در استانی که نخبهپرور است، منابع و سرمایههای انسانی ارزشمند و کارآمد آن در معاملات شخصی ذبح میشوند و با نظاره تحمیل مدیران صفر کیلومتر غیربومی به استان، هر روز بر بخت سیاه و تیرگی توسعهنیافتگی گیلان عزیزمان اینگونه چنبره میزنیم!
حکایت عدم توسعهیافتگی گیلان را بسیاری از کارشناسان و صاحب نظران به عوامل مختلفی وابسته میدانند. برخی خط سیر نظام برنامهریزی در این استان را به دلیل عدم اتخاذ خط مشی مشخص؛ غیرمتوازن، پرتناقض و ناهمگون میدانند و برخی دیگر، ناکارآمدی مدیریتی و عدم اعتماد به سرمایههای انسانی متخصص بومی و مدیران منطقهای را در این امر دخیل میدانند. ناگفته پیداست که جمع هریک از این موارد در نابسامانیهای بهجا مانده از آنچه بر این استان گذشته است، جهتدهی چرخه برنامههای توسعه در گیلان را دچار اختلال نموده و آهنگ پیشرفت و تعالی را کند و کندتر ساخته است. به گزارش "لاهیگ"، استانداران و مدیران پیشین گیلان که تا کنون بر کرسی قدرت تکیه زدهاند، تلاش داشتهاند به نحوی با محور قرار دادن یکی از سه حوزه اصلی تعیینکننده گیلان (کشاورزی، گردشگری و صنعت) که البته بستر آن در گیلان فراهم است، کارنامه دوره مدیریتی خود را بر حول یکی از این محورها بنا نهند. خواه استراتژی بهکار بسته شده، تحقق هدف را ممکن ساخته و یا منجر به نتیجه نشده است، به هر صورت، رویکرد مشخصی از ادوار گذشته متصور بوده و استانداران گذشته را میتوان بر همان پایه سنجید. اما بعد از گذشت یک سال و اندی از عمر مدیریتی استاندار غیربومی گیلان که سوار بر عدم یکپارچگی مدیران ارشد استانی و بیاعتمادی تاریخی گیلانیان به یکدیگر، عهدهدار این مسئولیت شده است، چه استراتژی مشخصی در نظام برنامهریزی کنونی استان میتوان متصور بود؟
گیلان؛ آزمایشگاه مدیران صفر کیلومتر مهدی (بهرام) سعادتی که در کسوت سرداری سپاه، سالها تجربه مشق نظام اندوخته بود، در 15 اسفند 1389 با اراده سپهدار رامسری دولت (اسفندیار رحیممشایی) و تسلیم و رضای 13 نماینده استان گیلان در خانه ملت، راهیِ این سامان شد تا نخستین تجربه مشق مدیریت اجرایی خود را به بها و بهانه افزایش نرخ اصولگرایی و ارزشها در استان گیلان آغاز نماید؛ غافل از اینکه تاریخ پر رمز و راز گیل و دیلم، خود سرشار از معنویت و عدالت و حریت است و دایهگان بهتر از مادر را تاب ندارد! این درحالی بود که هشت ماه پیش از آن، او در مجمع نمایندگان گیلان در محل مجلس شورای اسلامی معارفه شده بود و دو نماینده مدعی اصولگرایی رشت (جبار کوچکینژاد و سیدعلی آقازاده) فرصت داشتند تا ساز تخریب و مخالفت با استاندار بومی را بهخوبی کوک نموده و با برچسب قحط الرجالی به سرزمین خود و باوراندن آن به جامعه، زمینه غالب نمودن استاندار غیربومی صفر کیلومتر را با هدف بهرهبرداری و یارگیریهای آینده فراهم نمایند. هنگامه پایان دوره مسئولیت روحالله قهرمانی در استانداری گیلان با افزایش شکاف و تشدید اختلافات او با منتقدین همراه بود و طرفین در مجادلات رسانهای خود، به نقد یکدیگر میپرداختند. جبار کوچکینژاد استاندار را به بیکفایتی و عدم التزام به ارزش و الگوی اصولگرایی متهم میساخت و روحالله قهرمانی نیز تأمین نیاز حلقه نزدیکان و خویشاوندان را از اقدامات این نماینده عنوان میکرد. استاندار گیلان در گفتوگویی با خبرگزاری ایرنا در تاریخ 27 آذر 1389 با اشاره به تغییراتی که در حوزه ستادی استانداری گیلان انجام شده و موجب اعتراض نمایندگان رشت در مجلس شورای اسلامی شده بود، گفت: "متأسفانه زمانی که با رعایت احترام، عزت و اکرام، برخی تغییرات را که به نفع و صرفه نظام و استان تبدیل به احسن است بهطور قانونی انجام میدهیم، یک نفر به مقامات عالیرتبه نظام مینویسد که ارزش و الگوی اصولگرایی درحال فرو ریختن است. روحالله قهرمانی با بیان اینکه متأسفانه عدهای پشت دیوار طیب و طاهر اصولگرایی سنگر گرفتهاند، افزود: چرا باید مردم حرفهای ما را بپذیرند زمانی که میبینند ما به دنبال کارهای دوستان و خاندان خویش هستیم! برخی از اصولگرایی به عنوان ابزار استفاده و آن را هزینه خود مینمایند." جبار کوچکینژاد هم که یک نفره بیرق دهها حزب و تشکل اصولگرایی در گیلان را بر دوش دارد، زبان به تهدید حامیان استاندار بومی گشوده و در پاسخ گفته بود: "آقای مشایی را نصیحت میکنیم که دنبال اینگونه افراد (روحالله قهرمانی چابک) نباشد، بلکه منافع استان را تأمین کند و استان گیلان به این دلیل به این نقطه رسیده است که استاندار نمیتواند استان را اداره کند. وزارت کشور و حتی خود رئیس جمهور نیز به این نتیجه رسیدهاند. ایشان نباید لجبازی کنند و منافع مردم را در بازیهای سیاسی و گروهی و حزبی معطل کنند. باید عاقلانه برخورد کند و از وی دست بکشد. جبار کوچکینژاد میافزاید: وی مهره خاصی برای آقای مشایی نیست. یک نیروی قدرتمند سیاسی و اعتقادی نیست که بتواند آقای مشایی و افکار وی را پشتیبانی کند. پشتیبانی از وی، جز هزینه و وقتکشی نتیجه دیگری برای آقای مشایی نخواهد داشت." (خبرگزاری فارس، 11 دی 1389) همچنین دیگر نماینده رشت در مجلس شورای اسلامی که بیمیل به انتصاب هملباسی سابق خود در رأس استانداری گیلان نبود در اظهاراتی از قول مردم گفته بود: "مردم انتظار دارند همانطور که دولت پرتلاش است و کارهای مختلف و تحولات گوناگونی در عرصههای گوناگون انجام داده است، شعار عدالتمحوری را در کل کشور و تمام استانها شاهد باشند. بایستی مدیریتی توانمند وجود داشته باشد تا بتواند با مدیریت کل کشور هماهنگ شود که متأسفانه از لحاظ فرهنگی و اجتماعی و هم از لحاظ ظرفیت اجرایی در استان گیلان مشکل داریم و به همین دلیل شاهد عقبماندگی اجرای عدالت در استان هستیم؛ چرا که مدیریتی متعهد، یکسان و هماهنگ نیاز است تا بتواند از ظرفیت نظام و دولت در کارهای عمرانی استفاده کند. سیدعلی آقازاده دافساری افزود: به دلیل فقدان مدیریت مناسب، استان نتوانسته است امکانات و خدمات لازم را از مرکز دریافت کند و در استان هزینه کند. متأسفانه گیلان در شرایط نامناسبی قرار دارد و اگر به همین شکل پیش برود، بسیاری از فرصتها در گیلان از دست خواهد رفت." (تابناک، 8 دی 1389) این درحالی بود که روحالله قهرمانی در آخرین جلسهای که با کارکنان استانداری داشت، از ناگفتههایی که به مخالفت نمایندگان با او انجامید پرده برداشت و در بخشی از سخنانش از اینکه برکناری یکی از مدیران استانداری که از بستگان درجه اول یکی از نمایندگان رشت بود، چه مسائل و حواشی را برای او بهوجود آورد. او همچنین از بیمهریهایی سخن گفت که اشک برخی از همراهانش را نیز درآورد! و در نهایت در کشاکش تقابل جریانهای اصولگرایی گیلان که در ماجرای مسجد قدس رشت به اوج خود رسید، سناریوی حذف دومین استاندار بومی دولت محمود احمدینژاد کلید خورد و با نصب مهدی سعادتی، کاروان مدیران غیربومی در استان گیلان به حرکت درآمد.
