پایگاه خبری تحلیلی لاهیگ با افتخار همراهی بیش از یک دهه در عرصه رسانه های مجازی در استان گیلان      
کد خبر: ۲۱۴۸
تاریخ انتشار: ۱۰ آذر ۱۳۸۸ - ۱۵:۲۰

کوچک خان، بزرگ شناخته نشده است

استاد فريدون نوزاد، محقق و پژوهشگر گيلاني و از نخستين افرادي است که در سال 1322 يا 1323 زماني که استخوان‌هاي ميرزا را در سليمانداراب رشت به خاک سپردند، سخنراني نمود و گفت: متأسفانه هنوز ميرزا کوچک بزرگ را نشناخته‌ايم.
"کوچک خان" مردي جاودانه از تبار جنگل به وسعت شخصيتش، بزرگ شناخته نشده است.
در مدرسه حاجي حسن در رشت، معلم ميانسالي تدريس مي‌کرد و طلاب جوان نزد او مي‌آموختند و به تربيت و ارشاد شاگردان بيش از تعليم اهميت مي‌داد.
ميرزا کوچک که نام اصلي‌اش "يونس" بود ـ چون پدرش ميرزا بزرگ بود، وي را کوچک مي‌خواندند ـ نزد اين استاد آموخت و فضايل اخلاقي و کمالات و انسان بودن و ماندن فرا گرفت.
استاد فريدون نوزاد، محقق و پژوهشگر گيلاني و از نخستين افرادي است که در سال 1322 يا 1323 زماني که استخوان‌هاي ميرزا را در سليمانداراب رشت به خاک سپردند، سخنراني نمود و گفت: متأسفانه هنوز ميرزا کوچک بزرگ را نشناخته‌ايم.
وي در گفت‌وگو با خبرگزاری ايرنا، افزود: در مطالعات و پژوهش‌هايم در رابطه با ميرزا، با چهره يکي از مظلوم‌ترين و پاک‌ترين افراد تاريخ روبه‌رو شدم.
وي، تصريح کرد: مردي که در اوج قله گيله‌وا در ميان برف جان سپرد، دارايي‌اش يک تسبيح بود و صنار پول.
وي، اضافه کرد: بايستي براي شناخت ميرزا کوچک خان ابتدا فرد فرد ياران او را شناخت و مطالعه کرد.
نوزاد، افزود: ميرزا هيچ از دنيا براي خود نخواست و در راه اعتقادش جان نهاد.
روبرت واهانيان، وقايع‌نگار گیلانی که تقويم تطبيقي روزشمار نهضت جنگل را تنظيم نموده است، در رابطه با ميرزا کوچک جنگلي، گفت: هنوز شخصيت ميرزا به‌طور کامل شناخته نشده است.
وي در گفت‌وگو با خبرگزاری ايرنا، افزود: ميرزا هيچ‌گاه و در هيچ زماني از باورهاي ديني خود دست نکشيد.
وي، اضافه کرد: آناني که تنها به ميرزا لقب انقلابي مي‌دهند، شخصيت روحاني و معنوي وي را ناديده مي‌گيرند.
وي، تصريح کرد: نهضت جنگل براي اين به اين نام ملقب شد که ميرزا براي اين‌که در جريان درگيري وي، خوني از مردم بي‌گناه ريخته نشود، سختي‌هاي زندگي در جنگل را پذيرفت.
مشاور کميسيون فرهنگي ـ اجتماعي شوراي اسلامی شهر رشت، افزود: متأسفانه وضعيت شهري محله‌اي که در آن آرامگاه ميرزا واقع شده، فضاي دور از شأني است.
واهانیان، تصريح کرد: اميدواريم تمهيدات بودجه‌اي از سوي شوراي شهر و شهرداري رشت درنظر گرفته شود تا محله سليمانداراب نيز چون آرامگاه ميرزا کوچک مرمت و ساماندهي شود.
ميرزا کوچک خان به سال 1298 هجري قمري (1259 شمسي) در محله استاد سراي رشت متولد شد و سخنان معلم روشن‌بين و آزاده وي، شعله در جانش فکند و او را به افکار و انديشه‌هاي عميقي واداشت که چگونه مي‌توان مدينه‌اي فاضله بنا نهد؟
سال‌هاي نخست عمر را به آموختن مقدمات علوم ديني سپري کرد و در سال 1286، در گيلان به صفوف آزادي‌خواهان پيوست و براي سرکوب محمدعلي شاه روانه تهران شد. همزمان با اوج‌گيري نهضت مشروطه، شماري از آزادي‌خواهان رشت، کانوني به نام "مجلس اتحاد" تشکيل دادند که ميرزا کوچک خان هم که در آن دوران يک طلبه بود، به آن‌ها پيوست. در سال 1294 به‌جاي مجلس اتحاد، "هيأت‌ اتحاد اسلام"، از يک گروه هفده نفري در رشت تشکيل گرديد که بيشتر اعضاي آن روحاني بودند و ميرزا کوچک خان عضو مؤثر آن بود.
