كدخبر: ۸۵۳۲
تاريخ انتشار: ۰۶ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۵:۱۱
send ارسال به دوستان
print نسخه چاپي
بهترین درمان برای فرهنگ بیمار شهرها
فرهنگی یا فرنگی؟
فروغ حداد
فرهنگ راهکارهای شایع موجه یک جامعه برای رفع هرگونه نیاز واقعی یا غیرواقعی است. مثلا گفت‌وگو به زبان فارسی یک راهکار است بر رفع نیاز رو در رو سخن گفتن و زبان چینی راهکاری دیگر برای مردمانی دیگر برای رفع همین نیاز است.
فرهنگ همواره نرم‌افزار است و تمدن شامل آن و سخت افزارهاست. به‌عبارت ساده‌تر فرهنگ آن چیزی است که مردم با آن زندگی می‌کنند؛ ازآنِ مردم است. از دانش‌ها، باورها، هنرها، قوانین، اخلاقیات، عادات و هرچه که فرد به‌عنوان عضوی از جامعه‌ خویش فرامی‌گیرد سخن می‌گوید. هر منطقه از هرکشوری می‌تواند فرهنگ متفاوتی با دیگر مناطق آن کشور داشته باشد. فرهنگ به وسیله آموزش، به نسل بعدی منتقل می‌شود؛ در حالی که ژنتیک به وسیله وراثت منتقل می‌شود؛ به‌طور کلی فرهنگ را می‌توان راه مشترک زندگی، اندیشه و کنش انسان‌ها در یک جامعه دانست.
فرهنگی شدن در حقیقت هماهنگی و انطباق فرد با کلیه شرایط و خصوصیات فرهنگی است و معمولا به دو صورت ممکن است واقع شود. اول به‌صورت طبیعی و تدریجی که همان رشد افراد در داخل شرایط فرهنگی خاص است؛ دوم به‌صورت تلاقی دو فرهنگ که به طرق مختلف ممکن است صورت گیرد. فرهنگ در برگیرنده تمام چیزهایی است که ما از مردم دیگر می‌آموزیم، تقریبا اعمال انسان مستقیم یا غیر‌مستقیم از فرهنگ ناشی می‌شود و تحت نفوذ آن است. نفوذ فرهنگ در اعمال انسانی نمودار می‌شود. برآوردن نیازهای غریزی در انسان با مجموعه‌ای از رفتارهای پیچیده همراه است و این رفتارها را فرهنگ هر جامعه‌ای شکل می‌دهد.
فرهنگ، آداب، رسوم و باورداشت‌های عامیانه، از شاخص‌های هویت فرهنگی هر مرز و بومی بوده و هر یک به نوبه خود، نشان‌دهنده عقاید، آرا و تفکرات جامعه است که ریشه‌ کهنی داشته و همواره در گذرگاه زمان، دست‌خوش تغییر و تحول بوده‌اند.
با دقت در مفهوم هنر و ریشه آن در هویت ملت‌ها می‌توان این‌گونه استنباط کرد که زنده کردن دوباره فرهنگ و به‌نوعی اصلاح سبک زندگی مردم می‌تواند دستاوردهایی کلان و حائز ارزش در سطوح ملی و بین‌المللی را برای شهرها و ملت‌ها به‌دنبال داشته باشد. از این‌رو می‌توان بازآفرینی شهری را به‌عنوان روشی برای عملی کردن این موضوع معرفی کرد؛ چراکه بازآفرینی یک نگرش جدید در شهرسازی ایران و گامی هوشمندانه در جهت ایجاد تغییرات مثبت و عملکردی است. این نگرش خارج از چارچوب متداول طرح‌های توسعه شهرهای ایران که سعی در ارائه فرمول‌های کمی و مطلق برای حل مشکلات شهرها دارند، به توسعه‌ای کیفی، منعطف، درونزا، یکپارچه و زمینه‌گرا می‌اندیشد.
