چند روزی است که برای انجام کاری مجبور شدم به چند اداره، از استانداری ـ به قولی مرکز حکمرانی استان ـ تا برخی از ادارات و نهادهای کل سری بزنم تا شاید با یافتن مدیری، با تدبیر او گره از مشکلی برطرف شود و در این میان به هر دری زدم تا یکی از آنان را برای این منظور انتخاب و با او سر صحبت باز کنم، هیچ نیافتم و با امروز و فردا برو بیا سرانجام متوجه شدم که یک هفتهای است یک لشکر از مدیران ارشد استان گیلان از استاندار و زیردستانش گرفته تا دیگرانی که ضرورتی برای حضورشان احساس نمیشود، همگی به داغستان روسیه رفتهاند تا با درایت و تدبیر خود، دل مسئولان این جمهوری خودمختار را فتح کنند! وقتی در خبرها دلیل رفتن این لشکر را جستوجو کردم، متوجه شدم که آنان برای شرکت در نمایشگاهی از توانمندیهای استان گیلان با یک هواپیمای چارتر که متولی آن اتاق بازرگانی و صنایع و معادن گیلان است رفتهاند که البته گفته میشود در جمعشان بیش از آنکه بازرگانان حضور داشته باشند، این سفر رسمی به نوعی سیزده بهدر مدیران استان شده است؛ زیرا از برخی خبرها درز شده است که 20 نفر از بازرگانانی که قرار بود در این سفر همراه آقایان باشند، در کنار برخی دیگر از مدیران برایشان ویزای سفر صادر نشده و باز ماندهاند! جدای از داستان حضور مدیران ارشد استان در این پیکنیک که تا حالا یک هفتهای از آن گذشته است و گویا حالا حالا ها ادامه دارد، آنچه که بیشتر توجهام را به خود جلب کرد، آرامشی است که در این استان وجود دارد و انگار نه انگار که نیمی از مدیران دستگاههای اجرایی و خدماترسانی، از استاندارش گرفته تا دیگران در این استان نیستند و آب از آب هم تکان نمیخورد و وقتی این دو موضوع را در کنار هم در این دنیاي پرمشغله و گرفتاریهای کاری و چالشهای مختلفی که در این استان کشاورزی با هزاران مشکلش وجود دارد، قرار میدهم، به این نتیجه میرسم که یا حضور این مدیران در این استان هیچ ضرورت ندارد و در نبود آنان هم چرخ امورات مردم میگذرد و یا اینکه این استان و مردمانش هیچ مشکلی ندارند که اگر دهها روز هم مدیری در آن نباشد، همه چیز آرام خواهد بود. اگرچه نمیتوان حکم قصاص پیش از جرم صادر کرد و باید منتظر ماند تا ببینیم دستاورد این سفر با اینهمه سرباز پیاده و ژنرال به جمهوری داغستان چه بوده است، اما آنچه مهم است و در این چند روزه به چشم آمد اینکه گیلان استان گل و بلبلی برای آقایان شده است و در غیاب نمایندگان استان ـ چه آنان که از زین اسب قدرت افتادهاند و چه آنان که هنوز به صندلیها ننشستهاند ـ کسی حال و دماغ نظارت بر عملکردها را در این فضای خاکستری ندارد و تازه این آقایان هم به خاطر اینکه مبادا گند برخی از کارهایشان بالا نیاید، حتی به خبرنگاران رسانهها هم تعارفی نمیکنند که لااقل برای پوشش اخبار این لشکرکشیها تعدادی همراهشان شوند. تا الآن ما بیخبریم و خبرهایی را هم که منتشر شده، همهاش یکطرفه و رپورتاژ آگهیهایی است که از جیب این مردم یارانهبگیر برداشت و پرداخت میشود؛ ولی منتظریم تا آقایان دستاوردشان را رو کنند!
به آرشیو اخبار گیلان اگر نگاه کنید، هر استانداری که آمد، چندین بار به داغستان و آستارا خان اشاره کرد. کلمات مشابه همگی (اهمیت ارتباط گیلان با این مناطق در زمینههای اقتصادی، تجاری، فرهنگی، گردشگری، علمی و ورزشی) بود و هست و خواهد بود! اما جز همین دست نمایشها و حرکات بیفایده و دهان پرکن چیزی از افزایش سطح روابط بین گیلان و این مناطق ندیدیم. وقتی اولین شرط ارتباط، یعنی (راه هوایی) وجود ندارد (که نبودنش دلایل مخصوص خود را دارد)، اینهمه حرف و سخن برای چیست؟