اظهار بیاطلاعی حیدر علیاف ـ رئیس جمهوری پیشین جمهوری آذربایجان ـ از محل قرار داشتن دریای مازندران، مهمترین انگیزه برای بررسیها و پیگیریهای یك پژوهشگر تاریخ و جغرافیا درباره نام اصلی دریای شمال ایران و انتشار كتابی به نام "دریای شمال ایران" بوده است.
دكتر عنایتالله رضا در گفتوگو با خبرگزاری ایسنا، این مسأله را انگیزهای برای تحقیق درباره اینكه آیا واقعاً این ناحیه، نام مازندران را دارد و آیا به دریای شمال ایران هم مازندران گفته میشده است، دانست.
مشاور مركز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی با اشاره به بررسی مأخذهای متعدد مربوط به اوایل دوره اسلامی، مانند خداینامهها، شاهنامه فردوسی و كتابهای دیگری كه به زبان پهلوی بوده و به مرور ترجمه و تفسیر شدهاند، گفت: به این نتیجه رسیدم كه اصلاً سرزمین شمال ایران، در طول تاریخ نام مازندران نداشته، بلكه نخست "تپوران" و بعدها در دوره اسلامی "طبرستان" نامیده میشده است. درحالی كه مازندران نام ناحیهای در شرق سیستان در شمال هند و در نزدیك ناحیه رود سند بوده است.
او با اشاره به بررسی مأخذی قدیمیتر برای پیدا كردن نام واقعی منطقه مازندران، بیان كرد: مأخذ قدیمیتری مانند "معجم البلدان" یاقوت حموی در اینباره به صراحت مینویسد: "من بسیار تلاش كردم تا ببینم نام مازندران از كجا بر این ناحیه در شمال ایران وجود داشته و هرچه گشتم، دلیلی بر این كار پیدا نكردم. معلوم است كه این نام، نوساخته است." همچنین در كتاب "تاریخ طبرستان"، ابن اسفندیار نیز میگوید: "نام محدث است."
وی با تأكید بر منتفی شدن نام دریای مازندران به عنوان نخستین نام برای دریای شمال ایران پس از بررسی منابع قدیمیتر، افزود: پس از آن، تصمیم گرفتم چگونگی پیدایش نام دریای خزر را بررسی كنم.

این پژوهشگر گیلانی، ادامه داد: برای من این مسأله پیش آمد كه "خزران"، قومی بود كه در زمان خسرو انوشیروان در قرن ششم میلادی از بقایای آنها به ناحیه شمال قفقاز آمد و بهطور كلی در منطقه بخش وسطا و جنوبی رود ولگا زندگی میكرد و این، هیچ ربطی به دریای شمال ایران نداشته و فاصله قوم خزر تا این دریا بسیار زیاد بوده است.
رضا در توضیح انتخاب نامی كه در زمانهای گذشته برای هر دریا گذاشته میشد، گفت: از نوشتههای قدیم میتوان درباره چگونگی نامگذاری برای هر دریا اطلاع یافت. در آن زمان، دریا را به نام اقوامی كه در ساحل آن زندگی میكردند، نام میگذاشتند؛ مثلاً طبرستانیها، گرگانیها یا هیركانیها در قدیم در كنار این دریا بودهاند. به همین دلیل، اسم این دریا به نامهایی مانند هیركانیها، طبرستان یا دریای پتوران شناخته میشده است. همچنین دریای گیلان، دیلم، آلبانیها در قفقاز و دریای كاسپی نیز به این نامها نامیده شدهاند.
وی با اشاره به افراطی كه در نامیدن نام روستاهای اطراف دریای شمال ایران روی این دریا شده است، اظهار داشت: در نوشتهها آمده كه دریای "رودسر" به عنوان روستایی در گیلان یا دریای "كپورچال" كه در روستایی در نزدیكی تالش بوده است، از روستاهایی بودهاند كه مردم آنها به دلیل نزدیكی به دریا نام آن را به دریای شمال ایران نسبت دادهاند.
