كدخبر: ۸۱۷۵
تاريخ انتشار: ۱۴ مهر ۱۳۹۴ - ۰۸:۰۰
ارسال به دوستان
نسخه چاپي
دستاوردهای نوین گفتوگوی هستهای ایران و 5+1 برای ایران و جهان
دکتر ناصر عظیمی
طرح موضوع
در مناقشه بیهودهای که بر سر مسأله هستهای ایران درگرفت، بیش از یک دهه رویارویی ایران با طرف غربی خود، همواره گفتوگو بین طرفین در میان بود. بارها و بارها طرفین مناقشه همدیگر را به تنه و طعنهای تهدید به ترک گفتوگو کردند، اما چنانکه دیدیم، سرانجام هر دو طرف در پشت صندلیهایشان نشستند و به گفتوگو پایبند شدند و حل مسأله را در ادامه گفتوگو دیدند.
در هیاهوی پساتوافق هیچگاه این پرسش مهم طرح نشد که چرا طرفین بهرغم پشت سر گذاشتن بحرانهای متعدد و تنشهای ریز و درشت در جریان گفتوگو، صحنه گفتوگو را ترک نکردند و تا پایان، مسائل خود را از راه گفتوگو حل کردند؟ و مهمتر اینکه، این شیوه حل مسأله چه دستاوردهای نوینی برای ایران و جهان داشته است؟ در این یادداشت کوتاه کوشش شده به این پرسشها پاسخ اولیه داده شود.
ترک گفتوگو یکی از نشانههای بنیادگرایی و خطرناک است!
آنتونی گیدنز ـ جامعهشناس و دانشمند بریتانیایی ـ در کتاب "فراسوی چپ و راست" در جایی که از بنیادگرایی و سنت سخن میگوید، بنیادگرایی را چنین تعریف میکند: "به استدلال من، بنیادگرایی چیزی نیست جز سنتی که به شیوهای سنتی از آن دفاع میشود و در همین جاست که این شیوه دفاع از سنت به گونهای گسترده مورد تردید قرار گرفته است. ویژگی سنت این است که شما در واقع نیازی به توجیه آن ندارید؛ زیرا هر سنتی حقیقت فینفسه دارد؛ حقیقتی آیینی که معتقدانش آن را درست میانگارند. اما به هر حال، در یک سامان جهانی و جهان وطن، یک چنین موضعی خطرناک میشود، زیرا گفتوگو را اساساً ترک میکند." (گیدنز، 1382، ص 16)
بلافاصله باید به این گفته گیدنز اضافه کرد که ترک گفتوگو همیشه برای فاعل آن بدان معنی است که او تصور میکند مسأله فیمابین را میتواند به شیوه غیر گفتوگو حل کند. غیر گفتوگو، یعنی جنگ و اعمال قدرت. اما همانگونه که گیدنز تأکید میکند، ترک گفتوگو خطرناک است، چون ممکن است ترک کننده در آن برآورد نادرستی از قدرت حل مسأله به شیوهای دیگر را برای خود پیشفرض کرده باشد. چنین پیشفرضهای نادرستی از روی بلاهت آدمی بارها و بارها در تاریخ قدیم و جدید این کره خاکی اتفاق افتاده و فجایع بسیار آفریده و احتمالاً باز هم اتفاق خواهد افتاد.
ما میدانیم که جنگ همیشه ادامه سیاست به شکلی دیگر است. به عبارت دیگر، این مرحله خطرناک زمانی فرا میرسد که دیپلماسی دستکم از نظر یک طرف برای رسیدن به هدف دیگر کارساز نیست. در این حالت است که ترک گفتوگو خطرناک میشود. تجربه حاصل از منازعات متعدد در قرن بیستم و همچنین در قرن بیست و یکم که به ترک گفتوگو و جنگ انجامیده نشان میدهد که پیشفرضهای ترک کنندگان گفتوگو در بسیاری موارد چندان از روی محاسبات دقیق صورت نگرفته است. نمونهها فراواناند. نزدیکترین و ویرانگرترین آن، حمله آمریکا به عراق بود که فاجعه آفرید و از درون آن جنگهای فرقهای و خشنترین و وحشیترین گروهکهای تروریستی بیرون آمد و سرانجام نیز آمریکا با هرینه بیش از 1000 میلیارد دلار بدون هیچ دستاوری ـ دستکم دستاوردی که در آغاز جزء اهداف اعلام شده خود قرار داده بود ـ دست نیافت و پشت سر خود نیز ویرانه و وحشیترین تروریسم تاریخ بشر را برجای گذاشت. البته تولیدکنندگان اسلحه در آمریکا، یعنی بنیادگرایان نئوکان توانستند از پول مالیات دهندگان این کشور سودهای کلانی به جیب خود بریزند؛ همانهایی که هماکنون نیز دلواپس توافق ایران و 5+1 هستند و میکوشند به هر طریقی آن را متوقف کنند و جنگ را در دستور کار این کشور قرار دهند.
