پایگاه خبری تحلیلی لاهیگ با افتخار همراهی بیش از یک دهه در عرصه رسانه های مجازی در استان گیلان      
کد خبر: ۱۰۵۵
تاریخ انتشار: ۰۲ دی ۱۳۸۷ - ۱۹:۵۱

تفكر سیستمی در‌ نظام برنامه‌ریزی شهری

دکتر محمدباقر قالیباف
مقدمه
در مکاتب فلسفی و علمی، دیدگاه‌هایی وجود دارد كه در جهت فهم عالم هستی، سعی دارد آن را به عنوان مجموعه‌ای از اجزای به‌هم پیوسته و دارای تعامل پویا با یكدیگر درنظر بگیرد كه در كلیت خود، به سوی هدفی خاص در حركت هستند و در این حركت و تحقق آن، هر جزئی و بخشی، جایگاهی خاص را در این "كلیت" اشغال كرده و كاركردهای خاصی را نیز ایفا می‌كند. این بینش اگرچه ابتدا در فلسفه و سپس در علم جوانه زد، با گسترش علم جدید، به سرعت به دیدگاهی غالب بدل شدند و دانشمندان تمایل یافتند كه جهان را به عنوان یك "نظام" و "سیستم" متشكل از اجزاء تعریف كنند كه قانون‌مندی‌های خاص بر آن حاكم است و انسان‌ها توان شناختن آن را دارند.
با پیدایش رشته‌های علوم اجتماعی، این دیدگاه به سرعت به این علوم تسری یافت و بخش مهمی از ادبیات رشته‌های علوم اجتماعی حول آن به‌وجود آمد و تشكیل‌دهنده چیزی شد كه امروزه به آن "دیدگاه سیستمی" گفته می‌شود. در دیدگاه سیستمی، جامعه به عنوان یك "كلیت"، شامل مجموعه‌ای از اجزاء می‌باشد كه در ارتباط متقابل با یكدیگر، زمینه تداوم حیات جامعه را فراهم می‌آورد. بر این اساس در دیدگاه سیستمی، جامعه یك موجودیت كلان و هوشیار است كه دگرگونی در یك بخش بر تمامی تغییرات دیگر تأثیر می‌گذارد و موجب ارتقاء و بهبود كاركرد سیستم یا افول آن می‌شود. بصیرت حاصل از دیدگاه سیستمی، همین توجه خاص به ارتباط متقابل اجزاء و دیدن آن‌ها در ذیل یك مكتب به‌هم پیوسته و منظم است. در دیدگاه سیستمی، یك جامعه متشكل از چهار زیرسیستم اصلی است كه شامل زیرسیستم‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی است. این بخش هریك دارای زیرمجموعه‌های دیگری هستند و در چهار كلیت سیستم صاحب كاركردهایی خاص هستند كه در نهایت تداوم سیستم را درپی خواهد داشت.
گرچه هریك از این بخش‌ها اهمیت خاص خود را دارند، ولی زیرسیستم سیاسی در مقام "مغز" سیستم عمل می‌كند و روابط آن سیستم را با محیط بیرونی خود تنظیم می‌كند. از دل تأملات تفكر سیستمی در مورد این بخش بوده كه اندیشه‌های آن در پیرامون مدیریت و شیوه‌های بهینه اداره امور استخراج شده و سنتی نیرومند از تفكر و عمل در عرصه مدیریت را به‌وجود آورده است. مدیریت در این معنا، بخشی از سیستم كلی است كه به نوعی هدایت و جهت‌دهی به عملكردهای كلان را در دست دارد، ولی در عین حال مستقل از سایر بخش‌های سیستم نیست، بلكه خود عمیقاً تحت تأثیر تحولات در سایر بخش‌هاست و درس بزرگ نگرش سیستمی برای یك مدیر در همین نكته نهفته است كه مدیریت تنها هنگامی قادر به انجام بهینه امور خواهد بود كه خود را در قالب یك كلیت نظام‌مند ببیند و بداند در قالب یك سیستم عمل كند و طبعاً باید اقدامات خود را بر اساسی دید كلی‌نگر و جامع‌نگر انجام دهد. رویه غلط در این میان، آن است كه مدیریت، صاحب این بصیرت در جهت كل‌نگری نباشد و در دام بخشی‌نگری بیفتد و عملكرد خود را بدون توجه به ابعاد كلان سیستمی تنظیم نكند.
مطابق دیدگاه سیستمی، كشور یك سیستم است و این سیستم نیازمند مدیریت است و شرط اصلی مدیریت این سیستم آن است كه مدیران، با گذر از جزئی‌نگری، اجزاء را در ارتباط متقابل با یكدیگر نبینند و سعی در هدایت و رهبری آن با دیدی جامع بكنند. Dubrin, 1989, P7) و اسدی، 1379).