مشاور مركز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی با اشاره به بررسیهایش برای پی بردن به دلیل نامگذاری دریای شمال ایران به نام خزر و آوردن اسم خزر در متون عربی، بیان كرد: در بررسیهایم در متون قدیمی متوجه شدم، تا قرن چهارم هجری قمری اصلاً نام خزر بر دریای شمال ایران گذاشته نشده است. مثلاً در كتاب "خوارزمی" و سفرنامه "ابن فضلان" اصلاً اسمی از خزر نیست. پس این پرسش برای من ایجاد شد كه این اسم از كجا بر این ناحیه گذاشته شده است؟
رضا، توضیح داد: در دوره بنیامیه كه حاكمان عرب، قفقاز را گرفتند، گروه مقابل خزر كه با رم شرقی و بیزانس متحد بود، هنوز بهطور كامل شكل نگرفته بود و غارتگری میكرد؛ از طریق رود كر به عربها حمله كرد. عربها به این دلیل كه آنها از رود كر حمله كردند، گمان كردند، از دریا به این رود آمدهاند، پس استنباط كردند كه گویا این دریا، دریای خزر است. به همین دلیل، آن را بر مبنای گفتهها، "بحر الخزر" نامیدند؛ درحالی كه این نام را بر چند دریای دیگر نیز گفتهاند.
وی، تأكید كرد: در متونی كه ما به زبان عربی مشاهده میكنیم، اصلاً نام خزر را تا قرن چهارم هجری قمری نمیبینیم.
رضا وجود نام دریای مازندران را در متون عربی، اسلامی و فارسی تا قرن چهارم هجری قمری رد كرد و گفت: من در بررسیهای خود، دلیل نامیدن دریای شمال را به نام دریای مازندران پیدا نكردم، ولی بر اساس اطلاعاتی كه دارم، میدانم در سال 1316 و در دوران رضا شاه، نام این دریا را بدون هیچ سند و زمینه تاریخی، طبق دستوری كه معلوم نیست از كجا آمده و سند آن چه بوده است، دریای مازندران گذاشتند.
نویسنده كتاب "نام دریای شمال ایران"، ادامه داد: نام خزر برای نخستین بار در كتاب "حدود العالم" و در كنار نام دریای جرجان، طبرستان و دیگر نامها ذكر شده، ولی هیچ دلیلی بر اینكه این دریا "خزر" گفته شود، وجود نداشته است. اما در متون اسلامی و غربی قدیم، دو نام قدیم و مشهور "هیركانیها" یا "گرگان" كه بعدها در دوره اسلامی عربها آن را "جرجانیه" نامیدند و "كاسپی" وجود دارد.
وی در توضیح نام "كاسپی" با اشاره به اینكه كاسها از هزاره دوم پیش از میلاد تا دوره ساسانی در جنوب غرب و جنوب دریای شمال ایران زندگی میكردند، بیان كرد: برتولت ـ یكی از بزرگترین خاورشناسان جهان ـ در نوشتههایش، "كاسپ" را جمع "كاس" خوانده و نوشته است، اسم این قوم "كاس" بوده است. در گیلان هنوز هم این نام مانند "كاس آقا" و "كاس خانوم" برای افراد سفیدرو وجود دارد. این اصطلاح هنوز در گیلكی وجود دارد. همچنین در متون جغرافیایی جهان در نوشتههای استرابو، هرودت و دیگران، نام هیركانیها و كاسپی وجود دارد.
این پژوهشگر تاریخ درباره شبهههای ایجاد شده برای در كنار هم قرار داشتن دو نام "هیركانی" و "كاسپی"، اظهار داشت: در بررسیها و مطالعات انجامشده، به این نتیجه رسیدم كه نام "هیركانیها" را مردمی كه در شرق این دریا زندگی میكردند، بیشتر بهكار میبردند و مردمی كه در غرب این دریا زندگی میكردند، نام "كاسپی" را بیشتر استفاده میكردند. به همین دلیل، در متون دوره اشكانی ـ از جمله نوشته استرابو ـ هر دو نام "هیركانیها" و "كاسپی" دیده میشود و در عین حال، نقشههای جغرافیایی این را نشان میدهند.
مشاور مركز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی با اشاره به ترجمه اشتباه فارسی نام "كاسپی" یا دیگر نامهای قدیمی دریای شمال ایران به دریای خزر یا دریای مازندران توسط برخی مترجمان، بیان كرد: در ترجمه فارسی تعدادی از كتابها و نوشتهها، در برخی كتابها وقتی به نام مازندران برخورد میكنیم، با مراجعه به منبع اصلی متوجه میشویم، مترجم نام مازندران یا خزر را بهجای نام كاسپی، طبرستان یا هیركانی آورده است. درحالی كه در هزاره دوم پیش از میلاد اصلاً خزرها وجود خارجی نداشتند. وقتی قومی وجود خارجی ندارد، به چه دلیلی كاسپی، خزر نوشته میشود؟ این كار سبب گمراهی خواننده میشود.
