مقدمه
"اصلاحات" اگرچه عنوانی است که در ایران، طی دهه اخیر بیشتر از آن سخن رفته است، ولی جریانی مقطعی و بیتبار نیست. میتوان ریشهها و جلوههای آن را هم در اندیشههای راهگشای مصلحان، عالمان دینی و روشنفکران و هم در جنبشهای پردامنه مردمی و مردمسالارانه در دو سده اخیر به وضوح یافت. محتوا و گوهر اصلاحات، خواست و حرکت اصیل ملت ایران به سوی آزادی و استقلال و پیشرفت در عین پایبندی به موازین و ارزشهای اصیل دینی و معنوی است؛ امری که در یکصد سال گذشته با انقلاب مشروطیت آغاز شد و پس از فراز و فرودهای فراوان در انقلاب شکوهمند اسلامی به اوج رسید و همچنان ادامه دارد. در انقلاب اسلامی ایران خواست تاریخی ملت در پرتو اندیشه حضرت امام خمینی(س) با هویت دینی و فرهنگی این سامان همسو شد و به استقرار نظام جمهوری اسلامی انجامید که در اساس آن نه تنها دینداری با مردمسالاری ناسازگار نیست، بلکه برپادارنده و قوامدهنده آن نیز هست. جنبشی که در دوم خرداد 1376 به پیروزی رسید و گفتاری که در خلال آن و پس از آن به "گفتمان اصلاحات" در ایران بدل شد، بازخوانی و بازنمایی همان خواستهها در موقعیت و شرایطی جدید بود.
امروز اگرچه کشور با مسائل مختلف و بعضاً نو روبهرو است، اما برای گشودن افق و راه اصلاحی به گونهای که متناسب با این نیازها و تنگناها باشد، نیازمند تبیین نظر و تدوین برنامه عمل است. شناخت تاریخی گفتمان اصلاحات و تبیین مبانی و مفاهیم اساسی آن، به گونهای که شکل گرفت، گام نخست برای ارائه رویکردها، راهبردها و راهکارهای اصلاحی در موقعیت کنونی ایران است. آنچه در این مختصر میآید، نگاه این بنده کوچک خداوند به دیروز، امروز و فردای ایران در آینه اصلاحات است.
یکم: گفتمان اصلاحات
پدیده اصلاحات به گونههای مختلف توصیف و تبیین شده است؛ گونههایی که در جای خود میتواند محل نقدها و داوریهای مختلف هم باشد. من هم در حد خود از این رخداد بزرگ تصور و تصویری داشتهام. ده سال پیش برخی دریافتها و برداشتهایم را از جامعه ایرانی و نیاز آن به اصلاحات به گونهای فشرده بیان کردم و امروز لازم میدانم که جامعه بهطور مشخصتر به مفاهیم و موارد اساسی در گفتمان اصلاحات مورد نظر که با اقبال مردم نیز روبهرو شد بپردازد.
آن روز نوشتم: "... دوم خرداد چیزی نبود جز تشخیص گفتمان و حدیث فکری و عاطفی جامعهای که به صورت فزایندهای جوانتر، باسوادتر، مشارکتجوتر و متوقعتر میشود. بر این اساس من اندیشه و راهی را موفق میدانم که واقعیت این تحول را درک کند، خود را با آن هماهنگ نماید و از عهده عمل به تعهد خویش برآید... گفتمان اصلاحات توانست با طرح شعار استقرار جامعه مدنی، تکیه بر رأی مردم و انتخابات آزاد، توأم بودن اسلامیت و جمهوریت در نظام سیاسی و ملازم بودن حق و تکلیف شهروندان و حکومت، پیشاهنگ تحول در منطقه باشد و باز نام ایران را در این دوران بلندآوازه کند. آنچه بعدها نام اصلاحات به خود گرفت، فرصت ملی و سرمایه جدید اجتماعی برای کشور بود... دوم خرداد بروز مقبولیت حدیث سازگاری دینداری و آزادی و نیز اسلام و مردمسالاری بود و معتقدان به این سازگاری از دو سو مورد تهاجم قرار گرفتند: یکی آنکه میگفت برای اینکه دیندار بمانیم، آزادی را رها کنیم و متأسفانه بسیاری از نهادهایی را که میباید در فراز و ورای جبههبندیها بمانند به استخدام خود درآورد، بیآنکه تکلیف مسئولیتها معلوم باشد و دیگری آنکه خواستار قربانیکردن دین در پای آزادی بود و ابزار جنگ روانی را نیز در اختیار داشت و میکوشید از میان جوانان و تحصیلگران سربازگیری کند. در واقع این هر دو جریان برخلاف جهت آب شنا میکنند. بیش از یکصد سال است که این ملت خواستار آزادی و استقلال و پیشرفت است و اینهمه را سازگار با هویت دینی و ملی خود میخواهد و با اینکه بارها در معرکه شکست خورده است، از مطالبه اساسی خود دست برنداشته است."
