پایگاه خبری تحلیلی لاهیگ با افتخار همراهی بیش از یک دهه در عرصه رسانه های مجازی در استان گیلان      
کد خبر: ۱۰۶۵
تاریخ انتشار: ۰۸ دی ۱۳۸۷ - ۱۵:۰۹
به بهانه اوضاع اسف‌بار ضد فرهنگی لاهیجان

لطفاً لبخند نزنید!

دکتر رضا کاظمی
دو سال پیش فرصتی پیش آمد تا در مستندی که بعداً از شبکه چهارم سیما پخش شد، به عنوان یکی از مصاحبه‌شوندگان‌ حضور داشته باشم. آن مستند درباره سینمای ایران و نوستالژی فیلم "هامون" (داریوش مهرجویی) بود و من کارگردان آن فیلم را برای فیلمبرداری بخشی از مستندش به جایی بردم که در کودکی فیلم هامون را در آن‌جا دیده بودم و از آن کلی خاطره داشتم: "سینما شهر سبز لاهیجان."
تضاد میان خاطرات من و سینمایی که درش تخته بود و سر و رویی پلاسیده و افسوس‌بار داشت، در آن فیلم به خوبی خود را نشان داد. این تضادی است که هر روز فرهنگ‌دوستان لاهیجانی وقتی از جلوی این سینمای سابقاً ممتاز و بی‌نظیر کشور رد می‌شوند، احساس می‌کنند.
واقعاً چه سودی در گفتن هزار باره این حرف‌ها هست؟ سازوکار کنونی فارغ از نقد و نظر مکتوب به راه خویش ادامه می‌دهد. نوشتن در زمره سرگرمی و حداکثر مشغله‌ای ژورنالیستی ارزیابی می‌شود و سیاست‌گذاری‌های شهری، جایگاه خود را خیلی بالاتر از این می‌داند که توجهی به نقدهای حتی دلسوزانه داشته باشد.
لاهیجان، این شهر زیبای رو به زوال، در همه ابعادش شهری عقب نگه داشته شده است. چه منطقی می‌تواند بپذیرد شهری که در گذر زمان همواره منشاء و خاستگاه اندیشه‌های نو و پویای فرهنگی بوده، حتی از داشتن یک سالن سینما محروم باشد؟ چه کسی می‌تواند باور کند که در این شهر هیچ فرهنگسرایی وجود ندارد... که حتی یک کتابخانه جامع و آبرومند وجود ندارد... که حتی یک کتابفروشی واقعاً به‌روز و کارآمد وجود ندارد... که حتی یک کیوسک مطبوعاتی درست و حسابی با ساعت کاری منظم وجود ندارد... که با وجود استعدادهای درخشان تئاتر و نمایش در این شهر، حتی یک سالن نمایش با حداقل استانداردها وجود ندارد...
این‌ها را ظاهراً همه می‌دانند. پس مهمترین موضوع امروز لاهیجان، طرح این پرسش است: "چرا هیچ راهکاری در میان نیست و هیچ کنشی در جهت بهبود اوضاع صورت نمی‌گیرد؟"
به گمان من، مهمترین دلیل بی‌اعتنایی به شرایط تأسف‌بار لاهیجان، عدم درک شرایط موجود و عدم احساس نیاز به تغییر است. وقتی تفکر حاکم بر سیاست‌های اجرایی یک شهر و خاستگاه فکری مسئولانش از فرهنگ و اندیشه، فرسنگ‌ها فاصله دارد و بخش اعظم انرژی مدیریتی شهر، درگیر چانه‌زنی با بند و بست‌های قومی ـ قبیله‌ای و چالش با مهاجران قدرتمندی است که از حومه به لاهیجان آمده‌اند و آن را به تسخیر خویش درآورده‌اند، دیگر چه توان و فرصتی برای درنگی بر فرهنگ باقی می‌ماند؟
