گفتگو با ایرج ندیمی از آنرو جالب است که همواره و در هر شرایطی سخنی در باب او در شهرستانهای لاهیجان و سیاهکل مطرح است. از مشاور احمدینژاد بودن تا مشاور وزیر صنایع و معادن و انتصابش به عنوان معاون حقوقی، امور مجلس و استانهای وزارت صنایع و معادن و حمایت برخی از نمایندگان گیلان از وی به عنوان استاندار گیلان و تا حمایت از احمدینژاد! بحثهایی همچون احتمال حضور ندیمی در انتخابات آینده مجلس شورای اسلامی و حل شدن مسائلی که باعث عدم حضور او در انتخابات دور هشتم شد و اینکه چرا از کسی در دوره هشتم مجلس حمایت نکرد... اینکه سرانجام به کدام حزب و جناح تعلق فکری دارد؟! از انقلابی بودن و نزدیک بودن با ابوالحسن کریمی و شرکت در انقلاب و سخنرانیهای مختلف و حتی نامگذاری ابوذر توسط شهید کریمی که گفت تو همانند ابوذر هستی! و خستگیناپذیر بودنش در رقابتهای انتخاباتی و شکست در مجلس پنجم با حرف و حدیثهای فراوان و با آنهمه سئوال بیپاسخی که هنوز هم کامل خیرخواه بدانها جواب نداده است! حمایت کارگزاران در مجلس پنجم از وی، حمایت از ناطق نوری در دوم خرداد 1376 و حمایت همه احزاب در انتخابات مجلس ششم از او و اینکه پس از دو دوره نمایندگی، تأیید صلاحیت نشود و امروز مشاور محمود احمدینژاد باشد و حتی در دقایق نود با ورود به هیأت دولت، استاندار بوشهر نشود!
این مسائل را شاید دوستان نزدیکش بدانند و به خصوصیات فکری و رفتاریاش آشنا باشند، اما برای بعضی هنوز هم ندیمی ناشناخته و بلکه رفتارهایش قابل پیشبینی نیست و این خود نشان از سیال بودن و در حرکت بودنش است. اما این یک واقعیت انکارناپذیر در نزد موافقان و مخالفان است که ندیمی، جریانسازترین نماینده و شخصیت پس از انقلاب در شهرستان لاهیجان بوده و خواهد بود.
• حمید خوشسیرت
• بحثی که امروز برخیها درحال دامن زدن به آن هستند و مدتها به فراموشی سپرده شده بود، اختلافات لاهیجان و سیاهکل است. این مسأله چگونه در دوره نمایندگی شما حل شد و چرا امروز دوباره به آن دامن زده میشود؟
در ارتباط با موضوع نمایندگی، ما یک اهدافی را در دو دوره پیگیری میکردیم که بخشی از آن مربوط به استان، بخشی مربوط به پارلمان و بخشی هم مربوط به حوزه انتخابیه بود. در دو شهرستان هدفهایی را تعقیب میکردیم که بخشی از آن مشترک و بخشی اقتصادی بود و طبیعتاً در این مباحثی که در دو شهرستان به صورت مشترک پیگیری میکردیم، یکی نزدیک کردن مردم دو شهرستان به همدیگر بود. توضیح اینکه به هر دلیلی در بحث انتخابات و سیاست، یک آلرژی و حساسیتهایی ایجاد شده بود و این حساسیتها متوجه مسائل قومیتر میشد. در حقیقت به کمک دوستان تلاش کردم جوی را ایجاد کنم که آنکه نجاتبخش است، تواناییهای افراد است؛ تواناییهای علمی، عملی، اجرایی، ارتباطی و نفوذ افراد. درحالی که متأسفانه در ادوار قبل عموماً شاهد چیز دیگری بودیم. فرضاً در سیاهکل این جو بود که تنها کسی که میتواند نجاتبخش باشد، یک سیاهکلی است! ولی ما سعی کردیم این را بشکنیم. گفتند ما راه نداریم، گفتیم راه سنگر به سیاهکل را پیگیری و اجرایی کنیم. گفتند بیمارستان و اورژانس در سیاهکل و دیلمان نداریم، پیگیری دو بیمارستان در سیاهکل و دیلمان را انجام دادیم. گفتند دانشگاه نداریم، پیگیری دانشگاه را انجام دادیم و هماکنون دانشگاههای آزاد، پیام نور و سماء در سیاهکل راهاندازی شده است و خیلی از مباحث در بعد مدارس، فرهنگ اقتصادی و صنعتی، مثل کارخانه سیمان، گاز در دیلمان و ... تعقیب و اجرایی شد. بنابراین با