غربت یا قرابت؟! مهدی سعادتی نخستین تجربه مدیریت دولتی خود را با شور و هیجان خاصی آغاز کرد؛ هرچند که برخی از اقداماتش در قالب "گاف"، سوژه مدیران و رسانههای گروهی شد، در قامت مقام عالی سیاسی یک استان پسند نیامد و برخلاف تجربه نظامیگریاش، با موفقیت و اقبال عمومی مواجه نگردید و گویا قرار است پس از مشق مدیریتی و افزوده شدن توجیه تجربه مدیریت یک استان به رزومه کاریاش در آزمایشگاه گیلان، چند صباحی دیگر به مازندران رجعت کند، اصولگرایی ناب را به استان مادری خود صادر نماید و همچون گیلان، با شورش بر استاندار و مدیران گذشته، ارزشها و اصولگرایی به زعم خود رنگ باخته را احیاء نماید! در نخستین هفتههای مسئولیت مهدی سعادتی، ژستهای پوپولیستی، کلیشهای و نخنمای استاندار بیتجربه گیلان که با حضور در بین مردم کوچه و بازار و بازدیدهای سرزده از ادارات همراه بود، قند در دل مشاوران بیتجربهترش آب میکرد تا سرپوشی بر انگ ناتوانی و عدم تسلط او بر امور اجرایی استان باشد! او همچنین به مرور دریافت که از طریق امتیاز دادن به نمایندگان خوش معامله(!) گیلان با انتصاب داماد و خویشاوندانشان به فرمانداری و بخشداری و ادارات کل و ... با عنوان پرطمطراق "مدیران ارزشی و انقلابی"، بقاء و قدرت خود را تضمین تام و تمام بخشد. نمایندگانی که فارغ از موقعیت خطیر قانونگذارانه خود، وجهه همت خویش را در انتصابات و توزیع قدرت تا پایینترین سطوح مدیریتی استان قرار داده و در موسم تبلیغات انتخابات مجلس نهم، بزرگترین افتخارشان نیز پشت پا زدن به همه داشتههای استان و لگدمال کردن دستاوردهای استانداران پیشین بوده است! آنچه در دوره مدیریت اجرایی 14 ماهه مهدی سعادتی از همه چیز پررنگتر است، نقش تأثیرگذار و تعیینکننده رئیس دفتر وی در اتخاذ تصمیمات کلیدی و بنیادی استان است، به گونهای که اهالی رسانه گیلان، او را "همهکاره" و "استاندار در سایه" خطاب میکنند؛ رئیس دفتری که سعی دارد پابهپای مهدی مجرد (رئیس دفتر نماینده ولی فقیه در گیلان و امام جمعه رشت) یا فراتر از آن، در نقش اسفندیار رحیممشایی (رئیس دفتر رئیس جمهور) به بازی بزرگان وارد شود! محمدحسین طبرستانی راد که به مدد رفاقت دیرینه با مهدی سعادتی و حضور برادرش در دفتر اسفندیار دولت، ندیم امین استاندار بیتجربه شده و با تفویض اختیار فراوان به تقسیم غنائم در گیلان مشغول است، با مدرک دیپلم و بدون هیچگونه سابقه استخدامی در دولت، هماینک درحال ادامه تحصیل در مقطع فوق دیپلم در یکی از مراکز علمی ـ کاربردی رشت است و پس از 14 ماه حضور در استانداری گیلان، تا کنون موفق به استخدام و تبدیل وضعیت از "سرپرستی" به "ریاست" نشده است! نقشآفرینی و دخالت گسترده رئیس دفتر استاندار در تمامی عرصههای تصمیمگیری خرد و کلان گیلان، چنان عرصه را بر نظام مدیریتی استان تنگ کرده است که گویی گیلانیان در سرزمین خود غریب افتادهاند! نگاهی به حضور چراغ خاموش افراد غیربومی به عنوان مدیر، معاونِ مدیر، معاونِ معاونِ مدیر و کارشناس، جداسازی کامل طبقه هفتم استانداری، انتصاب مشاوران غیربومیِ دانشجو، جوان و بیتجربه و دهها شاهد دیگر، این فرضیه را به اذهان متبادر میسازد که طرح حذف یک به یک مدیران بومی در سر پرورانده میشود و به زودی زود زبان اصیل گیلکی جای خود را به گویش غلیظ شرق مازندران خواهد داد و تازه مدیرانِ نورسیده با کمترین دغدغه و در حیات خلوت عصبیت گیلانی، سکان تصمیمگیری کلان استان را به مسیر ناکجاآباد خواهند کشاند! روندی که استاندار تازهکار گیلان با مداخله در نظام تصمیمگیری استانی دیگر (خوزستان)، در تعرفه دوستان و آشنایان خود (نظیر سید مجید. م) برای مشاغل مدیریتی نیز میپیماید! هرچند عزل و نصبها حق مدیریت عالی استان است، اما حفظ توازن مدیریتی و رعایت معیارها و شاخصهای تخصصی و کارشناسی نیز حق بزرگتر استان است. در همین راستا، با نگاهی به برخی از انتصابات استاندار گیلان، بهتر به داوری خواهیم نشست: الف) محمدحسین طبرستانی راد، 35 ساله، اهل بابل، دانشجوی فوق دیپلم، مشاور و سرپرست حوزه استاندار ب) محمد مهدی آل حبیب، 24 ساله، اهل کرج، لیسانس علوم سیاسی، وبلاگ نویس (نویسنده وبلاگ مهر جاودان)، کارمند شهرداری تهران و نهاد ریاست جمهوری، مشاور اجتماعی استاندار پ) حسین خرمجاه، 28 ساله، اهل مازندران، لیسانس مهندسی صنایع، مشاور اجرایی استاندار ت) محمد موازی، اهل مازندران، دانشجو، مشاور فرهنگی استاندار ث) میثاق بكیان، 26 ساله، اهل چالوس و رودبار، فوق دیپلم فنآوری اطلاعات، مدیركل فنآوری اطلاعات استانداری ج) فردین مهرابیان، اهل مازندران، دکتری مدیریت خدمات بهداشتی و درمانی، رئیس اداره روابط عمومی و امور بینالملل استانداری چ) علی شریفی نیك، 36 ساله، اهل بابل، لیسانس زبان انگلیسی، داماد (همسر دختر) استاندار، مشاور استاندار و مدیرکل حراست استانداری شماری از انتصابات صورتگرفته نیز آنچنان ناشیانه و با آزمون و خطا همراه است که زمزمههای برکناری یا کنارهگیری برخی منصوبان پس از چند ماه به گوش میرسد. به عنوان نمونه، فردین مهرابیان که از انتصاب او به سمت مدیرکل روابط عمومی و امور بینالملل استانداری گیلان تنها 7 ماه میگذشت و تنها مدیر مازندرانی بود که پیش از این در دانشگاه علوم پزشکی انجام وظیفه نموده و سالهاست نان و نمک گیلانیها را میخورد، از مسئولیت کناره گرفته و دو ماه است این مسند بیصاحب است تا به زودی جایش را به گزینه مازندرانی دیگری دهد که چند ماهی است توسط تیم یکدست مازندرانی استاندار مازندرانی گیلان در روابط عمومی استانداری به