امروز با تأمل در آنچه بر ما گذشته و نیز بر ایران میگذرد، ناگزیریم که مبانی و مفاهیم اساسی گفتمانی را که مورد اقبال جامعه، بهخصوص نسل روشن و بیدار آن قرار گرفت، به صورت فشرده و مشخصتر بیان کنیم، تا از یکسو از آشفته ذهنی و طرح برداشتهای ابهامآفرین درباره اصلاحات رهایی یابیم و از سوی دیگر همه آنان که در ژرفای وجدان خود اصلاحات را میفهمند و میخواهند، هرچند ممکن است در بیان و تبیین آن دچار مشکل باشند، تکلیف خود را بدانند و با آگاهی بیشتر اندیشه و جنبش اصلاحات را پی گیرند.
به روشنی مشهود است که اصلاحات وجه جدیدی از اندیشه پیشرفت و گفتمان بیداری، دینداری، آزادیخواهی، عدالتجویی و استقلالطلبی ملت در مواجهه با مهمترین تنگناها و مسائل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی یکصد ساله ایران است. از اینرو باید گفتاری را که در انتخابات دوم خرداد 1376 انعکاس یافت، در امتداد همین روند تاریخی فهمید و با مشخص کردن مبانی و تبیین مفاهیم اساسی آن، سیاستها، راهبردها، برنامهها و راهکارهای روزآمد و متناسب با نیازها و تحولات کنونی ایران و جهان را تدوین کرد.
گفتمان اصلاحات میتواند امروز سخن مشترک آندسته از گروهها و نیروها و جریانهای سیاسی ـ اجتماعی باشد که ضمن پاسداشت دستاوردهای گرانسنگ انقلاب و انباشت تجارب ملی نگران آینده ایران و نظام جمهوری اسلامی در گذار از دوران حساس و پرمخاطره کنونیاند.
پس آنچه مورد نظر است، پیشبرد حرکتی عمیق و ریشهدار در ایران است که از رویارویی جامعه ایرانی با جهان جدید آغاز گردید و وجوه نظری و عملی آن طی این صد سال اخیر در دو جنبش مشروطیت و انقلاب اسلامی انعکاس یافت و نهایتاً در قالب نظام جمهوری اسلامی پی گرفته شد و بعد از آن نیز با رویکردی اصلاحطلبانه پیگیر همان آرمانهای دینی و ملی است.
این حرکت امروز با تأکید بر فهم دین به گونهای سازگار با مردمسالاری ـ چنانکه در قانون اساسی آمده است ـ در پی تحقق خواستههای تاریخی ملت ایران برای دستیابی به پیشرفت همهجانبه و ارتقاء زندگی مادی و معنوی شهروندان است.
از اینرو "اصلاحات" گفتمانی است متکی بر خواستههای تاریخی و جنبشهای اجتماعی و تلاشهای سیاسی که نقطه آغاز و تکوین آن "جامعه مدنی" است. در گفتمان اصلاحات، "جامعه مدنی" ظرف تحقق اراده مردم و مقید کردن قدرت است. اندیشه اصلاحی، مردم را محق و حکومت را مکلف میداند. مشروعیت حکومت به آن است که حق مردم را ادا کند و اختیارات خود را مقید به قانون بداند. مسئولیت حکومت در برابر مردم و پاسخگو بودن آن، نتیجه این ضرورت است. در بینش اصلاحی، قدرت مشروع برآمده از مردم و تحت نظارت آنان است و دولت مقتدر، دولتی است که با پذیرش تنوع، تفاوت و حتی اختلاف در جامعه، ایران را از آنِ همه ایرانیان میداند و برای همه زنان و مردان، اقوام و مذاهب این سرزمین، به حکم قانون اساسی، حقوق مساوی و فرصت برابر برای استفاده از این حقوق قائل است و به مخالفان خود اجازه میدهد که در چارچوب قانون، سخن و رفتار مخالف داشته باشند.
