پایگاه خبری تحلیلی لاهیگ با افتخار همراهی بیش از یک دهه در عرصه رسانه های مجازی در استان گیلان      
کد خبر: ۳۹۲۴
تاریخ انتشار: ۰۷ خرداد ۱۳۹۰ - ۲۰:۴۵

شهرسازی ارزش‌گرا؛ رمز مانایی و راز پویایی شهر ایرانی

ناصر مشهدی‌زاده دهاقانی

پیش‌درآمد
همواره در عرصه شهرسازی بحث‌های گوناگونی پیرامون چگونگی رویكرد به فرآیند برنامه‌ریزی و طراحی شهری مطرح می‌گردد. هر از گاهی هریك از مكاتب فكری و نظری بر این رویكرد تأثیر گذاشته و باعث عرضه روش‌ها و منش‌هایی در شهرسازی می‌گردند كه نگرش جامع‌نگر، شهرسازی انسان‌گرا، نگرش راهبردی ـ ساختاری و برنامه راهبردی توسعه شهری از آن جمله‌اند.
هر كدام از این روش‌ها چون در شرایط زمانی و مكانی متفاوتی عرضه می‌شوند و ویژگی‌های منحصر به خود را دارند، از نقایص و كمبودهایی برخوردار هستند كه قابل تعمیم به همه زمان‌ها و مكان‌ها نبوده و برخی از انعطاف لازم نیز برخوردار نمی‌باشند.
به ‌نظر می‌رسد كه مكتب‌های فكری ارزش‌گرا و مبتنی بر دانایی از موفقیت‌های چشمگیر برخوردار بوده و ماندگاری و پایداری بیشتر و بهتری داشته‌اند؛ نمونه آن، مكتب اصفهان و تجلی كالبدی آن، شهر تاریخی اصفهان شاه‌بیت غزل شهرسازی و معماری ایران است. مکتب خراسان، مکتب شیراز، مکتب تهران و مکتب تبریز از جمله نمونه‌های موفق و قابل مطالعه و بررسی بیشتر هستند. این مقاله سعی برآن دارد تا گوشه‌هایی از ویژگی‌های شهرسازی ارزش‌گرا و دانایی محور را بشناساند.

آرمانشهر در اندیشه ایرانی
شهر چگونه جایی است؟ متخصصین، صاحب‌نظران و کارشناسان بسیاری در پاسخ به این پرسش نظرات خود را مطرح ساخته‌اند. آمارگران، جمعیت‌شناسان، جامعه‌شناسان، برنامه‌ریزان شهری، طرح‌ریزان شهری، معماران، جغرافی‌دانان، مهندسان و مدیران محیط ‌زیست، مسئولین و مدیران شهری، حقوق‌دانان، اقتصاددانان، تاریخ‌دانان، شاعران، نویسندگان، نظریه‌پردازان سیاسی و ... هر کدام از دریچه‌ای متفاوت از یکدیگر به شهر نگریسته و بالطبع نظری خاص نسبت به شهر داشته‌اند. اما آیا هر کدام از این دیدگاه‌ها، نظریات یا تعاریف برای شناخت شهر کافی است؟ آیا ملاک‌هایی چون داشتن تعداد معینی از جمعیت، دارا بودن سازمان‌هایی مثل شهرداری، قرار داشتن در موقع و مقر جغرافیایی مناسب، قرار داشتن در یک منطقه مناسب به‌ عنوان نقطه جذب مازاد کشاورزی، دارا بودن ساختمان‌ها و تأسیسات عظیم، غالب بودن مشاغل خدماتی و صنعتی بر کشاورزی، داشتن پیشینیه تاریخی و یا دارا بودن نهادها و ادارات و سازمان‌های شهری و اجتماعی، به تنهایی برای معرفی شهر کافی است؟ چرا شهرشناسان معتقدند که شهرها روزی زاده می‌شوند، رشد می‌کنند، به تکامل می‌رسند و روزی هم عاقبت به زوال و انحطاط می‌رسند و می‌میرند؟ چرا باید برای بسیاری از شهرها آینده‌ای تاریک، ویران و خراب را انتظار داشت؟
شهر به خودی خود نمی‌تواند وجود داشته باشد. تجربه‌های شهرسازی بسیاری در قرن حاضر، چون ساختن برازیلیا در برزیل، شاندیگار در هند و یا شهرهایی چون آبادان، پولادشهر، شاهین‌شهر، مسجد سلیمان و ... در کشور خودمان، نشان می‌دهد که خواه‌ناخواه عواملی که در شکل‌گیری اصولی و درست و پویندگی این شهرها مؤثر بوده‌اند، درنظر گرفته نشده‌اند. به‌طور مثال، خانم سالمندی که از زندگی در پولادشهر خسته شده بود، به هنگام ترک آن گفته بود که: "این شهر مانند پادگانی است که زن هم دارد." آیا شهر نباید مکانی مورد علاقه و قابل زیست برای تمامی ساکنانش باشد که به آن اظهار تعلق کنند و از زندگی در آن راضی باشند؟
اگر این گفته محمدالعل سیناسور را بپذیریم که "شهر عبارت است از هنر زیستن انسان‌ها در کنار هم"، پس شهر محل تبلور هوشمندانه و متفکرانه این هنر نیز هست. به‌ عبارت دیگر، شهر محلی است دربرگیرنده انبوه انسان‌ها که از سویی افکار و عقاید، هنرها و ایده‌های گوناگون شخصی و خصوصی دارند و از سوی دیگر دارای ویژگی‌ها و آرزوها، امیال و عقاید مشترک و جمعی هستند. در همین مکان است که انسان‌ها برای شکل‌گیری و رشد خلاقیت‌ها، اختراعات و ابداعات، استعدادها و نمودهای بارز انسانی گرد هم می‌آیند. در شهر است که تبادل اطلاعات و افکار به‌ وجود می‌آید، برخورد عقاید صورت می‌گیرد و آثار و اندیشه‌های نو خلق می‌شوند. شهر سالم، محلی است متشکل از انسان‌هایی سالم، با ایده‌هایی گوناگون که در محیط ‌زیستی مطلوب، در کنار یکدیگر و با تشریک مساعی متخصصین و مسئولان شهری، در ایجاد محیطی بهتر، سالم‌تر، مرفه‌تر و زیباتر، به ‌منظور رسیدن به اهداف والای الهی و انسانی خود تلاش می‌کنند. شاید به همین منظور است که لوفور محل تعیین سرنوشت بشر را نه در میان ستارگان و نه در روستا، بلکه در شهر دانسته است.
