دانستن رمز مودم در شب يلدا، حق مسلم ماست!
سيدغلامرضا فلسفي
كارشناس ارشد ارتباطات
شبیلدا یا شبچله از کهنترین مراسم آييني ايراني است. مردم روزگاران دور که کشاورزی، بنیان زندگی آنان بود و با سپری شدن فصلها و تضادهای طبیعی در زیستبوم خود خویداشتند؛ برمدار تجربه توانستند فعالیتهای خود را با گردش خورشید و توالي فصول و بلندی و کوتاهی روز و شب همچنين جهت، حرکت و قرار ستارگان تنظیم کنند. آنان كه میديدند در برخي ماهها و فصول، روزها بلندمیشود و درنتیجه از روشنی خورشید بیشتر میتوان بهرهمند شد؛ بدين باور رسيدند كه نور خورشید نماد نیکي است و با ظلمت شب در نبرد و تاریکی نيز نماینده اهريمن. لذا در شب يلدا كه ديرمیپاید تا كمند زلف سياه آذر به سپيدي سحر دي گره بخورد؛ این شب را نحس پنداشته چون فرامیرسید، آتش میافروختند تا تاریکی و پلشتي نابودشده يا بگریزد. در اين شب مردمان بر سر خواني انباشته از اطعمه و اشربه گرد هم جمع شده پس از تناول مأکولات، دستافشان و پاکوبان شب را به صبح میرساندند. در ايام متقدم ذكر قصص و روايتهايي از كواكب زينتبخش يلدا بود و پسازآن روزگار تا به امروز، عادت مألوفِ خوانش سلحشوریهای سروده شده در شاهنامه و تفأل به رازوارههاي ديوان خواجه شمسالدین محمد معمول است.
چند سالي است كه با نزديك شدن شبيلدا جستهوگریخته پیشنهادهایی در شهر به گوش ميرسد مبني بر اینکه «یلدای امسال بهجای پرسیدن رمز مودم احوال یکدیگر را بپرسیم» يا اینکه «یلدا بیشتر با خانواده باشیم». فراتر آنکه در شب مذكور هر لحظه ممكن است بنا به گوشهچشم آناني كه خاك را بهنظر كيمياميكنند، بهرهمندي از فضاي دوم جهت گرماافزایی به كانون خانوادهها از كاربران سلب شود!
راقم اين سطور در نیکخواهی فرستندگان چنين پيامها يا چنان كيمياگراني ترديد نداشته و خود از آرزومندان تحقق اين رستاخيز در حوزه ارتباط انساني است ولي در وانفساي جدال كاسبان آموزش سواد رسانهای، از كاربرشهرونداني كه مديريت بهرهمندي مصرف پيامهاي رسانهاي را نمیدانند؛ با فرض دورباش و قطعباش تمامي آلات و ادوات رسانهاي ميتوان توقع گفتوگو در مقام امري ارتباطي را داشت؟ به نظر ميرسد ملتي كه در تمامي ايام سال با رسانه انيس و جليس بوده و هكذا در بومارتباطياي زيست ميكند كه در سپهر گفتماني آن بر هر منبر و ماذنه، گفتوگو مذموم و گفتوگوكننده خائن شمرده ميشود؛ هيچ ابزاري از رسانه در طرد اهريمن بهتر و مؤثرتر نباشد! آيا از اشخاصي كه معتادگونه آنات عمر خود را به بنگاه بانگ و رنگي كه از بام تا شام آسمان راستي را بر ريسمان دروغ ميآويزد، فروختهاند؛ انتظار گفتوگو بهغایت گزاف نيست؟ آيا در طول ساليان، مهارتهاي گفتوگو به شهروندان آموخته و شهد گفتوشنود به كامشان نشانده شده؟ در روزگاري كه بديهيترين مباني گفتوگو يعني پرسش، تعبير بهتهمت ميشود؛ ميخواهيم كه گفتوشنود درگيرد؟ در ايام منتهي به يلدا كدام كتاب خواندهشده تا دلخوش داريم كه انديشهاي در ذهن ساري و در اين شب بر زبان جاري شود؟ آيا فرستندگان پيام جز واگويههاي همان زورق زر و زور و تزوير پيامي براي رمزگزاري دارند؟ در اين شب، راستگویی رواج دارد؟ آيا صرف پرسيدن احوال از يكديگر كافياست يا مهارت چگونه پرسيدن نيز حائزاهميت است؟ در اين پرسش احوال، آيا با صيانت از زبان از تملق پرهيز ميشود؟ شخص ميداند و ميتواند كه اگر نقصي در فضاي گفتوشنود پديدارشد، چگونه پارازيت را از فرايند ارتباطي حذفکند؟ يا ميداند و ميتواند كه بايد تقويتكننده رفتار و افکار مثبت ديگري باشد و نه مبلغ و مروج آن افراد؟ آيا شخص میتواند از قضاوت، انتقاد، برچسب زدن و طرح سؤالهای زياد و نامناسب بپرهيزد؟ آيا باعنايت و تأسی ازآنچه در آيه61 سوره مبارك توبه پيرامون رسول مكرم اسلام (ص) آمده، نسبت به اهميت گوش كردن و مهارتهای آن واقف است؟
اگر كاربرشهروند به سؤالهای مزبور آگاه و به پاسخهاي آن واقف و ملتزم است؛ بهطورقطع و بدون هيچ جبري از پرسوجوي رمز مودم ميزبان خود برياست. ولي اگر نسبت به اين حداقلها ناآگاه است، كه سوگمندانه هست؛ همانبه كه چون هميشه در شبکههای اجتماعي و پیامرسانهای موبايلي به سير آفاقو انفس مشغول شود تا خلقي از دست و زبانش در امان باشند و نهبرنجند و نهبرنجانند.