گفتاری که به گفتمان اصلاحات در سال 1376 بدل شد، بیش و پیش از هر چیز بر همین وجه از حقوق شهروندان در برابر حکومت تأکید داشت و این مهم در برابر افراطها و تفریطها و تنگنظریها و درشتخوییهای پیشآمده در جامعه افقی را پیش روی جامعه ایرانی میگشود که به اعتبار آن، انسان حرمت و کرامت مییافت و مردم، بهویژه گروهها و قشرهای به حاشیه راندهشده امکان مشارکت و مداخله مؤثر در تعیین سرنوشت و بهبود وضع خویش پیدا میکردند.
"دیدگاهها و رئوس برنامهها"یی که در 27 اسفند سال 1375 با عنوان "فردای بهتر برای ایران اسلامی" اعلام شد، نخستین سند برای فهم این مضمون است که میتواند معیار سنجش پایبندی و عمل به اندیشه اصلاحات نیز بهشمار آید. در آن سند، "دیانت و معنویت"، "عدالتگستری و تبعیضزدایی"، "فضیلت مجاهدت"، "حرمت انسان و حقوق و آزادیهای قانونی"، "استقلال کشور و اقتدار ملت"، "حاکمیت قانون و امنیت اجتماعی"، "وحدت اسلامی و وفاق ملی"، "سازندگی و توسعه پایدار و همهجانبه"، "مشارکت و رقابت"، "خردمندی و حکمت"، "منزلت جهانی ایران"، "دولت مقتدر و خدمتگزار و پاسخگو" به عنوان مؤلفههای اصلی گفتمانی متفاوت با گفتمان مسلط و رسمی مطرح شد و مورد اقبال عمومی قرار گرفت.
امروز میتوان و باید در همان مسیر، مؤلفههای جدید گفتمان اصلاحات را که خوشبختانه حتی مخالفان آن نیز اکنون از جمله قائلان و حاملان بخشهایی از اصلاحات شدهاند، تعریف و بر آن اساس راهبردهای ملی برای خروج جامعه ایرانی از تنگناها و کاستیهای گوناگون کنونی تدوین کرد و به کار بست.
دوم: مبانی و مفاهیم اساسی اصلاحات
اصلاحات آنگونه که من میفهمم و معتقدم که مورد استقبال اکثریت جامعه قرار گرفت و با وضعیت و شرایط تاریخی ایران برای رهایی از استبداد دیرپا و عقبماندگی مزمن و آشفتگی فکری و اجتماعی ناشی از آن سازگار است، با کرامت انسان، دین، قانون اساسی، مردمسالاری، آزادی، استقلال، توسعه، اقتصاد پویا، عدالت، امنیت، اخلاق و منزلت جهانی ایران مناسبت داشته و دارد. این مبانی و مفاهیم باید در ظرف تاریخی خود فهمیده شود و به صورت ملموس و روزآمدی در این زمان مایه و پایه سیاستها، برنامهها و راهکارهای حل مسائل فراوان پیش روی کشور و دشواریهای زندگی و معیشت مردم قرار گیرد. به نظر من مهمترین مبانی و مفاهیم اصلاحات را بر اساس تحولات واقعی در حوزه نظر و عمل طی سالیان اخیر میتوان در این موارد برشمرد.
1- اصلاحات و کرامت انسان: اصلاحات، انسان را جانشین خداوند، ذیحق و دارای منزلت و کرامت میداند که باید مسیر رشد و کمال او در عرصه اجتماع، اقتصاد، فرهنگ و سیاست از هر نظر گشوده شود. به هیچ نام و عنوانی نمیتوان انسان را تحقیر کرد و راه را بر شایستگیهای فردی و اجتماعی او بست. اندیشه تصرف و اینکه اصالت نفع در قدرت، ثروت و یا منزلت، موجب تضییع حقوق انسان ـ چه مرد و چه زن ـ شود، در اصلاحات جایی ندارد.
در اصلاحات، آشنا کردن مردم به حقوق خویش و فراهم ساختن زمینه دستیابی آنان به فرصتهای برابر و آزادیهای قانونی، ممانعت از شکستن حرمتها و تجاوز به حقوق و آزادیهای انسانی، بسط و تقویت نهادهای مدنی، پرهیز از خشونت و خودکامگی، ترویج مدارا و شرح صدر و احترام به گرایشها و نگرشهای گوناگون محوریت دارد.
