اینجا باغ ملی بود. 87 سال پیش ساخته شد. زیباییاش شهره عام و خاص بود و مکانی پرخاطره برای شهروندانش. یکی از غرب و شرق دیدهها میگفت شبیه یکی از پارکهای معروف پاریس است و چهبسا قشنگتر. اسم پارک را هم گفت. اما به خاطرم نماند؛ همانطور که جز درختهای بزرگ و زیبا و فضای شلوغ این پارک چیز دیگری به یادم نمانده.
باغ ملی در مرکز شهر لاهیجان واقع شده. در نزدیکی بازار و در عصر اوج فعالیت سینماها که سه سینمای شهر در اطرافش بود، محملی هم میشد برای استراحت بین سئانسهای فیلم. کارگر و بازاری و کارمند و پیر و جوان نداشت، هرکدام به نوعی از مواهبش بهرهمند بودند. شاید عصرها تفرجگاهی برای خانوادهها و صبحها هم محل دیدارهای عاشقانه و عارفانه. خلاصه باغ ملی همیشه مشتری داشت و در ادبیات خانوادههای لاهیجی محلی از اعراب.
باغ ملی لاهیجان؛ از دیروز تا امروز
نمیدانم در ماهیتش تردید شد یا که در ملیتش؛ اما هرچه بود، به نسل ما که رسید، باغ ملی اسمش پارک بعثت شد. درختهایش قطع و در طراحی جدید فضای سبز، ارتفاع گونههای گیاهیاش به سی سانتیمتر هم نمیرسید. بعدها یک قوری و فنجان هم در آن ساختند که باعث شد غیرلاهیجانیها آنجا را به نام "پارک قوری" هم بشناسند! پارک بعثت نیز محلی از اعراب شد، اما نه به واسطه همه مؤلفههایی که باغ ملی داشت، بلکه به دلیل تغییرات و ساختار ماهیت جدیدش. از اجتماع معتادین و زدوبندهای مواد مخدر در ته پارک تا توقفگاه شهرهای برای روسپیها و مشتریان توالت باغ ملی!
کار به جایی رسید که پیرمردهای عزیز لاهیجی هم بیشتر سعی میکردند مشرف بر صندلیهای خیابان بنشینند تا پارک و ما نیز اگر خدای ناکرده گذرمان به پارک میافتاد، باید به کلی سئوال جنایی خانواده پاسخ میدادیم (نکته جالب توجه اینکه، کانون کودک و نوجوان شهر هم در انتهای همان پارک وجود دارد).
شاید پس از نخستین ضربههای فیزیکی به پیکره این مکان بزرگ که به دلیل تغییرات شهرسازی کوچکتر و کوچکتر شده بود، ایجاد ساختمان شهرداری و مستحدثاتش در گوشه این پارک هم کوششی دیگر شد برای تهدید موقعیتش.
ساختمانی که ابتدا به عنوان فرهنگسرا احداث شد، محل دفتر باشگاه شهرداری، دفتر خدمات شهری و مستحدثاتش و کانون بازنشستگان قرار گرفت و کمی بعد نیز انتقال توالت عمومی این پارک از گوشه به وسط پارک و بعدتر که یک هیولای فلزی بزرگ به نام بیلبورد تبیلغاتی سه صفحهای در ابتدای باغ کاشتند و ...
ایستگاه تاکسی در حاشیه باغ ملی لاهیجان
اینگونه بود که مدخلهای ورودی آن نیز که بخشی از پیادهروی خیابانهای انقلاب و امام خمینی لاهیجان را تشکیل میداد، مورد تعرض قرار گرفت. ابتدا در ضلع خیابان امام خمینی لاهیجان جدولهای پیشساخته بتنی جداکنندهای قرار دادند که نیمی از محوطه ورودی پارک را جدا کرد و به محل تردد و استقرار صف طویل تاکسیهای نارنجی اختصاص یافت. چندی پیش نیز ضلع خیابان انقلاب مورد تعرض جدی قرار گرفت و پیادهروی خیابان آن شکافته شد و برای تردد و توقف تاکسیها مسیر ویژه سنگی با جداکنندههای فلزی تعبیه شد. همچنین ضلع دیگر باغ ملی که منتهی به بیمارستان بود، به محل تردد و توقفگاه بخش دیگری از تاکسیهای شهر اختصاص یافت، بهطوری که هماکنون سه طرفش را تاکسیها محاصره کردهاند و یک طرف دیگر را مستحدثات شهرداری و ساختمانها!
این مکان ارزنده شهرمان به گونهای با بیمهری مدیریت شهری مواجه شده که در این روند تخریب، بهجای آنچه که بود، امروز یک قوری، یک فضای سبز ناملموس، یک بیلبورد تبلیغاتی بزرگ، چندین بلندگوی تلویزیون شهری و یک اسم بی اعراب در محاصره توقفگاه تاکسیهای نارنجی نمایان باشد.
حال اگر قصد رفتن به باغ ملی لاهیجان را دارید، برای همه چیز آماده باشید. اگر از لیز خوردن روی روغنریزی پیکانهای نارنجی و تصادف با آنها در پیادهرو و مسیر منتهی به درون پارک مصون ماندید، در آنجا هم مخاطرات زیادی برای مصونیت شما وجود دارد. شاید از صدا و سیمای تبلیغات تلویزیون شهری لذت بردید.