كدخبر: ۸۳۸۳
تاريخ انتشار: ۲۹ آذر ۱۳۹۴ - ۱۲:۲۵
ارسال به دوستان
نسخه چاپي
شعر کودک در گیلان "چهره" دارد، امکانات ندارد
گفتوگو با احمد خدادوست
احمد خدادوست متولد 1338، از شاعران موفق شعر کودک در چهار دهه اخیر است با آثار منتشره بسیار در نشریات تخصصی و در حوزه کتاب. آثار او در این سالها، با اقباع مخاطبان این نوع ادبی روبهرو بوده و آثارش در فهرست جوایز ادبی کشوری، اغلب در صدراست البته او همیشه از این موفقیت برخوردار نبوده. او برای انتشار کتاب نخستش، با مشکلات بسیاری روبهرو شد که البته برای یک شاعر حوزه کودک مقیم شهرستان، در دهه 60، کاملاً طبیعی بود! او مربی ادبی کانون پرورش فکری نیز بوده که اکنون بازنشسته است.
در سالهای نخست دهه 60، او مربی و من از اعضای مرکز آفرینشهای ادبی بودم و اواخر این دهه، به دوست و همکار بدل شدیم. او در این مصاحبه، از تجربه خود در این سالها گفته است و از اینکه چگونه توانسته در نبود و کمبود امکانات، پل ارتباطی شاعران کودک گیلانی با مراکز مهم چاپ و نشر شعر کودک در کشور باشد. شعرکودک خدادوست، شعری پیشنهاددهنده در این روزگار شعرهای همگون است اما او بیش از بحثهای نظری با شاعران، به تأثیر آثارش بر مخاطبان کودک میاندیشد و کمتر در نشستهای تخصصی پایتخت حضور دارد.
• یزدان سلحشور
• شما با شعر بزرگسال شروع کردید و حتی یادم هست که در شعر به زبان گیلکی هم، یک دوره درخشیدید؛ اما در نهایت شعر کودک را انتخاب کردید؛چرا؟
سرودن شعر را ابتدا به ساکن، با زبان مادریام «گیلکی» شروع کردم. استفاده از این زبان برای سرودن شعر، آن هم در آغاز راه دلایل خاص خودش را داشت:
دلیل اول اینکه: تعلق خاطر خاصی نسبت به زبان گیلکی داشتم.
دلیل دوم: با این زبان راحتتر میتوانستم کنار بیایم.
دلیل سوم: چون در آغاز راه بودم،با این زبان،کمتر دچار چالش زبانی در شعر میشدم.
و دلیل چهارم، برنامه رادیویی «نغمهها و ترانههای محلی» بود که عصرها از «صدا»ی مرکز رشت پخش میشد و به سرودههای شاعران گیلکیزبان اختصاص داشت.شنیدن این برنامه جذاب، چنان مرا تحت تأثیر خودش قرار داده بود که حاضر بودم ساعتها این برنامه ادامه پیدا میکرد و من بیشتر میتوانستم از سرودههای زیبای شاعران گیلکیزبان لذت ببرم.
در کنار شعر گیلکی، رفته رفته، به سرودن شعر فارسی روی آوردم و در این راه، قالبهای مختلفی را در حوزه شعر بزرگسالان تجربه کردم که حاصل آن منجر به چاپ سرودههایم در نشریات معتبر استانی و فرااستانی شد. ناگفته نماند مجموعهای از سرودههای بزرگسال فارسیام را، پس از سالها برای چاپ آماده کردهام که قرار است به زودی برای چاپ به دست ناشر سپرده شود.