امروز مناسبات شهری لاهیجان نه در یک سازوکار هماهنگ با سیاست‌های کلان کشوری، که با قوم‌گرایی مافیاهای قدرتمند و یا با اهرم زور افرادی پیش برده می‌شود که بویی از فرهنگ ندارند. لاهیجان، جزیره‌ای دورافتاده و مستقل در مناسبات شهرسازی کشور است و اسیر دست چند سرمایه‌دار که هدف اصلی‌شان، تا اطلاع ثانوی قبضه‌کردن همه اراضی برای بساز و بندازهای انبوه است. راستی کسی هست که علت وجودی یک ساختمان ـ تنها یک ساختمان ـ در میانه‌های جاده شیخ زاهد را برایمان توضیح دهد؟ این ساختمان به استناد کدام خرد و عقل مدیریت شهری جواز بالا رفتن در آن‌جا را پیدا کرده است؟ و حضور زمخت و میخ پنج وارش در دل طبیعت بکر آن‌جا قرار است نماد چه چیزی باشد؟ پای چه ابزارهای زورگویانه و رانت‌پردازانه‌ای در میان است؟ هیچ‌کس توان مقابله با قانون‌شکن را ندارد، یا این‌که قانون شهرسازی‌مان این‌قدر غیرمعقول است که در تنها فضای سبز باقی‌مانده از شهر، اجازه ساختن یک ساختمان کریه بساز و بندازی را می‌دهد؟
گردش سرمایه در لاهیجان از دیرباز با موانعی جدی روبه‌رو بوده است. تقریباً کسی نیست که به حال و روز بازار در لاهیجان آگاه نباشد. گردش سرمایه در بازار لاهیجان حتی از شهرهای مجاورش ـ لنگرود و آستانه ـ نیز کمتر است. گیریم برخی ادعا کنند که این‌گونه نیست، ولی لااقل در بخش فرهنگ به جرأت می‌توان ادعا کرد که تقریباً همه سرمایه‌داران این شهر نه تنها میانه‌ای با حوزه‌های اندیشه و فرهنگ ندارند که در بسیاری از اوقات (با اغماض از به‌کار بردن "همیشه" پرهیز می‌کنم)، رویه‌ای ضد فرهنگی دارند. وقتی سرمایه، رودرروی فرهنگ باشد، توقع کار فرهنگی از جانب بخش خصوصی امری عبث است. سینما شهر سبز لاهیجان که از معدود سینماهای با درجه ممتاز در کشور بود، دقیقاً به چنین بلایی مبتلا گردید و به تاریخ پیوست. درحالی که قانون تصریح می‌کند که در راستای حمایت از امور فرهنگی، سینماداران حق تغییر کاربری سینما را ندارند، مسئول محترم این سینما تقریباً از هیچ کاری برای دریافت چنین حقی مضایقه نکرده است!!! دلیل او برای خودش بسیار قانع‌کننده است: "سینما که پول تویش نیست" و البته من و شما می‌دانیم که توقع کسب سود در حد تجارت‌های کلان از سینما، تنها از کوتاه‌نگری ناشی می‌شود و در ثانی، با درجا زدن و کهنه ماندن در سخت‌افزارها و ارائه خدمات نمی‌توان توقع همیشه در صدر بودن را داشت.
