باز هم برنامههای بیمحتوا در شبکههای تلویزیونی ایران كه با غرض یا بدون غرض دست به ساخت و نمایش برنامههایی میزنند كه در آن از زبان بعضی از اقوام به عنوان وسیلهای برای خنداندن و شاد كردن زودگذر و تنها چند لحظهای مركزنشینان و قوم غالب استفاده میشود و این روند در چند سال اخیر به تدریج بیشتر متوجه شمالیها و خاصه گیلك زبانها بوده است و به خاطر اتفاقات و حوادث مختلف تا حدی دست از سر اقوام دیگر برداشته و این فشار تحقیرآمیز را متوجه گیلكان كرده كه عواقب دردناك آن را شاید فقط روشنفكران و دلسوزان این بوم و بر تا مغز استخوان حس میكنند و بقیه مردم آنچنان اسیر روزمرهگی و گرفتار مسائل و مشكلات و بهخصوص هویتزدایی سده اخیر شدهاند كه اندیشیدن به هویت و اصل و ریشه دیگر در تفكر آنها جایی ندارد.
برنامههایی كه در آن به فرم نادرست و مضحك و یا ملغمهای از فارسی و گیلكی تكلم میشود، در دهه کنونی بسیار در رسانههای سراسری رواج یافته و همچنین در شبكه استانی گیلان كه باید در خدمت حفظ و نگهداری زبان درحال فراموشی و تخریبشده گیلكی باشد، به صورت بسیار ناآگاهانه یا شاید هم با گرفتن خط و آگاهانه نیز این برنامهها به صورت مداوم و بیوقفه تولید و پخش میشود. این برنامهها كه ابتدا احساس میشد به صورت اتفاقی و بدون قصد و غرض پخش میشوند، ولی درحال حاضر اینگونه بهنظر میرسد كه این برنامهها تقریباً هدف خاصی را دنبال میكنند. تقریباً در همه كشورهای توسعهنیافته و بیثبات و غیرهمگون از نظر قومی و زبانی و یا حتی مذهبی سعی گروه حاكم بر این است كه برای كنترل راحتتر بر نواحی دور از مركز كه اتفاقاً تفاوتهای زیادی هم با مركز دارند، از هر ابزاری استفاده كنند تا گروهها و اقوامی كه فرهنگ و مذهب و زبانی جدا از گروه غالب دارند به زبان و فرهنگ و باورهای مركزنشینان به دیده احترام بنگرند و دست به خودكشی تدریجی بزنند و پیشرفت و حتی انجام همه شئونات زندگی خود را در گرو همانند شدن با قوم و زبان غالب و دور شدن از فرهنگ محلی و بومی كه در تفكری كه به آنها تزریق شده دست و پاگیر است میدانند.
در كشور ما متأسفانه صدا و سیما ابزاری شده برای از بین بردن زبان گیلكی (و زبانهای دیگر) كه با گسترش اینگونه رسانهها تأثیر فوقالعاده مخرب آنها در تخریب زبان مردم گیلان به وضوح مشاهده میشود و این موج زبان فارسی كه از برنامههای كودك گرفته تا اخبار و سریالها و آگهیها و ... نه تنها زبان مردم گیلان، بلكه تفكر مردم گیلان را هم به شدت تغییر داده، در برنامههای ساخته شده از زبان گیلكی یا زبان فارسی به لهجه گیلكی برای جذب مخاطبان بیشتر در آگهیهای تجاری استفاده میشود یا در سریالها و فیلمها، گیلانیها به صورت آدمهای ساده و بیسواد و بعضاً خلافكار و بزهكار و یا در نقش نوكر و مستخدم و سرایدار ظاهر میشوند.