رویکرد من به شعر کودک و انتخاب آن به عنوان یک ژانر ادبی، جرقه اش در سال 62 زده شد یعنی زمانی که به استخدام کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان گیلان درآمدم. باید اعتراف کنم تا قبل از ورود به کانون، نه نشریات کودکان و نوجوانان را میشناختم و نه کتابهایی را که برای این گروههای سنی چاپ شده بودند، مطالعه کرده بودم. استخدام در کانون این فرصت را برایم فراهم کرد تا با کودک و نوجوان سروکار داشته باشم، برایشان شعر بخوانم، قصه بگویم، کلاسهای ادبی برای آنها برگزار کنم، شنونده شعرها و قصههایی که مینوشتند باشم، از نوشتهها و سرودههایشان برایشان حرف بزنم و این چنین با دنیای پاک و رمزآلود کودکان که سرشار از احساس، عاطفه و خیال بود آشنا شوم. این آشنایی برایم حکم مکاشفه را داشت. هرگاه که با نوشتههای کودکان روبهرو میشدم احساس میکردم دنیای تازهای را کشف کردهام و این بسیار برایم لذتبخش بود. وقتی با چنین دنیایی روبهرو هستیم که از صداقت و زلالی، و در عین حال از عاطفه و احساس و خیال سرشار است، از خود میپرسیم چرا نباید از این دنیا حرف بزنیم؟
و سرانجام، خواندن سرودههای قشنگ محمود کیانوش، پروین دولت آبادی و دیگرشاعران کودک،سبب شد تا برای همیشه کودک بمانم و برای کودکان شعر بگویم.
• می دانم که یک دورهای در گیلان،شعر کودک را جدی نمیگرفتند،نه شاعران، نه نشستهای ادبی، نه ناشران، نه نشریات. الان چقدر اوضاع با آن روزها فرق کرده؟
واقعیت این است که بعد از گذشت این همه سال، هنوز هم در گیلان، به غیر از معدود هنرمندان گیلانی،کسی شعر کودک را آنچنان که باید به رسمیت نمیشناسد! نه ناشران به شعر کودک روی خوش نشان میدهند، نه نشریات استانی و نه اهالی فرهنگ.
از طرفی، نشستهای تخصصی هم،در این حوزه اتفاق نمیافتد. تنها کسی که برای اولین بار در دهه هفتاد به واکاوی شعر کودک از زوایای مختلف پرداخت و به همین بهانه حاضر شد در ماهنامه «گیلان زمین » با من به گپ و گفت بنشیند علیرضا پنجهای شاعر، منتقد و روزنامهنگار گیلانی بود. او به ادبیات کودک اشراف داشت و به آینده شعر کودک نیز خوشبین بود.
اگرچه هنوز نگاه خیلیها به شعر کودک، نگاهی تحقیرآمیز است اما گیلان در حوزه شعر کودک از پتانسیل بالایی برخوردار است تا جایی که شایستگی آن را دارد که درآیندهای نه چندان دور، به قطب شعر کودک ایران بدل شود. ما در گیلان شاعران بنامی داریم که چونان ستاره در آسمان شعر کودک میدرخشند و به کودکان نور امید میبخشند. محمودپور وهاب، شاهین رهنما، تقی متقی و حسین تولایی از ستارگان بنام شعر کودک در ایران هستند.شاعران شعر کودک گیلان، سالهاست با شور و شوق وصفناپذیر برای کودکان شعر میسرایند.
در شعرهایشان صداقت و لطافت و سادگی موج میزند به گونهای که کودک احساس میکند خودِ شاعر، کودکی اوست که دارد به او به زبان خوش حرف میزند. این البته، تنها ویژگی این شاعران نیست بلکه ویژگی مشترک آنان با دیگرشاعرانِ کودک است، ویژگی خاص شعر آنان، حال و هوای تازهایست که به این ژانر ادبی بخشیدهاند؛ حال و هوایی که ابتدا با «ایده»های تازه به میدان آمد اما این «ایده»های تازه، «اجرا»ی تازهای را هم طلب میکردند. پیشنهادها این شاعران، چه در حوزه «مضمون» و چه «اجرا»، جان تازهای به ادبیات بیش از حد شهریشده کودک بخشید؛ از طرفی دیگر این شعرها، دنباله شعرهای «به روستا باز گردیم» دهه شصت نیستند؛ در واقع، شاعران گیلانی شعر کودک، میانِ مدرنیسم شهری و طبیعتگرایی پیشامدرنیسم، موازنهای اخلاقی-شاعرانه را برقرار کردند.