کار گمارده شده است. حوزه نفوذ رئیس دفتر استاندار و لشگر او در امور اجرایی استان چنان ریشه دوانده است که هرکه را اندک مخالفتی بود، به طرفه العین زمینه حذفش مهیا گردید! آنگونه که در روزهای پایانی سال 1390، مدیرکل وقت حمل و نقل و پایانههای گیلان وقتی پرده از این وضعیت نابهنجار میگشاید، معزول و لاجرم او نیز جلای وطن اختیار میکند. سید عزیز جیفرودی در مراسم تودیع خود، حمل و نقل و پایانهها را یک بخش تخصصی خواند و اظهار داشت: "متأسفانه برخی از مدیران ارشد دولتی این استان بدون اینکه تخصصی داشته باشند، در این حوزه دخالت و سبب ایجاد اختلال میشوند. وی تأکید کرد: اینگونه مدیران تازه ورود به گیلان که تخصص و تحصیلات ندارند و ورود به بخشهای تخصصی این استان میکنند، اجازه بدهند هر بخشی با تخصص، درایت و تدبیر کار خود را انجام دهد. مدیرکل وقت حمل و نقل و پایانههای گیلان اضافه کرد: اینگونه مدیران بهجای دخالت مستقیم، نظارت و هماهنگی بین بخشی کنند و اثر نظارتی بهتر از دخالت مستقیم در بخشهای اقتصادی که پیچیدگیهای خاص خود را دارد، میباشد." (خبرگزاری ایلنا، 16 اسفند 1390) آنچه در عزل و نصبها پیموده میشود، علاوه بر معاملات سیاسی، بسط نفوذ بی حد و حصر در تمامی حوزهها را به نمایشی تراژیک میگذارد و در این راستا، هر مدیری که به استاندار سابق گیلان منتسب باشد، محکوم به فنا خواهد بود که شاید تحت فشار قرار دادن مدیرانی چون منصور ایمانی (مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی گیلان) که شایعه عزل او این روزها زبان به زبان پیچیده است، بیانگر این خطمشی نانوشته باشد! استاندار گیلان و رئیس دفتر او به خوبی دریافتهاند که در آشفته بازار سیاست گیلان، با کهنه تاکتیک نظامی "اختلاف افکندن و حکومت کردن"، خیش قدرت خویش را در زمین حاصلخیز گیلان محکم کنند و آن را در دو جبهه "مدیران" و "رسانهها" پی بگیرند. تبعیض بین مدیران دستگاههای اجرایی استان (مدیران همراه و مطیع، مدیران منسوب به نماینده ولی فقیه، مدیران منسوب به استاندار سابق، مدیران منسوب به نمایندگان، مدیران بومی و غیربومی و ...)، اختلاف افکندن بین نمایندگان مجلس شورای اسلامی با تبعیض در تخصیص اعتبارات و امکانات به حوزههای انتخابیه و انتصاب اقوام و نزدیکان آنان (بهخصوص دو نماینده رشت)، ایجاد رقابت ناسالم (بخوانید: زیرآب زنی) بین کارشناسان و مدیران جوان و کمتجربه برای انتصاب در مشاغل مدیریتی فرمانداریها، بخشداریها و ...، ایجاد نهادهای مدیریتی موازی (قرارگاه فرهنگی گیلان و ...)، تبعیض بین نمایندگیهای استانی رسانههای رسمی کشور (ایرنا، فارس، ایسنا، مهر، صدا و سیما)، ایجاد رانت خبری برای خبرگزاری فارس (دسترسی به اخبار دست اول و تغییرات مدیریتی در استان) برخلاف رویه ملی این خبرگزاری در مرزبندی و نقد دولت و جریان انحرافی، استخدام سرپرست خبرگزاری فارس گیلان در استانداری (به دلیل خوش خدمتی، پوشش خبری و موجه سازی انتصاب مهدی سعادتی به استانداری گیلان) و ... ازجمله اقدامات سئوال برانگیز استاندار تازهکار گیلان به منظور استیلا و تحکیم موقعیت مدیریتی وی میباشد.
شاهکارهای مدیریتی تراژدی تلخ خانه به دوشی مدیران بومی و ترک سرزمین آباء و اجدادی زمانی نقش کمیک به خود میگیرد که استاندار غیربومی گیلان که به تازگی رخت نظام از تن بهدر کرده و تنها یک سال از عمر مدیریتی وی در نظام اجرایی 33 ساله کشور میگذرد، در طول مدت کوتاه انتصاب خود، هر دو ماه یک بار سوژه طنز رسانهها و مدیران ملی و استانی شده و انعکاس برخی از آنها از طریق رسانههای گروهی، وب سایتها و بلوتوث تلفن همراه، نظیر: الف) ناآشنایی و افتادن در گل و لای شالیزار هنگام عملیات کاشت برنج (در مقایسه با تسلط استاندار سابق بر نشاء برنج و چیدن برگ سبز چای) ب) مصاحبه نیمه فارسی ـ نیمه مازندرانی با ادعای گویش گیلکی در شبکه باران پ) نمایش حضور غیرمعمول، بیسابقه و غیرقانونی و دست دادن با نیمکت نشینان وسط بازی تیمهای داماش ـ پرسپولیس در برنامه تلویزیونی نود ت) نمایش استاندار خطاب کردن رئیس جمهور در مراسم افتتاح 40 طرح عمرانی، صنعتی و پزشکی در جمع دهها تن از وزرا و مدیران ملی و استانی در خبر 20:30 تلویزیون و قطع شدن چندین باره ویدئو کنفرانس افتتاح همزمان طرحها در سالن اصلی ث) سفر جنجالبرانگیز یک هفتهای استاندار، معاونان، مدیران، مشاوران، دوستان و برخی از فعالان اقتصادی و مدیران دستگاههای اجرایی استان به کشور داغستان و بر زمین ماندن امورات مردم ج) و ... گیلان و گیلانی را تا فراسوی مرزهای جغرافیایی به مضحکه عام و خاص کشانده است! همچنین تداوم روند ضعیف اطلاعرسانی و پوشش تبلیغاتی فعالیتهای استاندار گیلان، رئیس دفتر و تیم همراه او را به صرافت انداخت که سایت خبری جدیدی با عنوان "پاگ" (پایگاه اطلاعرسانی گیلان) را با تخصیص اعتبار 200 میلیون تومانی از سوی سازمانها و نهادهای استان راهاندازی نماید که ماهیت وجودی و بدسلیقگی نامگذاری توهینآمیز آن (پاگ به معنی نژادی از سگ)، مدتها نقل محافل خبری و سیاسی گیلان شد و سرانجام مسکوت ماند! اما خط انحراف مهدی سعادتی و تیم همراهان و مشاوران او تنها در بومی ستیزی و شاهکارهای مدیریتی پیدرپی خلاصه نمیشود. نام او در کشمکش دولت برای عزل وزیر اطلاعات و حکم حکومتی مقام معظم رهبری در ابقاء حیدر مصلحی، در ردیف 13 استانداری قرار گرفت که امضاء بیانیه معروف حمایت از دولت مردمی و خدمتگذار، خوش خدمتی به "جریان انحرافی" نام گرفت و عملاً خط سیر فکری او را در تقابل با نظام سیاسی کشور ترسیم