چنین عملکردی فرهنگی آنچه که میتوان گفت، ما حقیقتاً تلاش کردیم و موفق هم شدیم، کمااینکه اگر 10 دوره دیگر هم در انتخابات حضور پیدا کنیم، رأی ما همواره و هر دوره در سیاهکل نسبت به دورههای قبل یک و نیم تا دو برابر بیشتر میشد. این به این دلیل بود که مردم خدمت و توانایی را میخواهند. وقتی مثلاً اکثر روستاهایی که برقدار نبودند، الآن دارای برق، آب، تلفن و آسفالت شدند. در رابطه با گاز برای همه روستاها و دهستانهای سیاهکل و دیلمان فعالیت میشود، کمااینکه در رابطه با روشنایی سیاهکل به دیلمان و همچنین گاز که از آسیابر تا دیلمان تعریف و اجرایی شده است و خیلی از این کارها را وقتی که مردم میدیدند، تماس پیدا میکردند.
بنابراین حق با شماست! یکی از جنبههای فعالیتها، نزدیک کردن اقوام و مردم و گروهها و اجتماعات به همدیگر بود که این را در پرتو ارتباطات اخلاقی، رفتاری، گفتاری و کرداری حاصل میکردیم که بخش عمدهای از آنها در ارتباطات مردمی یا در انجام پروژههای مورد تقاضای مردم و مانند آن خلاصه میشد.
• برخی از منتقدین شما معتقدند که پروژههایی همچون راه سنگر به سیاهکل، یا گاز دیلمان و ... ملی بوده و اساساً مباحثی که شما راجع به پیگیریهای اجرایی داشتید، نامهنگاری و کاغذبازی بود! به راستی شما در بعد اجرایی چه کارهایی میکردید؟ چرا منتقدین اینگونه مباحث را مطرح میکنند؟
ببینید! منتقد و مخالف دو نوع حرف میتوانند بزنند. یک حرف، انکار مطلق است و هیچکسی را به حساب نمیآورد که اگر اینجور باشد، فرقی بین نمایندهها نیست... هر کسی بیاید همان است. اما جور دیگر حرف، بحث تواناییهای اشخاص است. فرض کنید گیلان آزادراه نداشت. بنده به عنوان نماینده مجلس در شورای پول و اعتبار میدانم که به وزیر بازرگانی وقت که رئیس بانکهای تجاری بود، چه گفتم و چه نتیجه گرفتم. میدانم که با مدیرعامل بانک تجارت چطور صحبت شد و چطور نتیجه گرفتم. میدانم که با رئیس پایانهها که در آن موقع آقای مهندس خوانساری بود، چه حرفهایی زدیم و چه جوری به نتیجه رسیدم. یا مثلاً در پروژه سنگر به سیاهکل کاملاً محسوس است که با آقای بیگدلی که در آن زمان مدیرکل وقت راه و ترابری گیلان بود، چه ارتباطی برقرار کردم. در تهران با معاونان وقت وزارت راه که با همه اینها ارتباطات فردی و حضوری داشتم، کاملاً محسوس است. یا همین جور در سازمان مدیریت وقت چه ارتباطاتی داشتم یا اساساً چه جوری این پروژهها را اجرایی و ردیفدار کردم. اینکه بعضیها به هر صورت سعی میکنند همه تلاشهای گذشتگان را انکار کنند، یا از سر بیانصافی است یا از سر بیاطلاعی. وگرنه اگر فرق بین نمایندهها نباشد، چه فرقی میکند مردم هر اسمی را در خیابان ببینند و به او رأی میدهند. چرا مردم فرق میگذارند؟ چرا یکی را چند ده بار انتخاب میکنند و یکی را یک بار هم که انتخاب میکنند منصرف میشوند؟! بنابراین این تواناییهاست که قابل انکار نیست. بحمدلله العظیم توفیقی که ما داشتیم، نه تنها در سطح دو شهرستان، بلکه در سطح استان و حتی کشور قابل انکار نیست. الآن شما در خود مجلس فعلی بروید و باز اگر بگویند جای چند نفر در مجلس خالی است، حتماً اسم یکی از آنها، اسم نماینده قبلی مجالس ششم و هفتم شهرستان لاهیجان و سیاهکل بود. بنابراین اینکه نامهنگاری بود، اینها حرفهای سبکی است که بعضی افراد میزنند! نشانه آنهم این است که در رابطه با سطح ملی، استانی و شهرستانی، ترددها، ارتباطات، ملاقاتها و آوردن وزرای مختلف به شهرستان و کثیری از مسائل کاملاً محسوس است.