• یادم هست آن موقعی که من در کانون پرورش فکری مشغول به کار بودم،شما از معدودمربیان ادبی بودید در ایران،که اگر یکی از اعضاء استعداد رشد در شعر کودک را داشت،متناسب با این نوع ادبی و قواعدش، با او نامهنگاری یا صحبت میکردید؛ بیشتر مربیان فرض را بر این میگذاشتند که عضو، «زبان» شلی دارد یا قدرت تخیلش، هنوز رشد نکرده! مربیان جدید کانون،چه در گیلان و چه در کل ایران،الان از لحاظ آشنایی با قواعد و شگردها و جهان شعر کودک،چقدر از آن موقع جلوتر آمدهاند؟
برنامه « دوپنجره » مرکز آفرینشهای ادبی کانون، شرایطی را برایم مهیا کرد تا به چند استان مختلف کشور سفر کنم.
سفر به استانها، موجب شد تا از نزدیک، هم با اعضای ادبی مراکز استانها به گفتوگو بنشینم، هم با کارشناسان و مربیان ادبی استانهایی که سفر کرده بودم. خوشبختانه کارشناسان و مربیانی که امروزه در مراکز کانون فعالیت ادبی دارند، اغلب یا شاعراند،یا نویسنده! بیشک،کسی که شعر میسراید و یا داستانمینویسد، با ابزار و عناصر شعر و داستان و قواعد آن آشنایی کافی دارد اما آیا تنها شاعر و نویسنده بودن و داشتن قواعد و شناخت ابزار و عناصر شعر و داستان، برای پرورش دادن ذوق و استعداد اعضای ادبی کافی است؟ به اعتقاد من غیر از شناخت قواعد ادبی و دیگرعناصر شعر و داستان، آنچه بسیار مهم است،کشف استعداد ادبی عضو است متأسفانه این مهم، کمتر در مراکز اتفاق میافتد. اگر هم میافتد، سطحی است، نه عمیق و حسابشده! اگر کشف استعداد، دقیق و حسابشده باشد، و فعالیتهای ادبی، با برنامههای جذاب و نشستهایی تخصصی صورتگیرد، دیگر نیازی نیستمدام به عضو بگوییم زبان شعر تو شُل است و تخیل شاعرانهات هنوز رشد نکرده؛ این یعنی رفع تکلیف!
• شما موقعی شروع کردید به گفتن و انتشار شعر کودک، که شانسِ موفقیت یک شاعرِ شهرستانی این نوع ادبی، واقعاً کم بود حتی اگر قصد، تنها انتشار شعر در نشریات بود نه چاپ کتاب! انتشار کتاب اولتان یادم هست! یک بارش را که خیلی یادم هست! ناشر گفت: «بیکاری؟! برو فکر نون زن و بچهات باش!» رفته بودیم نشرِ... که بگذریم! الان خیلیها از شهرستان نیامده،با بیست تا ناشر در ارتباطند! آن موقع تیراژ کتاب در مرز 70 هزار نسخه بود و الان در مرز 1000 نسخه، ما جلو آمده ایم؟ پسرفت کرده ایم؟ اصلاً قصه از چه قرار است؟
دورهای که من به عنوان یک شاعر شهرستانی شروع به سرودن شعر کودک کردم. شرایط با دوره حاضر بسیار متفاوت بود. هم شاعرانِ آن دوره کم بودند، هم ناشران، هم نشریاتی که به کودک و نوجوان اختصاص داشتند. خُب این هم دلایل خاص خودش را داشت.