در اهتمام به این اصل، زنان ایرانی و مسلمان از آنرو که هم رکن رکین خانواده و سلامت و استواری آن بودهاند و هم نقشی نو و افتخارآمیز در گشودن راههای مشارکت سیاسی، اجتماعی، علمی، اقتصادی و فرهنگی در این دوران به عهده گرفتهاند، نیازمند توجه ویژهاند تا به جایگاه شایسته خود در نگرشها و سیاستها و برنامههای عملی نائل شوند.
2- اصلاحات و دین: اصلاحات معتقد به حضور فعال و مثبت دین در سپهر حیات اجتماعی است و بر جهتگیری روشن و مؤثر انقلاب اسلامی که دین را طرفدار و بلکه منادی آزادی، دموکراسی، عدالت و حاکمیت انسان بر سرنوشت خود میدانست، پای میفشارد و "جمهوری اسلامی" را به عنوان حاصل این انقلاب و مورد نظر امام و تصویب مردم، پاس میدارد.
در این تفکر، تحجر آفت بزرگ درون دینی است که خود نتیجه دلبستگی به عادتهای فکری و آداب اجتماعی به ارث رسیده از گذشته و حاصل ظاهرپرستی بهجای خداپرستی و نیز تسری قداست اصل دین به برداشتهای انسانی از دین و عادات و آدابی است که تابع شرایط زمان و مکاناند. خشونت و استبداد رأی و تحمیل برداشتهای تنگنظرانه به نام دین بر جامعه و نیز تقدیس قدرت سیاسی که امری بشری است، موجب رشد سکولاریته و لائیسیته در جامعه، بهخصوص در میان نسل جوان به حساب میآید.
اصلاحات بر این باور است که جامعه ـ چه در نظر و چه در عمل ـ نیازمند نوآوری و تحول سازگار با شرایط تاریخی و اجتماعی و توسعه دموکراتیک است. این امری است که خواه ناخواه تحقق خواهد یافت و مقاومت در برابر آن، نتیجهای جز گریز از دین نخواهد داشت. از اینرو نقد سنت و نه نفی آن و نقد تجدد به صورتی که در غرب تحقق یافته است و نه نفی آن را امری مطلوب و لازمه روشنفکری دینی به حساب میآورد. مراد از نوسازی و تجدد در رویکرد اصلاحی، نه تقلید از بیگانه یا تسلیم در برابر آن چیزی است که در غرب به تناسب شرایط تاریخی و اجتماعی آن سامان رخ داده است و در جهاتی ناسازگار با مبانی اصیل دینی و بنیاد حکمت معنوی ما نیز هست، بلکه نوآوری و نواندیشی به تناسب زمان و مکان با وفاداری به دین و فرهنگ و بهخصوص وحی الهی به عنوان منبع ممتاز شناخت حقیقت و یافتن شیوه زندگی انسان است.
3- اصلاحات و قانون اساسی: قانون اساسی، دستاورد بزرگ انقلاب و سرمایه گرانسنگی است که مایه نظم و پایه انتظام جامعه ماست؛ قانونی که در عین عدم تغایر با معیارها و میزانهای اصیل دینی، از مسیر اراده آزاد مردم به تصویب رسیده است. در واقع انقلاب اسلامی از این جهت منحصر به فرد است که هم اصل نظام و هم اساسنامه آن در معرض رأی مردم قرار گرفته و تصویب ملت، ملاک حقانیت و مشروعیت آن به حساب آمده است.
سخن بر سر آن نیست که قانون اساسی، وحی الهی و غیرقابل اصلاح و تغییر است، بلکه سخن بر سر این است که ملت ما توانسته است در جریان انتخابات آزاد، اساسنامهای را به تصویب برساند که بیانگر حاکمیت و حدود حکومت و حقوق ملت و سازگار با دین و تأمینکننده وجهی از مردمسالاری متناسب با شرایط تاریخی جامعه ما است.
اصلاحات بر این باور است که همگان، بهخصوص حاکمان باید در چارچوب این قانون حرکت کنند. نقض قانون یا ابزار قرار دادن آن برای اعمال سلیقه و سیاستهایی که با روح قانون اساسی و خواست ملت مغایر است، عملی خلاف و انحرافی است و اصلاح آن رویه باید همواره مدنظر باشد. اصلاحات، قانون اساسی را مبنای مردمسالاری و نظم سیاسی و اجتماعی میداند و در عین حال به مخالفان آن حق میدهد که نظرشان را در چارچوبهای قانونی مطرح کنند.
