هر دم از این باغ بری میرسد...
"
تغییرات اتوبوسی" بعد از روی کار آمدن دولت نهم، اصطلاح رایج ادبیات سیاسی کشور شد. بدون شک انتصاب افراد مختلف در حیطه اختیارات هر دولتی است، اما از آنجایی که دولت "تدبیر و امید" با شعار "ما کلید داریم، داس نداریم" سعی کرد بهجای انتصابات سیاسی از پتانسیلهای موجود آن زمان برای رفع مشکلات کشور استفاده کند، و این درحالی است که تغییرات بنیادی و به تبع آن، ورودهای اتوبوسی و آنهم افراد بدون بلیت، امری رایج در دولت قبل بود، اکنون نیز امر رایجتر اینکه عملکرد دولت "تدبیر و امید" به طرق مختلف تحتالشعاع موج رسانهای و بعضاً دستاویز سیاسی کاری میشود؛ تا جایی که رئیس دولت در سخنرانی اخیرش به افزایش چند روزه گوشت اشاره کرد که رسانهها سراسیمه به خبر اول خود تبدیل کرده بودند و حال آنکه وقتی قیمت همان قلم کالا، کاهش پیدا کرد، خبری از این کاهش قیمت نشد!؟ تو خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل...
حداقل انتظاری که از روابط عمومیها که یکی از رسالتهایشان، برقراری رابطه متقابل مجموعه خود با مردم و تبیین و تشریح خدمات مجموعه دولت به مردم و انتقال مطالبات عموم مردم به دولت است، برخی از مدیران روابط عمومی فارغ از رسالت سازمانی خود، در برابر یک پیشنهاد و دغدغه بهحق عضو ستاد استانی حامیان دولت، عملکرد مجموعه خود را در حد یک چاق سلامتی با ارباب رجوع و یا نصب بنر و پارچه تبلیغاتی محدود میبینند.
این درحالی است که رسالت حقیقی یک روابط عمومی باید منطبق با راهبردهای سازمانی باشد. یک مدیر روابط عمومی باید بهدور از "سیاست زدگی" به وظیفه ذاتی خود عمل کند و این یک "دو دو تا چهار تای" ساده است، که هر منصف اهل نظری میتواند بر آن صحه بگذارد.
به نظر میرسد مدیران کل حداقل در جهت ایجاد نشاط و امید که همواره مورد تأکید مقام معظم رهبری و به تبع آن جزء اهداف دولت "تدبیر و امید" است، باید در گماردن مسئولان روابط عمومی مجموعه خود دقت نظر و حساسیت بیشتری داشته باشند و سعی کنند افرادی که تخصص و تعهد منطبق با راهبردها و سیاستهای مجموعه خود و دولت را دارند، بهکار گیرند.
• برگزیده جشنواره مطبوعات فجر 92