فرض بفرمایید مثلاً این جاده بام سبز به دریا را آن موقع بعضیها میگفتند یک شعر است! خب الآن واقعیت شد. مثلاً شهرک صنعتی لاهیجان نبود و میگفتند حرف است! الآن راهاندازی شده و زمین برای واگذاری ندارد. یا در رابطه با ورزش در سطح دو شهرستان، کاملاً محسوس است. مثلاً اگر سیاهکل پروژه ورزشی نداشت، ما دقیقاً میدانیم که دوره آقای مهرعلیزاده و علیآبادی چه کردیم؟ چطور اینها پروژه شد. البته بخشی هم مربوط به دوستانی است که ریشهها را نمیگویند، و چون نمیگویند، شک میافکنند. ولی اینها همه مستند تاریخ دارد. بنده به عنوان یک عضو مؤثر مجلس، تعیینکننده بودم، نه برای دو شهرستان، بلکه استان و کشور. اینکه دیگر قابل انکار نیست. توفیقی بود که خداوند داد و مردم هم حمایت کردند. بنابراین اگر کسی بگوید اینها حرف است، در واقع حرف او حرف است؛ چرا که دلیلی ندارد! از سر بغض، حسادت، کینه و بیاطلاعی، حرفهایی زده میشود. ما آنها را به خداوند واگذار میکنیم و خداوند بهترین حاکمان است که در مورد آنها قضاوت میکند.
• در مورد گرایش سیاسی و حمایت شما از محمود احمدینژاد در دوره اخیر هنوز هم در محافل سیاسی میگویند که نوع نگاه و گرایش شما به کدام گروه و جناح است؟! شما در گفتوگوهای مختلف گفتید که علت حمایتتان از احمدینژاد، سیاسی نیست، بلکه ایشان را از لحاظ عمرانی و اجرایی قبول دارید و چون خودتان اجرایی هستید، از او حمایت میکنید! راجع به این انتقاد مخالفین شما و حمایت اصولگرایان دولت از شما در این مورد توضیح دهید!
من خودم به آن معنای سیاسی که دوستان میگویند نیستم. سیاسی از نظر آنان، یعنی همیشه دنبال یک حرف، یک نفر و یک گروه باشیم. من چنین آدمی نیستم. من کلیات را در همان نطقهای اولیه مجلس ششم اعلام کردم. گفتم من با این عوامل که نام میبرم، با افراد و احزاب ارتباط برقرار میکنم. این معیارها، اسلام، انقلاب، نظام، امام، رهبری، قانون اساسی و مردم است. با این معیارها با افراد و احزاب میثاق میبندم و با این معیارها هم از افراد و احزاب دور میشوم. مثلاً مسلمان بودن، باورمندی به نظام، قبول داشتن امام و رهبری، اعتقاد به قانون اساسی و مردم. بنابراین اساساً من خودم آدم سیاسی به این مفهوم نیستم که خیلی بر روی آن اصرار کنیم؛ کمااینکه در همان دوره هفتم و زمان آقای خاتمی، نامهای به رئیس جمهور به همراه یکی از نمایندههای آذربایجان نوشتم که چرا آقای احمدینژاد به عنوان شهردار نباید در جلسات هیأت دولت شرکت کند، درحالی که آقای کرباسچی شرکت میکرد... یا نه، در همان دورهها که در مجلس بودم، شاید 10 تا 12 مورد را من به آقای احمدینژاد کمک کردم. لایحه حمل و نقل را من حمایت کردم که در زمان آقای پورمحمدی (وزیر وقت کشور) بود. در رابطه با رأی اعتماد وزاء من به غیر از وزیر آموزش و پرورش به خواسته رئیس جمهور در مورد حمایت از بقیه وزرا تن دادم. یا در ارتباط با مسائل مربوط به لایحه بودجه، چند بار به توصیه خود ایشان در کمیسیون تلفیق از مسائل مختلف، از جمله نفت و ... دفاع کردم. در مورد استیضاحهایی مثل استیضاح وزیر جهاد کشاورزی با هماهنگی خود ایشان کنار آمدم. یعنی اساساً کار ما کار اجرایی است.
