درحالی که خبری را که حاکی از انتخاب شهردار جدید شهرمان بود داشتم در ذهنم
زیرورو میکردم، زنگ تلفن بلند شد و رشته افکارم را پاره کرد.
گوشی را
برداشتم، خانمی با لحن مخصوصی گفت: خیلی برای شما متأسفم! گفتم: از چه نظر؟! گفت:
از اینکه دیگر نمیتوانی یک سطر هم طنز بنویسی. گفتم: شما خبر خاصی در این
مورد دارید؟ گفت: احتیاج به خبر خاص داشتن نیست، همینقدر بدان که یکی از دادیاران دادگستری، شهردار لاهیجان شده است. گفتم: این را میدانم و چه بهتر که
از طبقهای این انتخاب صورت گرفته است که کارش رسیدگی به دردهای مردم بوده
است. گفت: آخر شهرداری که دادگستری نیست! گفتم: به داد مردم رسیدن جاه و مکان خاص
ندارد و مختص این یا آن اداره و سازمان هم نیست و ادامه دادم که راستی
منظورتان را نفهمیدم از اینکه اشاره کردید که خیلی برای من متأسف هستید که
از این پس نمیتوانم یک سطر طنز بنویسم؟! خنده مخصوصی کرد و گفت: البته در مورد
"شهرداری" و آقای "شهردار". گفتم: چرا؟! گفت: کافی است که نوشته طنز تو
متکی به دلایل قوی و محکم و واضحی نباشد، آنوقت سروکارت با شهرداری است که
کارش در دادگستری مو از ماست کشیدن بوده و همیشه جنبههای قانونی مسائل مورد
نظرش بوده است! گفتم: طنز اگر از قدرت و استحکام خاصی برخوردار نباشد، طنز نیست وا عتبار ندارد
و در ثانی ادعانامه نیست که در آن شرایط قانونی به آن صورت که مورد نظر شماست
رعایت شود؛ وانگهی اصولاً شهرداری یک پست گریز از قانون است! و اغلب آن
شهردارانی موفق بودهاند که در راه تأمین مصالح و منافع مردم و شهر، خود را
اسیر مواد قانون نکردهاند، بهخصوص در مواردی که عملاً دیده میشود که بعضی
از مواد قانون چوب لای چرخ اجرای برنامههای عامالمنفعه میگذارد و اتفاقاً
این گریز آقای شهردار جدید شهر ما از دادگستری، استدلال و خوشبینی مخلص را
بیشتر تأیید میکند. گفت: معهذا من عقیده دارم همه توضیحات تو مشکل نوشتههای انتقادی را در مورد آقای شهردار و شهرداری حل نخواهد کرد. گفتم: از این بابت
نگران نباشید! چون خودم فکرش را کردهام و اگر روزی در مورد آقای شهردار جدید
و شهرداری بخواهم مطلبی در قالب طنز بنویسم، ابتدا بالای آن، این جمله را خواهم
نوشت: "طنز با رعایت جنبههای حقوقی!"
• روزنامه کیهان، 25 آبان 1355 شمسی