ایرانیان ـ هرجای دنیا که باشند ـ چارشنبهسوری را فراموش نمیکنند و دستهجمعی به قاشقزنی میروند، از روی آتش میپرند و فریاد میزنند: "زردی من از تو، سرخی تو از من."
آنها در جشن آخرین سهشنبه سال خورشیدی با برافروختن آتش و پریدن از روی آن، پژمردگی و سرما را از تن و روان پاک میکنند و آمدن نوروز را نوید میدهند.
طبق تعاریفی که نسل به نسل گشته و به ما رسیده، خوردن آجیل مشگلگشا، فال گوش ایستادن و قاشقزنی و پریدن از روی بوتههای آتش، هرکدام تعبیری دارند.
بزرگ و کوچک به قاشقزنی میروند تا طبق یک سنت قدیمی، نحسی آخرین چهارشنبه سال را از خود دور کنند.
مردم با خوردن آجیل مشگلگشا، آرزو میکنند مشکلات برطرف و آرزوهایشان برآورده شود و با شکستن کوزهها، بخت بد را دور میاندازند.
جوانان بهخصوص فال گوش میایستند تا با گوش دادن به گفتوگوی دو نفری که رد میشوند و شنیدن اولین واژگان مثبت، از آینده خود باخبر شوند.
"گول گول چارشنبه"، "به حق پنشبه، نكبت بشه، شوكت بيه، زردی بشه، سرخی بيه"، اینها جملاتی با گویش محلی هستند که شب چارشنبهسوری در خطه سبز گیلان به گوش میرسد.
جوانان شرق گیلان شب چارشنبهسوری، کوزه آبی از چشمه برمیدارند و بعد از پریدن از روی آتش، آب کوزهها را به آسمان میپاشند تا سلامتی و سالی پربار داشته باشند.
در بجنورد خراسان شمالی، کوچک و بزرگ از روی بوتههایی شعلهور که پشت سرهم روی زمین قرار دارند، میپرند و به زبان ترکی "غم گیده، شادی گلده" (غم رفت، شادي آمد)، "محنت گيده، روزي گلده" (رنج و محنت رفت، روزي و خوشي آمد) زمزمه میکنند و به آتش میگویند: "ساريليقيم سنن" (زردي من از تو) و "قرميزليقين منن" (سرخي تو ازمن).
سالها پیش در خطه خراسان شمالی، آتش چهارشنبهسوری را خاموش نمیكردند تا خودش خاكستر شود و سپس خاكسترش را كه در نظر آنان مقدس بود، كسی جمع كرده و بیآنكه پشت سرش را نگاه کند، بر سر نخستين چهارراه میریخت و در بازگشت اهل خانه كه میپرسيدند كيست؟ - میگفت: "منم"، - از كجا میآیی؟ - "از عروسی"، - چه آوردهای؟، "تندرستی."
در منطقه آذربايجان، آجيل ويژه چهارشنبهسوري را "چرشنبه یمیشی" و شكلات مخصوص آن را "پنابات" مینامند.
"آتيل ماتيل، چرشنبه بختيم آچيل، چرشنب" شعر مورد علاقه دختران جوان در مناطق آذری است كه در آرزوی پريدن از روی آتش "چهارشنبهسوری" لحظهشماری میكنند.
شاربازی مخصوص این مناطق است که در شب چارشنبهسوری با پرتاب شار به آسمان، مردم را برای تماشای ستارههای سرخ به خرمنها میکشاند.
"شال سالاماخ" در واقع یكی از شاخصههای چهارشنبهسوری در آذربايجان شرقی است كه استاد شهريار نيز در منظومه "حيدر بابا" خود با عنوان "شال سالاماخ" یاد میكند.
در این آئين، جوانان و نوجوانان، پارچه بزرگ و بلندي را از پنجره و يا باجه منزل همسايگان و يا اقوام خويش آويزان كرده و عيدي طلب ميكنند.
در شهر شيراز، آتش افروختن در معابر و خانهها، فالگوش، اسپند سوزاندن، نمک گرد سر گرداندن (در موقع اسفند دود کردن و نمک گردانيدن زنان اوراد مخصوصی میخوانند)، بخشهایی از مراسم چارشنبهسوری است. قلمرو چهارشنبهسوری در شيراز، صحن بقعه شاه چراغ است و در آنجا نيز توپ کهنهای است که زنان از آن حاجت میخواهند.
در اصفهان، آتش افروختن در معابر، کوزه شکستن و فالگوش، گرهگشایی در میان بزرگ و کوچک متداول است.
مردم کرمان پس از پریدن از روی آتش، از زغالهاي آتش برميدارند و به خانه ميبرند و با ريختن كندر و اسفند روي آن اطراف خانه ميگردند و دود ميدهند.
در قديم، مقداري از آتش را در اجاق و تنور ميگذاشتند و بر اين باور بودند كه اجاق و تنور خانه هميشه گرم ميماند و بعد از اينكه آتش خاموش میشد، خاكستر آن را داخل آب روان ميريختند تا نحسي چهارشنبهسوري از بين برود.
ایرانیان باستان بر این باور بودند که فروهرها (فرشتگان نجات) و ارواح مردگان در 10 روز آخر سال به خانههای زمینی بازمیگردند و زندگان در آخرین غروب سال، با آنها وداع میکنند.
در این ایام، خانهتکانی بهاری شروع میشد و روی پشت بامها آتش افروخته میشد تا به بازگشت ارواح خیرمقدم بگویند. اشکال ساختهشده از گل به شکل انسان و حیوان هم روی تمام پشت بامها گذاشته میشد.
امروز برخی از زرتشتیان در شب چهارشنبهسوری آتش را تا سپیده صبح روشن نگاه میدارند تا از ارواح در برابر نیروهای اهریمنی حفاظت کنند.
مهمترین بخش مراسم چهارشنبهسوری، روشنکردن آتش و پریدن از روی آن است که همانا اعتقاد به پروردگار، امید به زندگی و نبرد با بدیها را متبلور میکند.
• مردمک ـ 28 اسفند 1386