آنچه که من میتوانم بگویم، این است که اساساً من آدم سیاسی به آن معنا نیستم که به خاطر یک نفر سینه بزنم، فدا شوم و تهمت بشنوم. من یک کارشناس اجرایی هستم که پیگیر کار مردم هستم؛ هرچه به من محول بشود، درستش را انجام میدهم... کمااینکه الآن هم که در دولت هستم، به خواست شخص ایشان به دولت رفتم. به قول خودشان که به من فرمودند: من به اعتماد، شما را به دولت دعوت کردم و پای این اعتماد هم هستم. به خاطر همین قضیه است که اگر رئیس دولت از من دعوت کند، من انکار نمیکنم. رئیس قوه مجریه، منتخب مردم است. کمااینکه من به همه انتخاباتها تن دادم. در مجلس پنجم که داستانهایی در مرحله دوم پیش آمد، قبول کردم که بالاخره این یک واقعیت است... درحالی که یقین میدانستم که حقم خورده شده و جفاهای زیادی شده و رأیهای زیادی خریداری شده و مباحثی که در انتخابات بعدی مطرح کردند ریشه در انتخابات مجلس پنجم داشت و بیشتر همان توهم بود. درحالی که اساساً بنده در مجلس پنجم، قربانی یکسری زد و بندهای درون شهری شدم، اما قبول کردم و با نماینده وقت هم سلام و علیک و تقاضای همکاری کردم. یعنی نماینده مجلس پنجم میداند که من مجلس رفتم، نه تنها از طریق رفقای خودم اعمال نفوذ و کمک به اعتبارنامه ایشان که آن موقع نمایندهها را معطل میکردند و از طریق کمیسیون شاید هم تأخیر ایجاد میشد و حتی نمایندهای، اعتبارنامهاش تأیید نمیشد! کمک کردم و حتی اعلام همکاری هم کردم.
من قبول دارم که طبق دموکراسی گاهی اوقات آدم تأیید و یا رد میشود! گاهی حق آدم را میخورند و گاهی هم مسائلی در انتخابات پیش میآید. ولی کسی که منتخب مردم باشد را باور دارم. رئیس جمهور، منتخب مردم است و کسی منکر این نیست که آقای احمدینژاد در دوره قبل و فعل رأی آورد، و کسی که منتخب مردم است، به آن کمک میکنم. من دموکراسی را برای خودم نمیخواهم، بلکه آن را برای همه مردم میخواهم. به قول امام راحل اگر ملت به کسی رأی داد، شورای نگهبان تأییدش کرد، وزارت کشور تأیید کرد، ما با او همکاری میکنیم. اساساً نگاه سیاسی از این دست که اگر رفقای قبل از انقلاب ما سر کار آمدند، بفرمایید، وگرنه مخالفیم. ما چنین منطقی نداریم. ما انقلابی هستیم. پیش از انقلاب هم انقلابی بودیم. دوست داریم نظام ما مستحکم بماند. اشکالات در آن را هم قبول داریم، اما امکان رفع آن را هم میدانیم. در عین حال باور داریم که رهبری تنفیذ کردند، شورای نگهبان تأیید کرد و مردم رأی دادند و وظیفه ما کمک کردن است. بنابراین من آدم حزبی به معنای حزبی رایج، نه بوده، هستم و خواهم بود!
