پایگاه خبری تحلیلی لاهیگ با افتخار همراهی بیش از یک دهه در عرصه رسانه های مجازی در استان گیلان      
کد خبر: ۴۴۸۲
تاریخ انتشار: ۰۵ دی ۱۳۹۰ - ۱۸:۱۵

نقش مردم در زمانه عسرت

علی پورحسن

بی مقدمه بر آن نبوده و نیستم که سکوت قلم بشکنم و سیاهی دوات و اندیشه بر سفیدی کاغذ بدوانم؛ چرا که بر این باورم در این وانفسا که آبم به جلو می‌رود و آتشم به خاک، سکوت بهترین فریاد است و زمان بهترین منتقد!
سلوکم در این زمانه عسرت که زندگی از دهلیز تنگ و تاریکی در گذر است، همیشه این بوده که جوری از کنار زندگی بگذرم که نه پای آهوی بی‌جفت بلغزد و نه این دل ناماندگار بی سامان! و اگر تذکر لسانی وظیفه همگانی هست که هست، نمی‌توانی پیرامونت را بنگری و ستمی را که به ناروا بر این مردم ولایت‌دوست و سرزمین بهشت‌گون‌شان می‌رود به چشم ببینی و لب به سکوت ببندی!؟ و به قولی، گاهی نمی‌توان به‌خدا حرف درد را با خود نگاه داشت و روز معاد زد
.
این روزها که بازار دید و بازدیدها و شام و نهار دادن‌ها، افزون‌تر از گذشته شده و پیامک‌های تبریک و تسلیت به هر مناسبتی چندباره از بعضی اشخاص به همراه‌تان ارسال می‌شود و به عبارتی، تبلیغات پیش از موعد و زودرس آغاز شده است، یاد مثالی افتادم که اگر در مثال مناقشه نباشد که نیست، گیلانی‌ها می‌گویند
:"اگر البته بلا نیست... نمی‌شد هیچ گرگی گوسفندان ما را نمی‌درید." حالا حکایت ماست!
به راستی اگر "امانت‌داران مردم" که خود را به ریا "خادم مردم" می‌نامند، پاسداران واقعی حریم استان می‌بودند، ستمی این‌چنین ناروا بر گیلان همیشه بهشت می‌رفت!؟ آیا سهم گیلان از این‌همه درآمد ملی نفت و صادرات و ... این‌همه نداشتگی می‌شد؟!
به یاد می‌آورم روزگاران دوری را که در نماز جمعه رشت، نماینده ولی فقیه فقید گفت: "آن روزها که ما فرودگاه بین‌المللی داشتیم، کرمانی‌ها و یزدی‌ها و ... حتی نام طیاره را هم نشنیده بودند، اما اکنون تمام شهرهای جنوب و غرب دارای فرودگاست، اما سهم گیلان...؟
!"
اینان که به اصطلاح امانتدار مردم‌اند می‌پندارند مردم نمی‌بینند و نمی‌دانند که آن‌ها به‌جای کار و تلاش و احقاق حق و سهم مردم و استان، هر هفته منشور چند صفحه‌ای قرائت می‌کنند و چند ساعت سفید کاغذ روزنامه‌ها را سیاه می‌کنند و چقدر کودکانه ناشیانه از روی دست هم کپی می‌زنند و تلاش می‌کنند تا تصویرشان بزرگتر و بیشتر از دیگری در مطبوعات چاپ شود و حضورشان در رسانه ملی پررنگ‌تر باشد
.
مسئولیت ذاتی خود را به دست بادهای فراموشی و نسیان سپرده و به‌جای قانون‌گذاری، مرتب در شیپور تبلیغاتی از چیزهایی می‌گویند که گاه خود کمترین آگاهی و دانش از چرایی و چگونگی آن ندارند، و باز ـ گاه بدون بهره داشتن از خردک تخصص و تجربه‌ای ـ در هر زمینه‌ای افاضه و اظهار نظر می‌کنند
.