نمود! (5 خرداد 1390) چنانکه در اقدامی عجیبتر در نشست مشترك هیأت دولت و مدیران اجرایی كشور، در جملهای تاریخی گفت: "قبلاً دنیا ایران را به كوروش كبیر میشناختند، ولی الآن به محمود كبیر میشناسند!" این جمله مهدی سعادتی که تعجب بسیاری از استانداران و مدیران اجرایی را درپی داشت، هفتهها سوژه طنز و نقد رسانهها و جامعه بود. (8 مرداد 1390) رویکرد اجرایی مهدی سعادتی در جهتدهی مسیر توسعه استان ـ جدا از افتتاح پروژههای بهجا مانده از دوران استاندار سابق ـ را میتوان در گلهمندیهای چندین باره نماینده ولی فقیه در گیلان و امام جمعه رشت نیز پی گرفت. آیتالله زینالعابدین قربانی در خطبههای نماز جمعه رشت با اشاره به اینکه "مدیریت استان ضعیف است"، اظهار داشت: "چون دفتر و خانه من محل مراجعه مردم است و مشکلات را به من گزارش میکنند، من مشکلات را به مدیریت ارشد استان و دیگر مدیران منتقل میکنم، ولی متأسفانه چون کارها به افراد نادان، غیرآزموده و بیتجربه محول شده است، کار به جایی نمیرسد... انتظار دارم مدیریت ارشد استان کمی سفرها و جلساتش را کم نماید و وقتی برای فکر کردن داشته باشد. باید فکر کرد، اندیشه کرد، راه حل ارائه کرد و بعد پیگیری هم کرد." (30 مهر 1390) نماینده ولی فقیه در گیلان و امام جمعه رشت در جلسه شورای فرهنگ عمومی استان گیلان که بدون حضور استاندار یا نماینده استانداری گیلان برگزار شد اظهار داشت: "جلسهای به این مهمی، هیچ مورد توجه استانداری نیست و نمایندهای هم در این جلسه ندارد تا مسائل را منعکس نماید... یکی از مشکلاتی که الآن در استان داریم، ضعف مدیریتی است که باید فکری به حالش بکنیم. اگر وضع به همین منوال بماند، استان ویران میشود. فصل کشاورزی است و برخی از زمینها بایر مانده است، به دلیل اینکه توجهی به این مهم نمیشود. تا دیروز که زمینها را به مناصفه میدادند، امروز به مثالثه هم قبول نمیکنند که مسئول رفع این مشکل، استاندار است... با این شرایط چگونه میتوانیم به فرمایشات آقا جامه عمل بپوشانیم؟ مدیریت استان درحال گشت و گذار است و ما میخواهیم فرمایش آقا را جامه عمل بپوشانیم. ابزار لازم در اختیار نداریم، فقط باید بیاییم اینجا بنشینیم و حرف بزنیم و وقت ما را تلف کنیم... استاندار گاهی شلمچه است، گاهی تهران است، گاهی قم است و گاهی هم داغستان هستند. پس گیلانستان چه؟ آیا گیلانستان حق ندارد؟ ما این را نمیتوانیم تحمل کنیم!" (1 اردیبهشت 1391) نماینده ولی فقیه در گیلان و امام جمعه رشت در دیدار با مسئولان حجاب و عفاف گیلان گفت: "دریافت بودجه و امکانات را هم خودتان باید تعقیب کنید. فعلاً که استان ما بزرگتر ندارد و کارها در دست آدمهای نااهل است... من در سمینار ائمه جمعه استان یک جملهای گفتم و آن این بود: آیتالله هاشمی وقتی رئیس جمهور شد، دکتر حبیبی را رئيس دفتر خود كرد. دكتر حبيبي، رئیس فرهنگستان علوم، متخصص حقوق و دانشمند است و قانون اساسی ایران را به درخواست آیتالله شهید بهشتی تنظیم کرده و ما وقتی در مجلس بودیم، ایشان را به عنوان وزیر دادگستری معرفی کرده بودند که 143 نفر به ایشان رأی دادیم و دلیلش هم حرف آقای هاشمی درباره ایشان بود که گفت آقای دکتر حبیبی هفت سال در يك جایي از فرانسه تحصيل كرده كه در آنجا ذبیحه شرعی پيدا نميشد و ايشان براي حفظ شريعت، هفت سال گوشت نخورد. این خیلی ایمان میخواهد که آدم اینقدر پایبند به دین باشد... ایشان را رئیس دفتر خود کردند، ولي در مقابل، شماها يك ديپلمهاي را رئیس دفتر خود کردهاید که آدم رغبت نمیکند با ایشان صحبت کند. یک استان به این فرهیختگی را میخواهید همينطوري اداره کنید؟!... من در آن سمينار گفتم دری به تختهای خورد، شما، محافظ آیتالله روحانی بابل بودید، شديد استاندار و من بچه یتیم دهاتي آمدم نماینده ولی فقیه شدم. باید قدر این نعمت را بدانیم. این نعمت به خاطر امام است که امروز روز تولدش است. امام از ما انتظار دارد که ما از ذلت بیرون بياييم. این انقلاب را امام برای ما بهوجود آورد و ما باید کاری نکنیم که امام آزرده خاطر شود و بگوید: من اینهمه زحمت را کشیدم و شما هنوز چیزی نگذشته، دارید انقلاب ما را از بین میبرید!؟" (23 اردیبهشت 1391)
آزمون انتخابات اسفند 1390 که با انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی همراه بود، آزمون دیگری برای استاندار گیلان شد تا تواناییهای خود را در معرض داوری قرار دهد. او در هنگامه برگزاری انتخابات مجلس نهم با برخی اقدامات و اظهار نظرهای غیرمتعارف، انتقادات تند برخی نمایندگان و رسانهها را برانگیخت، بهطوری که نماینده مردم لنگرود در مجلس شورای اسلامی از عملکرد وزارت کشور در استان گیلان انتقاد کرد و گفت: "مجری انتخابات که برگزار کننده انتخابات در کشور است، باید بیطرف باشد. مهرداد لاهوتی با بیان اینکه به عملکرد وزارت کشور به عنوان برگزار کننده انتخابات مجلس شورای اسلامی ایراد و انتقاد وارد است، افزود: اینجانب به عنوان یک نماینده استان گیلان، بیطرفی را در عملکرد مجری انتخابات مجلس نهم نمیبینم." (22 دی 1390) اسفند انتخاباتی نیز پشت سر نهاده شد و دو نماینده لنگرود و رشت که با رأی بالای مردم، یکضرب به مجلس نهم راه یافتند، با آغاز به کار مجلس در سال جدید، ناکارآمدی استاندار گیلان در پیگیری مسائل و مشکلات استان را به زبان تند تذکر به وزیر کشور هشدار دادند. دکتر حسن تأمینی در تذکر شفاهی به وزیر کشور در صحن علنی مجلس شورای اسلامی درخصوص مسائل و مشکلات استان گیلان اظهار داشت: "واقعاً اگر وزیر کشور کمی این مشکلات