فقط یک دقیقه با هم بیاندیشیم: سینمایی با دو سالن نمایش، هرکدام فقط با دویست صندلی و نه بیشتر، کافی شاپ، فروشگاه کوچک عرضه محصولات فرهنگی (محصولات صوتی ـ تصویری و کتاب و نشریات)، کافی نت و یک رستوران کوچک جمع و جور و فقط نمایش یک فیلم مثل "اخراجی‌ها" در سال، آیا بازخورد مالی نسبتاً خوبی برای یک مدیر فرهنگی سینما نخواهد داشت؟ آن‌هم در شهری دانشگاهی که پر از نیروهای جوان و دانشجو است؟ لاهیجان از لنگرود که سینمایی حقیقتاً آبرومند و روزآمد دارد، چه کم دارد؟
طرح مسأله سینما تنها یک فتح باب است. شرایط فرهنگی لاهیجان از هر نظر فاجعه‌آمیز است و این وضع اصلاً درخور این شهر دیرین و باسابقه فرهنگی درخشان نیست. این یک هشدار است. یک تلنگر همزمان به متولیان شهر و سرمایه‌داران لاهیجانی است. اگر وضعیت غیرفرهنگی موجود گسترش یابد، دامنه‌اش دامن فرزندان خودتان را نیز خواهد گرفت. تاکنون به گسترش واپس‌گرایانه فرهنگ لمپنی در این شهر توجه کرده‌اید؟
در این شرایط بیمار، من به سهم خود هیچ چشم‌اندازی برای توسعه فرهنگی این شهر نمی‌بینم و راهکار اساسی برون‌شد از این وضع غیرفرهنگی را سرمایه‌گذاری بخش خصوصی در امر فرهنگی می‌دانم و نسبت به نقش مستقل شهرداری و احساس مسئولیتش در قبال اداره و اجرای پروژه‌های فرهنگی، تردید جدی دارم. آن‌هم در شهری که یک کیوسک مطبوعاتی آبرومند و منظم در آن وجود ندارد که بشود دیگران را تشویق به خرید روزنامه و نشریات و مطالعه کرد (مثلاً آیا وجود یک کیوسک شکیل و پربار از نظر ارائه نشریات در محله شیشه‌گران نمی‌تواند عاملی مشوق برای انبوه نوجوانان بی‌هدف و سرگردان این خیابان باشد؟). یکی دو کیوسک موجود شهر هم به هیچ وجه نود و نه درصد نشریات معتبر و پرتیراژ کشور را ارائه نمی‌دهند و هفت غروب هم تعطیل می‌کنند که به زندگی‌شان برسند! لابد شهرداری در قبال برپایی کیوسک‌های مخصوص شهرداری ـ چنان‌که در بسیاری از شهرهای ایران به خوبی برپا شده ـ هم هیچ مسئولیتی ندارد و این کیوسک‌ها متعلق به بخش خصوصی‌اند!!!
از بخش خصوصی که نمی‌شود توقعی داشت؛ چون الزامی بر آن‌ها مترتب نیست، ولی آقای شهردار! شما گاهی به شهرهای دیگر سر بزنید و سامانه‌ها و سخت‌افزارهای فرهنگی را در آن‌ها بررسی بفرمایید. کمترین کاری که می‌توانید انجام دهید، این است که بابت کم‌کاری‌های فرهنگی‌تان شرمنده باشید. بعید می‌دانم کار دیگری بتوانید یا حتی بخواهید انجام دهید. اگر پشتوانه قانونی متقنی وجود داشت، من شخصاً به عنوان یک لاهیجانی از شما به دلیل بی‌توجهی روزافزونتان به امور فرهنگی لاهیجان شکایت می‌کردم. حالا که قانونی در این باب نیست، شکایتم را به خدا می‌برم. لطفاً لبخند نزنید.

• پزشک، شاعر، نویسنده و منتقد سینما
www.rezakazemi.com
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴:۰۱ - ۱۳۸۷/۱۰/۰۹
0
0
مرمر مشفقی: شما هرچه که من همیشه برای نوشتن مد نظر داشتم را خیلی عالی نوشتید. امیدوارم تلاش‌های قلمی و قدمی دلسوزان لاهیجی، کاری از پیش ببرد!
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۸:۳۶ - ۱۳۸۷/۱۰/۱۳
0
0
گل چای: ممنون دوست عزیز! دقیقاً دغدغه‌های منو بیان کردین؛ دغدغه‌هایی که همیشه هنگام قدم زدن تو شهر کهنم همراه منه! و متأسفانه بدون هیچ چشم‌انداز روشنی! واقعاً چه باید کرد؟! با امید به این‌که تلاش‌های شما و همه دوستداران لاهیجان به نتیجه برسه.
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۲:۵۵ - ۱۳۸۷/۱۰/۲۷
0
0
از شهر بی‌نماینده بیش از این نمی‌توان انتظار داشت. بگذریم از این‌که خیلی‌ها دوست ندارند سر به تن این شهر باشد و بنا به هزار و یک دلیل گفتنی و ناگفتنی، در تخریب و نابودی آن می‌کوشند.
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳:۵۵ - ۱۳۸۷/۱۱/۰۶
0
0
دکتر عزیز! آیا فقط لاهیجان رو به زوال است؟ متأسفانه تمام گیلان از چنین وضع اسفباری برخوردار است!
نظرات بینندگان