گرچه درك اهمیت دیدگاه سیستمی در مدیریت كلان، از ابتدای پیدایش و رشد رشته مدیریت آشكار بوده است، ولی در آغاز هزاره جدید و با توجه به رویدادهایی كه از اهمیت تاریخی بسیاری برخوردارند، اهمیت داشتن دیدگاه سیستمی جامع‌نگر، بیش از پیش مورد تأكید است. تحولات امروزین در زندگی بشری كه حول انقلابی عظیم در تكنولوژی‌های اطلاعاتی می‌گردد، چشم‌اندازهای زندگی اجتماعی انسان را دگرگون كرده و با سرعتی شتابان در راستای سازماندهی مجدد بنیان‌های جامعه معاصر حركت می‌كنند. سرشت این سازماندهی مجدد، تقویت روابط متقابل میان اقتصادها، فرهنگ‌ها و ‌سیاست‌هایی است كه تا مدت‌ها قبل از یكدیگر مستقل به‌نظر می‌رسیدند. در این تحول، شكلی جدید از روابط میان اقتصاد، دولت و جامعه در سطح ملی و بین‌‌المللی ایجاد می‌شود كه پیش از پیش بر استحكام دیدگاه سیستمی در تحلیل جوامع انسانی و بصیرت‌های حاصل از آن برای سازماندهی و مدیریت جامعه معاصر می‌افزاید. (كاستلز، 1385، ص 27)
به رغم این تحولات و دگردیسی‌های عظیم، تحقیقات گسترده در كشور ما نشان می‌دهد كه مدیریت در كشور، در چارچوبی فاقد دید منسجم و كلیت‌نگر حركت می‌كند و بخشی‌نگری امری طبیعی در نظام مدیریتی ما در سطوح خرد و كلان بوده و این ضعف و نارسایی در بخش مدیریت كلان كشور حضور قاطعی دارد و متأسفانه به صورتی پنهان بر عملكردها، سرشتی فرسایشی می‌بخشد، بدون آن‌كه ما بدانیم از كجا ضربه می‌خوریم. علاوه بر این در فقدان دیدگاه سیستمی و كلان‌نگر، مدیریت كشور قادر به فهم محیط درحال تحول جهانی نیست كه ما را دربر گرفته و منطق خود را بر ما و عملكردمان تحمیل می‌كند و آسیب‌های زیادی را برای ما به‌وجود می‌آورد. در این مقاله سعی خواهیم كرد، ابعاد گوناگون این قضیه را در سطوح گوناگون، به صورتی اجمالی مورد بررسی قرار دهیم.

رویكرد سیستمی ‌در مدیریت
چنان‌كه گفته شد، نظریه عمومی‌ سیستم‌ها، به عنوان یك رویكرد فلسفی و روش‌شناختی، تأثیرات عمیق و پایداری را در نحوه نگرش انسان معاصر نسبت به جهان و امكان تغییر آن ایجاد نموده است. (مهدی‌زاده و همكاران، 1385، ص 44، فخیمی، 1379، ص 211)
در یك تعریف ساده، ‌روش سیستمی، شامل دسته‌ای از دستورالعمل‌ها و یا اصول مدیریت نیست، بلكه یك "رویكرد" است كه در بطن خود القای بینشی خاص جهت مدیریت یك سازمان و درك بهتر ارتباطات پیچیده اجزائی كه یك كل واحد را تشكیل می‌دهند را شامل می‌شود. (همان، ص 208) می‌دانیم كه هدف هر مدیریتی، تحقق اهداف تعریف‌شده برای آن است و مجموعه اقدامات و فعالیت‌هایی كه جهت تحقق اهداف سازمانی صورت می‌پذیرد را می‌توان "مدیریت" نامید. مدیریت، ‌از طریق به‌كارگیری منابع و اتخاذ روش‌های مناسب رهبری و سازماندهی، درصدد تحقق اهداف برمی‌آید. (Dubrin, 1989, P5 و اسدی، 1379)
به منظور سازماندهی مورد نیاز جهت تحقق اهداف، در تئوری‌های مدیریت، ‌دیدگاه‌های مختلفی وجود داشته و دارد كه یكی از مهم‌ترین آن‌ها، به قول ویلیام اسكات، مكتب "سازمان سیستمی‌" است. در تعریف اسكات، ویژگی مهم دیدگاه فوق، باور به روابط متقابل اجزاء با یكدیگر و رابطه عمیق یك سیستم سازمانی با محیط خود می‌باشد. مكتب سیستم‌ها، ‌سازمان را از دو دیدگاه مورد بررسی قرار می‌دهد:
1- سازمان به عنوان سیستم اجتماعی كه اثرگذاری متقابل اجزاء متشكله سازمان از قبیل كاركنان، ‌واحدها، ‌تكنولوژی،‌ ساختار رسمی‌ و محیط خارجی سازمان را دربر می‌گیرد.