این وجود انسان‌ها و تلاش و فعالیت آنان و تماس و همزیستی آن‌ها در کنار یکدیگر است که به کالبد بی‌جان شهر روحی تازه می‌بخشد و زندگی را چون خونی در رگ‌های شهر به جریان می‌‌اندازد. شادابی و طراوت، سلامتی و زیبایی، تندرستی و دوام عمر شهر بی‌شک بستگی تام به کار مداوم و دقیق هر کدام از اندام‌های شهری از یک‌سو و از سوی دیگر تغذیه شهری درست و سلامتی فکری، جسمی، روحی و روانی اصلی‌ترین عضو جامعه یعنی "انسان" دارد.
کلمات و عباراتی چون عشق و محبت و دوست داشتن، صفا و صمیمیت و دوستی، ایثار و از خودگذشتگی، صبر و فداکاری، عدالت‌خواهی، نوع‌دوستی و رعایت حقوق دیگران، احترام به قانون، تعاون، همیاری و همکاری و ...، روی کاغذ و یا در گفتار صرف، خشک و بی‌روح و بی‌معنی هستند. رسیدن به نهایت زیبایی و کمال چنین واژه‌ها و عباراتی، بی‌شک در دمیده شدن روح عمل و کاربرد در آن‌هاست؛ و به عبارتی، عینیت بخشیدن به آن‌ها توسط انسان و بالفعل شدن‌شان است. شهر سالم در واقع آمیزه‌ای است از انسان‌هایی پاک و خوب و وجود آن‌چه که برای خود زیستن لازم است؛ از نهادها، سازمان‌ها، خدمات کافی، قوانین مناسب و شرایط مطلوب گرفته تا امکانات، تجهیزات و تسهیلات مختلف.
رؤیای رسیدن به چنین جامعه‌ای، از قدیم‌الایام تا کنون، اندیشمندان، شاعران، نویسندگان و متفکران زیادی را واداشته است تا در جست‌وجوی آرمانشهر و راه‌های رسیدن به چنین جامعه‌ای به کندوکاو بپردازند؛ در عالم تخیل شهری آرمانی را جست‌وجو کنند و در آثارشان از سرزمین ایده‌آل بنویسند. همه از مدینه فاضله‌ای سخن می‌رانند که باید وجود داشته باشد.

شهرسازی ارزش‌گرا (دانایی محور)
شهرها زاییده فرهنگ هستند، اما خود تمدن‌ها را به‌وجود می‌آورند. فرهنگ با تمامی گستردگی و ویژگی‌هایش نتیجه و تبلور دانایی است و دانایی به گفته حكیم ملاصدرا، تداوم حركت عقل‌گرایی است كه به مركزیت عقل و با حضور سه عامل یا عنصر عاقل، معقول و تعقل شكل می‌گیرد، و دانش مبتنی بر دانایی منجر به حركت‌های ارزش‌مدارانه‌ای می‌شود كه به دانش جهت می‌دهد و دانش را در خدمت دانایی به‌كار می‌گیرد و منجر به ظهور فرهنگ و مكاتب فكری دانایی محور همچون مكتب اصفهان می‌گردد، و فرهنگ به معنای گسترده آن در اجزای بسیاری از زندگی بشر همچون معماری، شعر، موسیقی و ... نمود و ظهور پیدا می‌كند و به آن ارزش معنوی می‌بخشد و بدین‌سان یك شهر، یك بنا و یك مكان و یك اثر یا یك حركت با فرهنگ نشأت‌گرفته از دانایی واجد ارزش شده و به عنوان میراث فرهنگی شناخته می‌شود.
شرط پایداری و تداوم، دانایی است؛ چه دانش باشد، چه معماری و چه ادبیات. آن‌چه مبتنی بر دانایی باشد، پویا و پایدار است، چرا كه به ارزش‌ها احترام می‌گذارد و در جهت تكامل و تعالی حركت می‌كند.
آن‌چه كه شهرسازی و معماری دوره گذشته را از شهرسازی و معماری معاصر به معنای عام آن جدا و متمایز می‌كند و آن‌چه كه باعث سربلندی، شهرت، ماندگاری و پایداری و كسب احترام برای شهرسازی و معماری گذشته شده، ارزش‌های نهفته در آن است كه مبتنی بر دانایی است و آن‌چه كه در شهرسازی و معماری معاصر توانسته خود را بنمایاند و هم ارزش نمونه‌های مشابه گذشته خود را نشان دهد، بهره‌گیری از دانایی مبتنی بر ارزش‌ها بوده است.
شهرها با ارزش فرهنگی و بناهای تاریخی حفظ می‌شوند، چون تبلور فرهنگ مبتنی بر دانایی هستند. می‌مانند چون به مانند چشمه‌ای جوشان دانایی را از ذات خود به بیرون جاری می‌سازند و بر دل می‌نشیند چون جاذبه‌های فراوانی برای انسان ارزش‌گرا و دانا دارند.

میراث فرهنگی چیست؟
قانون اساسنامه سازمان میراث فرهنگی كشور، میراث فرهنگی را شامل آثار باقی‌مانده از گذشتگان می‌داند كه نشان‌گر حركت انسان در طول تاریخ است و شناسایی آن زمینه‌ای است برای شناخت انسان و حفظ هویت و شخصیت فرهنگی جامعه.
عناصر و اجزاء و ویژگی‌هایی در شهرهای تاریخی وجود داشته كه تا دیروز نقش مهمی در سكونتگاه‌های شهری و زندگی شهروندان داشته‌اند. این عناصر و اجزاء و ویژگی‌ها تا دیروز جزئی از زندگی بوده‌اند و امروز با كمیاب یا نایاب شدن‌شان و با شناخته شدن ارزش‌های‌شان تحت‌ عنوان میراث فرهنگی شناخته می‌شوند. همه این‌ها در نظام منسجم و با عملكردهای مختلف بافت شهری دیروز را تشكیل می‌دادند و در حال حاضر با تغییر نوع عملكردها و نیازهای شهری و ساكنان آن و با گذشت زمان، این عناصر چون ارزش‌های تاریخی ـ فرهنگی برای نسل امروز برشمرده می‌شوند.
بدین‌ ترتیب تمام یا قسمتی از شهر امروزی یا شهر آینده ـ كه دارای سابقه تاریخی سكونت است ـ بافت باارزش فرهنگی ـ تاریخی آن می‌باشد كه خود زمانی شهر كاملی بوده، پایه‌گذاری شده و به مرور زمان توسعه یافته و گسترش پیدا كرده است. به عبارتی، آن‌چه كه امروز به ‌عنوان بافت باارزش فرهنگی ـ تاریخی خوانده می‌شود، خود زمانی یك نقطه سكونتی به نام شهر بوده است كه با معیارها و ارزش‌های آن دوره نظیر احداث مسجد جامع و ... نقش سیاسی و اقتصادی ایفا می‌كرده و خود را به عنوان یك شهر می‌نمایانده است.