وی با تأكید بر اشتباه مترجمها در این زمینه، ادامه داد: مترجمان باید توجه كنند كه دستكم در این زمینه حاشیهنویسی كنند و اگر نمیدانند، دستكم كلمه استفادهشده در منبع اصلی را بیاورند. وجدان مترجم اقتضاء میكند مانند نوشته نویسنده را بهكار ببرد، مگر اینكه در حاشیه كتاب در این زمینه توضیحهای لازم را بدهد.
رضا درباره نام "كاسپین" كه بر دریای شمال ایران اطلاق میشود، توضیح داد: "كاسپین"، اصطلاحی است كه فرانسویها و انگلیسیها برای دریای شمال ایران بهكار میبرند. ما نیز به غلط آن را "كاسپین" مینامیم. "كاسپین" چون با پسوند توسط انگلیسیها و فرانسویها گفته میشود، "كاسپین" بیان میشود، درحالی كه اگر بخواهیم با پسوند فارسی "كاس" را تلفظ كنیم، به دلیل گرفتن "یای نسبت" باید "كاسپی" بگوییم، همانگونه كه بقیه كشورها این دریا را با پسوند خود بیان میكنند.
به گفته او، نام دریای "كاسپی" در زبان یونانی Kaspia Thalassa، لاتینی Mare Caspitum و انگلیسی Caspian Sea است.
وی، تأكید كرد: با بررسیهایی كه انجام دادم، به این نتیجه رسیدم كه بهطور كلی دو نام "هیركانیها" و "كاسپی" را باید اساس بگیرم.
رضا وسیع نبودن گستره اقوام شرقی ایران برای نگهداشتن نام "هیركانیها" و تبدیل این نام در عربی به "جرجانیه" را از دلایل متروك شدن نام "هیركانی" در متون جغرافیایی غربی دانست و ادامه داد: به همین دلیل، نام "هیركانی" جای خود را به نام اصلی دریای شمال ایران، یعنی "كاسپی" داد.

این پژوهشگر تاریخ، بیان كرد: حكم صادر نمیكنم، ولی اعتقاد دارم، نام درست این دریا، "دریای كاسپی" است. كاسپیان مردمی بودند كه از هزاره دوم پیش از میلاد در این ناحیه زندگی میكردند و تا عصر ساسانی، نمونههای متعددی از وجود آنها در ایران وجود دارد.
وی، اظهار داشت: دنیا نیز این نام را پذیرفته است. پس دلیلی ندارد، نامی را كه به قوم و مردم سرزمین خود مربوط است، نپذیریم و اسم قومی كه هیچ رابطهای هم با دریای شمال ایران ندارد، بهكار ببریم. معتقدم نام "خزر" نام درستی برای دریای شمال ایران نیست و نام مشهور، نام "كاسپی" است.
او با اشاره به انتشار مصوبهای مبنی بر نامیدن نام دریای شمال ایران در مكاتبات خارجی به "دریای كاسپی" و نامیدن آن در مكاتبههای داخلی به "دریای خزر" از سوی دولت، گفت: وقتی نام ایرانی "كاسپی" را داریم، چه لزومی دارد نامی را كه اصلاً رابطهای با این دریا ندارد، بر آن بگذاریم؟
رضا در پاسخ به پرسش خبرگزاری ایسنا در اینباره كه آیا كسی قبلاً این مسأله را بررسی كرده كه هیأت دولت چنین تصمیمی را گرفته است، اظهار كرد: من ندیدم كه قبلاً این مسأله به این شكل طرح شده باشد. فكر میكنم، من توانستهام این مسأله را برای نخستین بار طرح كنم. شاید بعد از این كار، اشخاصی با استعدادهای زیاد و مطالعات وسیع خود بتوانند به تكمیل آن بپردازند و آن را روشن كنند.
