كدخبر: ۹۵۴۸
تاريخ انتشار: ۲۶ دي ۱۳۹۶ - ۱۱:۰۵
send ارسال به دوستان
print نسخه چاپي
سردرگمی هنجاری در جامعه ایران
صديقه مرادي
براي نوجوانان و جوانان برومند سرزمينم
چند صباحي است كه از گوشه و كنار اين مرز و بوم كهن خبرهايي در رسانه ها و شبكه هاي مجازي به گوش ميرسد
از كشتن تا مردن
از زمين تا دود و آتش و دريا....
ارمغاني كه بر جاي ميگذارند چيست؟
نهايتا چند روزي را در فضاهاي مجازي و واقعي ره به همدلي در پيش ميگيريم و بعد از آن به روزمرگي هايمان ادامه ميدهيم و در امتدادش غرق ميشويم.
از بين اين همه خبرهاي رخوت بار ، ناگهان  خبري را شنيدم و با چهره ايي برخورد كردم كه بارها در محيط دانشگاه و در كلاس ديده بودمش !
چهره ي دختركي پاك و معصوم كه دوستانش پياپي پست ميگذاشتند؛
كجا رفتي ؟ چرا رفتي ؟ باورمان نميشود؟...
آري !
باز هم تكرار يك تفسير نامحدود !
مرگ!
در حقيقت
مرگ ها غم انگيزترين واقعيت زندگي هستند
گاهي ناگه به سراغ انسان مي آيند و فرصت ديدن آخرين لبخند دنيا را با چشم برهم زدني از آدمي سلب ميكنند.
گاهي هم از قبل در گوشه ايي از زندگي كمين ميكنند و در فرصتي كه قابل پيش بيني است به اين تفسير بي تعبير زندگي پايان ميدهند.
لكن
تلخ ترين و هولناكترين نوعش
خودكشي است
مرگي كه خود از قبل دعوتش كرده ايي!
چه دعوتي؟!
ميزبان اين دعوت كيست؟
شخص از دنيا رخت بر بسته!؟
خير !!
ميزبان اين دعوت جامعه است
جامعه ايي كه متشكل از فرهنگ و آداب و رسوم و در نهايت افراد متفاوتي است
كه هر يك با قراردادي اجتماعي و قبول هنجار ها در كنار هم قرار گرفته اند !
هنجارهايي كه گاه با گذشت زمان از ديد افرادش تبديل به انحراف ميشوند
و گاه بلعكس.
جامعه امروزمان از نظر بنده ي كمترين !  دچار نوعي "سردرگمي هنجاري " است
كه اغلب هم نسل جوان مبتلا به آن هستند !
سردرگمي هنجاري چيست؟
هنجار يعني قبول باورها و رفتارها و... كه از نسلي به نسل ديگر منتقل ميشود
يكي از هنجارهاي اجتماعي ،در اكثر جوامع بشري ارتباط برقرار كردن في مابين دو جنس مخالف است .
در برخي از جوامع اين ارتباط با رسيدن به سن مشخصي و بدون الزام بر تعهد مبتني بر ازدواج برقرار ميشود كه ميتواند سرانجام خوب ! و يا بدي داشته باشد!
اما در جامعه ما برقراري اين ارتباط به عنوان يك هنجار اجتماعيِ مورد قبول مستلزم ايجاد علقه ي زوجيت است! مادامي كه پسر و يا دختر در عقد هم در نيامده اند نميتوانند ارتباطي ( يقينا در حد محدود) داشته باشند !
هنجار را پذيرفتيم!
آيا راه رسيدن را هم آموختيم؟
آموزش داديم؟
پاسخ منفي است.
جامعه امروز ما شديدا نيازمند اين قسم از آموزش هاست
شايد اگر قبل ايجاد روابط رسمي و بعضا غير رسمي !
مواردي چون ؛
حفظ كرامت  و ارزش انساني
نحوه ي صحيح تصميم گيري
شناخت هيجانات آني و زودگذر و استفاده ي بيشتر از قوه تعقل!
مشورت و همفكري با دوستان و افراد قابل اطمينان
تفكر و تعمقْ، قبل از بيان هر كلمه ، جمله و رفتار
و....
به نوجوانان و جوانان ما آموخته ميشد، ديگر شاهد اتفاقات ناگوار اينچنيني نباشيم كه همه نشات گرفته از  سردرگمي هنجاري  است!
و در پايان
اين شعر را نه به يك بار ، نه به ده بار، كه به صدبار و به تكرار با خود زمزمه كنيم

كه چه زيبا گفت سهراب:

نه تو می مانی
نه اندوه
و نه هیچ یک از مردم این آبادی
به حباب نگران لب یک رود قسم
و به کوتا هی آن لحظه شادی که گذشت
غصه هم خواهد رفت
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند
لحظه ها عریانند
به تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز
تو به آیینه،نه! آیینه به تو خیره شده ست
تو اگر خنده کنی او به تو خواهد خندید
و اگر بغض کنی
آه از آیینه دنیا که چه ها خواهد کرد
گنجه دیروزت، پر شد از حسرت و اندوه و چه حیف!
بسته های فردا همه ای کاش ای کاش!
ظرف این لحظه ولیکن خالی ست
ساحت سینه پذ یرای چه کس خواهد بود
غم که از راه رسید در این بر او باز مکن
تا خدا یک رگ گردن باقی ست
تا خدا مانده به غم وعده این خانه مده!

نام:
ايميل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"