آن‌چه كه از دیروز تحت ‌عنوان میراث فرهنگی امروز به دست ما رسیده است، از ویژگی‌های بسیاری برخوردار است، از جمله:
- میراث فرهنگی بستر است؛ بستر رشد و نمو خلاقیت‌ها، استعدادها و نمودهای بارز انسانی.
- میراث فرهنگی اساس و بنیان است؛ اساس و بنیان هویتی و فرهنگی برای ایرانی بودن و ایرانی ماندن.
- میراث فرهنگی تكیه‌گاه است؛ تكیه‌گاهی برای زندگی، برای رشد و بالندگی، برای اوج‌گیری، تكیه‌گاهی از خرد و هویت و دانایی.
- میراث فرهنگی مكتب است؛ حامل مكتب است، بستر زایش مكتب است، بر پایه مكتب است و مكتب ایران متشكل از مكاتب سمرقند، اصفهان، تبریز، تهران، خراسان و ... است.
- میراث فرهنگی آموزش عالی است؛ دانشگاهی است به وسعت جامعه و كلاس‌های درسی چون تخت جمشید، نقش جهان، پاسارگاد، بیستون، بافت‌ها و بناهای باارزش فرهنگی و تاریخی. میراث فرهنگی مركز تولید اندیشه و دانایی با ذخیره‌ای گران‌قدر از عالمانی چون فردوسی، سعدی، حافظ، ابوریحان و ابوعلی سینا دارد و آثار و رساله‌ها و كتبی گرانبها و ماندگار كه از شمار بیرون است.
- میراث فرهنگی آموزش و پرورش است؛ آموزش فرهنگ و اصالت و هویت و دانایی و پرورش روح و جان. آموزش خوب اندیشیدن، خوب ساختن، خوب زیستن و خوب پرستیدن.
- میراث فرهنگی شاكله وحدت و یكپارچگی ملت است؛ وجه مشترك همه اقوام و خرده فرهنگ‌ها در سرتاسر ایران امروز و ایران دیروز.
- میراث فرهنگی مركز اقتصاد و دارایی است؛ محل انباشت ثروت ملی و میراث تمدنی است. تمامی داشته‌ها و دارایی‌های تاریخی، معنوی و طبیعی كشور را دربر می‌گیرد و بستر گسترده‌ای برای سرمایه‌گذاری مادی و بهره‌برداری است. میراث فرهنگی باید سرمایه ملی یک کشور باشد و تبلور سرمایه ملی یک کشور باید میراث فرهنگی برای آینده باشد.
- میراث فرهنگی پل ارتباطی محكم، پایدار و گسترده با جهان خارج و با تمدن‌هاست. میراث فرهنگی زبان مشترك ملت‌هاست  و ملتی بیشتر و بهتر می‌درخشد كه سهم و حرف بیشتری برای گفتن دارد.
- میراث فرهنگی صنعت است؛ صنعت تعامل انسان‌ها با محیط طبیعی در بستر توسعه پایدار، صنعت سرمایه‌گذاری پایدار، بهره‌برداری پایدار و تولید پایدار است. با بستری گسترده و آماده برای مشاركت و اشتغال فكری، سرمایه‌ای مالی و انسانی.
- میراث فرهنگی میراث ملی و جهانی است؛ سرمایه معنوی تمام نسل‌هاست.
- میراث فرهنگی كمتر از آن‌چه می‌دانیم شناخته شده است و بیشتر از آن‌چه می‌دانیم و می‌بینیم فرصت، قابلیت و ظرفیت دارد.
آن‌چه كه امروز به نام میراث فرهنگی از آن یاد می‌شود، دربرگیرنده سه نوع میراث تاریخی، میراث طبیعی و میراث معنوی است كه هم در سكونتگاه‌ها و هم در پیرامون آن قابل مشاهده است.
میراث (جاذبه) طبیعی شامل چشمه، قنات، رودخانه، آبشار، دریاچه، تالاب، چاه آرتزین، بركه، مقسم آب، چشمه آب گرم، سد، مرتع، مرغزار، باغ و مزرعه، شیوه زراعت، رویشگاه گل و گیاه خاص یا درخت خاص، چشم‌انداز ویژه، مورفولوژی (ریخت‌شناسی زمین) ویژه، بیشه و جنگل‌، پوشش گیاهی، زیست‌بوم كوهستانی، زندگی جانوری، معادن و ذخائر، غارهای طبیعی و دست‌كند، كوه‌ و بیابان‌، كویر، راه، دره‌ها و مسیرهای كوهنوردی، محدوده‌های حفاظت شده زیست‌محیطی و ... در چهار فصل و قابلیت‌ها و امكانات گردشگری مرتبط با آن می‌باشد.
میراث (جاذبه) معنوی شامل اماكن مذهبی و زیارتگاه‌های مقدس، آداب و رسوم محلی، جشنواره‌های بومی، شیوه‌های معیشتی‌، موسیقی و بازی‌های محلی، لباس و پوشش، گویش ویژه مردم محلی، آیین عزاداری در ایام محرم و رمضان، جشن و سرور ویژه، موزه مردم‌شناسی و ... و یا آیین مذهبی ویژه مانند قالی شویان در مشهد اردهال و یا نخل‌گردانی در 21 ماه مبارك رمضان در نیاسر و صبحگاه عاشورا در ابیانه، و یا تعزیه، آیین ویژه مانند قربانی گاو در عید قربان، اعیاد و جشن‌های ملی و مذهبی و ...، صنایع دستی، هنرهای سنتی و گنجینه‌ها، كتاب‌های خطی، درخت مقدس، سقاخانه، محور و مسیر آیینی به عنوان یك جاذبه می‌شود.
میراث معماری ـ تاریخی (جاذبه انسان‌ساخت تاریخی) شامل بناهای ارزشمند تاریخی، مانند خانه‌ها، كاروانسراها، كاخ و قلعه و برج و بارو، آتشكده، چارطاقی، بازارها و تیمچه‌ها، پل‌ها، كبوترخانه‌ها و محوطه‌ها و محورها و بافت‌های باارزش فرهنگی و تاریخی، محوطه‌های باستان‌شناسی مثل تپه‌ها و غارهای آیینی دست‌كند، موزه، مصالح خاص، معماری ویژه، كنیسه، كلیسا، یخچال و ... می‌باشد.