او درباره چگونگی رواج دادن این اسم بین مردم و مسئولان، توضیح داد: "خزران" قومی بیگانه بود كه پیش از كوچ به نواحی غرب آسیا، هیچ رابطهای با دریای شمال ایران نداشت، ولی "كاسپی" نامی ایران است و كاسها از هزاره دوم پیش از میلاد تا روزگار ساسانیان در جنوب و غرب دریای شمال ایران ساكن بودند. آیا بهتر نیست به پیروی از اكثریت قاطع مردم جهان، نام مشهور و پذیرفتهشده كاسپی برگزیده شود؟
وی، افزود: همانگونه كه نام "خلیج فارس" حقانیت تاریخی خود را كسب كرد و با وجود تطاول بیگانگان به عنوان نام رسمی از سوی سازمان فرهنگی یونسكو به رسمیت شناخته شد، نام ایرانی "كاسپی" نیز در دانش جغرافیای جهانی به عنوان نام اصلی دریای شمال ایران شناخته شده است.
او، تأكید كرد: دستگاه دولت هر كاری كه در این زمینه انجام دهد، خود انجام میدهد، من نمیتوانم حرفی در این زمینه بزنم. از صدور حكم در این زمینه پرهیز میكنم، ولی گمان میرود، گزیدن نام "كاسپی" كه نامی ایرانی و باستانی است، به مراتب خردپذیرتر از نام خزر است.
مشاور مركز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی به تاریخچهای از حضور قوم كوچنده "خزران" در ایران اشاره و اضافه كرد: این كتاب را برای معرفی به جایی ندادم، فقط توسط دایرةالمعارف بزرگ اسلامی به چاپ رسیده است. وظیفه من نیست كه این كتاب را به جایی معرفی كنم، ناشر باید این كار را انجام دهد و گویا این كار شده است و برای شخصیتها و اداره جغرافیایی ارتش برای معرفی فرستادهاند.
عنایتالله رضا كه حدود 25 كتاب در زمینه تاریخ قدیم، بهخصوص دوره ساسانی و جامعهشناسی و 120 مقاله تألیف كرده، برای رسیدن به پاسخ پرسشهایش از حدود 118 منبع فارسی و لاتین استفاده كرده است.
دکتر عنایتالله رضا در 18 خرداد 1299 در خانوادهای روحانی که از دیرباز در گیلان صاحب نفوذ بودند، در رشت دیده به جهان گشود. نام خانوادگی او منسوب به حاجی آقا رضا است که از مجتهدین عالیقدر گیلان بوده است.
دکتر عنایتالله رضا تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در شهرهای رشت و تهران گذراند و در سال 1316 خورشیدی دیپلم متوسطه خود را در رشته ادبیات از دبیرستان دارالفنون اخذ کرد و سپس در همان سال در دانشکده افسری ثبت نام و در سال 1318 به جرگه افسران ارتش ایران پیوست.
پس از پایان رساندن دانشکده افسری در نیروی هوایی ارتش پذیرفته شد و در آنجا دوره خلبانی هواپیماهای جنگی را گذراند. در همین دوره بود که فعالیتهای سیاسی خود را آغاز کرد و به سبب همین فعالیتها، در سال 1325 خورشیدی به تبعیدی ناخواسته رفت که حدود 20 سال به طول انجامید.
او در این دوره تبعید، نخست در دانشکده حزبی شهر باکو موفق به اخذ مدرک لیسانس شد و پس از آن در آزمون دکتری فلسفه دانشگاه دولتی، از پایاننامه خود با عنوان "اندیشههای کسروی" به راهنمایی پروفسور ماکاولسکی از استادان بزرگ فلسفه در اتحاد جماهیر شوروی با درجه عالی دفاع کرد.
او سرانجام در سال 1347 به ایران بازگشت و در کتابخانه پهلوی که در آن زمان یکی از مراکز ایرانشناسی بود به کار مشغول شد و سپس برای تدریس در مراکز دانشگاهی به همکاری دعوت شد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در کنار تدریس در دانشگاهها، به عنوان مشاور عالی علمی در پژوهشگاه علوم انسانی و سپس در سال 1365 در مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی به عنوان مدیر بخش جغرافیا و عضو شورای عالی علمی به همکاری پرداخت که این همکاری تا به امروز ادامه دارد.
پی = شی = چی = پسوند تعلق به یک مکان
کاسپی = متعلق به چشم سبزها
همانگونه که با زبان تالش میشود این نام را توجیه نمود، با زبان گیلکی هم میتوان.
همچنین یهودیان گیلان قومی بیگانه نبودند. بر پایه کاوشهای باستانشناسی زمان شاه، بیشتر روستاهای شمال لاهیجان، پیش از اسلام یهودی بودند. بنابراین درست نیست که تاریخ را با نگاه یهودستیزانه خویش بنگریم!