4- اصلاحات و مردمسالاری: در عرصه حیات سیاسی، مردمسالاری کمهزینهترین و پرفایدهترین شیوه زندگی جمعی است که عرف بشری نیز درباره آن به اجماع رسیده است. اصلاحات، دموکراسی سازگار با دین را برای تحقق آرمانهای تاریخی ملت ایران، یعنی آزادی، استقلال و پیشرفت همهجانبه ممکن و ضروری میداند و بر حاکمیت انسان بر سرنوشت خود (چنانکه در قانون اساسی نیز آمده است) اهتمام دارد. اصلاحات حکومت را برآمده از رأی آزاد و اراده و رضایت مردم و تحت نظارت آنان میداند و هرگونه دیکتاتوری و تحمیل رأی و خواست فردی و گروهی را برخلاف مشیت الهی و نیز خواست و مصلحت جامعه میبیند. در این نگاه، اقتدار واقعی از قدرت برآمده از مردم و تحت نظارت آنان و مسئول در برابر آنان نشأت میگیرد و بر همین اساس بر اهمیت و محوریت نهادهای محدودکننده قدرت و تشکلهای مدنی واسطه میان قدرت و مردم و در رأس آنها، مجلس شورای اسلامی تأکید میشود. به این سبب، "انتخابات آزاد" اصل و اساس نظام مردمسالاری به حساب میآید و برای تحقق آن آزادیهای قانونی، از جمله آزادی اندیشه و بیان و اجتماعات و آزادی نقد قدرت متمرکز و مصونیت صاحبان نقد و نظر اهمیت بیبدیل دارد.
5- اصلاحات و آزادی: آزادی موهبتی الهی است که هیچ فرد و نهاد و نیرویی حق سلب آن را از انسان ندارد. حق حاکمیت انسان بر سرنوشت و توان اعمال این حق، مصداق مهم و بارز آزادی است و آزادی بیان و اندیشه و اجتماعات و بیهزینه بودن نقد قدرت، لازمه تحقق آن است.
آزادی به این معنا، مهمترین عامل پیشرفت جامعه و رشد معنوی و مادی آن و برخورداری همه افراد از حرمت و حقوق اساسی است. در این عرصه، حق آزادی مخالف و رقیب و بهخصوص به رسمیت شناختن حق انتقاد از همه ارکان حکومت و تن دادن به لوازم آن اهمیت فوقالعاده دارد. وجود تشکلها و احزاب قانونی و غیردولتی (که میتوانند و باید دولتساز باشند) و رسانههای همگانی آزاد برای بسط آگاهی و انعکاس نظرات و نیازهای جامعه و دفاع از حقوق و منزلت مردم در نظام جمهوری اسلامی امری گریزناپذیر است. وظیفه مهم حکومت، رفع موانع ساختاری حقوقی و اجتماعی بر سر راه پیدایش و تداوم کار احزاب و نهادها و گروهها و تشکلهای مدنی و تضمین آزادیهای قانونی شهروندان است.
توجه ویژه به آزادیهای علمی و فراهم آوردن امکان تضارب آراء و اندیشهها و ایجاد امنیت و اطمینان خاطر برای اصحاب معرفت و دانش و دانشگاهیان و روشنفکران و هنرمندان که مهمترین سرمایههای معنوی کشورند، از جمله اولویتهای بینش و روش اصلاحی است.
6- اصلاحات، استقلال و تمامیت ارضی ایران: استقلال، بازتاب خواست تاریخی ملت ایران در رهایی از استبداد و وابستگی به بیگانگان است که نهایتاً در قالب سه آرمان بههم پیوسته و همعرض، یعنی "آزادی"، "استقلال" و "جمهوری اسلامی" در خلال انقلاب اسلامی تجلی یافت. استبداد دیرپا در عرصه ملی و استعمار فراگیر در عرصه جهانی، از جمله موانع اساسی در راه شکوفایی و بالندگی تواناییهای ایران در همه زمینهها بودهاند؛ از اینرو اصلاحات بر مقابله عمیق و همهجانبه با این دو عامل تأکید دارد.
مبنای استقلال، نفی سلطه، مبارزه با خودکامگی، تمرکز بر منافع ملی و تکیه بر راهبردهای ملی و برای پیشرفت و توسعه همهجانبه است. آزادی و مردمسالاری لازمه استقلال، و توانمندی اقتصادی و علمی و صنعتی شرط تحقق آن است؛ زیرا داشتن جامعه برخوردار، شرط نیل به استقلال است و استقلال در عرصه اقتصادی منوط به توان تولید ثروت است.