تعاریفی از شهر تاریخی و بافت تاریخی و ویژگی‌ها
"شهر تاریخی" مجموعه‌ای از عناصر محیطی و معماری و شهرسازی مربوط به فعالیت و سكونت و نیایش و ساكنین آن بوده است كه در چهارچوب آمایش سرزمین به شیوه سنتی آن در بستر طبیعی استقرار یافته، شكل گرفته و توسعه یافته است. شهر تاریخی تبلور كالبدی تعامل گروه انسان‌ها با محیط طبیعی بوده و تجلی فرهنگ حاكم بر رفتار و زندگی ساكنان آن در طول تاریخ است. بدین‌سان استقرار شهر تاریخی نه تابع صرف موقع و مقر جغرافیایی كه متأثر از شرایط جغرافیایی، محیطی، تاریخی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی محدوده فراتر است كه منظر فرهنگی نامیده می‌شود.
"بافت شهر تاریخی" تمام یا بخشی از شهر تاریخی دیروز است كه شامل یك یا چند محله و یا بخشی باقی‌مانده از یك محله است كه هنوز می‌توان آثاری از میراث معنوی، طبیعی و تاریخی گذشته را در آن مشاهده نمود. این بافت از عناصر متشكله به نسبت سالمی برخوردار است، زندگی اجتماعی و اقتصادی و آیین در آن جاری است، منشاء هویت شهری است و كلیت انسجام‌یافته آن با نشانه‌هایی چون شبكه معابر ارگانیك، دانه‌بندی قطعات و فضاهای پرفعال، مصالح یكدست و هماهنگ قابل مشاهده است.
ویژگی‌های شهر تاریخی عبارت است از:
- شهر تاریخی دارای دانه‌بندی و بافت یك‌دست و هماهنگی است.
-
شهر تاریخی در تعامل كامل با محیط طبیعی پیرامون خویش است و مصالح بومی و همخوان با طبیعت در ساختمان‌سازی آن به‌كار رفته است.
-
شهر تاریخی فرهنگ و آیین ویژه خود را داراست كه با جریان زندگی تكامل یافته است.
-
در شهر تاریخی افراد جامعه جوهر اصلی شهرنشینی هستند.
-
شهر تاریخی تجلی هنر زیستن انسان‌ها در كنار یكدیگر است.
-
شهر تاریخی نتیجه تمدن و انعكاس ارزش‌های اسلامی است.
-
شهر تاریخی تجلی توسعه پایدار به شكل سنتی آن است؛ در بهره‌گیری از شرایط و عوامل محیطی و طبیعی، مثل فن قنات در بهره‌گیری از آب‌های زیرزمینی یا فن بادگیر در بهره‌گیری از باد.
-
شهر تاریخی محل تمركز مازاد اقتصادی (كشاورزی ـ تجاری) بوده و تأمین‌كننده امنیت برای شهروندان و ساكنین پیرامون بوده است.
-
شهر تاریخی منشاء و چشمه زایش هویت تاریخی منظرِ فرهنگی جای‌گرفته در آن است.
-
شهر تاریخی یك كلیت انسجام‌یافته است كه خود بخشی از كلیت فراتر به نام سرزمین و قلمرو فرهنگی است.
-
شهر تاریخی دارای مزیت و نقش منطقه‌ای بوده كه آن را از سایر نقاط سكونتی متمایز می‌كرده است.
-
در شهر تاریخی تجلی نبوغ و خلاقیت و استعدادهای بارز انسانی برای پاسخگویی به نیازهای زیستی قابل مشاهده است.
-
شهر تاریخی تجلی اراده جمعی برای بهتر اندیشیدن، بهتر ساختن و بهتر زیستن و در نهایت بهتر پرستیدن و تعالی و تكامل و رستگاری است.
-
شهر تاریخی تبلور مشاركت، همدلی و همراهی ساكنان آن برای ایجاد محیطی بهتر، زیباتر، راحت‌تر و امن‌تر بوده است.
-
شهر تاریخی از یك‌سو دارای ساختار تاریخی، طبیعی و فرهنگی است و از سوی دیگر، در ساختار فرهنگی، تاریخی و طبیعی فراتر خود (منظر فرهنگی) جای گرفته است.
-
شهر تاریخی در زمان خود مجموعه‌ای زنده و پویا با جوانب گوناگون از حیات شهری بوده است.
-
شهر تاریخی از فضاها و ساختارهای لازم برای شهر بودن در هر مقیاس برخوردار است، نظیر ارگ یا كهن‌دژ، مسجد جامع، بازار و ...
-
شهر تاریخی مجموعه‌ای از اجزاء و عناصر نظیر خانه، مجموعه، محور، ساختار، فضای عمومی، فضای حكومتی، فضای مذهبی، فضای اقتصادی و ... است.
-
شهر تاریخی در زمان خود مجموعه‌ای زنده و پویا با جوانب گوناگون از حیات شهری بوده است.
-
شهر تنها به‌ عنوان هنر معماری مطرح نیست، بلكه با كسانی كه در آن زندگی می‌كنند مطرح می‌شود. خود كلمه شهر، جامعه‌ای را به یاد می‌آورد كه باید منسجم، گرم و متحد باشد. در این‌ صورت خیابان و كوچه‌ها به منزله راهرو و خانه‌ها به منزله اطاق‌هایی هستند كه خانواده‌ها از آن‌ها استفاده می‌كنند و تمام شهر به‌ منزله یك خانه بزرگ محسوب می‌شود.
-
شهر اسلامی عبارت است از نمایش فضایی شكل و ساختمان اجتماعی، كه بر اساس ایده‌آل‌های اسلامی، فرم‌های ارتباطی و عناصر تزئینی خود را نیز در آن وارد كرده است.
-
شهر تاریخی به تناسب زمان و ورود و گسترش مدرن‌گرایی به منطقه و شهر و شدت و ضعف آن تداوم حیات داشته و توسعه پیدا می‌كرده است.
-
شهر تاریخی تا چند دهه از ورود مدرن‌گرایی به ایران تمام یا بخش مهم و اعظمی از شهر امروزی بوده و ساختارهای شهری، ادارات و نهادهای دولتی و عمومی و فعالیت‌های اجتماعی و اقتصادی را در خود جای می‌داده است.

معماری ایران، سراسر رمز و راز
ویژگی‌های كلی معماری ایران كه می‌توان به معماری هر نقطه‌ای از این سرزمین تعمیم داد و جوهر اصلی آن فضا، طبیعت و حریم است، در موارد زیر قابل برشمردن است:
1- بهره‌گیری ماهرانه از مصالح محلی برای سازگاری با شرایط اقلیمی، محیطی و جغرافیایی در این معماری به ‌خوبی قابل مشاهده است.