2- سازمان به مثابه سیستم اطلاعاتی كه تصمیم‌گیری، هماهنگی و ارتباطات را پیگیری می‌نماید و سازمان را مكانیزمی ‌‌برای جمع‌آوری و مرتب كردن اطلاعات برای مدیران و تصمیم‌گیرندگان می‌داند. هر دو سیستم یادشده در چارچوب سیستم بزرگتری كه از سه عامل جامعه، دولت و كشور تشكیل شده است، قرار دارند و در ارتباط ارگانیك با عوامل سه‌گانه ذكر شده می‌باشند. (Simon, 87 و فخیمی، 1379، 212)
رواج تفكر سیستمی‌ در مدیریت با درنظر گرفتن عوامل بیرونی و درونی دخیل در سازمان، منجر به ارائه تصویر بهتر و منسجم‌‌تری از سازمان گردید كه خود موجب ارائه تئوری‌های جدیدی در مدیریت، و از جمله آن‌ها تئوری "اقتضایی" گردید. در تئوری مذكور، مطلق‌گرایی رد گردیده و كارآیی هر شیوه مدیریتی وابسته به امكانات، شرایط و موقعیتی دانسته شده است كه در آن زمان و مكان، سازمان را دربر گرفته است.
نگرش سیستمی، چارچوب روش‌شناختی جهت تحقیق و بررسی ساخت و كاركرد یك سیستم را فراهم می‌آورد (شكویی، 1378، 49) كه می‌تواند ما را در زمینه انتخاب و گزینش بهترین شیوه با درنظر گرفتن شرایط و موقعیت آن یاری رساند.

مدیریت كلان بخشی‌نگر و مدیریت شهری
مدیریت شهری بخشی از مدیریت كلان كشوری را تشكیل می‌دهد كه در اثرپذیری مستقیم از آن بوده و آن را تحت‌الشعاع خود قرار می‌دهد. با بررسی دیدگاه غالب در مدیریت كلان می‌توان مسائل مدیریت شهری را نیز تجزیه و تحلیل نمود.
شهر به عنوان واقعیتی جغرافیایی، اقتصادی، سیاسی و جامعه‌شناختی در هر دوره‌ای از رشد و تحول خود، از هر كدام از عوامل مذكور تأثیر پذیرفته و بر هر كدام از آن‌ها تأثیر گذاشته است. پیچیدگی هریك از این عوامل، خود موجد پیچیدگی شهر به عنوان تبلور فضایی آن بوده است. مطمئناً سازمان‌دادن و نظم بخشیدن به شهر و چگونگی رشد و تحول آن، ‌نیازمند موضوع‌شناسی شهر و مسائل شهری و سپس برنامه‌ریزی برای آن می‌باشد (پوراحمد و دیگران، ‌1385، 168). از سوی دیگر، شهر یك سیستم اجتماعی پویا و باز است كه در آن سه سطح از حركات مكانیكی، زیستی و اجتماعی درهم آمیخته و با انواع فراسیستم‌ها و زیرسیستم‌های متعدد در ارتباط است. بنابراین مدیریت شهری، مستلزم ایجاد یك نظام یكپارچه از سطوح مختلف برنامه‌ریزی است كه نحوه پیوستگی و هماهنگی میان سیستم‌های فرادست و فرودست را نشان دهد. (مهدی‌زاده، 1382، 81)
به‌طور كلی، نظام برنامه‌ریزی شهری، ارتباط مستقیم با نظام حكومتی و حوزه فرادست خود دارد و قاعدتاً نمی‌تواند به عنوان یك جزء سیستم، مستقل از كل سیستم عمل كند. این ارتباط با توجه به مبانی رویكرد سیستمی‌‌ بر اصل كل‌نگری و تحلیل ارتباطات درونی و بیرونی سیستم شهری شكل گرفته است. برنامه‌ریزی برای هر شهر را بخش كوچكی از كل فرآیند برنامه‌ریزی به حساب می‌آورند كه تابع نیروها و تصمیماتی است كه در شكل‌گیری ساختار و عملكرد شهر دخالت داشته‌اند. به عبارتی، برنامه‌ریزی شهری صرفاً موضوع علمی ‌و فنی مستقلی نیست كه به تنهایی قابل بررسی با شبكه به دلیل وابستگی شدید به شرایط سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و كالبدی و بسته‌های شكل‌گرفته از آن باشد و ناگزیر از تعیین حوزه‌های فرادست شهری است. (احمدیان، 1382، 16)
كل شهر نه تنها در یك محدوده ملی مشخص ثبت می‌شود، بلكه هریك از فعالیت‌هایش ـ مخصوصاً فعالیت‌های خدماتی آن ـ كاملاً وابسته به موقعیتی است كه شهر در داخل یك سیستم شهری، ‌ناحیه‌ای یا كشوری اشغال كرده است. (نظریان، ‌1379، 167) از بعدی دیگر، سیستم شهر بسیار پیچیده است و تارهای انبوهی دارد كه روی هم قرار دارند. بین این تارها روابط افقی، عمودی، مورب و متقاطع دیده می‌شود كه به یكدیگر گره خورده‌اند. كوچكترین تحول در یك عنصر فرعی یا علت به ظاهر كوچكی كه در آغاز ناچیز به‌نظر می‌رسد،‌ می‌تواند نتایج شایان توجه و غیرقابل پیش‌بینی‌ای به دنبال داشته باشد. (باسیته و درز، 382، 56)