استقلال بر وحدت جامعه متکثر ایرانی و پیشبرد الگوهای توسعه دموکراتیک، درونزا و پویا مبتنی است. تأکید بر هویت ایرانی و عناصر ملی و دینی ساماندهنده آن، از جمله اقتضائات استقلال در جهان کنونی است. استقلال در تعامل با جهان بههم پیوسته و در متن زندگی در دنیای متکثر معنا دارد.
حفظ تمامیت ارضی ایران که از جمله دستاوردهای بزرگ دوران دفاع مقدس است و با بهای فداکاریها و ایثارگریهای بینظیر بهترین فرزندان این سرزمین، نه تنها در عرصه پاسداری از مرزهای آرمانی اسلام و ایران که در میدان دفاع از مرزهای جغرافیایی این زاد و بوم بهدست آمده است، همچنان یک اصل مبنایی در اندیشه اصلاحطلبانه است.
7- اصلاحات و عدالت: عدالت، اساس آفرینش و بنیان روابط اجتماعی است. تذکر به عدالت و پاسداری از آن و برپا داشتن قسط و عدل توسط خود آدمی، محور و اساس دعوت پیامبران و تحقق آن، از مهمترین آرمانهای انقلاب اسلامی است.
عدالت، دادن حق هر ذیحقی به اوست؛ از اینرو در عین حال که وجه ملموس و فوری عدالت در ساحت حیات اقتصادی بروز پیدا میکند، ولی خلاصه کردن عدالت در این وجه، ظلم به عدالت است. بر این اساس اگر انسان حق دارد که بر سرنوشت اجتماعی خود حاکم باشد، استقرار حکومت مردمسالار و پاسداری از آن، مهمترین مصداق عدل خواهد بود. بنابراین لازمه عدالت در سپهر حیات اجتماعی، عبارت است از احیای حقوق عامه و گسترش آزادیهای مشروع و ایجاد زمینه برای بهرهگیری از امکانات بهطور مساوی از سوی همه کسانی که در نظام جمهوری اسلامی زندگی میکنند. در نتیجه، وظیفه حکومت نه تنها دفاع از عدالت به معنی عام آن، بلکه زمینهسازی برای تحقق و گسترش آن در جامعه است. تأمین حقوق همه اقوام و مذاهب در سپهر ایران و پذیرش تنوع و تکثر در عین وحدت، مصداق بارز عدالت در سرزمینی است که رنگین کمان اقوام گوناگون ایرانی، سازنده فرهنگ زیبا و دلانگیز و تحرکبخش است.
8- اصلاحات و توسعه: اگرچه از توسعه تعریفهای گوناگونی بهعمل آمده است، ولی در جامعه ما به لحاظ موازین و معیارهای دینی و فرهنگی و شرایط تاریخی تعریف جامعالاطرافی از توسعه بهدست داده نشده است. اجمالاً توسعه را میتوان به معنی برخورداری همه افراد جامعه از تمامی فرصتها و حقوق اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی خود دانست. بر این پایه توسعه مطلوب، پایدار و همهجانبه در منظر اصلاحات، ابعاد و مشخصههای مختلفی دارد. رسیدن جامعه به توان و شایستگی لازم جهت برخورداری از علم و فنآوری و مدیریت کارآمد و بهرهبرداری از امکانات موجود و خلق امکانات جدید برای زندگی بهتر و نیز کسب استقلال و امکان تعامل با جهان از موضعی برابر و استقرار حکومت مردمسالار و غیرمستبد و عادل در عین پایبندی به معیارهای دینی و فرهنگی و گسترش فرهنگ نقد، بهخصوص در میان حاکمان، از جمله مؤلفهها و مشخصههای این نگاه به توسعه است. این صورت از توسعه شامل همه عرصههای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی میشود.