2- الهام‌گیری استادانه از معماری پیش از اسلام و تلفیق آن با ارزش‌های ایرانی ـ اسلامی نوین در عصر خود، یعنی رشد و نمو و رویش جدید در بستری باارزش.
3- ارزش‌های اجتماعی و فرهنگی نهفته در خانه‌ها و بافت‌های قدیمی كه نشأت گرفته از همنشینی مسالمت‌آمیز افراد در قالب خانواده متمركز، حاكمیت ارزش‌های دینی و فرهنگ ناب ایرانی است.
4- تلفیق ماهرانه فعالیت‌های كار و سكونت در خانه‌ها (به ‌صورت محل‌های سكونت و كارگاه‌ها)، در محلات و در سطح شهر به‌ صورت بازار و محله‌های سكونتی.
5- به‌كار ‌بردن استادانه فنون محلی با ابزار و ادوات زمان خود با درك كامل و غنی مفاهیم فلسفی، علمی، هنری، زندگی و دینی.
6- قرارگیری خانه‌های افراد فقیر و غنی در قالب یك معماری یك‌دست و همگون و در عین حال دارای تضاد، تفاوت و مقیاس، و دوری ‌جستن از یكسان‌سازی، یك‌شكل‌سازی و یكنواختی.
7- نیك‌ اندیشیدن و خوب‌ ساختن برای بهتر زیستن و در عین حال اعتقاد به زندگی پس از مرگ و تجلی آن در اثرهای ماندگار وقفی.
8- حل مسائلی كه امروز در معماری بسیار پیچیده می‌نمایند به ‌صورت بسیار ساده، مانند دسترسی به آب، بهره‌گیری از باد و نسیم، همخوانی معماری و زندگی با مسیر حركت خورشید كه در پنجره‌ها، سردآب‌ها، بادگیرها ساباط‌ها، هشتی‌ها و ... تجلی می‌یابد.
9- بسترسازی برای بسیاری از فعالیت‌ها و حركت‌ها مانند گفت‌وگو و مشاركت. جای‌جای بافت قدیم بستر گفت‌وگو و مشاركت است. فضاها و مكان‌های عمومی (مساجد، زیارتگا‌ه‌ها، آب‌انبارها، هشتی‌ها، كوچه‌ها، گشایش‌ها) و ... .
10- شكل‌گیری فضاهای زندگی و كار در كنار فضاهای مذهبی برای خوب اندیشیدن، خوب نیایش ‌كردن و خوب ‌پرستیدن در شهری كه خدا به انسان بسیار نزدیك است و روی آوردن به باغ به ‌عنوان عنصری زمینی به یاد مكان بهشتی و تجلی زمینی آرزویی بزرگ و باارزش كه شكستن درختانش همانند شكستن بال فرشتگان است.
11- ساختارگرایی در توسعه شهری در عین انعطاف‌پذیری در جای‌گیری فضاهای عمومی و خصوصی، تغییر كاربری، تعییر جهت و عرض كوچه‌ها، تغییر ابعاد خانه‌ها كه نشان‌گر آزادی عمل، ایجاد فضای ابتكار و خلاقیت و نوآوری است.
12- الگویی برای امروز و آینده به ‌منظور تلفیق فنآوری و فرهنگ (به معنای فراگیر آن در شهر تاریخی) بر حسب میزان هنرمندی و درایت‌ ما.
13- زندگی در محیط بدون صدمه ‌زدن به آن و با كمترین میزان تخریب محیطی و آلوده‌سازی آن.

هویت فرهنگی و تاریخی
فرهنگ معین واژه "هویت" را چنین تعریف كرده است: "آن‌چه كه موجب شناسایی شخص (حقیقی یا حقوقی) باشد"؛ یعنی آن‌چه باعث تمایز یك فرد از فرد دیگر باشد. پس هویت در خلاء مطرح نمی‌شود، حتماً یك "خود" وجود دارد و یك "غیر"، وگرنه شناسایی، معنا پیدا نمی‌كند. هویت بیشتر در زمینه‌های اجتماعی است كه جای بحث دارد. فرهنگ آكسفورد از هویت به‌ عنوان چیستی و كیستی فرد یاد می‌كند. به تعبیر رسای ویلیام هانوی كه یكی از ایران‌شناسان و شرق‌شناسان شهیر است، ما تا ندانیم كه بودیم، نمی‌توانیم بدانیم كه هستیم، یعنی شناخت هستی ما در گرو شناخت تاریخی ماست و تا ندانیم كه چگونه به جایی كه هستیم رسیده‌ایم، نمی‌دانیم كه به كجا می‌رویم.
بدین تعبیر، شناخت زمینه‌های فرهنگ ملی، عوامل شكل‌دهنده و كاركردهای متفاوت آن در فراشد تاریخ از مسائل برجسته هر ملتی به‌شمار می‌آید. در عرصه‌های محلی و بومی نیز چنین اصلی مصداق دارد. امروزه كه جهان به دهكده روابط فرهنگی و انسانی بدل شده، ارزش‌ها و هنجارهای هر ملت در معرض داوری جهانی قرار می‌گیرد. از این‌رو است كه باید با توصیف، شناخت، تحلیل و ارزیابی داده‌های فرهنگ بومی در پهنه تبادلات فرهنگی جهان، پایگاه و نقش ملتی چون ایران را مشخص كرد. در این میان شناخت دوره‌های شكوفایی و زوال فرهنگی كشورمان و بررسی عوامل آن‌ها می‌تواند ما را در این مهم یاری رساند.
در بحث هویت ملی و ایرانی، صحبت از هویت جمعی است كه شامل هویت تاریخی، هویت ملی و هویت فرهنگی ـ عقیدتی است. در هویت فرهنگی چهار لایه باید مورد توجه قرار گیرد:
لایه اول یا لایه زیرین، شامل فكر، بینش، جهان‌بینی، باور و ...
لایه دوم یا لایه رویین، شامل ارزش‌هاست. ارزش‌ها همان چیزی است كه ملاك داوری افراد نسبت به خوبی و بدی، زیبایی، زشتی و ... قرار می‌گیرد.
لایه سوم، الگوهای رفتاری و هنجارهاست.
لایه چهارم، لایه نمادهای كلامی و غیركلامی است كه زبان، كتابت و گفتار و هنر و ... را شامل می‌شود.
بخش عمده‌ای از هویت ملی و سهمی از آن‌چه همه ما را به ‌عنوان ایرانی به یكدیگر پیوند می‌دهد، میراثی است كه در قالب بافت‌ها، مكان‌ها، آثار و اشیای باستانی و تاریخی در دستان ماست. در بیشتر مواردی كه در سایر نقاط جهان از ایرانیان با نیكنامی یاد می‌شود، ردی از میراث ملی و هویت فرهنگی و تاریخی ایرانیان وجود دارد.