در ایران،‌ اداره امور كشور بر اساس مدیریت بخشی پایه‌ریزی شده است. از این‌رو، شاخه‌های وزارتخانه‌های مختلف در امر توسعه و خدمات‌رسانی و رسیدگی به مسائل عمده شهری و ملی در حوزه خاص خود عمل می‌كنند. برای یك سازمان محلی نظیر شهرداری، ‌عبور از مرزهای بین این نهادهای دولتی بسیار دشوار است. هم‌پوشی مسائل و منافع بین نهادهای دولتی در هر محل و شهرداری آن محل، غالباً به سردرگمی‌ و تداخل مسئولیت‌ها و به‌ویژه تضعیف نقش شهرداری منجر می‌شود. (مدنی‌پور، 1381، 119)
قبل از انقلاب اسلامی، مدیریت كشور و مدیریت شهری به عنوان مجموعه مدیریتی همگن و فاقد مشروعیت فراگیر عمل می‌كرد. این مدیریت، اختیار و اقتدار قانونی و همچنین منابع مالی مورد نیاز خود را از دولت مركزی كسب می‌كرد. بعد از انقلاب اسلامی‌ به دلیل به‌وجود آمدن بحران مدیریت در نظام شهری كه ناشی از تناقض بین مشروعیت نظام جمهوری اسلامی ‌و مدیریت شهری است،‌ دولت ناچار شد بخش‌هایی از وظایف و فعالیت‌های مدیریت شهری و شهرداری را برعهده گیرد. تصویب قوانین زمین شهری، توسعه افزایش اختیارات وزارت كشور و سایر وزارتخانه‌هایی كه مسئولیت بخش‌هایی از خدمات عمومی ‌را برعهده دارند، ‌موجب تفكیك وظایف خدمات شهری بین دستگاه‌های دولتی و در نتیجه مدیریت شهری شد. (كامروا، 1384، 202)
شهرها تركیبی از نیروهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی را از طریق فرهنگ محلی ـ ناحیه‌ای به نمایش می‌گذارند (شكویی و كاظمی، 1386، 33) و به‌طور كلی، هر سازمان ناحیه‌ای،‌ نیاز به حركت دائمی ‌مردم، ‌كار، ‌پول و اطلاعات در بقای خود دارد. افزایش حركت‌ها و جریان‌های بالا به داخل سیستم، ممكن است به تغییراتی در شكل و وسعت سیستم بیانجامد كه توسعه شهر و گسترش بی‌قواره و نامنظم آن نمونه روشنی بر این گفته است. البته كاهش حركت‌ها و جریان‌ها به داخل سیستم نیز ممكن است انقباض شهری را فراهم آورد. (شكویی، 1364، 148)
از دقت در آن‌چه آمد، درمی‌یابیم كه شهر به عنوان یك سیستم اجتماعی كه نماد فضایی ـ مكانی دارد، علاوه بر آن‌كه خود در داخل سیستم بزرگ و كلانی به نام كشور قرار گرفته است، خود شهر نیز به عنوان یك سیستم مطرح می‌باشد؛ چنان‌كه رضوانی عقیده دارد، مفهوم سیستم شهری مبنی بر وجود مجموعه‌ای از مراكز شهری ـ ناحیه‌ای است. در این نگرش، هر شهرك و هر شهر دارای منطقه نفوذی است كه با هم كل زمین‌های منطقه نفوذ را دربر می‌گیرد. كاركردهای اقتصادی میان این نواحی بر اساس ملاك‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، توزیع شده است. پاره‌ای از كاركردها در همه‌جا وجود دارد و حتی در پایین‌ترین نظام سلسله مراتب مكان مركزی نیز یافت می‌شود. پاره‌ای دیگر تنها به مكان‌های ویژه اختصاص یافته و چه بسا كه فقط در بزرگترین شهر ناحیه، آن هم با هدف خاص به‌وجود آمده باشد. (رضوانی، 1381، 51)
بنیاد برنامه‌ریزی و تفكر بخشی كه در كشور حاكم است، با مواردی كه در پیرامون مدیریت شهری آمد، ‌در تضاد كامل می‌باشد. نمود این مسأله در مدیریت شهری را در سه مورد كلی می‌توان بیان نمود:
1- ناهماهنگی بین سازمان‌های مجری مدیریت شهری كه به علت تعدد سازمان‌های مسئول در امر مدیریت شهری و تعدد وظایف آن‌ها، امروزه ناهماهنگی‌های زیادی بین این سازمان‌ها به‌وجود آمده است كه تبعات زیانباری مانند هدر رفتن سرمایه‌های انسانی و مالی را به همراه داشته است.
