شهر یک تولید و برساخت اجتماعی است و هویت خویش را بیش از آنکه از عناصر کالبدی دریافت کند، از تاریخ، فرهنگ و شیوه اندیشه و زیست ساکنانش دریافت میکند. سیالیت این متغیرها در کنار روند رو به رشد شهرنشینی، بر پیچیدگی زمینههای شناخت، تحلیل و مدیریت آنها میافزاید. امروزه بیش از نیمی از مردم جهان در شهرها زندگی میکنند و این میزان، در کشورهای توسعهیافته یا در کشورهای درحالتوسعه با رشد بالایی رو به افزایش است. در ایران این نسبت از حدود ٣٥ درصد در ٥٠ سال اخیر، به بیش از ٨٠ درصد درحالحاضر رسیده است. افزایش تعداد شهرها از حدود ٦٠٠ شهر در ٣٠ سال پیش، به بیش از هزارو ٤٠٠ شهر درحالحاضر، گویای ابعاد متعدد و بعضا پیچیده این پدیده است. در زندگی متمدن امروزی، شهروندان عموما با سلایق و انگیزههای مختلف در جامعه شهری به فعالیت میپردازند؛ عدهای برای کسبوکار، گروهی برای پرکردن اوقات فراغت، گروهی دیگر برای آموختن مهارتهای فردی و جمعی و... . ازاینرو، زندگی اجتماعی مستلزم وجود روابط حقوقی و اخلاقی بین افـراد و گروههای مختلف جامعه است و باید این روابط تحت نظم و قاعـدهای درآید؛ چراکه در صورت نبود نظم و ضـوابط در جامعـه، زور، اجحاف و تزویر بر روابط بین افراد حاکم شده و به هرجومرج و نابسامانی خواهد انجامیـد. از طرف دیگر، شیوه زیست شهری الزامات و شرایطی را پیش آورده و میآورد که نمیتوان و اصولا نباید با اندیشهها و رویههای چند دهه پیش، به شناسایی و حل آنها اقدام کرد.
همواره ارتباط تنگاتنگی بین انسان و محیط پیرامون او وجود داشته؛ اما دیرزمانی است که بستر شهرهای امروزین، پاسخگوی نیاز ساکنان خود نبوده و شدت فعالیتهای شهری، شـرایط سختی را برای شهروندان به وجود آورده است. در این میان، به نظر میرسد مقابله اصولی با معضلات ذکرشده، منوط به تدوین و اجرای صحیح قوانین و مقررات شهری، همگام با همکاری و مشارکت آگاهانه شهروندان است. به عبارت دیگر، فرایند تصمیمگیری در شهر، زمانی موجب منفعت شهر و مدیریت شهری میشود که شـهروندان از توانایی لازم برای مشارکت مؤثر برخوردار باشند. بهروزکردن قوانین و مقررات از یکسـو و مهمتر از آن، ارتقای آگـاهیهای عمومی و توانمندسازی شهروندان، ساختارها و نهادها از سوی دیگر، موجب میشود توازن بهتری بین ساکنان با موجودیهای شهر برقرار شده و امکان شناخت و حل مسائل و بهرهگیری از ظرفیتها فراهم شود.
تغییر شیوههای زیست و سرعت تحولات شهری موضوع مهمی است که به نظر میرسد بهعنوان یک متغیر تعیینکننده در درک ماهیت مسائل شهری و نیازهای شهروندان، چندان محل توجه مدیریت شهری قرار نگرفته است. جامعه ایران از دیرباز متشکل از سه خردهنظام ایلی، روستایی و شهری بوده است. با شروع مدرنیزاسیون، شهریشدن به تدریج شتاب گرفت. جمعیت شهرنشین ایران تا سال ١١٧٩ شمسی حدود ١٠ تا ١٤ درصد تخمین زده میشود. این جمعیت شهری در سال ١٢٩٣ شمسی به حدود دو تا دوونیم میلیون نفر رسید و تنها به فاصله کمتر از یک قرن، به بیش از ٦٨ میلیون نفر رسید. با تحولات بخش کشاورزی و گسترش تجاریشدن کشاورزی، ثروت شهری افزایش یافت و بازار اشتغال شهری را دستخوش تغییر کرد.