آن‌چه كه در بسیاری از شهرهای تاریخی به‌ عنوان میراث فرهنگی از آن یاد می‌شود و مورد بازدید، بررسی یا مطالعه قرار می‌گیرد، تبلور كالبدی، آیین و فرهنگ آن جامعه و تعامل با جوامع پیرامون آن است. یك بنا، یك اثر و به‌ عبارت كلی‌تر، هر مصنوع بشری بیان‌گر فرهنگ و هویت نهفته در آن است. به همین دلیل پیش از اندیشیدن درباره هر نوع اقدام عمرانی یا توسعه‌ای باید به فكر نگاهداشت، تداوم و حفظ هویت، روح و ارزش‌های نهفته و آشكار بود.

مزیت و نقش شهری
زندگی در قرن بیست و یك باید با تكیه بر مزیت‌های فرهنگی و تاریخی و طبیعی باشد. در جهانی كه فنآوری با شتابی بسیار در حال توسعه و گسترش است، بدون تلفیق فنآوری با فرهنگ و بوم نمی‌توان انتظار نتیجه مطلوبی را داشت. در تعریف مزیت‌ها، مردمی موفق‌ترند كه در فرآیند تبدیل تجربه به دانش و كسب دانایی و فرهنگ، سربلندترند. تجارب تاریخی شهرهای ایرانی نیز بر این نكته تأكید دارند.
در حال ‌حاضر توسعه فنآوری، گسترش راه‌های تجاری، گسترش صنعت به شیوه مدرن، گسترش دانشگاه‌ها و ... به شهرها مزیت‌های پنهان و آشكار فراوانی بخشیده كه در بسیاری موارد نیز این امكانات و شرایط در تعریف نقش آن‌ها مؤثر بوده است.
در فرآیند توسعه و تكامل شهر ایرانی در جهان امروز تكیه بر مزیت‌های فرهنگی، تاریخی و طبیعی باید راهبرد اصلی برای مدیریت شهری شهرهای با سابقه سكونت در پهنه ایران باشد؛ چرا كه استقرار امكانات با كاربری‌ها و فضاهای جدید با توجه به این راهبرد می‌تواند از یك‌سو نقش اضافه‌ای را در كنار نقش‌های تاریخی، سكونتی، گردشگری و یا كشاورزی به شهر ببخشد و از سوی دیگر در تعامل با ویژگی‌های مؤثر در تعریف مزیت و نقش شهر باشد و نه ارتقاء با آن. بدین‌ ترتیب استقرار دانشگاه، صنعت و ... تابعی از شرایط تاریخی، طبیعی و فرهنگی بوده و به كمك تدوام تعالی هویت شهری می‌آید. راهكارهای اجرایی چگونه این تعامل قابل تعریف بوده و نمونه‌های اجرا شده آن نیز قابل مشاهده و مطالعه است.
در این راستا باید انتظار حفظ بستر طبیعی و فعالیت‌های باارزش انسان‌های گذشته نظیر درختان پایدار، قنات، آسیاب، كبوترخانه، شبكه آبیاری، كوشك، كوچه باغ‌ها، چشمه و ... را داشت، به حفظ و احیاء بافت تاریخی و تداوم حیات اجتماعی و اقتصادی در آن امیدوار بود و مابه‌ازاء كالبدی پذیرش نقش‌های جدید را در حفظ میراث طبیعی، معنوی و كالبدی مشاهده كرد.

شهر ایرانی در گذر تاریخ
روند شهرنشینی و شهرسازی از زمان شكل‌گیری تاكنون با فراز و نشیب‌های بسیاری روبه‌رو بوده است. این تغییر و تحولات از یك‌سو متأثر از عوامل و شرایط گوناگون زمانی و مكانی بوده است و از سوی دیگر باعث ایجاد دگرگونی‌هایی در شكل و شیوه شهرنشینی و شهرسازی شده است. شاید به همین دلیل است كه ارائه تعریفی فراگیر و همه‌جانبه برای شهر، مشكل بوده است؛ چرا كه هر تعریف دربرگیرنده وضعیت شهر در مقطع زمانی مشخص و یا نقش و شكل ساختاری معینی از آن است.
با این حال شهرها در همه زمان‌ها و در تمامی نقش‌ها و اشكالی كه در طول تاریخ پذیرفته‌اند، وجوه مشترك كلی را به نمایش گذاشته‌اند. بدین ‌ترتیب در بیانی كلی می‌توان گفت كه: "شهر، موجودی است زنده و پویا و متحول، در بستر زمان و بر پهنه مكان، متشكل از اجزاء فیزیكی و انسانی و روابط پیچیده میان آن‌ها و متبلور از نقش انسان و اندیشه والای او، و متأثر از عوامل و شرایط اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، طبیعی و جغرافیایی و حتی سیاسی و نظامی."
در درون چنین برداشتی ـ و نه فراتر از آن ـ شهر نظام‌یافته یا دیدگاه نظام‌یافته در شهر مطرح می‌شود. از چنین دیدگاهی، شهر از دو جنبه مورد بررسی قرار می‌گیرد: یكی شهر به‌ عنوان زیرمجموعه‌ای از نظام‌های بزرگ‌تر و وسیع‌تر از آن (مانند جامعه شهری یا جامعه انسانی) و دیگری شهر به مثابه مجموعه‌ای به‌هم ‌پیوسته به نام نظام شهری. این‌چنین نظامی متشكل از مجموعه جزء نظام‌ها یا عناصر مختلف و متعددی است با ماهیت‌های جداگانه، ولی در مجموع دارای رابطه پویا و متنوع نسبت به یكدیگر. عناصر مختلف شهر در داخل نظام‌های شهری بر یكدیگر تأثیر و تأثر متقابل دارند. خود شهر نیز از عوامل خارجی تأثیر پذیرفته و بر آن‌ها اثر می‌گذارد.
نتیجه چنین نگرشی پی‌ بردن به ماهیت پویای شهر است. اگر در جامعه شهری و در پیكره كالبدی آن كه جمعیت شهری در آن اسكان یافته و زندگی می‌كنند، زمان متوقف شود و به‌ عبارتی، به شهر به‌سان موزه و اثری از گذشته نگریسته شود، محكوم به فناست. شهر پویاست و این پویایی لزوم برنامه‌ریزی برای درازمدت و فراتر از چهارچوب‌های محدود و بسته را برای آن ایجاب می‌كند. در پی چنین تفكری، كنترل و هدایت این پویایی و نظارت بر تغییر و تحولات آن ضروری می‌نماید. همچنین باید دانست، از آن‌جا كه تحول و دگرگونی با حركت و استمرار و پویایی توأم است، لازمه عینیت بخشیدن به آن‌ها نوآوری، خلاقیت، كشف حقایق تازه و ارائه اندیشه‌های نو است. در این راستا هنر در پیوند ارزش‌های نشأت‌گرفته از هویت فرهنگی است كه در طی زمان‌های طولانی با فنآوری و شرایط زندگی امروزی شكل گرفته و تكامل پذیرفته است.