به زودي ميرزا، رهبري اين گروه را برعهده گرفت و پس از اشغال ايران توسط ارتش روسيه تزاري، به مبارزه با اين ارتش پرداختند و روستاي کسما در ناحيه فومن را مرکز کار خود قرار دادند.
اين هيأت به تدريج گسترش يافت و بخش وسيعي از شمال کشور زير نفوذ آن درآمد و به نهضت جنگل و حزب جنگل مشهور شد.
نهضت جنگل، فعاليت‌هاي نظامي مختلفي را بر ضد نيروهاي روسي و انگليسي در شمال ايران انجام داد. اما به تدريج دچار اختلافات داخلي گرديد و برخي از سران آن تسليم و يا اعدام شدند.
پس از تسليم خالو قربان، در مرداد 1299 نيروهاي دولتي وارد رشت شدند و چون مذاکرات صلح با جنگلي‌ها به نتيجه نرسيد، به تعقيب نيروهاي جنگل پرداختند. برخي از نيروها متفرق و برخي تسليم و تعدادي نيز کشته شدند. در چنين وضع سختي ميرزا کوچک خان در سرماي شديد زمستان از همسرش خداحافظي کرده و به اعماق جنگل‌ها رفت تا در فرصتي مناسبت بتواند نيروهاي پراکنده را سازماندهي کند.
ميرزا به اتفاق تنها يار وفادارش ـ گائوک آلماني معروف به هوشنگ ـ جهت رفتن به نزد عظمت خانم فولادلو، که هميشه از ميرزا حمايت مي‌کرد، به کوه‌هاي خلخال زدند، ولي دچار بوران و طوفان گرديدند و سرانجام زير ضربات خرد کننده سرما و برف به تاريخ 11 آذر 1300، هنگامي که ميرزا هوشنگ را به کول گرفته بود، از پاي درآمدند.
خبر فوت ميرزا به سرعت همه‌ جا پيچيد و از جمله به گوش محمدخان سالار شجاع ـ برادر امير مقتدر طالش که از بدخواهان ميرزا بود ـ رسيد. نامبرده با عده‌اي تفنگچي به خانقاه رفت و اهالي را از دفن اجساد مانع کرد. سپس به منظور انتقام‌جویي و کينه ديرينه که با جنگلي‌ها داشت، دستور داد يکي از طالش‌هاي همراه وي سر يخ‌زده ميرزا را از بدنش جدا کند. رضا اسکستاني مزدور او، سر از تن اين مبارز وطن، استقلال و آزادي جدا و تحويل خان داد. نامبرده سر را ابتدا نزد برادرش امير مقتدر به ماسال و سپس فاتحانه به رشت برد و تسليم فرماندهان نظامي کرد.
آنان سر اين سردار رشيد را در مجاورت سربازخانه رشت ـ آن‌جا که معروف به انبار نفت نوبل است ـ مدت‌ها در معرض تماشای مردم قرار دادند و سپس خالو قربان معروف که از ياران سابق ميرزا بود و خودش را به سردار سپه فروخته و درجه سرهنگي گرفته بود، سر ميرزا را به تهران و تسليم سردار سپه نمود.
سر ميرزا را به دستور سردار سپه در گورستان حسن‌آباد دفن کردند. بعد يکي از ياران قديمي ميرزا به نام کاس آقا حسام، سر ميرزا را محرمانه از گورکن تحويل و به رشت برد و در محلّي موسوم به سليمان داراب به خاک سپرد.
در شهريور 1320 و استعفاي رضاشاه، آزاديخواهان گيلان قصد داشتند جسد ميرزا (تن بي سر) را با تشريفات شايسته از خانقاه طالش به رشت حمل کنند، ولي مأموران جلوگيري کردند. در نتيجه به جهت پيشگيري از برخورد، جسد ميرزا را به‌طور عادي به رشت حمل و در جوار سر دفن کردند و هر سال در روز 11 آذر مراسمي در مزار او در سليمان داراب رشت برگزار مي‌شود.
روزنامه "جنگل" ارگان نهضت درباره هدف نهضت چنين نوشته است: "ما قبل از هر چيز طرفدار استقلال مملکت ايرانيم. استقلال به تمام معناي کلمه، يعني بدون اندک مداخله هيچ دولت اجنبي، [و طرفدار] اصلاحات اساسي مملکت و رفع فساد تشکيلاتي دولتي، که هرچه بر سر ايران آمده، از فساد تشکيلات است. ما طرفدار يگانگي عموم مسلمانانيم. اين است نظريات ما که تمام ايرانيان را دعوت به هم‌صدايي کرده، خواستار مساعدتيم."
نظرات بینندگان