البته نمیگویم که احزاب نباشند. احزاب در ایران گرفتار سه آفت هستند. آفت تاریخی، عاطفی و ارتباط با نوع نگاه دینی. این سه آفت باعث میشود که خیلی از مسائل احزاب راه نیفتد. در دوره خودم در لاهیجان و سیاهکل و گیلان و در ایران آدمهایی بودند که از نظر گرایش، مثلاً گرایش امروز را داشتند. اما من از آنها حمایت کردم، حتی اگر جابهجا شدند، کمک کردم جای دیگری پست داشته باشند. اساساً در فکر این نبودم که مردم نابود شوند، با این منطق که مثلاً برویم افراد را برای خودمان بخریم نبود. در تمام دوران نمایندگی کمترین خطایی که در مورد افراد و مسائل باشد نداشتیم. آن نوع مسائلی هم که بعداً مطرح شد، جعلیات بود. افراد آمدند با یک یا دو برگ کپی چیزهایی را ساختند و بعد هم انشاء... به سزایشان خواهند رسید! آنچه که واقعیت دارد، ما به این نظام، انقلاب، رهبری، مردم و قانون اساسی وابستهایم.
• سئوالی که امروز هنوز هم در بین دوستان شما و مردم وجود دارد، این است که اگر شما با توجه به مسائل انتخابات مجلس اخیر، اگر از کسی حمایت میکردید، حتماً رأی میآورد. چرا شما از شخص خاصی حمایت نکردید؟ و یا به دوستانتان نگفتید که حمایت کنند؟ برخی از دوستانتان میگویند که بهجای سکوت باید از یکی از کاندیداها حمایت میکردید و آیا در انتخابات آتی حضور پیدا خواهید کرد؟ و نظر شما راجع به تعدد کاندیداها در دوره آینده چیست؟ و علت عدم حضور شما در مجلس هشتم چه بود؟
در مورد انتخابات قبلی، تا روز آخر اعتقاد داشتم که امکان تأییدم وجود داشت. چون چیزی وجود نداشت. من وقتی با بزرگواران شورای نگهبان نشست داشتم، آنها هم چیز قابل اعتنایی را ذکر نکردند. منتها روند طرح و نتیجهگیری به یک جایی رسید، کمااینکه بزرگانی نظیر رئیس وقت مجلس، رئیس جمهور و نواب رئیس مجلس همین نتیجه را داشتند. بعضی از آنها به من زنگ میزدند که کار شما درست شده است و به شهرستان برای فعالیت انتخاباتی برگردید؛ یعنی در چنین شرایطی بودم. بنابراین علت آنکه در دوره گذشته من از کسی حمایت نکردم، یک دلیلش باورمندی به قبولی و تأیید خودم بود. چرا که اصلاً مطلبی نداشتند. چرا که من سه پسر نداشتم که نوشته بودند در لندن است. من دارای یک فرزند پسر هستم. من هرگز از کسی تقاضای پول نکرده بودم که نوشته بودند. معلوم بود که اینها جعل بود و آنهم آنطرف پرونده داشت. یا من در دستگاه قضایی آنهم در رشت فرار یک متهم که مطرح کرده بودند نداشتم. من در طول عمرم به دادگاهی تاکنون مراجعه نکردم. اینها معلوم بود که یکسری داستانهایی جور شده بود و همان موقع هم نتیجه داد. ولی طبیعتاً من باورم نمیشد که نمیشود درست کرد، کمااینکه همان بزرگوارانی که نامشان را بردم، همه میگفتند که این قضیه جمع شده و عنقریباً تأیید شما اعلام میشود.
دومین دلیل این بود که بعضی از این افراد و کاندیداها، جفای زیادی در حق ما کرده بودند. هم در دوره قبل (مجلس هفتم) و هم در این دوره تا میتوانستند، ما و دوستانمان را مورد تهاجم قرار داده بودند و من دلیلی برای حمایت از اینها نمیدیدم. متأسفانه آنها اگر شریک این امور نبودند، در حقیقت مبلغ این مسائل بودند. خیلی از آنها این مسائل را حتی منتشر کردند و در سطح شهرستان به صورت کاغذهای کوچک و بزرگ پخش کردند و حتی افتخار هم میکردند. من باید از کدامیک از اینها حمایت میکردم؟! حتی من معتقدم ای کاش مطالب را میتوانستم به صورت واضحتر و روشنتر میگفتم تا بعضی از اینها بیشتر افشاء میشدند. برای اینکه نامردی و جفاکاری و ظلم بیش از آنکه در حق من باشد، در حق مردم لاهیجان و سیاهکل و رودبنه و دیلمان و مردم گیلان و ایران شد. چرا که من در هر صورت یک سرمایه بودم... سرمایهای که نظام 30 سال بر روی من سرمایهگذاری کرده بود و به انحاء مختلف به من فرصت و حکم داده بودند و من چیزهای زیادی یاد گرفته بودم و این به درد مردم و مملکت میخورد. بنابراین من دلیل آنکه در دوره گذشته از کسی حمایت نکردم، این بود که هم خودم تا روز آخر تلاشم و حتی احساسم این بود که تأیید میشوم و هم بسیاری از این دوستان شرایط دفاع نداشتند. متأسفانه جوان بودند و ظلم کردند در حق ما و دوستان ما و بعضی از این مسائل را خود آنها نشر دادند و گفتند و ساختند.