برنامه‌ریزی در هر زمینه شهری، قبل از هر چیز آگاهی از سیر تحول شهر و درك ماهیت پویای آن را طلب می‌كند؛ چرا كه پویایی به معنای واقعی، حركت به سمت تكامل و تعالی است. بنابراین شناخت كامل و همه‌جانبه شهر و حس آن و پذیرفتنش به‌ عنوان روندی در حال رشد و تكامل، اولین و ضروری‌ترین شرط برنامه‌ریزی برای آن است. به ‌عنوان مثال، عوامل مختلفی با شدت و ضعف به یك شهر شكل بخشیده و نقش آن را تعیین می‌كنند. این شكل و نقش در فضاهای كالبدی ـ اغلب عمومی و خاص ـ متبلور شده و همان فضاها با مانع یا جاذب شدن گسترش جمعیتی و كالبدی شهر به شكل‌های گوناگون، محدودكننده یا تشویق‌كننده رشد و توسعه آن می‌شوند. در چنین حالتی چگونه می‌توان بدون شناخت از آن‌چه كه بر شهر گذشته است، در سیستم متعارف آن دخالت كرد و در نحوه كاركرد آن تغییراتی را به‌وجود آورد؛ یا عناصری را برداشت و عناصری جدید را جایگزین كرده و یا نیروهای جدیدی را به پیكره آن وارد آورد.
با نگاهی كلی به روند شهرنشینی و شهرسازی در ایران می‌توان دریافت، شهرهای ایران كه دارای ویژگی‌های تكامل‌یافته در طی قرن‌های متمادی بودند، در عرض چند دهه دچار تحولی عظیم شدند. آن‌چه كه این شهرها به‌ عنوان خصوصیات كالبدی در خود داشتند، فضاها و عناصر معماری ـ شهرسازی ارزشمندی بودند منبعث از فرهنگ حاكم بر زندگی شهروندان. هر فضا یا عنصر معماری ـ شهری، طبق نیازهای روزمره ساكنین شهرها و در جواب به رشد و دگرگونی جامعه شهری در طی زمان شكل گرفته و تكامل یافته بود. بافت‌های قدیمی به‌همراه عناصر و فضاهای شهری درون خود، مانند شبكه معابر، بازارها، آب‌انبارها، مساجد، كاروانسرها و ...، علاوه بر شكل فیزیكی قابل توجه و خصوصیات كالبدی، ارزش‌های فرهنگی، اجتماعی و تاریخی ویژه‌ای را نیز در خود نهفته داشتند. اقدامات و برنامه‌های شهرسازی كه از چند دهه قبل شروع شد، بدون هیچ توجهی، موجبات نابودی بسیاری از ارزش‌های سنتی شهری را فراهم آوردند. به موازات این روند در شكل كالبدی (فیزیكی) شهرها نیز تغییراتی به‌وجود آمد.
هر كدام از اجزاء شهرهای تولیدی ـ بازرگانی ایران بنا بر نیازهای محلی، شهری و منطقه‌ای و حتی ملی و جهانی (مانند بازار) شكل گرفته، رشد كرده و تكامل یافته‌اند و در ارتباط با هم مجموعه فضایی كاملی را متناسب با شرایط و نیازهای آن روزی به‌وجود آورده‌اند. تغییر اوضاع اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، تغییر شیوه شهرنشینی، دگرگونی در شكل كالبدی بافت‌های قدیمی و تغییر یا تضعیف نقش عناصر و اجزاء شهرهای قدیمی و در كل حاكم شدن شرایط جدید، روابطی تازه و متفاوت با قدیم را طلب كرد، نیازهای روزمره شهروندان نیز به این مسأله دامن زد، اما از آن‌جا كه این تغییر نقش‌ها و دگرگونی‌های كالبدی با مطالعه و برنامه‌ریزی همراه نبود، نتیجه‌اش از هم پاشیدگی بافت شهرهای ایرانی و از بین رفتن یا تضعیف روابط اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و ... حاكم بر آن‌ها شد.
آغاز این دوره از سال 1300 بود كه بعد از آن شهرنشینی و شهرسازی در ایران به پیروی از شرایطی جدید و با تأثیر پذیرفتن از روابطی تازه دگرگون شده و مسیر دیگری را در پیش گرفت. روند شهرنشینی و شهرسازی كشور در دوره جدید، نه به تدریج و به تبعیت از الگوها و ویژگی‌های سرزمینی ایران تكامل یافت و نه با زمینه‌سازی‌های مناسب و قبلی پذیرای الگوهای غربی گردید؛ بلكه با تقلید از غرب و دنیای سرمایه‌داری و تحت ‌تأثیر روابط نه چندان سالم ایران و كشورهای غربی شكل گرفته و دگرگون شد.
خیابان‌كشی‌های اولیه كه یك‌باره بافت قدیمی شهرهای ایران را از هم گسست و روابط و فرهنگ جدید شهرنشینی و اصول اجتماعی و اقتصادی حاكم بر جامعه را تغییر داد، آن‌چنان سریع و شتاب‌آلود عمل كرد كه پس از اندك مدتی شهرهای كشور نه ویژگی‌های سنتی و اصیل خود را حفظ نمودند و نه اصول تازه و علمی بر كالبد آن‌ها و رشد و توسعه آینده‌شان حكمفرما شد. تمركزگرایی در تهران نیز همه برنامه‌های عمرانی را تحت‌الشعاع قرار داد. تهران با جذب تمامی امكانات و سرمایه‌ها، به‌ عنوان پایگاهی برای ارتباط با دنیای خارج و پذیرش الگوهای بیگانه درآمد و با پیشرفت در تمامی زمینه‌های تمركزگرایی، دچار مشكلاتی چون تراكم بسیار زیاد جمعیت، حاشیه‌نشینی، آلودگی‌های صوتی، هوا، زیست‌محیطی و ... شد و به دنبال آن، به برنامه‌ریزی در سطوح ملی، منطقه‌ای، شهری و محلی نیز به ‌صورت سلسله مراتبی، ارزشی داده نشد تا طرح‌های جامع شهری بتوانند در رابطه با سطوح مختلف برنامه‌ریزی عمل كرده و ضمن هدایت اصولی شهرها و نظام بخشیدن به رشد و توسعه آن‌ها، ایجادكننده قابلیت تغییر و تحول در شهرها باشند. طرح‌های جامع شهری نیز به سبب وجود مشكلات و مسائلی گوناگون نتوانستند راه‌گشای معضلات جامعه شهری ما باشند و با ارائه راه‌های عملی، به‌جای الگوهای خشك و تئوریك، ایجادكننده پویایی و تحول در شهرها بوده و شرایط و زمینه‌های رشد و توسعه هماهنگ و موزون آن‌ها را فراهم بیاورند.
