آیا ما در بهار تجربه زندگی شهری و مدنیت قرار داریم یا در دوران بحران زندگی مدنیمان؟ به بیان روشنتر، ما بر لبه مرگ و فروپاشی مدنیتمان هستیم یا در سپیدهدم نوزایی مدنیت؟ بگذارید بهجای بحثی انتزاعی در بستر یک تجربه مدنی این پرسش را درباره نوسازی یا تخریب، و نوسازی به مثابه تخریب، در این ارتباط با شهری خاص ـ لاهیجان ـ بازبخوانم که پژوهشی هم برای پژوهشگاه مردمشناسی این شهر به نام "روایت شهر" انجام دادهام.
اول بگویم که "بازنمایی شهر" یک جریان نوزاست که تعدادی از هنرمندان تحصیلکرده در عرصه هنر و در زمینه شهرسازی و علوم اجتماعی در لاهیجان آن را راهاندازی کردهاند. آنها از چند سال پیش در جستوجوی چهره بازنمایی شده شهر و اندوه آدمهایی که دغدغه شهر و رخدادهای لاهیجان را داشتهاند و از مرگش هراساناند، از تعدادی از اساتید عرصه هنر دعوت به همکاری کردهاند تا کارگاهی داشته باشند یا اثری به نمایش بگذارند. از کیارستمی گرفته تا شوبنگر، از پناهی تا گراملیش، از بهاری تا سونلی، از کیمیایی تا توشی یاسونانبو و تهامینژاد و کلانتری و ... این دعوت را پذیرفتند.
در واقع "بازنمایی شهر" آینه نوسازی به مثابه تخریب شهر است. اما همه مقصود فعالیت در هنر شهری در مسیر پایان دادن به مرگ و کمک به بهار شهرنشینی است. اینکه خود لاهیجان با زیبایی و افسون و تاریخش، با قدمت هزار ساله شهرنشینی که میدان قدیمی آن 200 سال پیشتر از نقش جهان و عالی قاپو بنا شده، کلاً به کارگاه زنده درک مدرنیزاسیون ایرانی و پیامدهای آن از منظر شهرسازی و انسانشناسی شهری و در ارتباط با هنر شهری بدل شده و نوزایی آن چون یک مرکز هنری به رؤیای شهروندان آگاهش تنه میزند. در اینجاست که مرگ و تخریب و نوزایی و شکوفایی مدنی درهم آمیخته است.
حالا لازم است بگویم، یکی از نمونههای دغدغه بازنمایی شهر و رویدادهای بیسابقه شهری، نگرانی و توجه شهروندان نسبت به طرح تفصیلی و طرح جامع شهر و نقد متدولوژیک و مضمونی و ساختاری و تشکیلاتی است که هماکنون پیرامونش بحث و گفتوگو در محافل تخصصی و فکری و هنری جاری است. این امر در همه دوران جدید بیسابقه است؛ آگاهی مؤثر شهرنشین از تصمیمات شهری و مداخله در آن. میخواهم بگویم بهرغم استقرار نوسازی به مثابه تخریب، رؤیاها و بیداد شهری مثل لاهیجان واقعاً خبر از بهار شهرنشینی میدهد. بهویژه کافی است به رخداد نمایشگاه اینستالیشن، پرفورمنس در کارخانهها و خیابان شهر و آثار مکتوب در مورد لاهیجان و پژوهشهایی نظیر روایت و بدل شدن شهر به دغدغه بخشی از شهروندان توجه کنیم. همچنین به بازنمایی شهر و تخریب به مثابه نوسازی و مخالفت با آن و رؤیای نوزایی که بازنمایی شهر آن را بازمینماید و حیات و زیبایی شهری کمنظیر و باهویت را که در خطر تخریب است، با پرسش مرگ یا شکوفایی نو پیوند دهیم. لاهیجان از نظر تاریخ، معماری، انسانشناسی شهری و شهرسازی از معدود شهرهای باهویت است که از هویت خود دفاع میکند.
• روزنامه شرق، شماره 1010، 22 تیر 1389