شاید مهمترین دلایل آن، نوپا بودن ادبیات کودک بود، و از طرفی جدی نگرفتن این مقوله ادبی! بنابراین، من و امثال من،که در شهرستان سکونت داشتیم به سختی میتوانستیم با نشریات و ناشران پایتخت رابطه برقرار کنیم اما امروزه به خاطر فضای مجازی موجود، دیگر، شاعران کودک شهرستانی،آن دغدغههایی را که ما داشتیم، ندارند. خیلی سریع با نشریات و ناشران رابطه برقرار میکنند. هنوز جوهر سرودههاشان خشک نشده، کارهایشان را در مطبوعات و انتشارات به چاپ میرسانند.
دوران نسبتاً طلایی تیراژ کتابهای کودک و نوجوان به دهه هفتاد بر میگردد.دههای که حتی کتابهای تیراژ بالا،هم شانس چندین تجدید چاپ پیدا کردند و با اقبال مخاطب روبهرو شدند با این همه بعد از دهه هفتاد،رفته رفته، تیراژ کتابها تنزل پیدا کرد. تا جایی که بعضی از ناشران مطرح کشور،تیراژ کتابهای سال 94شان از مرز هزار نسخه فراتر نرفت! چرا؟ نمیدانم! اما مطمئنم یک جای کار میلنگد! این مسیرِ تازه پیشِ روی شعر و شاعرانِ کودک، ممکن است به افولِ این گونه ادبی منجر شود که اگر چنین شود ما یکی از شانسهای ادبیاتِ خود را برای جهانی شدن از دست میدهیم. باید فکری کرد یعنی همه ما باید چارهاندیشی کنیم.
• شما نشستهای تخصصی شعر کودک هم در گیلان برگزار میکنید؟
راستش را بخواهید در گیلان از نشستهای تخصصی شعر کودک، که در یک زمان و مکان معین برگزار شود، خبری نیست! از این رو شاعران نوپا و بعضاً شاعرانی که تازه به سرودن شعر کودک گرایش پیدا کردهاند، به من و شاهین رهنما که خود از شاعران بنام کودک و نوجوان است، مراجعه میکنند و ما هر کدام در حد بضاعت خودمان،تجربههایی را که طی این سالها به دست آوردهایم،در اختیارشان میگذاریم تا چراغ شعر کودک در گیلان روشن بماند؛ اگر چه بخوبی واقفیم که این شیوه، شیوه چندان مناسبی برای انتقال تجربهها نیست و آن گونه که باید نمیتواند نیاز شاعران تازهوارد در عرصه شعر کودک را برآورده کند اما در اینجا این ضربالمثل مصداق پیدا میکند: «کاچی به از هیچی است!»
در این راستا کمکهای فرهنگی دیگری هم در راه است. علی پورحسن مدیرکل جدید کانون پرورش فکری استان گیلان که خود از چهرههای آشنای شعر این خطه است، قول مساعد داده شرایط را برای برگزاری نشستهای تخصصی شعر کودک مهیا کند. در واقع باز هم شاعران هستند که دارند به دادِ همدیگر میرسند!
• شبکه تلویزیونی باران، از اولین شبکههای مستقل استانی بود که تأسیس شد. این شبکه در حوزه کودک هم تولیدِ برنامه داشت و میدانم یک دورهای هم شما با این شبکه همکاری داشتید اما در نهایت، تولیداتِ این شبکه، منجر به رشد شعر یا داستانِ کودک در استان نشد یعنی در مرزِ هیچ به سراغِ این حوزه رفتند! چرا؟
همکاری من با صدا و سیمای مرکز رشت در حوزه کودک به اواسط دهه 60 بر میگردد. راستش در آن دوره، نه دستاندرکاران برنامه کودک آن تجربه لازم را برای ارائه یک برنامه خوب و پویا داشتند و نه به من که از کانون پرورش فکری به جمعشان پیوسته بودم میدان میدادند که در حد بضاعت خودم کاری برایشان انجام دهم. یک بار هم که بر حسب اتفاق به من سفارش داده بودند در مورد روز جهانی کودک شعری آماده کنم تا رویش آهنگ بگذارند و سرود شود به خاطر بچهها پذیرفتم و به تعهدم عمل کردم اما وقتی شعر تصویب شدهام از تهران برگشت، آب شد رفت زیر زمین! علاوه بر این بیمهریها، بیشتر پلاتوهایی که نوشته میشد سفارشی بود و اغلب محتواها در بردارنده پند و اندرز! وقتی فضا را چنین دیدم، برای همیشه عطایش را به لقایش بخشیدم و دیگر به صدا و سیما برنگشتم اما این روزها، برنامه کودک صدا و سیمای مرکز رشت، با دهه شصت قابل مقایسه نیست؛ حتماً اتفاقی خوبی در تولید صدا و سیمای مرکز رشت افتاده و از این بابت بسیار خوشحالم.