نتیجه رشد سرسام‌آور و ناهماهنگ شهرسازی و شهرنشینی پیدایش مجتمع‌های زیستی بدون امكانات لازم و خدمات‌رسانی كافی بود، كه گاه حالت روستاهای بزرگی را به خود گرفت. نقاط تجمع جمعیتی و شهرهای جدیدی نیز به مثابه لكه‌هایی بر روی نظام شهری كشور پدیدار شدند. این فعالیت‌های شهرسازی كه پیام‌آور موج جدید شهرنشینی و برنامه‌ریزی شهری نشأت‌گرفته از غرب بودند، به دوگانگی شدید زیستی، كالبدی ـ شهری و سرزمینی منجر شدند.
وجود ارزش‌ها و ویژگی‌های معماری و شهرسازی فراموش شده و یا در حال از بین رفتن در شهرها كه هنوز هم در فعالیت‌های معماری، طرح‌ریزی شهری و برنامه‌ریزی شهری جدید می‌توانند دارای كاربری و یا الگوپذیری باشند، از یك‌سو و نمودار شدن مسائل و مشكلات مختلف در نظام شهری و فضاهای كالبدی شهری از دیگرسو، لزوم اندیشیدن در این زمینه‌ها را ضروری می‌نمود.

شهرسازی و میراث فرهنگی
به جرأت می‌توان گفت كه به‌طور عام نظام شهرسازی و مدیریت شهری كشور از توجه ویژه و در شأن میراث فرهنگی كشور بازمانده است. از نمونه‌های انگشت‌شمار ساماندهی و بهسازی فضاهای تاریخی كه بگذریم، بسیاری از اقدامات عمرانی شهر به شكلی ضربه‌های جبران‌ناپذیری به میراث فرهنگی كشور وارد نموده است. اولین خیابان‌كشی‌ها در زمان پهلوی اول بافت‌های تاریخی را بدون مطالعه و با خطوط مستقیم به چند تكه تقسیم كردند و بدین ‌ترتیب سازمان فضایی و ساختار كالبدی آن‌ها را از هم پاشیدند و یا با دور كردن بافت‌های تاریخی شهرها از مسیرهای تردد، مهجوری و فرسودگی آن‌ها را سبب شدند.
آیا تاكنون از خود پرسیده‌ایم كه چرا تا اول دوره پهلوی واژه‌ای به نام میراث فرهنگی بر سر زبان نبود؟ جواب بسیار روشن است؛ چون آن‌چه كه امروزه به نام میراث فرهنگی خوانده می‌شود، در قدیم جزئی از زندگی مردم بود. بافت‌های تاریخی كه امروزه بخشی از پیكره كالبدی شهرها هستند، زمانی خود شهری مستقل، كامل و پویا بودند، زندگی در آن‌ها جریان داشت و متناسب با شرایط زمانی و مكانی و با حفظ اصول حاكم بر معماری سنتی ایران توسعه می‌یافتند.
بناها و بافت‌های تاریخی ایران نمود كالبدی آیین، فرهنگ و آداب و رسوم بود. اگر موقعیت شهری و شرایط اقتصادی مناسب مهیا بود و یا شهری به پایتختی برگزیده می‌شد، بناها باشكوه‌تر ساخته می‌شدند و اگر این‌چنین نبود، خانه‌های ساده سكونتگاه‌ها نیز دارای ارزش‌های فراوان معماری و سرشار از رمز و راز بودند.
نظام شهرسازی و مدیریت شهری به شكل‌های گوناگون برای ادامه حیات خود از بافت تاریخی بهره برده و آن‌گاه كه شرایط اقتصادی كشور ایجاب كرد كه شهرها توسعه‌یافته و اقدامات عمرانی گسترش یابند، رشد لجام گسیخته شهر ایرانی شروع شد و شهرگرایی بر شهرنشینی و شهرسازی پیشی گرفت. ساخت و سازهای شهری جدید بدون توجه به ارزش‌های حاكم بر شهر قدیم به شدت گسترش یافتند و ساده‌ترین اصول شهرسازی برای تلفیق هنرمندانه ساختار كالبدی بافت تاریخی با شهر جدید نظیر آن‌چه كه در دوره صفوی در شهر اصفهان انجام شد، نادیده گرفته شد.
آخرین ضربه‌ها با اجرای طرح‌های آماده‌سازی بر پیكر بافت‌های تاریخی زده شد و طرح‌های آماده‌سازی به ‌عنوان مظهر شهرسازی جدید حیات و سرمایه اجتماعی و اقتصادی بافت‌های تاریخی را به سوی خود كشیدند. بافت‌های تاریخی از جمعیت خالی شد و حامیان خود را از دست داد. تنها كسانی در بافت‌های تاریخی ماندند كه یا پا به سن گذاشته بودند و یا تمكن مالی برای جابه‌جایی نداشتند. به‌ویژه كه بسیاری از مهاجرین را اتباع خارجی تشكیل می‌دادند و بدین‌سان تخریب و فرسودگی شدید بافت‌های تاریخی از نظر كالبدی، اجتماعی و اقتصادی آغاز شد و زیرساخت‌های شهری نیز به ‌تدریج در بافت تاریخی رو به فرسودگی نهاد. این روند تا آن‌جا پیش رفت كه بافت‌های تاریخی جزء بافت‌های فرسوده قلمداد شدند و بدون مطالعه جامع و كامل و تدوین چارچوب‌های عملیاتی لازم و بدون توجه به ارزش‌های اجتماعی، آیینی و كالبدی برای بازسازی آن‌ها تصمیم‌گیری شد.
در چنین عرصه‌ای ضرورت اندیشیدن به بافت‌های باارزش فرهنگی و تاریخی و جست‌وجوی راه‌های تعامل، همفكری، همدلی و همراهی و مشاركت برای حفظ ارزش‌های نهفته و آشكار آن‌ها به شدت مطرح می‌گردد.


• متن سخنرانی در گردهمایی "شهرسازی‌ ارزش‌گرا و سیمای‌ شهری‌ لاهیجان"
5 خرداد 1390

نظرات بینندگان