اساسا شهرهایی را که در معرض بازآفرینی قرار می‌گیرند می‌توان شهرهای مولد سرمایه، متعادل و متوازن شده تا افق طرح بازآفرینی دانست؛ زیرا در جریان این رویداد میراث تاریخی و محیط زیست، مورد صیانت و نگهداری قرار گرفته و کیفیت زندگی شهری ساکنان از سطح مطلوبی برخوردار خواهد شد. در شهرهایی که در معرض بازآفرینی قرار گرفته‌اند مشاهده شده است که محلات کمتر برخوردار و جدا افتاده شهر بر اساس ظرفیت‌هایشان، توانمندسازی شده، نشاط شهری، امید به آینده و پیشرفت در شهروندان ایجاد شده، فضاهای عمومی شهر تقویت شده، از طریق مسیرهای هم پیوند با محوریت پیاده به هم متصل شده و تبدیل به مکان‌هایی برای گذران اوقات فراغت شهروندان و گردشگران و بستری برای خلق خاطرات جمعی شده‌اند. از آن میان می‌توان شهر مدلین (دومین شهر بزرگ کلمبیا) را به‌عنوان نمونه‌ای موفق در بازآفرینی شهری به‌واسطه تغییر در سبک زندگی مردم برشمرد. این شهر با فاصله عمیق طبقاتی بین غنی و فقیر، میزان بالای جرم و جنایت و محرومیت‌های اجتماعی که بیشتر شهرهای آمریکای لاتین با آن مواجه هستند برای مقابله با این مسائل در دهه‌ گذشته طرح بازآفرینی شهری و توسعه اجتماعی را در برنامه کاری خود قرار داد. قبل از آغاز این طرح‌ها، مدلین درگیر مسائل اقتصادی – اجتماعی و خشونت ناشی از تجارت مواد مخدر بود. درگیری گروه‌های غیر‌نظامی خرید و فروش مواد مخدر، در سال 1992 این شهر را به‌عنوان یکی از خطرناک‌ترین شهرهای جهان در رده بین‌المللی قرار داده بود؛ اما امروزه تحولات بسیاری در شهر رخ داده است.
در سال 2011 مقاله‌ای تحت عنوان «معماری، مدلین را دگرگون کرده است» در روزنامه محلی EI Colonbiano به چاپ رسید، که در آن به تاثیرات اجتماعی ناشی از این تغییرات کالبدی اشاره شده بود. در این مقاله آمده است: «توسعه کالبدی و اجتماعی شهر قابل توجه است؛ شمار اتفاقات خشونت آمیز کاهش یافته، نرخ بیکاری کم شده و سهم احساس امنیت افراد مثبت است؛ این همه به وسیله همکاری یکپارچه برنامه‌ریزان، طراحان، سیاستگذاران و مردم در بهسازی محلات برجسته شهر رخ داده که پیش از آن، همه تکذیبش می‌کردند.
به‌صورت سنتی پروژه‌های پیشین کلمبیا بر روی پیدا کردن راه‌حل‌های موضعی برای مشکلات کالبدی تمرکز داشت، اما طرح بازآفرینی شهر مدلین با یک استراتژی متفاوت وارد عمل شد. این طرح از معماری و شهرسازی به‌عنوان یک وسیله برای رسیدن به توسعه اجتماعی استفاده کرد. پس از اجرایی شدن این برنامه‌ها تغییرات مثبت اجتماعی، عملکردی و کالبدی و بیش از همه تغییراتی را که در نحوه‌ نگرش ساکنانمحلات و ایجاد غرور و حس تعلق در فضاهای شهری جدید ایجاد می‌کرد، در شهر ملموس و محسوس کرد.