استان را پیگیری کنند، قطعاً خودشان استعفا میدهند... انشاءالله بنده تا هفته آینده صبر میکنم تا ببینم که ایشان نسبت به وضعیت استان گیلان پیگیری میکنند یا خیر؛ و قطعاً در این ارتباط با خودشان هم صحبت خواهم کرد." مهرداد لاهوتی نیز طی تذکر شفاهی در صحن علنی مجلس شورای اسلامی گفت: "تذکر اول من به وزیر کشور درخصوص مدیریت استان است؛ چرا که این موضوع نیاز به بررسی بیشتری دارد... من موضوعات را باز نمیکنم و تنها از وزیر کشور میخواهم که روی مدیریت استان بررسی بیشتری داشته باشد." (خبرگزاری فارس، 15 فروردین 1391) برخی از نمایندگان منتخب مجلس نهم نیز در مجامع عمومی با انتقاد گسترده به مدیریت استان گیلان، آن را ناکارآمد خوانده و وعده پیگیری و اصلاح امور پس از گشایش رسمی خانه ملت را دادهاند. غلامعلی جعفرزاده ـ منتخب مردم رشت در انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی ـ گفت: "در این مدت ضمن اعلام برنامههای خود به مردم شریف گیلان، بر ضعف مدیریت استان تأکید نمودم که متأسفانه انتقاد به عملکردها به مزاج مسئولان ارشد استان خوش نیامد؛ درحالی که مسئول در برابر مردم واقعاً مسئول است و باید جوابگوی درد مردم باشد... گیلان، استانی ممتاز در همه تاریخ در سطح کشور بوده و هست و مردمانی فهیم، بادانش و نجیب دارد، اما متأسفانه از نجابت این مردم نهایت سوء استفاده را میکنند و با گماردن مدیران نالایق غیربومی، گیلان را به محل آزمون و خطای نامدیران تبدیل کردهاند... ضعف مدیریتی و ناکارآمدی و ناتوانی مدیران ارشد استان، عامل اصلی مشکلات عدیدهای است که مردم با آن روبهرو هستند... سفرهای خارج از کشور بدون هیچ ضرورتی با اعزام هیأتهای چند صد نفره از گیلان و با پول بیتالمال، با چه هدفی انجام میشود؟ و به چه دلیل، انبوهی از افراد غیربومی با تحصیلات بسیار پایین به استخدام درمیآیند، ولی جوانان این استان با تحصیلات عالی، بیکار هستند؟... این استان دارای جوانان شایستهای هم از لحاظ علمی و هم از منظر اعتقادی است. جوانان این استان همواره حائز رتبههای برتر در کنکور هستند و این نشان از هوش و ذکاوت بالای مردم این خطه است، ولی با نهایت تأسف، فرصتهای شغلی در اختیار افرادی با کمترین سطح تحصیلات از سایر استانها قرار میگیرد و انبوهی از افراد ناآشنا حتی به زبان این مردم شریف، در پستهای مهم جا خوش کردهاند!... خوشبختانه با هماهنگی برخی از نمایندگان استان، مانند دکتر تأمینی و مهندس لاهوتی هشدارهای لازم به وزارت کشور داده شد، ولی باید برخورد جدیتری با این معضل صورت پذیرد... گیلان با داشتن سرمایههای مردمی، سرمایههای توریستی، منابع عظیم کشاورزی و ... امروز جزء استانهای فقیر کشور محسوب میشود و این دلیلی ندارد جز حضور مدیران نالایق برای دفاع از اعتبار و حرمت مردم." (27 فروردین 1391) غلامعلی جعفرزاده ـ منتخب مردم رشت در انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی ـ همچنین اظهار داشت: "من با ضرس قاطع به عنوان کسی که ۲۴ سال در گیلان، حداقل با ۹ استاندار کار کردهام... معتقدم در شأن ما نیست که نرخ سوم بیکاری کشور را داشته باشیم. ما باید نیروهای کاردان و فرهیخته استان را جمع و از فکرشان استفاده کنیم. در وضعیت کنونی در این بخش با خلاء مواجهیم، فرآیندهای تصمیمسازی ما دچار اشکال است، عموماً مسئولان ما فیالبداهه تصمیم میگیرند و عمل میکنند. ما به مجموعه مشاورانی نیازمندیم که بتوانند برای پیشرفت و توسعه گیلان فکر بدهند، نه مثل این اتاقهای فکری که این روزها آنهم تبلیغاتی و ناکارآمد شده است. بماند که بخشی از این معضلات هم به خاطر مجموعه مدیران غیربومیای است که بهکار گرفتهاند... من میگویم برای تصدی منصبی مشخص وقتی در گیلان فرد یا افراد شایستهای از جمیع جهات داریم، چه ضرورتی دارد مدیر از بیرون وارد کنیم؟ مدیران وارداتی میآیند سر سفره ما مینشینند، بعضاً هم به مردم ما توهین میکنند و کارآیی هم ندارند؛ عموماً هم کارنامهشان ناموفق است. حال که چنین است، چرا استعدادهای استان خودمان را پرورش ندهیم و از آنان حمایت نکنیم؟... اصلاً بحث تضعیف مطرح نیست. ما دستان خادمان واقعی را میبوسیم، اما همیشه این انتقاد را به همه دولتها داشتیم که چرا برای گیلان استاندار صفر کیلومتر میآورند؟ استانداری بیاورند که در جاهای دیگر کار کرده باشد، تجاربش را برای این استان بیاورد تا گیلان بدل به یک کارگاه آموزشی نشود که بخواهند مدیریت را با روش سعی و خطا یاد بگیرند... من با همه احترامی که برای شخص ایشان قائلم، انصافاً ایشان را در حد و اندازه استان گیلان نمیدانم. شاید استاندار باشد، اما برای استانهایی نه مثل استان ما، آنهم با این درجه فرهیختگی. حالا ایشان آمده کارنامه موفقی هم که ارائه نکرده است؛ ما بعد از استانهای فارس و البرز رتبه سوم نرخ بیکاری کشور را کسب کردهایم و این آماری است که خود دولت اعلام میکند، 16.8 درصد! این نرخ بیکاری برای گیلان پس از انقلاب سابقه نداشته و رکورد شکسته است. فقط معضل بیکاری نیست، در حوزههای دیگر هم ما دچار مشکل هستیم... متأسفانه گزارشات شفاف به مردم نمیرسد! معتقدیم در هزینهها اصراف دارد میشود. ریخت و پاشها در ادارات و سازمانها زیاد است و فاصله بین مردم و مسئولین در استان گیلان زیاد شده است. متولی و سامان دهنده این امور کیست؟ آیا غیر از استاندار است؟ جهت انتقادی و سئوالات ما به سمت مسئولین، بهویژه مسئول ارشد استان است. کار ما این است، اما متأسفانه میبینیم که به شدت گارد گرفتهاند! ما هم حرفها و نظراتمان را مستند به آمار و ارقام میگوییم و پرسشهایی طرح میکنیم، ولی متأسفانه تا کنون هیچ پاسخ منطقیای از جانب متولی امر نشنیدهایم! دیشب در حضور جمع کثیری از مردم رشت، دوستانه به آقای استاندار پیشنهاد استعفا دادم؛ حال میخواهد استعفا بدهد، میخواهد ندهد... دیدم امروز خیلی جوسازی کردهاند که فلان میکنیم و بهمان! حالا این را به همه مسئولینی که ناتوان هستند میگوییم. معیار و شاخص ما باید مردم باشد." (گیلانیان، 12 اردیبهشت 1391) ایرج ندیمی ـ منتخب مردم لاهیجان و سیاهکل در انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی ـ نیز عملکرد و آمارهای ارائه شده از سوی استاندار گیلان را مورد تشکیک قرار داد و ضمن نقد مدیریت استان، آن را ناکافی و غیرکارآمد خواند. او ضمن انتقاد از عدم اجرای مصوّبات هیأت دولت گفت: "اینجانب به عنوان یکی از کسانی که در پیش از انتخابات، افتخار فعالیت در دولت را داشتهام، گواهی میدهم که مسئولان استان گیلان ضعیفترین مجریان در پیگیری مصوبات دولت بودهاند... آقای استاندار مگر نگفت: 100 هزار شغل در استان ایجاد کردیم! لاهیجان و سیاهکل چند نفر از این 100 هزار را دارد؟ من از مسئولین اینطوری سئوال میکنم. یا به لاهیجان و سیاهکل از این 100 هزار نفر چیزی ندادید، پس بیعدالتی کردید، یا 100 هزار نفری وجود ندارد، پس راست نگفتید! خلاصه یک حرفی زدید، میماند دیگر! من آدمی نیستم که چارچوبها را نشناسم... آقای استاندار محترم و بزرگوار! آدرس بده که لاهیجان و سیاهکل از آن 100 هزار شغلی مطروحه شما در همایش زیباکنار، چند سهمیه داشته است؟ کجا؟ چه کسی؟ اسم؟ آدرس؟ صنعت و معدن و تجارت از این 100 هزار شغل چند نفر نصیبش شده است؟ اگر در میان 2 میلیون و 500 هزار نفر جمعیت استان گیلان، 100 هزار نفر فرصت شغلی ایجاد شود، حداقل چند نفر را ما میبینیم. از هرکسی سئوال کنی، میگوید من دو نفر بیکار دارم، من سه نفر بیکار دارم! نکند این 100 هزار نفری که رفتند سر کار را از استانهای دیگر آوردید!!!؟؟؟... آقای استاندار! در سفری که به داغستان داشتید، چند نفر بودید و چه افرادی با شما بودند؟ از این استان هم کسی همراه شما بود؟ نیت شما از بردن آن آدمها چه بود؟ من از شما سئوال دارم. آقای مسئول! در مورد گرفتن 7 میلیارد تومان اخیر چای، شما تهران بودید؟ شما پیش وزیر بودید؟ اصلاً پولی در بساط بود؟ در دو جلسه چند ساعتهای که من با این چایکاران داشتم، اصلاً شما حضور داشتید که بعد با ایرنا مصاحبه میکنید و میگویید "ما" پول گرفتیم؟!" (14 اردیبهشت 1391)
تعهدات و انتظارات در آشفتگی مدیریتی حاکم که بخش زیادی از فقدان همدلی گیلانیان سرچشمه میگیرد، آنچه به چوب حراج نهاده شده، منابع و مواهب سرشاری است که این سرزمین در بهرهمندی از آن بازمانده است. در استانی که نخبهپرور است، منابع و سرمایههای انسانی ارزشمند و کارآمد آن در معاملات شخصی ذبح میشوند و با نظاره تحمیل مدیران صفر کیلومتر غیربومی به استان، هر روز بر بخت سیاه و تیرگی توسعهنیافتگی گیلان عزیزمان اینگونه چنبره میزنیم! بیتردید مجلس نهم و نمایندگان منتخب گیلانیان به عنوان معدل و برآیند افکار عمومی گیلان، خانه انتظارات و تعهدات به مردم خواهند بود؛ چرا که تحقیر، درجا زدن و روزمرگی گیلان به واسطه کسانی که بدون اندک تعلق خاطری، قدرت بلامنازع تصمیمگیری مدیریتی گیلان را بهدست گرفتهاند، اقتضاء میکند که "کار به کاردان سپرده شود" تا گیلان از تباهی، خسران و انحراف بیشتر رهایی یابد؛ نه اینکه گیلان و گیلانی پس از گذشت 33 سال از عمر انقلاب اسلامی، شاهد آزمون و خطایی دیگر و پدیده عجیب نصب مدیران صفر کیلومتر باشد! دیگر نمیتوان سوار بر موج تبلیغات پوشالی، درد اشتغال و کاهش درآمد اقشار مختلف را در این استان سرپوش نهاد. شهرکهای صنعتی گیلان در فقر سرمایهگذاریهای کلان میسوزند؛ تجار و بازرگانان، بازارهای کسب و کار را بیرونق میبینند؛ کشاورز مظلوم، همچون خرمنی سوخته، سیاستهای دولت را برای نجات بخشی محصولاتی چون چای، برنج، مرکبات و دیگر محصولات در ابهام و پوچی میبیند و صنعت گردشگری در اثر فقدان هدفگذاری مشخص و حضور مدیران دولتی غیرمتخصص، بیش از پیش مفلوج و غیر اثرگذار شده و منافع اقتصادی و اشتغالزایی در استانی که قطب گردشگری کشور تلقی میشود، واقعیت عینی به خود نمیگیرد و این میتواند احساس مسئولیت نمایندگان مجلس نهم را دوچندان ساخته و حضوری غیرتمندانه را در این مجلس به نمایش نهد. مردم قوانین اثرگذار، طرحها و لوایح کاربردی، اعتبارات متناسب با وضعیت استان و نطقها و پرسش و پاسخهای مقتدرانه را از نمایندگان خود در مجلس طلب میکنند و از مسئولان، سیاستمداران، علما و زعمای خود انتظار دارند با دست شستن از اختلافات جزئی، تفرقه، سهمخواهی یا معامله بر سر منافع عمومی گیلانیان، با بینش و نگرش کلانتر حول محور رشد و توسعه و پیشرفت همهجانبه گیلان با اتفاق، حمیت و همافزایی گام برداشته و کارنامه کارآمدی از خود برجای بگذارند. بیشک این انتظار نابهجایی برای تکامل و توسعهیافتگی استان مظلوم گیلان نخواهد بود.
سیامک پیربازاری: درود بر تو ای لاهیگ که به قلب ماجرا زدی. بسیار خوشمان آمد. اطلاعرسانی لاهیگ، گیلانیان، شمال ما، شاهد شمال ما را از خلوت روزنامههای محلی (بخوانید آگهی نامه) درآورد و نور به تاریکخانهها تاباند [...]
احسنت بر شما! حرف دل مردم درد کشیده گیلان را زدید. یعنی واقعاً در گیلان قحط الرجال است که مازنیها بر ما حکومت نمایند؟! سعادتی حیا کن... تو رو خدا گیلان رو رها کن. قهرمانی برگرد مردم دوستت دارند.
