پایگاه خبری تحلیلی لاهیگ با افتخار همراهی بیش از یک دهه در عرصه رسانه های مجازی در استان گیلان      
کد خبر: ۴۳۱۴
تاریخ انتشار: ۲۶ مهر ۱۳۹۰ - ۲۱:۵۸

گیلان؛ استان آخر؟!

دکتر بهمن مشفقی

این نوشته در زمانی که بحث "آخر بودن استان گیلان" ورد زبان‌ها بود ـ یعنی در شهریور سال 1376 ـ در هفته‌نامه پگاه تحت عنوان "گیلان؛ ماهی سفید تشنه دریا!" به چاپ رسید و اکنون پس از گذشت 14 سال از آن تاریخ، باز سخن از محرومیت استان گیلان است! بازخوانی دوباره آن خالی از لطف نیست. تا نظر شما چه باشد؟

••
مخلص دلش را خوش کرده بود که سرانجام ناله‌های ما گیلانی‌ها درخصوص "ایستایی" و "پسرفت" و عدم توسعه استان‌مان که ابتدا از گوشه و کنار استان و از دهان مردم عادی شنیده شد و سپس از زبان و قلم افراد و مقامات دلسوز استان گفته شد و در جراید بازتاب یافت، بر دل سنگ و سرد کلان برنامه‌ریزان کشور اثر کرده و بالاخره فکری برای توسعه و محرومیت‌زدایی این استان بکنند. به همین جهت هرکس در این مورد زبان به گله و شکایت می‌گشود، او را به شکیبایی و صبر ایوب توجه می‌دادم و می‌گفتم: ناامید نباشید! چون با مطالعاتی که کرده‌ام و سروگوشی که آب داده‌ام، به حقیر ثابت شد که بینی و بین الله مسئولین مملکتی، اعم از رده‌های استانی و رده‌های بستانی، کوچکترین تقصیری در این زمینه نداشته و ندارند؛ بلکه مقصر اصلی، خود ما گیلانی‌های "پزو!" هستیم که حاضریم صورت‌مان را با سیلی سرخ کنیم و نگوییم که از محرومیت رنج می‌بریم!