این طرح از سال 2000 شروع شد و در آن استراتژی جامعی تدوین و طراحی شد تا بتواند به‌صورت همزمان راه‌حل‌هایی را پدید آورد که پاسخگوی ایجاد تحرک در شهر، نحوه‌ مدیریت و کنترل شهری و آموزش شهروندی، با محوریت احیای فضاهای عمومی شهری و فضای سبز شهری باشد.هدف این استراتژی احیای بخش‌های فقیر شهر بود که توسط گروه‌های غیرنظامی تجارت مواد مخدر اداره می‌شد. این برنامه‌ها به‌صورت پروژه‌های یکپارچه شهری، طرح‌های کاربری اراضی و طرح جامعی برای مناطق سبز شهری، به اجرا درآمده و خود از تعدادی پروژه کوچک‌تر مربوط به فضاهای شهری و ساختمان‌ها تشکیل شده بود. اولین پروژه یکپارچه شهری در شمال مدلین اتفاق افتاد که مربوط به تکمیل سیستم تله‌کابین شهری و مترو بود. توسعه شهری اراضی پیرامون ایستگاه‌های مترو و ایجاد کاربری‌هایی در این اراضی همچون کتابخانه را می‌توان از اقدامات صورت گرفته در این پروژه به‌شمار آورد.
این شهر از این لحاظ نمونه است که اثبات می‌کند جرایم شهری می‌تواند با توسعه کالبدی، فرهنگی و ظرفیت‌سازی اجتماعی کنترل شود. برای یافتن بهترین راه‌حل‌ها، تشکیلاتی با همکاری و مشارکت گروه‌های طراحان، مدیران شهری، مهندسان اجرایی شهر، ادارات دخیل و بخش خصوصی ایجاد شد. مهم‌ترین چالش شهر که باید مورد توجه قرار می‌گرفت نوع توپوگرافی شهر بود که توسعه شهر را محدود کرده و مشکلات دسترسی را برای ساکنان محلات دورافتاده از مرکز شهر ایجاد می‌کرد. این نوع توپوگرافی باعث شده بود که آلترناتیوهای محدودی برای حل مشکلات جابه‌جایی و حرکت در شهر وجود داشته باشد. مترو کابلی (تله‌کابین) به‌عنوان گزینه برتر این گروه انتخاب شد که در حال حاضر مرکز شهر را به محلات بالای کوه و محله‌های اسکان غیر‌رسمی متصل کرده است.
قبلا در مدلین رابطه‌ای واقعی میان معماری خصوصی و عمومی وجود نداشت. اگرچه خشونت در این شهر کاهش یافته اما شرکت املاک مدلین پروژه‌های ساخت مسکن را به‌گونه‌ای دنبال می‌کند که تضمین‌کننده سطح بالای امنیت، ایمنی و حریم خصوصی باشند. زمانی که ارزش فضاهای عمومی کاهش یافته و خیابان‌ها تنها جایی برای گذر اتومبیل هستند (دوره‌ای که ماشین نماد قدرت است) تعریف پروژه‌های بزرگ و کوچک فضای شهری و مراکز تجاری می‌توانند به‌عنوان مکانی برای برقراری تعاملات اجتماعی و ارتباطات شهروندی مورد استفاده قرار گیرند.
تلاش معماران، مدیران شهری و جامعه در روند تغییرات شهر مدلین قابل تحسین بوده است. این تحولات دستاورد مهمی برای یک شهر جوان و با سابقه‌ای کوتاه در امور برنامه‌ریزی شهری تلقی می‌شود؛ این تحولات با هدف آوردن نام مدلین در گروه شهرهای مهم و اصلی منطقه انجام شده است.البته مشکلات این شهر بسیار پیچیده است و حل آنها در یک دوره زمانی کوتاه امکان‌پذیر نیست. روند توسعه مدلین همچنان ادامه خواهد داشت. نتایج حاکی از این است که آن چیزی که مدلین را به یک سمبل در بازآفرینی شهری تبدیل کرده است نه‌تنها تغییر در سبک معماری، بلکه تغییر در خلق آگاهانه‌ فضاهای شهری بیشتر است.
مدلین در دهه‌های پیشین تنها به یک نام شناخته می‌شد: خرید و فروش کوکائین. اما در حال حاضر 80 درصد نرخ کشتار و جنایت (به نسبت زمان اوج درگیری‌ها) در این شهر کاهش یافته و به‌عنوان شهری با یک مدل جهانی برای تحول موفق تبدیل شده است.این شهر به‌واسطه بازآفرینی توانست جایزه‌ای بین‌المللی را تحت عنوان خلاق ترین شهرستان در جهان از آن خود کند؛ چراکه هم اینک توسط وال استریت ژورنال، سیتی بانک و موسسه زمین شهری مستقر در واشنگتن حمایت می‌شود. این شهر با اتصال مجدد فقیرترین و جدا افتاده‌ترین محله‌ها در شهر به مرکز بازسازی شده‌آن به ساکنان احساس بیشتری از غرور، تعلق و امنیت القا کرده است.
