رادیو لاهیجان! یا نه! اینجا لاهیجان است، صدای ما را از رادیو لاهیجان میشنوید. آها. بله. اینطور بهتر شد. یک مجری با صدایی گرم که جملههای قشنگ قشنگ را اجرا میکند و فضای درون تاکسی نارنجی رنگی که مسیر بارانی و پرترافیک میدان شهدا تا چهارپادشاه را طی میکند و حتی لابهلای لباسهای نیمخیس از باران مسافران و پیراهن کاموایی راننده بیخیال تاکسی، پر میشود از امواجی که از همین حوالی ارسال میشوند.
این یک رؤیاست. به گمانم تنها رؤیایی باشد که هم راننده و هم مسافران تاکسی ـ اگر که به ذهنشان خطور کند ـ از داشتنش لذت خواهند برد. یک رادیو برای یک شهر.
"بام سبز" در شماره پیشین، با تلنگری این رؤیا را تصویر کرد. حالا میتوان اینطور گفت که رؤیای داشتن یک رادیو در شهر، از آن یادداشت "بام سبز"، جدیتر از پیش رقم خورد. حالا میتوان نشست و روی چنین رؤیایی خیالبافی کرد و طرح و نقشه کشید... که به واقعیت نزدیکش کرد.
به عنوان کسی که در تمام این سالها دغدغه زبان قومی خویش را داشتهام و به عنوان کسی که باز در همه این مدت درگیر مسأله رسانه بودهام، دوست دارم برای پر و بال یافتن این رؤیا تنها و تنها چند پرسش مطرح کنم:
1- متأسفانه طبق قوانین، امکان داشتن یک ایستگاه رادیویی خصوصی وجود ندارد، و این یعنی که رادیو لاهیجان یکی از اقمار صدا و سیما خواهد بود. آن وقت باید نشست و عملکرد این سازمان دولتی را بررسی کرد و دید آیا تلاش و کوشش برای برساختن قمری دیگر از این اقمار ـ با توجه به سیاستهای خاص صدا و سیما ـ خدمت است در حق شهر لاهیجان یا که نه!
2- چند سالی از تأسیس رادیو البرز میگذشت که بالاخره تلاشها برای تشکیل استانی به نام البرز به ثمر رسید. آیا میان تأسیس رادیویی به نام شهر لاهیجان و برخی تمایلات برای کندن بخشی از گیلان و بخشی از مازندران و تشکیل استانی جدید رابطهای وجود دارد یا نه؟
3- این رادیو چه ویژگی خواهد داشت که بتواند در کنار رسانههای دیگری، چون اینترنت و ماهواره که امروزه سیرابکننده تشنگان اطلاعات بدون سانسور و بدون غرضورزی هستند، حضور تمامقد و برابر داشته باشد؟ مخاطبانی که دربهدر به دنبال رسانهای هستند که آنها را بالغ بپندارد و به شعورشان توهین نکند. البته ویژگی محلی بودن رادیو لاهیجان میتواند مهمترین مزیت نسبی آن باشد. اما آیا این کافی است؟
4- جهتگیری محتوایی این رادیو چه خواهد بود؟ مبادا که تریبون مدیران و نمایندگان شود برای بالا رفتن از نردبان قدرت و تبدیل شود به مجموعه تقدیرها و تشکرها و افتتاحها و بازدیدها و گزارشها و باقی نان قرض دادنهای اداری.
غیر از این حالت وحشتناک، اما معمول، میتوان فرض کرد که این رادیو قرار است وجههای روشنفکری داشته باشد و اندکی از بیپناهی هنرمندان و اهل فرهنگ شهر را فرو کاهد. و یا میتوان فرض کرد که قرار است رادیویی باشد برای سلیقه عام که مردم شهر هر روز برای شنیدنش مشتاق باشند. یا میتوان تصور کرد حالتی بینابین را.
با این همه نیروی جوان در عرصه سینما، تئاتر، نقاشی، ورزش، موسیقی، روزنامهنگاری و ... این رؤیا قرار است چهقدر توسط دستان کارآمد اینان و چهقدر توسط کاغذبازیهای "مدیران" اداره شود؟
5- مهمترین مسأله، اما جایگاه زبان گیلکی است. تجربه عملکرد چندین ساله صدا و سیمای به اصطلاح استانی گیلان، اگر نخواهیم از "تیشه به ریشه فرهنگ قومی گیلک" حرف بزنیم و اگر بخواهیم از قرینه استفاده کنیم، باید گفت در قبال زبان گیلکی "خادمانه" نبوده است. آیا رادیو لاهیجان هم ادامهدهنده همان مسیر خواهد بود؟ آیا از این رادیو هم باید صدای یک مجری شوخ و بامزه و یا جدی و موقر را بشنویم که با صدایی گرم و با زبان شیرین فارسی، خطاب به مردم عزیز لاهیجان اعلام میکند که "اینجا لاهیجان است..." و اگر این لاهیجان را نگفته باشد، با آن لحن شیرین، عمراً کسی بفهمد که این رادیو لاهیجان است، یا رادیو شیراز، یا اصفهان، یا مشهد؟
در باب زبان گیلکی بحث زیاد است و میتوان ساعتها در اینباره حرف زد که لهجههای مختلف گیلکی شرق گیلان هرکدام چه حضوری در رادیو لاهیجان خواهند داشت؟ اما با توجه به پرونده به شدت منفی صدا و سیمای استانی درباره زبان گیلکی، مسأله اساسیتر، حضور جدی زبان گیلکی در این رادیو است.
پینوشت
حالا که میتوان رؤیا داشت، بگذارید بیشتر خیال ببافم. و رادیو لاهیجان را تصور کنم که گروه جوانان هنرمند این شهر و شهرهای اطراف را به خدمت گرفته و هر روز یک گفتوگوی جالب و شاید هم جنجالی با کسی ترتیب میدهد و کلی شعر و موسیقی گیلکی پخش میکند و اخبارش آنقدر به ما نزدیک است که انگار همین کنار دستمان اتفاق افتاده و اتاق فرمانش میداند که حالا هوای لاهیجان چهگونه است و متناسب با باران و آفتابش قطعهای موسیقی انتخاب و پخش میکند. که وقتی راننده تاکسی استارت ماشینش را میزند و یا وقتی که دکاندار، چراغ مغازهاش را روشن میکند، دستگاه پخش رادیو برای پخش صدای رادیو لاهیجان، بینیاز از تنظیم دوباره موج، تنها نیازمند یک فشار کوچک روی دکمه روشن دستگاه باشد که مجری خوش صدای آن نرمنرمک بگوید:
"سلام. امه صدا، لاجؤنˇ رادیؤ جی اشتؤسه درین. امروز شهرˇ مئن یکته هکشی بارؤن بزه و کوچه و خیابؤنؤنه هیست و قشنگأ گوده. اگه سلتیتییأجی آرؤمِیْ قدم بزنین تا آبشار، فهمنین که چره ازقدیم گوتن لاجؤنˇهوا قشنگه. اگه رانندگی کأ درین مواظب ببین. ای ساعت مدارس تعطیلأ بؤدرن و زأکؤن خیابؤنؤنˇ مئن بدؤ بدؤ کأ درن. هم آرؤمِیْ بشین و هم زیاد بوق نزنین. امنم ای وأرش و ای حال و هوایˇ به، شمهئبه یکته بارؤنی آهنگ پخش کؤنیم به اسم گیلان و بارون، احمد عاشورپورˇ صدا همره... ."
• ماهنامه بام سبز، دوره جدید، شماره 2، اردیبهشت 1389