نمونه عادی و ساری و جاری پز دادن ما را برای نمونه به عرض‌تان می‌رسانم تا سیه روی شود هرکه دروغش باشد! اکثر خانواده‌های گیلانی در فصول مختلف سال: "بهار به مناسبت طراوتش!" و "تابستان به خاطر دریایش!" و "پاییز به خاطر ظرافتش!" و "زمستان به خاطر ماهی سفیدش" پذیرای انواع و اقسام میهمان، اعم از هیچکاره و همه‌کاره‌اش هستیم! جالب این‌که برای هیچکاره‌ها که باید "پز" بدهیم، نمی‌دهیم! ولی برای همه‌کاره‌ها، یعنی آن‌هایی که مقام و منصب و مرتبه‌ای دارند، "پز دادن" ما شروع می‌شود! با قرض و قوله هم که شده آن‌چنان پذیرایی می‌کنیم و سفره‌های غذاهای رنگارنگ پهن می‌کنیم که مائده‌های آسمانی در مقابل آن‌ها هیچ است! بعد آن‌ها را برای گردش و به رخ کشیدن مناظر پرطراوت به نقاط مختلف شهر و استان می‌بریم و می‌گوییم: خوب توجه کنید! هر ده تا پانزده کیلومتر مسافت که طی می‌کنید، شهرک و شهر و شهرستانی جلوی چشم‌تان ظاهر می‌شود! درحالی که در استان شما صد کیلومتر به صد کیلومتر هم یک آبادی دیده نمی‌شود. و قند توی دل‌مان آب می‌شود وقتی تأیید حرف‌های‌مان را با لبخندشان می‌بینیم!
بیاییم کلاه‌مان را قاضی کنیم! اگر ما جای آن مقامات باشیم، اصلاً به فکرمان و به ذهن‌مان چیزی به نام "محرومیت" و "ایستایی" استان گیلان و مردمش راه پیدا می‌کند، تا به ذهن این عزیزان راه پیدا کند؟! و موقع برنامه‌ریزی به این فکر بیفتند که باید برای محرومیت‌زدایی و توسعه گیلان هم فکری بکنند و برنامه‌ای بریزند؟! آن‌ها تنها چیزی که در ذهن دارند، همان مسأله سرسبزی کم‌نظیر و لب‌ریزی سفره‌های گیلانی‌هاست و بس!
اخیراً یک گیلانی صاحب‌نظر و دلسوز و دست‌اندرکار امور ناله‌های مردم گیلان را به شکل فریادی هشداردهنده در مصاحبه با یکی از جراید عصر درخصوص محرومیت گیلان با بیانی رسا و گویا و کوتاه بر زبان آوردند که از آن رساتر و گویاتر و کوتاه‌تر نمی‌شد بیان مقصود کرد و اهمیت مسأله محرومیت استان گیلان را به گوش مسئولان امر و کلان برنامه‌ریزان مملکت رساند. ایشان امام جمعه فاضل شهر ما حجت‌الاسلام حاج زین‌العابدین قربانی هستند که در ضمن، نماینده مقام معظم رهبری و نماینده مجلس خبرگان هم هستند که فرمودند: "محرومیت زیر پوشش سبز گیلان مخفی مانده است." ارزش این گفته و اظهارنظر از سوی چنین مقامی از این جهت بااهمیت و کارساز است که در زمانی گفته می‌شود که مسئولین مملکتی در تدارک طرح تمدن اسلامی ایران 1400 هستند و این تذکر و فریاد می‌تواند کارساز باشد تا در موقع برنامه‌ریزی ایران 1400، گیلان و مسأله محرومیت و ایستایی آن از نظر برنامه‌ریزان دور نماند و انشاءالله ما شاهد پیشرفت و توسعه‌ای باشیم که شایسته گیلان 1400 باشد.
ولی افسوس که هنوز چند روزی از مصاحبه فوق که باعث شور و نشاط فراوان در عموم شده بود نگذشته بود که بیانات جناب آقای دکتر کاظم نجفی علمی ـ مشاور رئیس سازمان برنامه و بودجه و دبیر طرح احیاء تمدن اسلامی ایران 1400 ـ خوشحالی عموم، علی‌الخصوص حقیر را به بدحالی تبدیل ساخت! این شخصیت والامقام که از فرمایشات‌شان معلوم است که به گیلان سفر کرده و میهمان گیلانیان شده‌اند، در مصاحبه‌ای که در "اخبار اقتصادی" به چاپ رسیده است، خطاب به خبرنگاران فرمودند: "... مطالعه مقایسه‌ای بین استان مازندران و کشور هلند و نیز استان خوزستان و کشور مجارستان نشان می‌دهد که استان‌های کشور دارای پتانسیل‌های بالقوه زیادی برای تولید و صادرات به اندازه کشورهای مزبور هستند!"
آری معلوم می‌شود که "در" باز بر روی همان پاشنه می‌گردد و بی‌جهت ما گیلانی‌ها دل‌مان را خوش نکنیم و انتظار توجه از کلان برنامه‌ریزان هزار و چهارصدی هم نداشته باشیم؛ چون سالی که نکوست، از بهارش پیداست! و این عزیزان حتی در خلال برنامه‌ریزی ایران 1400 هم برای دل خوش کردن ما گیلانی‌ها حاضر نشدند در مورد گیلان بیاندیشند! با همه دلخوری که از خواندن بیانات دبیر طرح احیای تمدن اسلامی ایران 1400 به حقیر دست داد، مع‌هذا ناامید نشدم و به چاره‌اندیشی پرداختم، بدین معنی: به نظر حقیر، برای این‌که توجه مسئولین امر و کلان برنامه‌ریزان طرح تمدن اسلامی ایران 1400 به مسأله محرومیت گیلان جلب شود، ما گیلانی‌ها باید دو کار عمده و اساسی انجام بدهیم. یکی این‌که هیچ‌گاه سرسبزی استان‌مان را از این پس به رخ هیچ‌کس نکشیم! دوم این‌که از میهمانان عالیقدر و والامقام و صاحب نام و نشانی که به ما وارد می‌شوند با "دیزی" و "بزباش" و "عدسی" و "نرگسی" و ... پذیرایی کنیم. تنها در این صورت و با این ترفند است که آنان متوجه محرومیت استان گیلان و مردمش خواهند شد، ولاغیر. امتحانش مجانی است.


• هفته‌نامه پگاه، شماره 9، 28 شهریور 1376

نظرات بینندگان