9- اصلاحات و اقتصاد پویا: اقتصاد، رکن مهم زندگی فردی و جمعی است که رشد آن هدف نظام مطلوب سیاسی بوده و هست. این رشد در صورتی کارساز است که توأم با عدالت و توزیع عادلانه امکانات بهجای توزیع فقر و یا اقتصاد صدقهای باشد. زمینهسازی برای کسب ثروت و آنگاه توزیع عادلانه آن در جامعه و فراهم آوردن زمینه دسترسی مردم به امکانات و فرصتهای کسب درآمد و ارتقاء معیشت و رفاه عمومی با حفظ کرامت آدمی، از مهمترین اهداف اصلاحات است. حذف زمینههای انحصار و رانتجویی از طریق تقویت بخش خصوصی و کاهش مداخله و تصدیگری دولت، شفافسازی وجوه پنهان اقتصادی و قانونمند کردن فعالیتهای اقتصادی شرکتها و مؤسسات و نهادها از لوازم اساسی اصلاحات اقتصادی است.
حرکت به سوی بهرهگیری از نعمت خداداد نفت در جهت تقویت جامعه، توانمندسازی بخش خصوصی، ایجاد زیرساختهای مناسب اقتصادی، علمی و فنی و جلوگیری از تبدیل این سرمایهگران به ابزار بینیازی دولت از مردم، از دیگر مبانی اقتصادی اصلاحات است؛ بهویژه آنکه اینگونه رویکرد تاریخی نهاد دولت به نفت، خود مانع بسط مردمسالاری و سبب میل قدرت به سوی خودکامگی و استبداد در ایران بوده است و میتواند باشد. در رویکرد اصلاحی، ایجاد سازگاری سازنده میان بخشهای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی هم زمینه و هم هدف توسعه همهجانبه و پایدار بهشمار میآید و در همه عرصهها، بهخصوص اقتصاد، توجه به سرمایه اجتماعی برای بالا بردن توان و خلاقیت شهروندان و بسط مشارکت مردم و افزایش بهرهوری منابع ملی و امنیت کشور ضروری است. در جهان بههم پیوسته امروز، بهرهگیری از همه امکانات مادی و فنی کشورهای دیگر و حضور فعال در عرصه اقتصاد جهانی نیز نه تنها یک اصل مهم اصلاحی و شرط توسعه اقتصادی، بلکه لازمه افزایش امنیت و اقتدار ملی نیز هست.
10- اصلاحات و امنیت: امنیت شرط لازم برای شکوفایی و باروری استعدادهای نهفته در فرد و جامعه و بستر توسعه و پیشرفت همهجانبه است. مراد از امنیت، نه فقط امنیت حاکمان که بیش و پیش از آن امنیت شهروندان است و امنیت واقعی حکومت نیز هنگامی تأمین خواهد شد که مردم احساس حرمت، امنیت و رضایت کنند و حکومت را در خدمت رفع نیازها و پیشرفت و اعتلاء جامعه و کشور ببینند. امنیت، مستلزم آزادی، رفع تبعیضهای فردی، اجتماعی، قومی، جنسیتی و مذهبی است و در صورتی برقرار میشود که جامعه احساس کند از فرصتها درست استفاده میشود و عوامل آسیبزا کاهش مییابد و حاکمیت نیز قدرت تبدیل تهدید به فرصت ـ و نه تبدیل فرصت را به تهدید ـ دارد.
امنیت داخلی با تأمین آزادی اندیشه و بیان و سلامت فرآیندهای قانونی و تقویت تشکلها و نهادهای مدنی و افزایش اعتماد متقابل میان دولت و ملت تحقق مییابد. امنیت در عرصه خارجی نیز با راهبرد تنشزدایی و تعامل با جهان بر اساس منافع مشترک و احترام متقابل در عین هوشیاری در برابر توطئهها و تلاش برای کاهش و یا از میان بردن بهانه در کارگر افتادن توطئهها و بهطور خلاصه در بهکارگیری درست سه اصل حکمت، عزت و مصلحت تأمین و تقویت میشود.
11- اصلاحات و منزلت جهانی ایران: لازمه تحقق و پیشبرد خواستههای تاریخی ملت در رویکرد اصلاحات، ارتقاء جایگاه و منزلت جهانی ایران از طریق تقویت مناسبات بینالمللی، ورود فعال و مثبت به عرصه افکار عمومی و حضور مؤثر در جامعه بینالمللی و گفتوگو، بهویژه گفتوگوی میان فرهنگها و تمدنها است. انزوا در جهان کنونی نه مفید است و نه مطلوب و جهان واقعی در عین حالی که متأثر از سلطه و سلطهطلبی قدرتهای بزرگ است، جایی برای نقشآفرینی و اثربخشی ایران بر پایه گفتوگو، تعامل و اعتمادسازی در عرصههای سیاسی و فرهنگی و اقتصادی نیز هست.