• گفته میشود که شما هماهنگکننده بین شاعران جوان شعر کودک استان با نشریات تخصصی تهران و قم هستید و حتی پل ارتباطی ناشران کودک با این شاعران،این خبر تا چه حدی درست است؟ [البته محمودپور وهاب که یکی از مهمترین شاعران و روزنامهنگاران حوزه شعر کودک است،در مصاحبهاش به این موضوع اشاره کرده!]
بله. این در مورد نشریات، بیشتر صدق میکند تا در مورد ناشران! دلیلش هم روشن است، نشریات فعالند و ناشران منفعل! ما در تهران و قم، نشریات خوب و قابل قبولی داریم که در حوزه کودک و نوجوان، خوش درخشیدهاند و چهرههای شاخص را در عرصه شعر و داستان و حتی تصویرگری به جامعه هنری معرفی کردهاند. یکی از این نشریات خوب و تأثیرگذار که به همت زندهیاد «امیر حسین فردی» در حوزه ادبیات کودک خیلی خوب کار کرد، «کیهان بچه ها»ست. بیشک خیلی از شاعران و نویسندگان بزرگ کودک و نوجوان،که امروز سری تو سرها درآوردهاند افتخاراتشان را مدیون «امیرحسین فردی» و «کیهان بچهها» هستند. بعد از «کیهان بچهها»، یک دوره هم ماهنامه «سروش نوجوان» خوش درخشید، اما خیلی زود تعطیل شد!
یکی دیگر از نشریات موفق در عرصه کودک و نوجوان،ماهنامه « سلام بچهها »ست که به همت محمودپور وهاب و دیگر دوستانش، در قم چاپ و منتشر میشود. این نشریه خوب، در تمام طول حیات خود، همواره پذیرای شاعران و نویسندگان نوپا بوده و بستر لازم را برای رشد آنها فراهم کرده است البته غیر از این سه نشریهای که نام برده شد نشریات دیگری چون: سروش کودکان،سروش خردسالان، باران، نارنگی، دوچرخه، سهچرخه، شاهد کودک، نبات، نبات کوچولو، رشد کودک، رشد نوآموز، رشد دانشآموز، رشد نوجوان و... در تهران منتشر میشود و نشریاتی مانند: پوپک، ملیکا، سنجاقک، دوست خردسال، دوست کودک، دوست نوجوان، لوبیای سحرآمیز، انتظار نوجوان در شهر قم.
از آنجاکه هنوز، خیلی از شاعران و نویسندگان کودک و نوجوان،با نشریات این رده سنی آشنایی ندارند و بعضاً ناشران خوب کودک و نوجوان را نمیشناسند و نحوه همکاری با آن ناشران را نمیدانند بنابراین وظیفه حکم میکند پلی باشیم بین نشریات و نویسندگان وشاعران تازهکار...
• به عنوان یک شاعر حوزه کودک با مقبولیت کشوری،از لحاظ کیفی چه تفاوتی میبینید بین جریان شعر کودک دهه 60 با دهههای بعدی؟
شاعران کودک دهه 60، هم تعدادشان انگشتشمار بود هم پشتوانه شعریشان بسیار محدود! تنها پشتوانه خوب شعری که میشد روی آن صحه گذاشت سرودهها و مجموعه شعرهای محمود کیانوش شاعر نامآشنای کودک و نوجوان بود. از این رو شاعران آن دوره که دغدغه شعر کودک داشتند به ناگزیر میبایست از این پشتوانه شعری بهره میگرفتند و از طرفی، از تجربیات همدورههای خودشان، که تقریباً همه همسطح هم بودند، سود میجستند.