در اینجا فیلم سینمایی كه چند سال پیش دیده بودم، به ذهنم رسید كه بسیار برایم دردآور بود. "كافه ترانزیت" كه پرویز پرستویی در آن بازی میكرد و اما آن صحنه دردآور فیلم در شمال غرب ایران و در مرز بازرگان ساخته شده بود و زنی بود كه به خاطر از دست دادن شوهرش به تنهایی یك كافه مرزی را مدیریت میكرد كه با مخالفت شدید برادر شوهرش كه پرویز پرستویی این نقش را بازی میكرد مواجه بود كه یك زن نباید كار كند و برای رانندگان غریبه حكم گارسون داشته باشد و این زن به كار خودش ادامه میداد تا اینكه چند مرد ترك زبان كه فرستاده برادر شوهرش بودند، برای راضی كردن این زن دست به كار میشوند و به او میگویند كه اگر در جاده شمال بود، میتوانستی به این كار ادامه بدهی، ولی در اینجا نه!!
البته اینكه كارگردان و نویسنده فیلم، واقعیت جامعه ایران را نشان دادند، شكی نیست؛ واقعیتی كه نشان میدهد افرادی از اقوام دیگر ایران تحت تأثیر تبلیغات و شنیدههایی قرار گرفتهاند كه مایلاند به خاطر حماقت خود به یك شمالی به هر نحو ممكن توهین كنند، ولی ای كاش میگفتند كه در گیلان یك زن حكم یك كلفت، یك نوكر، یك جنس شماره 2 ندارد...
یا سریالی كه سال گذشته همین موقعها پخش میشد كه در آن یك دختر گیلانی كه همه اقوام نزدیك خود را در زلزله سال 1369 رودبار از دست داده بود و با عمویش در خانه ویلایی یك پولدار تهرانی زندگی میكرد و پسر این مرد پولدار عاشق این دختر و بعد با تعجب دیدیم كه این دختر گیلانی موافقت میكند با خطبه عقدی كه عمویش میخواند و بدون ثبت رسمی و محضری به عقد این آقا پسر تهرانی درآید و چند روز بعد این آقا پسر بدرود حیات میگوید و دختر گیلانی هم متوجه میشود كه در یك هفتهای كه در تهران با این آقا پسر تهرانی زندگی كرد، حامله شده و حالا كسی باور نمیكند كه او همسر این پسر بوده و رابطهاش نامشروع نبوده!! نمیدانم چرا و با چه پیشزمینه تفكری، سازندگان و نویسنده این فیلم ترجیح داد این دختر، گیلك باشد و از قوم دیگری نباشد؟ یا برنامه كودك عمو پورنگ و ... كه از این دست برنامهها بهطور مكرر بر ضد گیلكان ساخته میشود!
و در كنار آن، گیلك زبانان سالهاست از دیدن تنها و تنها یك برنامه بامحتوا كه به صورت كامل به زبان گیلكی پخش شود محروم میباشند و تصور اینكه بعد از چند سال چه سرنوشتی در انتظار این زبان است كار سختی نیست و علاوه بر این، گیلكان مجبورند علاوه بر تحمل این تهاجم فرهنگ بیگانه، از كودكی زبان بیگانه را هم آموزش ببینند، به موسیقی و آواز بیگانه گوش دهند و تحقیرها و توهینهای لفظی و كلامی را تحمل كنند و به خاطر تمركز سرمایه در چند شهر، درد تبعیض و فقر را بچشند و عواقب وحشتناك اجتماعی آن را به جان بخرند؛ آنگونه كه در حال حاضر بسیاری از بنیانهای اجتماعی مردم گیلان به شدت فرو ریخته و بیماریهای اجتماعی، مانند قتل، خودكشی، اعتیاد، بزهكاری جوانان، فساد اخلاقی شدید پسران و بهویژه دختران جوان، تجاوز و الكلیسم را حتی در دورافتادهترین روستاهای این سرزمین سبز به روشنی ببینیم.
در انتها باز به یاد همان فیلم افتادم و داستان تلخ توهینها و تحقیرهای یكصد سال اخیر كه گویا موفق شدند مردم گیلان را در ورطه فساد و فقر گرفتار كنند و جوكهایشان را تا حدی به واقعیت نزدیك كنند! شاید هم دیگر جوك نباشد! واقعیت باشد!
debaj.blogfa.com