2- عدم وجود دستورالعمل یكسان برای برخورد با مسائل مشابه در سازمان‌های مختلف.
3- هم‌پوشانی وظایف سازمانی كه نتایجی همچون موازی‌كاری، ‌دوباره‌كاری، ایجاد تشكیلات عریض و طویل دیوانی، ‌ایجاد اصطكاك و ناهماهنگی در انجام وظایف و مسئولیت‌پذیری را به دنبال داشته است.

تفكر سیستمی ‌در مدیریت شهری
شهر به عنوان یك منبع توسعه مطرح است و جایگاه مدیریت شهری در روند توسعه شهر و بهبود سكونتگاه‌های شهری نقش بسیار مهم و تعیین‌كننده‌ای است (شیعه، 1382، 37) كه شیوه مدیریت شهری و دیدگاه حاكم بر آن،‌ از ابعاد گوناگونی حائز اهمیت می‌باشد. جاری بودن تفكر بخشی در مدیریت كلان كشور و به تبع آن، مدیریت شهری سبب گردیده است تا در مدیریت شهری شاهد آشفتگی‌ها و نابسامانی‌های ساختاری و عملكردی متفاوتی در سطوح مختلف باشیم. تفكر بخشی به دنبال خود، برنامه‌ریزی و مدیریت ‌بخشی را همراه داشته است؛ امری كه پیامد‌ آن پخش فوق‌العاده وظایف و اختیارات مدیریتی در بین سازمان‌ها، ‌ادارات و وزارتخانه‌های گوناگونی است كه در بسیاری موارد با هم‌پوشانی وظایف، كاركردها و موازی‌كاری آن‌ها مواجه هستیم. این مسأله در كلان‌شهرها و بالاخص تهران بیشتر نمود پیدا می‌نماید.
مدیریت یك كلانشهر، امری بسیار پیچیده است. لازمه این امر، اتخاذ یك رویكرد منسجم به زندگی شهری و روشن شدن مسئولیت‌های نهادهای مختلف از نظر مداخله در مدیریت شهر است (مدنی‌پور، 1381، 132) و این درحالی است كه در حال حاضر، مدیریت شهری از تعدد نهادهای دولتی و فقدان مرجع واحد كه بتواند مسئولیت مدیریت شهر را با دید جامع برعهده گیرد، رنج می‌برد.
در ادبیات امروزین مدیریت در سطح جهان، مدیریت با تفكر سیستمی، مفهومی ‌جاافتاده و نهادینه می‌باشد و ضرورت آن امری بدیهی به حساب می‌آید. روند جهانی‌شدن و پدید آمدن عصر اطلاعات كه نوید‌گر جامعه شبكه‌ای است، لزوم دید همه‌جانبه و جامعی است كه بتواند عناصر، اعضاء، ‌پدیده‌ها و روابط فی‌مابین آن‌ها را در ارتباط با هم و در كنار هم، در سطح محلی، منطقه‌ای، ملی و جهانی ببیند را بیش از پیش هویدا می‌سازد.
در دوران معاصر، رشد سریع جمعیت شهری، باعث گسترش سریع شهرها شده است که این رشد سریع، امکان شکل‌گیری یک کلیت منسجم و پویا را نداده است. لذا بخشی از مسائل و مشکلات شهری موجود، از جمله بحران‌های زیست‌محیطی، اقتصادی و اجتماعی ناشی از گسترش بی‌رویه و بی‌برنامه شهرها می‌باشد. از سوی دیگر، نظام برنامه‌ریزی و مدیریت شهری نیز تاکنون نتوانسته است الگویی مناسب برای مقابله با نابسامانی‌های شهری ارائه نماید. زیرا این نظام تاکنون به صورت یک فرآیند مکانیکی به اجرا درآمده و کلیت شهری را نیز درنظر نداشته است. بنابراین یکی از راهکارهای اصلی رفع یا تخفیف مشکلات و نابسامانی‌های شهری، نگرش همه‌جانبه و سیستماتیک به شهر و مدیریت آن در سطوح کلان کشوری و خرد محلی می‌باشد.