بیتردید در چنین شرایطی، سرودن شعر، آن هم برای گروه سنی کودک کار بسیار دشواری بود اما شاعران کودک دهه 60، با جدیت هرچه تمام سخت کوشیدند تا به شعر کودک ایران اعتبار ببخشند و راه را برای نسلهای بعد صاف و هموارتر کنند و در نهایت این اتفاق افتاد.
اگرچه در دهه 60، مضمون اغلب شعرها برگرفته از روستا بود و به تعبیری ذهنیت روستایی در سرودهها خودنمایی میکرد اما زبان شعری شاعران کودک دهه 60 ساده و روان بود. ریتم و ضربآهنگ هم، نقش کلیدی در شکلگیری زبان شعر داشت و به واسطه این ضربآهنگ، کودکان دهه 60 میتوانستند با شعر کودک، آن هم به معنای واقعی اش رابطه برقرار کنند و حتی بعضی از شعرها را به خاطر بسپارند.
امروزه شاعران کودک دارند در مسیر صاف و هموار گام بر میدارند و مسلماً وقتی راه رسیدن به مقصد هموار باشد و بستر برای کار مهیا، آن وقت باید منتظر یک تحول بود؛ تحولی که همگان را به شگفتی وادارد. اگرچه شاعران کودک نسل حاضر با استفاده از مضامین تازه و امروزی توانستهاند تا حدودی در حوزه زبان شعر تحول ایجاد و زبان شعر را به زبان کودک امروز نزدیک کنند اما با تمام این قابلیتها، هنوز شعر کودک دارد بین دو حوزه خردسال و نوجوان دست و پا میزند. دلیلش هم روشن است چون تمام شاعران کودک تلاششان بر این است تا هر سه گروه سنی را با هم داشته باشند و برای هر گروه سنی، آن هم متناسب با نیازشان شعر بگویند. حال آنکه بخوبی واقفند نیاز هر گروه سنی با دیگرگروههای سنی متفاوت است. خردسال دنیای خاص خودش را دارد. کودک ذهن و زبان خودش را میطلبد. نوجوان دیگر حسابش جداست و این کار شاعر را دشوار میکند. در نهایت به ساختار شعری او آسیب میرساند. به اعتقاد من اگر شاعران کودک براساس توانمندیهایی که در خود سراغ دارند، به سرودن شعر برای گروههای سنی مورد نظر اهتمام ورزند شعر کودک ما آن وقت آسیبپذیریاش بهمراتب کمتر خواهد بود.
• شما بعد از سه دهه پاسخگویی و برگزاری کلاس برای اعضای آفرینشهای ادبی گیلان، بالاخره باز نشسته شدید؛ به نظرتان کانون گیلان تا چه حد توانسته در زمینه پرورش استعدادهای ادبی استان، به اهدافی که از سال 62 برایش برنامهریزی شده بود، دست پیدا کند؟
تا جایی که به خاطر دارم، مرکز آفرینشهای ادبی کانون،در آغاز با رویکرد ادبیات شکل گرفت؛ یعنی کشف عضو مستعد ادبی و پروراندن استعداد او در حوزه شعر و داستان! این رویکرد به واسطه ذهن خلاق وحید طوفانی که آن دوره مدیر مرکز آفرینشهای ادبی ایران بود خیلی خوب جواب داد حتی خروجیهای شاخص را نیز به همراه داشت.