اما اینکه در رابطه با دوره بعد من چه میکنم؟ کمترین آن این است که حتماً در انتخابات دخالت خواهم کرد. حال اگر این دخالت حضور خود من یا معرفی فرد دیگری باشد. به صورت واضح نمیتوانم بگویم، ولی به هر حال در انتخابات دخالت خواهم کرد. یعنی بیتفاوت نخواهم بود که در گوشهای بنشینم که هر فردی رأی بیاورد. یا توفیق این را خواهم داشت که خودم حضور پیدا کنم و یا اگر به هر دلیلی نخواستم در انتخابات حضور پیدا کنم، قطعاً من در شرایط انتخابات و هفته آخر، دست یکی را بالا خواهم برد. برای اینکه بسیاری از پروژههایی را که در طول این هشت سال پیگیری کرده بودم و حتی بعضی از آنها را در سفر اول رئیس جمهور مصوب و تأمین اعتبار کرده بودم، هنوز هیچ اتفاقی نیفتاده است و آنهایی هم که اجرایی شده، به هر صورت جفای زیادی در حق ما توسط بعضی از عناصر درون شهری و مانند آن پیش آمده که آنها را در موقع خودش باید افشا کنیم که بعضی از این افرادی که نمک میخورند و نمکدان میشکنند را معرفی کنیم و بگوییم که چه داستانهایی بود و کجا بوده و اساساً اینها را برای مردم کالبدشکافی کنیم که بدانند چه شده. کمااینکه مردم میدانند و نه تنها مردم لاهیجان و سیاهکل که لنگرود و گیلان میدانند. چیزی نیست که قابل مصادره و انکار باشد. من نگران مصادره هستم. کسانی که زحمت نکشیده میخواهند همه چیز را صاحب بشوند. هم نگران تعطیل و تعدیل امور اجرایی هستم. بنابراین این پروژهها باید ادامه پیدا کند و زحمتها کشیدیم و البته وظیفه ما بود. دلیل آن نیست که به خاطر خدا بوده، ولی ساکت بنشینیم و هرکس هرچه دلش بخواهد انجام بدهد. طبیعی است که در دوره بعد، من اگر خودم نباشم، دست کس دیگری را بالا خواهم برد. البته این به آینده برمیگردد و هنوز اینجانب تصمیم قاطعی نگرفتم، چرا که من برای حضور در گیلان مشکل رأی ندارم و همه این را میدانند و مردم ما را دوست دارند و ما به مردم همیشه ارادت داریم و آنها را دوست داریم. ارتباط من با مردم دوطرفه است.