تأمین منافع ملی برای تبیین جایگاه و ایفای نقش ایران در جامعه جهانی اولویت دارد. بر این اساس میتوان و باید بهجای روی آوردن به رسالت جهانی در عصر غیبت به وظیفه ساختن الگوی موفق داخلی در همه زمینهها پرداخت. این الگوی عقلانی بر آزادی، عدالت، اخلاق، مردمسالاری، رفاه، پیشرفت و عدم پذیرش سلطه مبتنی است. برای دستیابی به جایگاه شایسته فرهنگ و تمدن اسلامی و ایرانی در دنیای کنونی لازم است که دیدگاهها و برنامههای حضور فعال و مؤثر ایران با تکیه بر مهمترین مسائل جدید جهانی نظیر گفتوگو، صلح، محیط زیست، حقوق بشر، جهانیشدن و … تبیین و تدوین شود.
12- اصلاحات و اخلاق: مهمترین و مخربترین آسیبها و آفتها در برابر هر جامعهای ـ چه قدیم و چه جدید ـ تضعیف یا فروپاشی بنیانهای اخلاقی است. در این مسیر، جامعه و نظام سیاسی ایران به اعتبار وجه دینی آن بهطور خاص در معرض آفتهای اخلاقی چون ریا، تظاهر، دروغ و خودمداری نیز هست. اخلاق که پایه و مایه آن در زبان کلام دین و اصول آیین ما از آن به عنوان مستقلات عقلیه و حسن و قبح ذاتی و عقلی یاد شده است، به تعبیری حتی ملاک و میزان حسن و قبح شرعی است؛ از اینرو در نگرش اصلاحی باید در برابر زوال اخلاقی جامعه نگران بود و پایبندی به احکام الزامآور قطعی و بدیهی اخلاقی را اصیلترین ملاک و معیار در زندگی اجتماعی و سیاسی و اقتصادی قرار داد. به هیچ بهانه و عنوانی نمیتوان مدار نظم اخلاقی جامعه را درهم ریخت و به توجیه بیاخلاقی و بداخلاقی، دروغ و فریب، خشونت و استبداد، ایجاد رعب و وحشت، تحقیر و تبعیض، تحجر و تنگنظری و هرج و مرج و خودداوری نشست.
نمیتوان اخلاق را به عرصه خصوصی راند و یا تولیت آن را به اصحاب قدرت سپرد. باید سیاست را که حول قدرت شکل میگیرد بر اخلاق در عرصه عمومی متکی کرد. استقرار جامعه اخلاقی و معنوی مقدم بر هر امری است و برای تحقق آن باید آن فعل یا ترک فعلی را اخلاقی دانست که ناشی از اراده شهروندان و نه اجبار آنان باشد. در نگاه اصلاحطلبانه دینی، افعالی که از سر ترس و اعمال قدرت صورت گیرد، اساساً قابل مدح و ذم و حسن و قبح نیستند؛ از اینرو به میدان آمدن زور برای پیشبرد اخلاق به معنای از میان بردن فضیلتهای اخلاقی است.
فراهمکردن زمینههای لازم برای ارتقاء سلامت اخلاقی جامعه ایرانی، از جمله مردمسالارانه کردن حوزه قدرت و سیاست و معیار قرار دادن فضائل انسانی و اخلاق محمدی(ص) در روابط و مناسبات فردی و اجتماعی، از جمله مبانی مهم اصلاحات بهشمار میآید.
با تأمل در این اصول که روایت فشرده من از گفتمان و مبانی اصلاحات طی یک دهه گذشته است، انتظار دارم صاحبنظران دردمند کشور و اصحاب اندیشه و تجربه، افقها و راههای جدید نظری و عملی فراروی اصلاحات بگشایند، تا به یاری خداوند در گامهای نو، امکان تدوین و تحقق برنامهها و اولویتهای اصلاحات با نگاه به مسائل و نیازهای امروز و چشمانداز آینده ایران فراهم شود. انجام این مهم از جمله مسئولیتهای همه اشخاص و گروههایی است که نگران سرنوشت ایران عزیزند و برای اصلاح روند پرمخاطره پیش روی کشور به پاسداشت و پیشبرد تجربه اصلاحات میاندیشند؛ "ان ارید الا الاصلاح ما استطعت و ما توفیقی الا بالله علیه توکلت و الیه انیب." (سوره هود، آیه 88)