به عنوان شاهد مثال میتوان به افشین علا،بابک نیکطلب،علی هوشمند، عرفان نظرآهاری و... اشاره کرد که هر کدام امروزه جایگاه رفیعی در ادبیات کشور دارند اما بعد از گذشت چند سال، سیاست مرکز عوض شد و در کنار پروراندن ذوق ادبی،شناخت ادبیات قد علم کرد؛ با این پیشفرض که چنانچه عضوی شاعر یا نویسنده نشد،لااقل ادبیات را شناخته باشد! با این تفکر، مرکز، از اهداف اصلیاش که کشف عضو مستعد و پروراندن ذوق ادبی او بود، فاصله گرفت. نتیجهاش هم حالا مشخص شده! چند نفر از چهرههای آشنای ادبی این سالها، خروجی مرکز هستند؟ به نظرم اگر منصف باشیم این هدف جدید مرکز، به ادبیات کشور ضربه زده.
• اگر بخواهیم درباره آینده شعر کودک در گیلان صحبت کنیم،چه خواستههایی از مسئولان فرهنگی-هنری استان دارید؟
من فکر میکنم قبل از هر چیز، باید ادبیات کودک و نوجوان اعم از شعر و قصه و... در گیلان جدی گرفته شود تا زمانی که پای بیمهری در میان باشد و از سوی مسئولان در حوزه چاپ و نشر هیچ حمایتی صورت نگیرد، هیچ اتفاق خوشایندی هم رخ نخواهد داد. یادم میآید چند سال پیش،کتابی در حوزه شعر کودک به دستم رسید که توسط یک ناشر گیلانی چاپ و منتشر شده بود، البته با هزینه شخصی خود مؤلف! وقتی نگاهی به کتاب انداختم دیدم شعرهای آن از لحاظ وزن و قافیه و ردیف میلنگند! معلوم بود شاعر آن کتاب، هنوز با اصول اولیه شعر کلاسیک یعنی با وزن و قافیه و ردیف، به درستی آشنا نیست.
از چند و چون کار که پرسیدم، متوجه شدم ناشر بابت چاپ کتاب مبلغ قابل توجهی از مؤلف گرفته و بدون کار کارشناسی آن را به دست چاپ سپرده است. ناگفته پیداست که نه ناشر،ناشر کودک بوده، نه نظارت لازم در این خصوص صورت گرفته است!از نشر کتاب که بگذریم،جای نشریه کودک و نوجوان در گیلان بسیار خالی است اگر یک یا چند نشریه کودک و نوجوان به همت مسئولان در گیلان چاپ و منتشر شود آن وقت آینده بسیار درخشانی را میتوانیم در حوزه ادبیات کودک شاهد باشیم.
در حال حاضر تا آن جا که با خبرم،تنها یک نشریه کودک در گیلان منتشر میشود با عنوان « بچههای شاد »؛ آن هم در صومعهسرا؛ که با تعریفی که ما از نشریه حرفهای کودک، در تهران یا قم داریم با تمام ملزومات اقتصادیاش، نشریهای حرفهای محسوب نمیشود.
جای تأسف اینجاست که این نشریه فقط در یکی دو شهر استان توزیع میشود و از پشتوانهای هم برخوردار نیست حتی یکبار هم نشریهای حاضر به معرفی آن نشده. نشریاتی که در گیلان برای بزرگسالان چاپ و منتشر میشوند تعدادشان از مرز دو رقم فراتر رفته حال آنکه حتی یک نشریه حرفهای کودک در گیلان چاپ و منتشر نمیشود؛ آیا کودکان گیلانی حق ندارند نشریات مخصوص به خود را داشته باشند؟
آیا کودکان گیلانی نباید مجلات خوشان را ببینند، لمس کنند، ورق بزنند و مطالب مورد علاقهشان را مطالعه کنند؟
اگر این اتفاق نیفتد ما چگونه میتوانیم عادت مطالعه را در کودکان استان پایهریزی کنیم و شوق آنان را برای مطالعه برانگیزیم تا فرهنگ مطالعه در کودکان نهادینه شود و آمار سرانه کتاب ارتقاء پیدا کند.
• روزنامه ایران، شماره 6104، 29 آذر 1394