پرسش اصلی این است که چرا یکی از پرمدعاترین و کارکشتهترین فعالان سیاسی و انتخاباتی لاهیجان طی دو دهه اخیر با چنین شکستی روبهرو شد که فاصله رأیاش با نفر اول را به نزدیک 16 هزار رأی رساند؟
هفتم اسفند برای بسیاری از ایرانیان شگفتانگیز بود. اگر نتیجه انتخابات تهران را یکی از بزرگترین این شگفتیها در عرصه سیاسی بدانیم، بیتردید از دید ناظران سیاسی در لاهیجان و سیاهکل، شگفتی انتخابات در این دو شهرستان کمتر از تهران نبود؛ هرچند که نتیجه از آن دو لیست انتخاباتی متفاوت بود.
به گزارش "لاهیگ"، پرسش اصلی این است که چرا یکی از پرمدعاترین و کارکشتهترین فعالان سیاسی و انتخاباتی لاهیجان طی دو دهه اخیر با چنین شکستی روبهرو شد که فاصله رأیاش با نفر اول را به نزدیک 16 هزار رأی رساند؟
از نظر جامعهشناسی سیاسی، عرصه سیاسی برای پویایی نیازمند پوست اندازی و نو شدن است و پس از چندی، سیاستمداران تغییر میکنند تا جامعه با بهرهگیری از چهرههای جدید، تجربه زیست بهتری را برای خود رقم زند. از اینرو نماینده حاضر پس از سه دوره نمایندگی و چرخشهای سیاسی متعدد و رفتاری متفرعن در مواجهه با موکلان، زمینههای ابتدایی تغییر خود را به دست مردم فراهم کرده بود.
با بررسیهای میدانی در دو شهرستان لاهیجان و سیاهکل و روستاهای آن کاملاً مشخص بود که نماینده حاضر با "نه بزرگ" روبهرو خواهد شد و حتی متمایل شدن به جریان اصلاحی و قرار گرفتن در لیست ائتلاف اصلاحطلبان نمیتوانست گذشته رفتارهای سیاسی راست گرایانه وی را تطهیر سازد. بنابراین اکثریت مردم به دنبال مستمسکی بودند که به او "نه" بگویند و این انتخابات بهترین فرصت برای آنها بود که "نه بزرگ" را به سبد رأی رقیب دیرینش سرازیر کنند.
اکثریت نیروهای سیاسی اصلاحطلب در شهرستان لاهیجان با مشی سیاسی متلون نماینده کنونی زاویه داشتند و با اعلام موضع "عدم وجود کاندیدای مطلوب" از سوی اکثریت شورای مشورتی اصلاحطلبان لاهیجان، سعی کردند با حفظ انسجام و پتانسیل نیروهای سیاسی، بسترهای سیاستورزی عاقلانه را در آینده فراهم سازند؛ اما زمانی که رفتار غیرحرفهای حامیان دولت را در استان و کشور از وی دیدند، به حرمت بزرگان و زعمای سیاسی، موضع سکوت اختیار کرده، اما نتوانستند از عملکرد نماینده حاضر در گذشته در دفاع همهجانبهاش از دولتهای نهم و دهم چشمپوشی کنند و چشم و گوش بسته، فرمانبر منویات حامیانش در تهران شوند. در نتیجه از هرگونه کمکی در جهت بسیج طبقه متوسط شهری برای حمایت از وی دریغ نمودند.
با رد صلاحیت گسترده کاندیداهای اصلاحطلب لاهیجان و سیاهکل، سرمایه اجتماعی لازم برای تغییر و تحول در جهت توسعه متوازن کاهش یافت و ضربه سختی بر پیکره فرهیختگان و روشنفکران و بهطور کلی، جامعه مدنی وارد آمد که شور و شوق لازم برای مشارکت سیاسی گسترده را زدود. بسیاری از ناظران سیاسی، نماینده حاضر را در ایجاد چنین وضعیتی مسئول میدانستند و انگیزهای برای مشارکت سیاسی نداشتند. کاهش قابل توجه مشارکت سیاسی در این دو شهرستان (با توجه به افزایش واجدان رأی در انتخابات دهم به 165188 نفر، فقط 91860 رأی مأخوذه داشتیم) یکی از نکات قابل تأمل انتخابات 7 اسفند بود که آسیب جدی برای سبد رأی نماینده کنونی محسوب میشود.
به لحاظ زیباییشناسی سیاسی، نماینده حاضر فاقد جذابیتهای زیباییشناسی و استاتیک برای جذب رأی طبقه متوسط شهری بود و از کمترین سرمایه اجتماعی برخوردار بود؛ سرمایهای که با حمایت فرهیختگان و صاحبان ذوق و هنر و فرهنگ در جامعه شکل میگیرد.
زبان نافذ نیز عامل مهمی در ایجاد مشروعیت سیاسی درون جامعه مدنی است که وی علیرغم بهکارگیری دستگاه عظیم تبلیغاتی و رسانهای، نتوانست مشروعیت لازم را برای پیروزی در عرصه سیاسی فراهم کند و با از دست دادن این زبان و نبود سرمایه اجتماعی لازم، همه دستاوردهایش دود شد و به هوا رفت.
اکنون میشود درسهای بسیاری از انتخابات دهم گرفت؛ درسهایی که در میدان عمل سیاسی بارها آزموده شده است. اینکه نباید به مردم و صاحبان اصلی قدرت کبر ورزید و در بزنگاههای حیاتی نادیدهشان گرفت. اینکه همه شایسته تکریماند، زیرا که از کرامت انسانی برخوردارند. اینکه از اعتماد مردم نباید سوء استفاده کرد و با افزایش آزادی و فرصتهای برابر، زمینه را برای رشد همگان برای روزهای مبادا فراهم ساخت. اینکه با بهرهگیری از رانت قدرت و ثروت و ایجاد شبکهای عظیم از انحصارات، نمیتوان بقاء در قدرت را تضمین نمود. در شرق، ضربالمثلی هست که معتقد است: "قدرت مثل شنی است در دستان آدمی؛ هرچه بیشتر میفشاریاش، زودتر از دستش میدهی."