معین: مقالهای مستند و مفید، که سریعاً به کمبودها و واقعیات اشاره دارد. آقای دکتر ... رئیس دانشگاه آزاد لاهیجان در جلسهای خصوصی با اشاره به این ضعف گیلانیها (عدم هماهنگی با خودیها و بیگانه پرستی) مدعی شد که ریاست در ادارات گیلان بسیار آسان است. همچنین نامبرده به تازگی جلساتی را با نماینده جدید مردم داشته است و در نقل قولها از ایشان به نیکی یاد میکند، ولی برای دانشگاهیان این ادبیات بسیار آشناست، زیرا ایشان دقیقاً همین اظهارات محبتآمیز را در رابطه با نماینده قبلی نیز عنوان میکردند و ایشان را هم نعمتی برای شهر میدانستند. اصطلاح "خدا خیرشان بدهد" برای اساتید و کارمندان دانشگاه آزاد لاهیجان یک جمله آشناست!
عسکری مجد: استاندار محترم چه مدیران لایقی را منتصب کردهاند که حتی نتوانستهاند تقدیر از پژوهشگران برتر عرصههای تحقیقاتی استان را که در سطح کشور (و استان مازندران) هر ساله بهطور باشکوه در آذر ماه هر سال برگزار میشود، تا کنون برگزار نمایند!!!؟؟؟
دانشجوی دانشگاه آزاد لاهیجان: بنده دانشجوی دوره ناپیوسته قدرت این دانشگاه هستم. خدمت نماینده محترم عرض میکنم که سوء استفاده مالی توسط سه نفر از مسئولین دانشکده فنی که همزبان رئیس غیربومی دانشگاه هستند اتفاق افتاده که جناب [...] به همراه مدیر [...] مشغول ماست مالی قضیه هستند و این نمونهای است از خروار!!!
عزیزان لشکر مازندرانی خیلی سوزشون اومد، نه؟؟؟!!! حالا شما برای ما دلسوز گیلان شدین و پیشرفتش براتون مهم شد؟؟؟!!! ما که میدونیم شما اومدین اینجا جیب و رزومهتون رو پر کنین و برین جای دیگه تلپ شین!!! دری به تخته خورد و ...
محمد راشدی: نمایندگان گیلان دغدغه توسعه دارند، اما نمیدانند که چه بکنند؟ آنها نمیدانند ۱۳ نماینده چقدر قدرت دارد و چه معجزهای میکند این قدرت!؟ آنها نمیدانند که باید یکصدا باشند و ترجیح میدهند که همیشه خود را و دیگری را دور بزنند! آنها فقط نزدیک را میبینند، نه دور را! آنها دلخوشاند که به تلفنها پاسخ میدهند و یا به وعدهای راضی میشوند! آنها نه از وضع بیکاری استان و نه از عقبماندگی استان و نه از نابودی بخش کشاورزی و تولید استان و نه از مدیریت شهری و توسعه روستایی و نه از ظلم بانکها و نه از گسیختگی پیوند خانوادهها و نه از آسیبهای اجتماعی هیچ نمیگویند. آنها نمیدانند که بزرگترین تجارت گیلانیان "توتو" است! یکی باید به این نمایندگان محترم بگوید که اینها را ببینند و درست هم ببینند! معامله اگر میکنند هم درست بکنند! شاید تعمدی است که برخی در دولت که خیلی گیلان را دوست دارند، علاقهمندند گیلان ضمیمه مازندران شود؟! یک روز سردار (س) و یک روز (ش) که شورای محترم نگهبان انتخاباتش را در رامسر و تنکابن باطل میکند باید به گیلان بیایند تا از اینکه بیکار نباشند در گیلان پست بگیرند! وقتی صدای نماینده محترم ولی فقیه شنیده نمیشود... وقتی نمایندگان ما همدیگر را دور میزنند... وقتی بیش از ۶۵% مدیران استان غیربومی هستند و کسی دم نمیزند، ما این مسیر را خواهیم پیمود و کلام حضرت آیتالله قربانی محقق میشود که گیلان ویران میشود؟!
بحث بومی و غیربومی مدیر ارشد گیلان بهانهای بیش نیست! مگر عبداللهی بومی نبود، چه بلایی سرش آوردند؟! پس تمام این حرفها بهانه است! موضوع فقط منافع شخصی است!
من به عنوان یک گیلانی متأسفم که وقت ارزشمندم را صرف خواندن این مطالب نمودم. زمانی که دشمن بعثی شهرهای ما را آماج حملات خود کرده بود، این قلم به دست بیانصاف کجا بود ببیند امثال سعادتیها چه رشادتهایی که نکردند؟ لشکر عاشورای مازندران در کنار ما گیلانیها چه رشادتهایی که نکردند؟ خدایا به برخی قلمزنان ما انصاف و ادب و فهم عنایت فرما تا بیش از این آبروی ما گیلانیهای فهیم را با این حرفهای بیهوده نبرند!
روشنی: دوستان محترم فارس ناراحت شدند که دستشان رو شده و دارند توهین میکنند! بدانید شما مثل کبک سر در برف نمودهاید. از اول همه میدانستند افتراهای شما به مهندس قهرمانی فقط جنبه شخصی داشت، چون قهرمانی میدانست خبرهای شما توسط هیأت تحریریه تهران نوشته میشود و شما فقط ملا بنویسید و جایی در رسانه و نقش توسعهای ندارید و الآن با رفتم طوماری بیمار به سازمان حمل و نقل و ... دستتان رو شد. ثابت جان! با آقای حسین راد برو هر جا رفت!!!
ما گیلانیها رو خوب اومده!!!؟؟؟ هر گیلانی باغیرتی که این مطلبو خونده، آفرین گفته بر وجدان بیدار این قلم!!! تو یا گیلانی نیستی یا با پست و پول و وعده و وعید، غیرتتو ازت گرفتن!!!
مجید: تو که از لشکر عاشورای مازندران میگویی و داد رشادت سعادتی را سر میدهی، چرا متوجه نیستی که باید هر چیزی را در جای خودش سنجید؟ به نظر میرسد عدم تدبیر در مدیریت به اعتبار نظامی او صدمه زیادی وارد خواهد کرد و هیچ راضی نیستم فداکاریها و پایمردیهای آنان در پلشتیهای کارهای سیاسی دچار خدشه شود، صد حیف که حضور آنان در این عرصه و به بیراهه رفتنشان ممکن است حماسه دفاع مقدس را تحت تأثیر خود قرار دهد و به قولی، آن روز را برای امروز میخواستند!!!؟؟؟
آفرین بر قلم توانای شما که درد و دل همه گیلانیان قهرمان را بر جریده تاریخ خبر نگاشته است. هر گیلانی باغیرت از اینهمه بیحرمتی در این 14 ماه به تنگ آمدهاند، ولی چه کنند که متأسفانه مردم دستشان به جایی بند نیست و مسئولان کشوری بیتوجه به استان با افتضاحی که نمایندگان بهبار آوردند. کاش خدا به داد مردم برسد.
شنیده شده است به دلیل همان دلایلی که در همین گزارش هم آمده است، به زودی طبرستانی راد جایش را به رمضانی خواهد داد. البته اگر عمر مدیریت رئیسش ماندگار باشد!!! از این مازندرانی به آن مازندرانی فرج است!!!