در مورد تعدد کاندیداها باید به چند موضوع توجه داشته باشیم. کاندیداها باید وزن خودشان را بدانند. بعضی میخواهند از عناوین خانوادگی استفاده کنند. بعضی فکر میکنند که چون با مردم سلام و علیک میکنند و آنها جوابشان را میدهند، پس حتماً رأی میآورند. رأی آوردن آداب خاص خودش را دارد. مردم هم مردم زرنگ و هوشیار و آگاهی هستند. خیلی چیزها را مردم توجه دارند. فقط اینکه من از فلان منطقه میآیم یا از فلان شهر و جامعه خوب و صنعتی و علمی میآیم یا خانواده من چنین و چناناند، یا اینکه سابقه آنچنان دارم، کافی نیست. به نظر میآید که بعضی از افراد باید تلاش کنند جایگاه خودشان را چنان تعریف کنند که خودشان، خانوادهشان، دوستانشان و حامیانشان متضرر نشوند؛ هم ضرر مالی، اعتباری، اجتماعی و سیاسی. البته بعضیها میگویند چون اتفاقات بعضیها را نماینده کرده است، ما هم میآییم شاید این اتفاق و شانس نصیب ما شد! این اتفاق هم باید زمینه داشته باشد. مثلاً فرض بفرمایید در ارتباط با مسائل تعدد کاندیداها، کاندیدای مورد نظر باید 25 درصد آراء را کسب کند. یا نه، در ارتباط با مسائل مربوط به حضور، شاید این دوره انتخابات استانی بشود. تا جایی که من مطلع هستم، رئیس مجلس به شدت پیگیر استانی شدن انتخابات است و جناحهای مختلفی هم در کشور، مخصوصاً جناحهای درون مجلس پیگیر استانی شدن انتخابات هستند. این بدان معناست که انتخابات احتمالاً استانی میشود. یا حتی ممکن است تغییراتی در انتخابات ایجاد شود. بنابراین اصل تعدد از این باب که طرف بخواهد شرکت کند، بهتر است که اینها در یک جامعه کوچکتر، از جمله شورای شهر کاندیدا بشوند، ببینند در یک جامعه کوچکتر چقدر رأی دارند، بعد بیایند در یک جامعه بزرگتر کاندیدا بشوند. یکباره در یک جامعه بزرگ نیایند که خودشان، خانوادهشان و حامیانشان را دچار انواع گرفتاریها و ضررها بکنند. ما این مشکلات را همواره در انتخاباتهای مختلف داشتیم. خودم هم که کاندیدا شدم، در همان دورههای اول جزء نفرات برتر و دوم و سوم بودم و جایگاه خاصی داشتم و هر دوره میزان رأی ما بالاتر میرفت؛ چرا که با مردم ارتباط مستمر داشتیم، از همان اول انقلاب... چرا که ما جزء چند نفر انقلابیون شهرستان بودیم و مردم ما را از همان اوایل انقلاب میدیدند و ارتباط داشتند. خیلی از همین آقایانی که امروز مدعی هستند، در آن زمان جرأت حرف زدن و فریاد هم نداشتند و امروز مدعی هستند.
• شایعهای که در ایام انتخابات مجلس هشتم توسط رقبا و حتی به صورت شبنامههای متعدد بین مردم پخش میشد، راجع به کارخانه سیمان دیلمان بود و اینکه شما در آن سهم دارید! رقبای شما همواره سعی میکردند این قضیه را اثبات کنند. الآن فرصت خوبی برای ما فراهم شده است تا در این فضای خارج از انتخابات از شما سئوال کنیم و شما نیز در اینباره توضیح دهید.
اولاً لازم است بگویم وقتی که من یکی از اهدافم را در مجلس ششم و هفتم و همواره در ادوار گذشته که کاندیدا بودم، توسعه صنعتی شهرستانهای لاهیجان و سیاهکل اعلام کردم، در طول دوران نمایندگی، توسعه شهرک صنعتی سیاهکل محقق شد. در عین حال ایجاد شهرک صنعتی لاهیجان که اجرایی شد. توسعه شهرک صنعتی لاهیجان و ایجاد فازهای جدید که مصوب سفر هیأت دولت را داشت و ایجاد شهرک صنعتی در رودبنه و آهندان در سفر رئیس جمهور مورد توافق قرار گرفت و تأیید مصوبه را از دولت گرفتیم. همچنین ایجاد شهرک صنعتی در دیلمان نیز جزء مصوبات سفر رئیس جمهور بود. در همان زمان و در مجلس ششم توانستیم به کمک وزرا و تلاشهای زیاد سرمایهگذار را که شرکت سیمان تهران و دیگران بودند را به عنوان سرمایهگذاری برای ایجاد و احداث کارخانه سیمان دیلمان در روستای گلک بیاوریم. بحث سد دیلمان و شهرک صنعتی و زیرساختهای دیلمان، از جمله راه، مخابرات، برق و گاز که هماکنون گاز دیلمان تا کارخانه سیمان افتتاح شده است، جزء اولویتهای ما بود. بحث راه از محل اعتبارات 2 درصد نفت که وصل کردن دیلمان به قزوین از دو طریق از جمله پیرکوه تا کمنی به قزوین و کلیشم به قزوین جزء مصوبات دولت بوده است و بسیار اجرایی شد.