می‌دانم مردم بهتر از هر کسی می‌دانند گرانی چیست؟! از آب و نان گرفته تا گوشت و مرغ و میوه...! مردم مشکل چای و چایکار را درک می‌کنند و گرفتاری‌های ترافیک و کنده‌کاری و نابسامانی‌های شهر را لمس می‌کنند! و مشکلات کارخانجات و بیکاری کارگران و کشاورزان را با عمق جان حس می‌کنند؛ همان‌طور که کژی‌ها و ناراستی‌ها و کسری‌ها و کوتاهی‌ها و گاه البته گاه(!) ناکارآمدی بعضی مدیران استان را تشخیص می‌دهند
. مردم می‌فهمند و سکوت‌شان سرشار از ناگفته‌هاست. از قدیم گفته‌اند به عمل کار برآید، به سخن‌دانی و سخن‌رانی نیست!
کاش به‌جای دمیدن در شیپور مخالفت و بازخوانی کسری‌ها و نگاشتن نداشته‌هایی که خودمان بهتر می‌دانیم برای‌مان می‌گفتند، کدام چاله به همت‌شان پر و کدام کوتاهی با دستگیری‌های‌شان بلند شده است و به زبانی ساده و عامیانه، چه گلی به سر ما زده‌اند و به همت بلندشان، کدام مدال و مقام افتخار در کشور نصیب گیلان شده است؟
آیا نباید به‌جای حرف و حرف و حرف(!) به نصایح مشفقانه و پدرانه نماینده معزز ولی فقیه در استان دل سپرد؟! و آیا نباید دست در دست مدیران ارشد استان نهاد و به جنگ مشکلات رفت؟! آیا نباید مقتدرانه حق گیلان و گیلانی را از پایتخت‌نشینان ستاند؟!
نقش مردم در این زمانه عسرت بسیار حساس است
!مردم باید به دنبال انتخاب و گزینش بهترین‌ها باشند تا خدای ناکرده هرکس با دادن چند نهار و شام و یا خرید چند دانه‌ای رأی، جایگاه رفیعی را اشغال نکند که چهار سال به‌جای برداشتن باری از دوش مردم، خود باری بر دوش مردم باشد.
کسی که سفره پدرش را درک کرده و از نمایندگی برای خود و خانواده و اقوام کیسه‌ای ندوخته باشد، درد کشیده و سرسپرده ولایت و در کشاکش جریان‌های پس از انقلاب، امتحانش را پس داده باشد و به قول شهید بهشتی: "شیفته خدمت باشد، نه تشنه قدرت"! باور کنید انقلاب نعمت الهی است و فرصت خدمتگذاری نعمتی دیگر که باید فردا پاسخگوی فرصت‌ها و نعمت‌ها بود؛ مگر نه این‌که او ما را می‌بیند: "الم یعلم بان الله یری"، و روز "تبلی السرایر" به نزدیکی همین فرداست، و تا چشم باز کنیم ناگهان زود دیر می‌شود. مگر نه این‌که هرچه داریم از شهدا داریم که "عند ربهم یرزقون" شاهد و ناظر اعمال ما هستند و فردا در روز دادرسی الهی، در پیشگاه خدا و پیش چشم همین شهدا باید پاسخگوی امانات آن‌ها، و جوابگوی غفلت‌ها و ندانم‌کاری‌های‌مان باشیم
.
من آن‌چه شرط بلاغ بود بدون رودربایستی گفتم و امیدوارم تیزی و تندی زبان قلم ابوذروارم، خاطر عاطر کسی را نیازرده و دلی را رنگین و چرکین نکرده باشد، که تمام حرف‌هایم از سر درد بود و نه سر درد
!
به قول شاعر پرآوازه گیلان
:
امروز شاید باید از خون گلو خورد

نان شرف از سفره‌های آرزو خورد

بوی ریا پر کرده ذهن دست‌ها را

ای کاش می‌شد لقمه‌ای بی رنگ و بو خورد...

شاید تمام حرفم این باشد جماعت!

حق شما را کاخ‌های روبه‌رو خورد
.
در پایان، در خانه اگر کس است یک حرف بس است. و العاقل یکفی بالاشاره و اللهم الجعل عواقب امورنا خیرا.

• مدیر سابق روابط عمومی و بین‌الملل استانداری گیلان
www.guilanian.ir

نظرات بینندگان