یکی از دلایل توسعه نیافتگی گیلان ما این است که ما خودمان هیچ حاضر نیستیم قدمی به جلو برداریم و به دیگران هم این اجازه را نمیدهیم. مگر عبداللهی گیلانی نبود، مگر صوفی گیلانی نبود، مگر قهرمانی گیلانی نبود، مگر جز این است که قلم بهدستان بیانصافی چون همین خبرگزاری لاهیگ وقتی حضورشان را با منافع خود در تضاد دیدند، چه تهمتها که نزدند. چون من مدیرمسئول و خبرنگار این خبرگزاری را خوب میشناسم، حاضرم دیدگاه همین خبرگزاری را که هرجا منافعش در خطر افتاد، فریاد وااسلاما سر داد، با مدرک ارائه دهم. راستی مگر همین آقای تأمینی گیلانی نیست، در 4 سال گذشته چه کار مثبتی برای رشت و گیلان انجام داد؟
لاهیگ: خوشحال خواهیم شد این دوست عزیز با مصداق عینی و مدارک مورد اشاره خود، ثابت کنند چه منافعی از لاهیگ به خطر افتاده بود و هست و چه فریادهای وااسلامایی سر داده شد!؟
اگه لاهیگ ارزش خوندن نداره، پس بیجا میکنی توش سرک میکشی! پیشنهاد میکنم به سایتی که در آینده نزدیک تحت عنوان "پاگ" (پایگاه اطلاعرسانی گیلان) توسط آقایان راهاندازی میشود سر بزنی؛ البته یادت باشه "پاگ" (نژادی از سگ) است!!!
ابراهیم مسافری (صبح صادق شهرم): در عین حال که با برخی موارد موافق هستم، کمی هم بیانصافی در این مقاله دیده شد. مثلاً برخی از دوستان که با بیانصافی نامشان ذکر شده است، افراد توانمند و بابصیرت هستند و در سطح کشور برای خودشان جایگاه نسبتاً خوبی دارند و صرفاً به جهت ارادت به آقای سعادتی و علاقهمندی به استان گیلان حاضر شدند اینگونه بیانصافیها را تحمل کنند. انشاءالله خداوند عاقبت ما را ختم به خیر کند. یا علی مدد.
آقای مسافری عزیز! نترس! دشمن خون در خونت کاظم دلخوش رو استاندار نمیکنن که تو یهویی افتادی توی دامن سعادتی و مازندرانیها! گیلانی باغیرت اینجور مواقع غیرت خودشو نشون میده که شما رفوزه شدی!!!
یک لاهیجانی حیران: تا زمانی که ما گیلانیها تاب پیشرفت همدیگر رو نداریم و زیرآب همدیگر رو میزنیم... نه پیشرفتی در انتظارمونه و نه هوای تازهای... شایسته سالاری در گیلان صرفاً یک شعار است. قسمت عمدهای از این مشکلات به عزیزان شبنامه نویس و به قول خودشان ارزشی برمیگردد. هنوز یادمان نرفته که چه شبنامههایی که علیه قهرمانی پخش نکردن، تا جایی که به رد صلاحیت او از نمایندگی مجلس انجامید. باید هم یک غیربومی و ناکارآمد همهکارهمان شود! حیف و صد حیف که موانع قانونی لاهیگ اجازه نمیدهد اسم این افراد را بیاورم. همان هوای قدیمی کوه و دریا ما را بس است... توسعه و تازهگیاش پیشکش برادران... والسلام.
دستاندرکاران محترم سایت خبری لاهیگ! با سلام. من خیلی با مسائل سیاسی سر و کار ندارم، اما حقیقتاً از اینکه برخی از افراد که شما از آنها نام بردهاید و من آنها را میشناسم و فکر میکنم در حق آنها اجحاف کردهاید. چون از نزدیک آنها را میشناسم و حب پست نداشته و ندارند و به صرف گیلانی بودن یا نبودن نباید توسط شما و هیچ فرد دیگر شماتت شوند.
لاهیگ: ضمن عرض تشکر و احترام به نظر این کاربر عزیز، خوشحال خواهیم شد به صورت مصداقی، فرد یا افراد مورد اشارهتان را با ذکر دلیل و اجحافی که احیاناً در حق آنها صورت گرفته است، معرفی نمایید.
در جدیدترین پروژه تزریق هوای تازه، یک مازندرانی دیگر بدون هیچگونه هماهنگی با نماینده منتخب (ظاهراً) به پست ریاست امور برق لاهیجان انتصاب شد. جریان را حتی رضایی رئیس قبل تا یک ساعت قبل از معرفی رئیس جدید نمیدانست. واقعاً چه بر سر شهر و استانمان خواهد آمد؟؟؟ هرچه بیشتر میگویی، بدتر و بدتر میشود. به گمانم در لاهیجان شایستهای نبود که یک شهسواری را به ریاست یکی از ادارات لاهیجان گماردند!!! ابوذر خان! چشم ما و شما روشن! این بود وعدههای شما؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
رسا: قابل توجه آیتالله قربانی که از استاندار غیربومی گیلان انتقاد کرده و فرموده بودند که گیلان صاحب ندارد! روز شنبه مدیرعامل محبوبتان و همانی که دو زانو جلوی شما به خاطر پست و مقام عرض ادب میکند، یک نفر مازندرانی را بهجای رضایی رئیس اداره برق لاهیجان میگمارد تا حلقه فرمانبران و بله قربان گویانش به همراه حافظی و دوستان تکمیل شود! به راستی ندیمی چهکار میکند؟ کیش اول را حسابی از طالبی خورد! آقای قائممقام هم که بدش نیامد! چون رقیبش رضایی برای مدتی از دور کنار رفت! ماندهام جابهجایی رئیس ادارهای به این عظمتی بدون حضور مقامات شهرستانی است؟! آقای ندیمی واقعاً از طالبی [...] خوردی!!! ببینیم چهکار میکنی؟؟؟...
ابراهیم مسافری (شهروند صومعهسرایی): دوست عزیز سلام. دوست نداشته و ندارم وارد اینگونه دعواهای کودکانه شوم. کاظم دلخوش در طول هشت سال نمایندگی خودش عددی نبود تا چه رسد بخواهد استاندار شود! به زودی شکایت کیفری خود را از این موجود رانتخوار پیگیری خواهم کرد. یا علی مدد!
احتمالاً یا شما خواب بودی یا خودتو به خواب زدی که نمیدونی دکتر تأمینی کی دکتر شده!!! بهتره اگه سواد داری، از روی علم و ادب نقد کنی، نه تخریب و توهین!!!
علیرضا قلبی (وبلاگ مازندرانی شبنم سرخ: shabnamsorkh-59.mihanblog.com): حال خودمانیم این همه جلز و ولز برای چیست؟ انگار عملکرد حاج آقای سعادتی استاندار ولایی و مردمی گیلان و آقای راد دست خیلیها رو از بیتالمال قطع کرده و منافع مالی و سیاسی خیلی از حاج آقازادهها را به خطر انداخته که اینطور به در و دیوار میزنند و با قومی و قبیلهگرایی سعی در بهدست آوردن همان آلاف و علوفیاند که از آنان منع شدهاند و بینشان فاصله افتاده! مردم که میدانند شماها برای چی میسوزید؟! به همین خاطر به استاندار محترم گیلان و همکارانشان برای بهدست آوردن این موفقیت بزرگ تبریک گفته و برای آنان آرزوی موفقیت روزافزون مینمایم.
لاهیگ: خوشحال خواهیم شد این دوست عزیز با مصداق عینی و مدارک مورد اشاره خود، ثابت کنند چه منافعی از لاهیگ به خطر افتاده بود و هست و چه فریادهای وااسلامایی سر داده شد!؟
لاهیگ: ضمن عرض تشکر و احترام به نظر این کاربر عزیز، خوشحال خواهیم شد به صورت مصداقی، فرد یا افراد مورد اشارهتان را با ذکر دلیل و اجحافی که احیاناً در حق آنها صورت گرفته است، معرفی نمایید.