در آن زمان منتقدین گفتند که سد دیلمان و کارخانه سیمان، شعار است و مرتب به مردم القاء میکردند که مگر میشود گاز دیلمان انجام شود؟! همان زمان از وزیر نفت، 16 میلیون دلار اعتبار برای گاز جیرنده به دیلمان گرفتیم. هماکنون گاز دیلمان اجرایی و مورد استفاده قرار میگیرد. کارخانه سیمان مراحل پایانی ساخت خود را میگذراند و سد دیلمان نیز طرح مطالعاتیاش به پایان رسیده است. اما بعضی میگویند که ما انجام دادیم! خب مردم قضاوتگر خوبی هستند و میدانند که ما چه کردیم. در مورد کارخانه سیمان هم اسناد رسمی و روزنامه رسمی کشور در دسترس همگان است تا مردم پی به سخنان منتقدین که کاری جز حرف زدن ندارند ببرند. چگونه کارخانه سیمان زمانی حرف بود، بعدها ما سهامدارش شدیم و امروز خودشان انجام دادند؟!!
- در بخشی از این گفتوگو، چنین آمده است: "رئیس جمهور، منتخب مردم است و کسی منکر این نیست که آقای احمدینژاد در دوره قبل و فعلی رأی آورد، و کسی که منتخب مردم است، به آن کمک میکنم. من دموکراسی را برای خودم نمیخواهم، بلکه آن را برای همه مردم میخواهم." بهنظر میرسد هرچه به روزهای پایانی خرداد ماه نزدیکتر میشویم، قدری حوادث پس از انتخابات بیشتر یادآور میشود. آیا با همه آنچه تاکنون گذشت و البته میگذرد! شما همچنان انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم را بی غل و غش میدانید؟ بهنظر نمیرسد آنگونه که شما بر طبل "دموکراسی" میکوبید، چنین چیزی در جامعه ما حاکم باشد!!
- "من آدم حزبی به معنای حزبی رایج، نه بوده، هستم و خواهم بود!" دو سئوال در اینجا وجود دارد: اولاً هراس سیاسیونی چون شما از برچسب حزبی خوردن چیست و چرا با همه موقعیتهایی که داشتید، تلاشی برای برونرفت احزاب از "آفت تاریخی، عاطفی و ارتباط با نوع نگاه دینی" به خرج ندادید و بیشتر وجهه همتتان گریز از حزبی بودن بوده است؟ ثانیاً مرور گذشته، بهویژه در مجلس ششم نشان میدهد شما به هر قیمتی تلاش میکردید نظر احزاب و گروههایی چون مشارکت، کارگزاران، مجمع روحانیون، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و حتی دفتر تحکیم را جلب کنید! حال چگونه فراحزبی و فراتشکیلاتی شدید؟
- جناب آقای ندیمی! شما در بخشی از این گفتوگو اشاره میکنید: "من در هر صورت یک سرمایه بودم... سرمایهای که نظام 30 سال بر روی من سرمایهگذاری کرده بود و به انحاء مختلف به من فرصت و حکم داده بودند و من چیزهای زیادی یاد گرفته بودم و این به درد مردم و مملکت میخورد." آیا سرمایههایی که در طول 30 سال عمر این نظام در جایگاههای مختلف خدمت نمودهاند (و البته برخی از دوستان و همدورهایهای سابق شما در مجلس بودند) و در حال حاضر در کنج زندانها به دلیل رقابت با رئیس جمهوری که شما مشاور آن هستید!! عمری را تباه شده در این مسیر تلقی نمودهاند، سرمایههای این نظام نبودهاند!!؟؟
- تا همین اندازه منتظر پاسخ میمانیم و باقی موضوعات چون کارخانه سیمان، شهرک صنعتی لاهیجان و طیفی از جمع محفلی شما (چه بر اساس لیاقت و چه ...) که مدتی بر کرسی قدرت تکیه زدند، به مجالی دیگر واگذار میکنیم.