پیش از دوم خرداد در همین دیار لاهیجان مدتی با مرحوم امیر ارسلان انصاری با شماری از دوستان جلسات مشترک فکری داشتیم؛ یاد باد آن روزگاران یاد باد!
خاطرات نیکویی از زمان پیشین، چه در کسوت نمایندگی مجلس ایشان و چه بعد در بستر پارهای از نشستها با روشنفکران زمانه که قبل از ایام وقوع اصلاحات در تردد در این شهر بودند، در ذهن خویش دارم که در جایی مناسب کاری نوشتنی و گفتنی و شنیدنی است؛ خاطراتی فرخنده که هریک بهتنهایی دریچه مستحسنی است برای فهم و لمس خلق نیکوی او در سلوک فردی.
یکی از آن خاطرات قابل بازگو از منش آن مرحوم، جمع دو مؤلفه "سنت" و "مدرنیته" در زندگی فردی بود! به یاد دارم که روزی بحث بنده با ایشان بر سر نحوه اقامه نماز مسافر بود و پرسش فقهی من از جناب انصاری این بود که خودشان در مسافرت به لحاظ اجرای این عبادت چه میکنند؟ آیا نماز را قصر بهجا میآورند یا بهصورت تمام!؟ آن مرحوم مغفور با آرامشی خاص میگفت که او مقید به هر دو شیوه اجتهادی است، محض احتیاط.
چنان که من در تجربه آشنایی با ایشان یافتم، امیر انصاری به اقتضای طبیعت بشری با روحی گشوده، تفاوت در افکار و آراء را میپذیرفت و عمراً با دگر اندیشان منازعه و مخاصمه نمینمود! آنچه برایش اهمیت بسیار داشت، دفاعش از مبانی اسلام و انقلاب بود؛ اینکه این مبانی در گذر زمان مخدوش نشود!
شاگردان مدارس او از وی خواطر زیادی به یاد دارند که اکنون محل کلام من نیست؛ اما خاطره دیگر اینکه در همان ایام دوم خرداد روزی بنده در منزل جناب آیت الله قربانی از ایشان پرسیدم که چرا باید بین دوستان پیشین تا این اندازه کدورت و زاویه باشد؟! ایشان خطاب به من گفت: "امیر چنان پاک و معتمد است که اگر در اتاقی خلوت، اسباب گناه تماماً مهیا و فراهم باشد، به طرفه العینی به آن نمینگرد و به سویش نمیشتابد!" بلافاصله پرسیدم: "خب حاج آقا! با این وصف جلیل، پس این همه ستیز و جداییهایی فیمابین چه وجه و اعتباری میتواند داشته باشد؟!" گفتند: "اختلاف بر سر نوع دیدگاههای سیاسی است و ... ."
دقیقاً در جریان نیستم که امیر آیا آثاری مدون و یا منتشر از خود برجا نهاده است یا نه و اگر نوشتهای ندارد، چرا ندارد؟! اما این نکته را میدانم که در مواجهات نادری که با او داشتم، به کلمات پژوهی علاقه وافری داشتند و دوست داشتند مدام در ساختار لغوی کلمات جدید مستعمل، غور و واکاوی نمایند. البته چنین تفحصی به خوی پسندیده معلمی او برمیگشت. برایم بسیار جالب بود که او چگونه تقلا میکند تا نژاد و تبار هر کلمهای را از خاستگاهش نیک بشناسد و به معرفت شناسی واژگان نائل گردد؛ چرا که چنین معرفتی منطقاً پیش نیاز هر درک و فهم پویایی در سپهر اندیشه میباشد، چیزی که امروز شوربختانه در هیاهوی کلمات نامفهوم، عنایتی به آن نمیرود! یادم میآید در اوایل دوره اصلاحات هرجا که بود، مشتاقانه و کنجکاوانه از این و آن از معنای کلمه "گفتمان" میپرسیدند که این کلمه به تازه وارد شده در محاورات سیاسیون و کنشگران عرصه اصلاحات، اساساً چه معنایی میتواند داشته باشد، و قس علی هذا!؟
امیر انصاری به دسیسهها و وسوسههای زندگی وقت و وقعی نمینهاد و هرگز از گذر مسئولیتهای انقلاب چیزی نمیافزود. او قرائت و خوانش خاص خود را از مسیر انقلاب و نظام داشت و البته بدیهی است که هرکس به تناسب و تناظر ادراکات و آگاهی خود در سیاست و ایدئولوژی خود هماره نظر میافکند و ملاحظات و نظرگاههایی معطوف به جمع بندی خویش دارد که مآلاً اگر با عطف به قوانین و رعایت قواعد بازی در بسط و تحکیم عدالت و آزادی و اخلاق باشد، خود تحقیقاً موجب فرهمندی و خرسندی است.
به سبب حضور در سازمان برنامه و بودجه کشور در هنگامه همایش بزرگداشت او بخت حضور نیافتم؛ هرچند آن رخداد را از حیث مفاد پیگیر شدم. انصاری اکنون به دعوت حضرت حق رخ به نقاب خاک کشیده است و دیگر پیکر نحیفش در میان ما نیست، اما خاطراتش در اذهان احباب و اقرانش جاری است و هکذا معتقد و منتقد او، شیوه زیستش را در ایفای طهارت زندگی اقرار دارند.
در این مجال و مقال، به نمایندگی از انجمن آثار و مفاخر لاهیجان، ارتحال جناب امیر انصاری را به همه دوستداران غمگسارش در این شرایط آشوب اشاعه بیماری تسلیت میگویم و برای خاندانش تمنای تسلا و شکیبایی وافر دارم. نام و یادش جمیل... نام نیکو را بزرگان عمر ثانی خواندهاند.
• عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد لاهیجان