفت‌وگو می‌کند، بیشتر به طنزی می‌ماند که از یک پارادوکسیکال بدیهی ساخته شده است. جمله عجیب‌تر این‌که، ایشان "زبان قرآن را به زبان شعر مدرن درآورده است."(!؟) چگونه بین زبان قرآن و زبان مدرن نسبتی ایجاد کرده‌اید که این نیز از ابداعات محیرالعقول شماست!
گفته‌اید: "شعر م.مؤید در موج نوی شعر ایران بر فرهنگ استوار است." این سخن پیش پا افتاده و بدیهی مانند آن است که کسی بگوید: درخت در خاک روییده است. البته حتماً منظور جنابعالی آن بخش خوب و مثبت فرهنگ است، نه ـ چنان‌چه می‌دانید ـ بخش عمده و انبوه آن که آشغال و زائد است. یا شاید شما فرهنگ را به‌صورت کلیتی یکدست و مثبت و مفید درنظر دارید که شعر ایشان هم بر آن استوار است. مخاطب از این گفته شما چه درمی‌یابد؟ نتیجه می‌گیریم که شعر م.مؤید که آوانگارد است و حاصل میراث بزرگ فرهنگ شیعی است و ملتقای زبان‌های عربی و فارسی است و عبور از متافیزیک و گفت‌وگو با وجود است و زبان قرآن را به زبان شعر مدرن درآورده و ...، "بر فرهنگ استوار است"! دست مریزاد! عجب پدیده خارق‌العاده‌ای ساخته‌اید!
راستی، آقای میراحسان! چرا چنین شاعری مهجور است؟!
نظرات بینندگان