در نگرش سیستمی، ‌هریك از سازمان‌های وابسته به شهرداری جزئی از شهرداری بوده و یك زیرسیستم از سیستم شهرداری محسوب می‌شود كه به نیابت از شهرداری، بخشی از وظایف و فعالیت‌های شهرداری را انجام می‌دهند. (علوی، 1378، 79) آن‌چه كه لزوم تغییر از تفكر بخشی به سیستمی‌ را ضروری‌تر می‌سازد این مسأله است كه بحران مشروعیت در نظام شهری ایران، موجب شده است تا به‌جای مشاركت عمومی ‌بین مدیریت و جامعه شهری، شاهد معارضه و مقابله عمومی‌ باشیم و شهروندان به‌جای شریك بودن در سرنوشت شهر و اجرای برنامه‌‌های توسعه شهری، بیشتر حالت شاكی بودن را نسبت به مدیریت داشته باشند. جامعه شهری طلبكار خدمات شهری است، بدون این‌كه بهای آن را بخواهد بپردازد. مدیریت شهری نیز به دلیل بحران مشروعیت و بحران اختیار و اقتدار، ابزار لازم سیاسی، اجتماعی و قانونی را برای اخذ عوارض و مالیات‌های لازم برای اعمال تصمیمات و اجرای برنامه‌ها ندارد. مشكل در كسب درآمد و منابع مالی لازم برای مدیریت شهری فقط ناتوانی سیاسی و نداشتن پشتوانه و حمایت مردمی ‌نیست، بلكه وابستگی طولانی شهرداری‌ها به منابع مالی دولتی، موجب گردیده است تا شهرداری‌ها، شبكه اداری و تشكیلاتی لازم برای وضع، توجیه و اخذ عوارض و مالیات‌های شهری را نداشته باشند. (كامروا، 1384، 198)
ریشه و علت اصلی مشكلات مدیریت شهری در حال حاضر به نگاه مدیریت كلان كشوری بر‌می‌گردد كه متأثر از دیدگاه بخشی آن می‌باشد. روند شتابان رشد و توسعه جهانی، فشردگی زمان و مكان، انفجار اطلاعات و ارتباطات، تغییر و تحولات جهانی‌شدن كه دنیا را با شبكه اطلاعات و تكنولوژی در حد دهكده جهانی‌شدن پیش می‌برد، دیگر نگرش بخشی نمی‌تواند جوابگوی مسائل و مشكلات باشد.
رویكرد سیستمی ‌ایجاب می‌كند كه برنامه‌ریزی شهری و مدیریت شهری با تكیه بر عناصر و روابط ساختاری شهری (درونی و بیرونی) مطالعات خود را سازمان دهد. از دیدگاه نگرش سیستمی، برنامه‌ریزی برای یك شهر نمی‌تواند به‌طور مجرد و جدا از روابط آن با نواحی و شهرهای همجوار انجام پذیرد. بنابراین برنامه‌ریزی شهری مستلزم ایجاد یك نظام یكپارچه از سطوح مختلف برنامه‌ریزی است كه نحوه پیوستگی و هماهنگی متقابل میان سیستم‌های فرادست و فرودست را نشان می‌دهد و راه‌های ایجاد تعادل و توازن میان آن‌ها را معلوم می‌كند. بر پایه این نگرش است كه فرآیند چرخه‌ای و ارتباط دو سویه میان نهادهای برنامه‌ریزی مركزی و نهادهای برنامه‌ریزی و مدیریت محلی، به عنوان یك اصل پایه‌ای، پذیرش عام پیدا كرده است. (مهدی‌زاده و دیگران، 1385، 259)

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری
هر جامعه در كنار خود، مدیریت را به دنبال دارد و نگرشی كه مدیریت بر مجموعه جامعه و عناصر آن دارد، تأثیرات حیاتی بر روی آن می‌گذارد و دیدگاه‌های حاكم بر مدیریت در حالت كلی، بخشی و سیستمی ‌را شامل می‌شود كه در گذر زمان تكامل نموده است و از تفكر بخشی و تجزیه‌مدار به تفكر سیستمی ‌‌ارتقاء پیدا نموده است.
