هر روز اين دريا اين قدر زيباست؟
هميشه اين طور ديده مي شود آسمان؟ هميشه اين قدر زيباست
اين اشياء، اين پنجره؟
نه
به خدا نه
کاسه اي زير نيم کاسه است.
شعر بالا از "اورهان ولي" است. شما ميتوانيد بهجاي آن، شعري از عباس کيارستمي بگذاريد يا يک شعر مينيماليستي که اين روزها در سراسر دنيا طرفداراني دارد.
چرا براي يادداشت آخر سال درباره سينماي مستند، از اين شعرها حرف به ميان آوردهام؟ براي نيروي غني و تأثير و نقش ساختاري مهارناپذيري که مستندات زندگي روزمره به هستي اين شعرها افزوده است، رويکردگرايي همچون يک شيوه و سبک توجه به جهان پيرامون، اهميت و ارزشي يکتا در هنر امروز جهان ايفا کرده است. رويکردگرايي، نگاهي است که با همه واقعگرايي گذشته، مرز روشني دارد. در اينجا روش، مهمتر از قطعيتهاي هر نگاه است و به شما امکان ميدهد دريابيد که سراپاي فيلم مستند، محصول يک نگاه و صرفاً يک نگاه است؛ نگاه به موضوعي که هريک به شيوه غيرقطعي و ويژه از زاويه خود به آن مينگريم. مجازيسازي، ويژگي فرهنگ تصويري قدرت است. در اينجاست که رويکردگرايي همچون يک نوع مقابلهجويي با دروغهاي تصويري (که رسماً ميکوشند آن را طبيعي معرفي کنند)، از سوي روشنفکران سينماگر مورد دفاع قرار ميگيرد.
زهدان رويکردگرايي در سينما، سينماي مستند است. واقعيت تصوير مستند همچون همه تصاوير ديگر است، با اين تمايز که در اينجا عناصر سينما مستقيماً به مواد و مصالح زندگي روزمره (انسان و طبيعت) روي ميکنند تا نگاهي خاص به آن را ثبت کنند. سينماي مستند از همينرو هيچ نباشد، ثبت خلاق نگاههاست به جزئيات رويدادهايي که ميگذرند و ارزش تأمل کردن دارند. شعر اورهان ولي را آوردم تا دامنه تأثير مستند بر ديگر هنرهای معاصر را در انتزاعيترين هنرها نشان دهم. پس سينماي مستند امروز بسيار پراهميت است.
سينماي مستند ايران از زاويههاي بسيار متنوع ميتواند مورد بررسي قرار گيرد. از منظر سينماي مستند در سالي که گذشت، گرههاي نگشوده اين سينما و بحرانهاي آن، دستاوردها و پيروزيهايش، موضوعهاي که در سينماي مستند ما با اقبال روبهرو شده است و عرصههايي که مورد غفلت واقع شده است، افتوخيز و موانع رشد و کوششهاي مديران و نقش مميزي و بيهوده شدن تلاش براي سرپوش نهادن بر واقعيات زيستهشده ما در دوران حاضر و جشنوارهها و مسأله حمايتها و نقش صدا و سيما و نهادهاي مستندسازي در ايران جهت توسعه سينماي مستند و بحث هميشه زنده بخش خصوصي و ... .
اما از همه بحثها در اين پايان سال و روزهاي ويژه بيان آرزوها، من دو آرزو ميکنم:
1- آرزو دارم براي همگان، مستندسازان، دولت و نهادهاي فعال در مستندسازي و مردم و دانشگاهها و پژوهشگاههاي انسانشناسي، شهرشناسان و ... اهميت مستند، بهويژه براي ثبت شرايط آستانهاي و متحول و جوشان ايران، روشن شود. ما همهجا، شهرها و حاشيه شهرها و روستاها، طبيعت و آدمها و گروههاي اجتماعي آثار و ابنيه و فرهنگ روزمره و ميراثهاي هنري، فعاليت و کار و شغل و ...، زندگيهايي داريم که به هر دليل تنها چند سالي بعدتر، ديگر اثري از آنها نيست يا پديدههاي تازهاي در آن عرصهها متولد شده و درحال رشد است و آدمها و نسلي ديگر با رفتار و تفکر و خواستهاي ديگر. بياييد مثل مردم جاهل، بيخرد و نقشه و خود به خودي دچار روزمرگي و بيفرهنگي با اين پديدههاي تکرارناپذير زندگي جاري و روزمرهمان برخورد نکنيم. ثبت تصاوير مستند و نگاههاي انسان امروزي که در دل اين رويدادها زندگي ميکند براي آنها ميراث عظيم و تکرارناپذير بصري براي حال و آينده بهوجود ميآورد. جهان امروز و فردا و فرزندان انسان را از تأمل بر اين زندگيها محروم نسازيم و بر غفلت و تنگنظري غلبه کنيم. حتي راشهاي باقيمانده از ثبت زندگيها و رويدادهاي جامعهاي تا اين مرتبه پويا و دچار دگرگوني، گرانبهاست و فردا دير است.
2- سينماي مستند ما، از نظر زيباييشناسي، حتي براي سينماي حرفهاي مستقل ايران، اهميت بنيادي دارد. بايد با ديدگاه حذف که نگرش پيش پا افتاده و سطحي (ظاهراً مدافع سينماي عامهپسند) است، مقابله کرد. اما خطر تنها در حد چند کارگزار ميانمايه و فهم متوسط الحال از سينماي فرهنگمند نيست. دولت با ممانعت از توسعه بخش خصوصي و رقابت قبلاً با ممانعت از توسعه کانالهاي غيردولتي تلويزيوني و با اعمال نگرش و سليقه خود، بزرگترين مانع ثبت آزادانه زندگي و رشد سينماي مستند است. توسعه زندگي ايراني بدون رقابت، بدون پايان دادن به کنترل يکجانبه دولتي در همه زمينهها، بهويژه در سينماي مستند و بدون ايجاد نهادهاي غيردولتي در عرصه عمومي که مصرفکننده فيلمهاي مستند باشند، مقدور نيست. شما نهادهاي خصوصي ايراني را حذف کنيد، با بي بي سي و تلويزيون آمريکا و هزار مؤسسه ديگر چه ميکنيد؟ دولت هم که نميتواند روز به روز و تمام روز همه کار و بارش را ول کند و به کنترلچي ملت بدل شود يا مانع آزادي فعاليت مستندسازان با نهادهايي باشد که بيشک و البته تحت مقتضيات آشکار و نهان منافع خود عمل ميکنند. آيا براي پويايي و رشد همه هنرها، بهويژه سينماي مستند بهتر نيست دو عصر ديجيتال و بلوتوث ساختار عقلايي آفرينش آزاد و رقابت و توليد غيردولتي را رهبري و هدايت کنيم؟
در پايان بگويم، درک محدود از منافع ملي را رها کنيم. در عصر حاضر همه توان توليد همه نيروها ـ و نهتنها دولت ـ جزئي از نفع بشري است. خود را در مقياس جهاني تماشا کنيم، سينماي مستند از جمله راههايي است که براي مکالمه با جهان و انسانهاي جهان مييابيم.