تحولات بخش بهداشت، درآمد نفت و پدیدآمدن قدرت مرکزی تمرکزگرا در اوایل قرن اخیر، ازجمله عواملی بودند که بر شتاب رشد جمعیتی شهرها و اهمیتپیداکردن شهرها در نظام توسعه ملی، افزود؛ اما درآمد نفت باعث شد از نقش بخش کشاورزی و تولیدی در اقتصاد کشور کاسته شود. تمرکز در نظام اقتصادی و سیاسی به تمرکز در مکان منجر شد و کلانشهرها به تدریج به کانونهای فرصت و رانت تبدیل شدند. شدتگرفتن مهاجرت زمینه شکلگیری کانونهای سکونت و فعالیت زیادی را در پیرامون کلانشهرها فراهم کرد که در سایه ناکارآمدی طرحهای توسعه شهری، به بروز مشکلات متعدد زیرساختی، اجتماعی و اقتصادی دامن زد. سکونت نزدیک به ١٥ میلیون نفر در منطقه شهری تهران که فراتر از ظرفیتهای زیستمحیطی و اقتصادی آن است، یکی از علل اصلی بروز و تشدید مشکلات مربوط به ترافیک، آلودگی هوا و کاهش تدریجی ارزشهای زیستی و زیستپذیری آن است و این وضعیت نـهفقـط اسـباب نـاراحتی و عـدم آسـایش شهروندان در کوتاهمدت است، بلکه میتواند در درازمدت بر روند توسعه عمـومی کشور و سیاستهای کلان اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و... تأثیر منفی بـر جـای بگذارد؛ بنابراین آگاهسازی شهروندان بر روندهای سپریشده و چالشهای پیشآمده و تلاش در رفع آنها در رویکرد عقلانیت فراگیر مبتنی بر حضور حداکثری مردم، نقش مهمی در تعدیل و رفع تدریجی مشکلات شهری و بهرهگیری از ظرفیتهای آن خواهد داشت.
آگاهی شهروندی به معنای شناخت شهروندان از وظایف حکومت و شهرداری در قبال شهر و شهروندان و تلاش برای تحقق حقوق و اجرای تکالیفشان است. آگاهی از حقوق شهروندی موجب میشود مشارکت شهروندان در امور شهری از مراتب پایداری، استمرار و مسئولیتپذیری بیشتری برخوردار شده و تأثیرگذارتر شود. شناخت امکانات موجود در سطح شهر برای رفاه شهروندان، آشنایی با وظایف، اهداف و مأموریتهای سازمانهای شهری و نیز آشنایی با وظایف هریک از واحدهای زیرمجموعه آنها و سازوکارهای استیفای حقوق، شهروندان را در بهرهبرداری از فرصتها و موقعیتهای رفاه و پیشرفت یاری خواهد کرد. آگاهی از حقوق و تکالیف شهروندی، زمینه انجام وظایف دوجانبه را فراهم میکند. شهروند عضوی از جامعه بزرگتر است و عضویت او بهعنوان فردی ذینفع و ذیعلاقه در امور جامعه، به رسمیت شناخته شده است؛ بنابراین او دارای صدایی به ارزش صدای دیگر اعضای جامعه است که به او اجازه میدهد همتراز با دیگر اعضا، از حقوقی برخوردار شده و البته تعهدات و مسئولیتهایی را نیز بر عهده بگیرد. به موازات چنین برداشتی از جایگاه شهروند، رسالت مدیریت شهری نیز دچار تغییر اساسی شده و آگاهیبخشی، ظرفیتسازی، توانمندسازی، تسهیلگری، میانجی و حامیبودن و بسترسازی رشد و تعالی فکری و ارتقای ارزشهای شهری و شهروندی در کنار توسعه نظام ارتباطی و آیندهنگری، جزء رسالتهای اصلی آن محسوب میشود؛ رویکردی که بیش از آنکه نگاه پروژهمبنا داشته باشد، معطوف به ارزشهای انسانی و هویتهای فرهنگی برای خلق شهر زیستپذیر، شهر عدل، شهر سالم و شهر پایدار در سایه حضور انسان سالم، پاک و آگاه است.
• عضو گيلاني شوراي اسلامي شهر تهران
•• روزنامه شرق، شماره 2851، 10 ارديبهشت 1396