باخبر شدم که یکی از دوستان و یاران قدیم ما درگذشته است: ارسلان فلاح حجت انصاری مشهور به امیر انصاری. او در مجلس اول نماینده لاهیجان بود و من نماینده مردم تنکابن و رامسر. این روزها کمتر روزی است که خبر مرگ آشنایی و دوستی و یا وابستهای نرسد. کار من هم شده یادنامه نویسی برای برخی از این دوستان. تا روزی که احیاناً دیگران یادنامه مرا بنویسند!
در زمستان 1397 در لاهیجان محفل گرمی برای نکوداشت امیر برگزار شد که نماد اندکی از ذکر فضایل و نقش او در منطقه بوده و همزمان جشن نامهای نیز برای او تهیه و منتشر شد. از من هم خواسته شد چیزکی بنویسم که نوشتم و در مجموعه مقالات یاد شده (البته در سطح محدود) انتشار یافت. اکنون بخش کوتاهی از آن نوشتار بلند را به پاس ادای دین به این دوست شریف و بهعنوان عرض تسلیت به همسر گرامی و فرزندان عزیز او در اینجا بازنشر میکنم. بسیار مفید بود که تمام نوشتار را بیاورم، ولی در اینجا مجال این کار نیست. در مقالهام شرحی مفید از مجلس اول و فراکسیون ما که انصاری نیز یکی از آنان بود آوردهام.
بگذارید این یادداشت را با این اعتراف مهم آغاز کنم که: خداوند از جهات مختلف بر من منت نهاده و نعمتهایش را بر من تمام کرده و در این میان یکی از این نعمتهای باارزش، داشتن دوستان خوب و وفادار و اخلاقی و صاحب اندیشه و فرهنگ است. اهمیت این مدعایم را کسی بهتر درک میکند که اولاً متوجه این نعمت بزرگ باشد و ثانیاً در زندگیاش از این نعمت بزرگ بیبهره نباشد.
اما یکی از دوستان خوبی که در مجلس اول نصیب من شد، آقای انصاری بود. بی هیچ مبالغهای، ایشان را یکی از نیکان روزگار یافتهام. میدانیم که دو آدم (حتی پدر و مادر و فرزند) در تمام جهات یکی نبوده و نیستند. دوستان دوران مجلس هریک خلق و خو و افکار و ویژگیهای خود را داشته و دارند. به همین دلیل (و البته عوامل دیگر)، پس از پایان کار مجلس، هریک از دوستان و یاران به سویی رفت. انصاری نیز تیپولوژی و منش خود را داشت. چهار خصوصیت در انصاری برجسته بوده است: متانت و اعتدال در گفتار و عمل، آرامش مثال زدنی، انصاف و پارسایی و ساده زیستی. او را میتوان نمونه کاملی از نماد ترکیبی یک شهری با خلق و خوی روستایی دانست و یا برعکس. هرچند نیما میگفت: "من از این دو نان شهرستان نیم/ خاطر پر درد کوهستانیام"، اما انصاری "خاطر پر درد روستایی" را با زیست شهری همراه کرده است. با این حال (حداقل تا سالیان پیش که من به منطقه رفت و آمد داشتم)، او هنوز در حاشیه شهر لاهیجان خانه داشت و این شاید نمادی باشد از حاشیه نشینی او در قیاس با زیست شهری تمام عیار.
انصاری هرچند اهل نوشتن نبود (حداقل من به یاد ندارم چیزی نوشته باشد)، ولی کم گوی بود و گزیده گوی. تکیه کلام مکرر او "به اصطلاح معروف" بود؛ به گونهای که من در آن سالها به مناسبت مقال میگفتم: به قول آقای انصاری: "به اصطلاح معروف"! لهجه شیرین شمالی و آنهم با کلمه پر بسامد "آخه رِ" بر حلاوت کلامش میافزود. اکنون خاطرات زیادی از ایشان به یاد نمیآورم، ولی یک جمله ایشان را هنوز هم با ذکر نام گویندهاش بارها تکرار میکنم. انصاری یک بار به مناسبتی در مقام رعایت انصاف حتی در حق دشمن گفت: "ما نسبت به شاه بیتقوایی کردیم"! بیافزایم که مراد ایشان بیگناه دانستن شاه و یا هیچ کسی نبوده، بلکه ایشان بهدرستی اشاره میکرد که در دوران پیش از انقلاب از شدت مخالفت و حتی دشمنی با رژیم حاکم و شخص پادشاه مملکت، گاه از دایره انصاف خارج شده و یا هر دعوی دروغی را نیز باور میکردیم؛ سنت نادرستی که هنوز هم در بخشهایی از مخالفان وضع موجود به وفور یافت میشود.