هرچند تفكر تجزیه‌مدار (بخشی) در شكل‌گیری بعضی مدل‌ها و مفاهیم علم سازمان و مدیریت دخیل بوده است، ولی وجود عوامل متعدد مداخله‌گر‌، تحلیلی بودن این علم را بیش از بخشی بودن آن تصدیق می‌كند. گریز از تجزیه‌مداری است كه رویكرد سیستمی‌ را به عنوان یك نگرش غالب معتبر ساخته است. (قلی‌پور، 1384، 9) غالب بودن هركدام از تفكرات بخشی یا جزئی‌نگر یا رویكرد سیستمی ‌در مدیریت كلان كشور و سطوح پایینی، اثرات متعددی را برجا می‌گذارد. چنان‌كه سیستمی ‌كه هر نظام حكومتی برای اداره شهرها به‌كار گیرد، همچنین حدود اختیارات و روابط حكومت شهری با سایر سطوح حكومت، نقش اساسی و كلیدی در شكل‌گیری نظام ارتباط بین عناصر مدیریت و برنامه‌ریزی شهری ایفا می‌كند. در نظام‌های متمركزتر همچون كشور ما، میزان اعتماد به مدیریت شهری در سطوح محلی از درجه پایین‌تری برخوردار بوده، تفویض اختیار به آن‌ها، شامل فعالیت‌های جزئی و كم‌اهمیت است و معمولاً فعالیت برنامه‌ریزی شهری از اختیارات حكومت مركزی محسوب می‌شود؛ درحالی كه كشورهای دارای نظام غیرمتمركز، برنامه‌ریزی شهری را به عنوان یك فعالیت محلی پذیرفته و انجام برنامه‌ریزی شهری را به حكومت شهری واگذار می‌كند. (حسینی، 1383، 66)
آن‌چه كه از روند مطالعات و یافته‌ها در برنامه‌ریزی و مدیریت كشور برمی‌آید، غلبه و تفكر دیدگاه بخشی بر امور می‌باشد كه در عین حال گرایش شدیدی بر تمركز داشته و هركدام از سازمان‌ها را به صورت اتمیزه، منفرد و جدا از سایر عناصر و سازمان‌ها درنظر می‌گیرند. این تفكر سبب به‌وجود آمدن صدمات و لطمات جبران‌ناپذیری از حیث انسانی و مالی بر كشور و روند مدیریتی آن گردیده است كه از اصطكاكات گوناگون در امور اجرایی و مدیریتی گرفته تا موازی‌كاری و به هدر رفتن بیت‌المال را می‌توان عنوان نمود. این فرآیند درحالی است كه در سطح جهان تفكر بخشی به كنار گذاشته و تفكر سیستمی ‌در مدیریت با ظهور جامعه شبكه‌ای و اطلاعاتی به شدت درحال نهادینه شدن می‌باشد.
از جمله نتایج عمومی ‌نگرش سیستمی ‌می‌توان به نكات زیر اشاره كرد كه به‌طور مستقیم و غیرمستقیم، اندیشه برنامه‌ریزی را تحت تأثیر قرار داده است:
الف) نگرش سیستمی‌ با تأكید بر رجوع مشترك دانش‌های مختلف و پراكنده،‌ نوعی وحدت نظری در مقیاس جهانی پدید آورده و در نزدیكی دانش‌های مختلف و بینش مختلف در میان متفكران جهان مؤثر بوده است.
ب) رویكرد سیستمی ‌نشان می‌دهد كه میان تمام پدیده‌های جهان،‌ ارتباط هدفمند و قانون‌مند وجود دارد، و ایجاد هر نوع تغییر یا اصلاح در هر سیستم بدون درنظر گرفتن روابط آن با سیستم‌های دیگر عملی نخواهد بود.
پ) رویكرد سیستمی‌ بیان‌گر این حقیقت است كه حفظ تعادل درازمدت در سیستم‌های پیچیده مثل سیستم‌های اجتماعی تنها از طریق همكاری متقابل زیرسیستم‌ها و فراسیستم‌ها ممكن است و بنابراین دخالت آمرانه و تصمیم‌گیری متمركز و از بالا با طبیعت سیستم‌های اجتماعی در تضاد است. (مهدی‌زاده و همكاران، 1385، 44)
در خاتمه آن‌چه كه قابل ذكر است، درنظر گرفتن تغییر و تحولات مدیریت و تكامل آن می‌باشد كه از بخشی به سیستمی‌ در سطح جهان رسیده است. رویكردی كه گرایش به برنامه‌ریزی‌های راهبردی را ایجاب می‌كند كه در آن روند برنامه‌ریزی بر پایه شناخت‌های معتبر و امكانات واقعی استوار بوده و اقدامات اجرایی به صورت مرحله‌ای به همراه اصلاح و بازنگری خواهد بود.