بنابراین می‌توان طرح‌های بازآفرینی شهری را مشتمل بر چهار اصل کلی: توجه به سرمایه‌های اجتماعی شهر، شهر نگری، پیاده‌مداری و زمینه‌گرایی دانست و با تشکیل کمپینی همه شمول، به جلب مشارکت و مساعدت شهروندان برای نیل به اهداف و آرمان‌های طرح پرداخت. با توجه به اینکه جنس و اولویت پروژه‌های بازآفرینی، پروژه‌های ساده، سریع و ارزان است و به‌دلیل سهولت اجرا تغییرات سریع در شهر را موجب می‌شود، این جنبش از مقاومت‌های ناشی از تغییرات کاسته و به استفاده بیشتر از مشارکت مردمی کمک می‌کند؛ همچنین بازیابی هویت شهری، ارتقای حس تعلق شهروندی، احیای عملکرد مراکز محله‌ای و ارتقای وضعیت اقتصادی محلات شهر با یک رویکرد شهر‌نگر و زمینه محور را می‌توان از مهم‌ترین دغدغه‌های طرح بازآفرینی به‌شمار آورد.
الگوی طراحی، در طرح‌های بازآفرینی شهری، مبتنی بر نقش مشارکت مردم و اجتماعات مردمی است. این طرح‌ها برای تکامل نیازمند همراهی بخش خصوصی و مشارکت در امور عمرانی شهری هستند؛ جذب سرمایه‌گذار در فرآیند اجرایی چنین طرحی‌ نیز مستلزم بسترسازی غنی و همه جانبه است.
ضرورت تعریف پروژه‌هایی با عنوان «محرک توسعه» در این فرآیند غیر‌قابل اغماض بوده و می‌توان یقین داشت که این پروژه‌ها باید در برگیرنده ویژگی LQCE (سبک، ارزان، کوتاه‌مدت و تاثیرگذار) باشند؛ همچنین می‌توان تضمین کرد که بهسازی، نوسازی و بازسازی نواحی تاریخی در سال‌های آغازین طرح، بسترساز مناسبی برای جذب سرمایه‌گذار خواهد بود. پروژه‌های محرک توسعه هر شهر تحت فرآیند بازآفرینی می‌تواند از نوع پروژه‌های مرمت و احیاء، بازسازی، بهسازی، ساماندهی و طرح‌های محوطه‌سازی و طراحی شهری باشد.
با بیان آنچه که در این سطور گذشت می‌توان نتیجه گرفت که محتمل‌ترین درمان برای فرهنگ بیمار شهرهای ما، پس از بروز مدرنیته و سوءتفاهم‌های ناشی از آن (که همچنان چهان سوم با آن دست به گریبان است) فرآیندی است تحت عنوان بازآفرینی شهری. از آنجا که همزمان با رشد تکنولوژی، ارتباط با دنیای بیرون و آشنایی جسته و گریخته و ناقص شهروندان، با فرهنگ سایر ملل اتفاق می‌افتد، هجمه‌های فرهنگی ناشی از عدم شناخت، بیش از پیش در حال رخ دادن است و منجر به بروز روزافزون عوارض غرب‌زدگی یا اصطلاحا فرنگی شدن را به منصه ظهور در آورده است؛ با علم به وجود درمان برای این بیماری مهلک (که به سادگی ریشه‌ها را نابود کرده و چیزی به‌نام هویت باقی نخواهد گذاشت) دیگر انتخاب با ما است: فرهنگی یا فرنگی؟!


• روزنامه دنیای اقتصاد، شماره 3774، 6 خرداد 1395
نام:
ايميل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"