از منظر دیگر میتوان گفت آقای انصاری در لاهیجان و حوالی آن یک فرد نبود، بلکه محور یک جمع و یک نحله بهشمار میآمد. در منطقه شمال ایران، دو شهر بود که در دهه شصت و هفتاد (احتمالاً هنوز هم چنین است)، مرکز فعالیتهای فکری و سیاسی مشخصی بود که بعدتر به جریان ملی ـ مذهبی شناخته شد: گرگان و لاهیجان. در توضیح عنوان "ملی ـ مذهبی" میتوان گفت: مذهبیها و یا مؤمنان دموکرات و باورمند به دموکراسی و حق حاکمیت ملی و در عین حال با محوریت اساسی باور به عدالت اجتماعی و توسعه گرا. این جریان را می توان نواندیشان دینی هم دانست که اخیراً بیشتر باب شده است.
محوریت گرگان با آقای دکتر محمد محمدی بود و در لاهیجان محوریت با آقای انصاری. بی گمان اگر این دو شخصیت در این دو شهر مهم شمالی نبودند و خود عملاً محوریت را برعهده نمیگرفتند، هیچ نوع تحرک خاصی از نوعی که یاد شد، هرگز شکل نمیگرفت. دلیل محوریت این دو بزرگوار نیز سابقه خوش فکری و سیاسی آنان در منطقه بوده است. انصاری دبیر باسابقه و فعال و خوش نامی در لاهیجان بوده و جوانان زیادی در ارتباط با او بوده و بهویژه تفکرات و تلاشهای ایشان در مذهبی شدن و یا مذهبی ماندن جوانان عصر انقلاب بسیار مؤثر بوده است. پس از پیروزی انقلاب، کارنامه نهچندان مثبت کارگزاران انقلاب، موجب ریزش بسیاری از نیروهای جوان شد، ولی تلاشهای انصاری و خوش سابقه بودن وی و برخی دوستان نزدیکش در منطقه، تا حدودی توانست حداقل شماری از جوانان را از فرو افتادن در دام چالههای اعتقادی و فکری و سیاسی و اخلاقی مذموم و بهویژه افراطی گری در امان نگهدارد. همواره انبوهی از جوانان و دانشجویان و فرهنگیان پر شور حول انصاری حضور داشته و در فعالیتهای فرهنگی و سیاسی و مشارکتهای اجتماعی نقش میآفریدند.
خانه انصاری در لاهیجان همواره مرکز رفت و آمدها و یا محلی برای برگزاری جلسات دینی و سیاسی بوده است؛ بهویژه همسر پرتلاش و بااخلاص ایشان با روی خوش از میهمانان انبوه پذیرایی میکرده است. بیتردید اگر نبود روی گشاده چنین صاحب خانهای، آن تلاشها نیز ممکن نمیشده است.
جلسات در لاهیجان به مناسبتهای مختلف برگزار میشده است. یکی از این جلسات، برگزاری مراسم سالانه بزرگداشت شریعتی و طالقانی بوده که از سالهای 1364-1363 ادامه داشته است. از سالهای 1363 در تهران این دو مراسم در خانهای برگزار میشد و اندکی بعد همین نوع مراسمها در گرگان و لاهیجان نیز برگزار میشده است. این برنامهها یا در منزل شخصی انصاری بود و یا در خانههای دوستان دیگر و بیشتر در یکی از روستاهای پیرامون لاهیجان به نام رودبنه. این مراسمها بهویژه در دهه شصت که "وای جغدی هم نمیآمد به گوش"، در دو شهر دور از مرکز بسیار مغتنم و در حد خود اثرگذار بود. از آنجا که من از همان آغاز یکی از سخنرانان تقریباً ثابت این مراسمها بودم، با فضای جلسات و شهر و برکات و یا خطرات آن آشنایم. فکر میکنم آخرین باری که به مناسبت مراسم سالگرد شریعتی به لاهیجان رفتم، سال 1378 بود. این مراسم در مسجد چهار پادشاهان برگزار شده بود. هرچند مراسم با استقبال مواجه شده و انبوه مردم و جوانان گرد آمده بودند، ولی در آخر برنامه با هجوم "امت حزب الله" و حمله فیزیکی به سخنران، مراسم به اغتشاش کشیده شد و عملاً پایان یافت.
در هر حال این مرکز و محور منشاء برکات قابل توجهی بوده و هست. طیف دوستان لاهیجان حول آقای انصاری، بعدتر در دهه هفتاد و بیشتر پس از آغاز عصر اصلاحات، به سهم خود نقش قابل ذکری در فعالیتهای سیاسی و فرهنگی منطقه ایفا کرده و میکنند. سالهاست که از وطن دورم و طبعاً از لاهیجان و دوستان نیز نسبتاً بیخبرم؛ با این حال گاه از طریق شبکههای مجازی خبری و گاهی تصویری از دوستان لاهیجان دریافت کرده و مشام جان را به عطر خوش یاران خوب معطر کردهام. بی گمان انصاری و یاران لاهیجی از مصادیق همان دوستانی هستند که در آغاز کلام بدان اشارت رفت.
از همین راه دور به دوست قدیم و باصفا جناب انصاری و همسر خوبشان و نیز تمام دوستان لاهیجی عرض سلام دارم و با همه تجدید ارادت و تجدید عهد میکنم. اگر عمری بود و توفیقی، به امید دیدار.
• نماینده مردم تنکابن و رامسر در دوره اول مجلس شورای اسلامی