منابع و مآخذ
1- احمدیان، رضا (1382)؛ طرح‌های توسعه شهری، ناكارآمد و تحقق‌ناپذیر، ماهنامه شهرداری‌ها، سال پنجم، شماره 50
2- اسدی، اصغر (1379)؛ ساختار سازمانی کتابخانه‌های دانشگاهی، مرکز اطلاعات و مدارک دانشگاهی ایران
3- باسیته، ژان و برنارد درز (1382)؛ شهر، ترجمه علی اشرفی، دانشگاه هنر تهران
4- پوراحمد، احمد و دیگران (1385)؛ آسیب‌شناسی طرح‌های توسعه شهر در كشور، پژوهش‌های جغرافیایی، شماره 58
5- حسینی، سیدمحمود نجاتی (1383)؛ برنامه‌ریزی و مدیریت شهری: مسائل نظری و چالش‌های تجربی، سازمان شهرداری‌های كشور، تهران، چاپ دوم
6- رضوانی، علی‌اصغر (1381)؛ روابط متقابل شهر و روستا، پیام نور
7- شكویی،‌ حسین (1364)؛ جغرافیای كاربردی و مكتب‌های جغرافیایی، آستان قدس رضوی
8- شكویی،‌ حسین و سیدمهدی موسی كاظمی ‌(1386)؛ مبانی جغرافی شهری، پیام نور، چاپ دوم
9- شكویی،‌ حسین، (1378)؛ اندیشه‌های نو در فلسفه جغرافیا، جلد اول، گیتاشناسی، تهران
10- شیعه، اسماعیل (1382)؛ لزوم تحول مدیریت شهری در ایران، مجله جغرافیا و توسعه، بهار و تابستان
11- علوی، سیدمحمد (1378)؛ نگرش سیستمی‌ به ساختار مدیریت شهرداری‌ها در شهرهای بزرگ، نخستین همایش مدیریت توسعه پایدار در نواحی شهری، تبریز
12- فخیمی، فرزاد (1379)؛ سازمان و مدیریت، تئوری‌ها، ‌وظایف و مسئولیت‌ها، نشر هوای تازه، تهران
13- قلی‌پور، آرین (1384)؛ نهاد و سازمان‌ها (اكولوژی نهادی سازمان‌ها)، سمت، تهران
14- كاستلز، مانوئل (1385)؛ عصر اطلاعات: اقتصاد، جامعه و فرهنگ (ظهور جامعه شبكه‌ای)، مترجمین احد علی‌قلیان و افشین خاكباز، انتشارات طرح نو، تهران، چاپ پنجم
15- كامروا، سیدمحمدعلی (1384)؛ مقدمه‌ای بر شهرسازی معاصر ایران، انتشارات دانشگاه تهران
16- مدنی‌پور، علی (1381)؛ تهران ظهور یك كلانشهر، انتشارات پردازش و برنامه‌ریزی شهری، تهران
17- مهدی‌زاده، جواد (1382)؛ برنامه‌ریزی راهبردی توسعه شهری، مركز تحقیقات شهرسازی و معماری ایران
18- مهدی‌زاده، جواد و همكاران (1385)؛ برنامه‌ریزی راهبرد توسعه شهری، ‌تجربیات اخیر جهانی و جایگاه آن در ایران، ‌معاونت معماری و شهرسازی دفتر معماری و طراحی شهری، شركت طرح و نشر پیام سیما، تهران
19- نظریان، اصغر (1379)؛ جغرافیای شهری ایران، پیام نور، چاپ چهارم
20- Dubrin, Andrew and Duane Ircland and I. C Lifton Williamas (1989), Management and Organization, Ohio South- Western Publishing.
21- Herbert A. Simon, The New Science of Management Decision.
ناشناس
|
Switzerland
|
۰۱:۱۵ - ۱۳۸۸/۰۸/۲۶
0
0
همکار سایت شهرسازی و توسعه: به عنوان یک شهروند تهرانی جای خوشحالی است که شهرداران‌مان هرچند منتصب‌اند، اما اهل علم و پژوهش‌اند. آن‌چه در رابطه با تفکر سیستمی مطرح کردند، بسیار خوب است، ولی تفکر سیستمی که در امور هدایت شهری در آغاز راه است، چه ربطی به برنامه‌ریزی استراتژیک شهری دارد؟ درست است که برنامه‌ریزی استراتژیک شهری هم برای الگوسازی خود، از تفکر سیستماتیک بهره می‌گیرد و شهر را نه به صورت یک سیستم پیچیده، بلکه یک پیچیده سیستم غیرخطی درنظر می‌گیرد. ولی این چه ربطی به برنامه‌ریزی استراتژیک شهری دارد؟ برنامه‌ریزی استراتژیک، ابزار کار نئولیبرال‌هاست. کلمه استراتژیک در این‌جا فقط یک واژه نیست، بلکه مفهومی است که محتوای آن را میلتون فریدمن‌ها تعیین می‌کنند. چه ربطی دارد به شهردار جبهه رفته ما؟! با پوزش و تشکر از توجه‌تان.
نظرات بینندگان