ترک گفتوگو همچنین خطرناک است، چون ممکن است برخلاف تصور یکی از طرفهای گفتوگو، تعادلی گرانسنگ در میان باشد و هر طرف بتواند به شیوه خود به طرف دیگر در شرایط غیر گفتوگو ضربه مورد نظر خود را وارد کند. در چنین شرایطی فقط یک طرف جنگ نیست که آسیب میبیند، بلکه هر دو طرف به بحران نیستی و نابودی سوق مییابد. چه بسیار جنگها بوده که نتیجه آشکار آن، نابودی و خسران هر دو طرف بوده است و سرانجام پس از ویرانی و فاجعهای جبران ناپذیر، موضوع مورد مناقشه بر روی میز گفتوگو حل و فصل شده است! به قول دایی جان ناپلئون؛ "کوی بلاهت آدمی حد و حصر ندارد!"
دستاوردهای گفتوگو در مقیاس ملی و جهانی
بدون تردید اگر نیک بنگریم، نتایج حاصل از این گفتوگو دستاورد بزرگی هم در مقیاس ملی رقم زده و هم در مقیاس جهانی بهدست داده است. دو طرف گفتوگو در ایران و 5+1 در یک تعادل گرانسنگ نانوشته به همه چیز بهصورت عاقلانه اندیشیدند و گفتوگو را ترک نکردند تا آنکه هرکدام اگرچه بهطور کامل به اهداف مورد دلخواه خود دست نیافتند، لیکن از خسارت بزرگتری برای هر دو طرف در صورت ترک گفتوگو که ممکن بود پدید آید، جلوگیری کردند. این عقلانیت نمونه بسیار ارزندهای برای جهان کنونی است؛ جهانی که جنگ افروزان دو طرف برای صرفاً منافع گروهی معین حاضر بودند منافع و آسایش کل جامعه را به خطر بیاندازند. همین تجربه گفتوگو بین ایران و پنج کشور صنعتی جهان نشان داد که حتی شدیدترین اختلافات را نیز اگر ارادهای برای تداوم گفتوگو وجود داشته باشد (تأکید میکنم تداوم گفتوگو)، میتوان از طریق مسالمتآمیز، یعنی نشستن پشت میز مذاکره و با حاکم کردن عقلانیت حل کرد.
دولت آقای روحانی در ایران و طرف اصلی آن در آمریکا هر دو با درک اهمیت گفتوگو بهرغم مخالفتهای افراطیون در دو کشور به اصل گفتوگو و حل مسالمتآمیز آن پایبند باقی ماندند و گفتوگو را ترک نکردند. نکته در این است که در ایران دولت فقط به مفهوم کابینه نبود که به این الگو میدان عمل داد، بلکه در عالیترین سطح حاکمیت نیز این شیوه عمل مورد پشتیبانی قرار گرفت. این پدیده برخلاف گذشته، بهویژه در میان دو طرف اصلی گفتوگو که بینشان شکافی عظیم وجود داشت، پدیدهای کاملاً نوین بود و الگوی جدیدی از حل مسائل، نه فقط بین دو طرف متخاصم، بلکه برای جهان ما عرضه کرده است و آن این است که با ترک نگفتن گفتوگو و متعهد شدن به اصل تداوم آن، به راه حلی معقول و منطقی که بهطور نسبی برد ـ برد برای طرفین به ارمغان خواهد داشت، میتوان دست یافت.
به باور نویسنده، این پدیده بهویژه در ایران میتواند دستاوردی بزرگتر به همراه داشته باشد؛ هم بهخاطر الگویی که موفقیت آن در فرآیند طاقتفرسای گفتوگوی یک کشور درحال توسعه با کشورهای توسعه یافته دنیا بهدست آمد و هم اینکه گفتوگوکنندگانی در مقیاس جهانی با اعتماد به نفسی بیبدیل برای نخستین بار در کشوری ظهور پیدا کرد که یکی از دلایل اصلی بیاعتمادیاش به دنیا، فقدان اعتماد به نفسش در رویارویی با آنچه همواره بیگانه و دشمن نامیده است. اکنون این اعتماد به نفس برای گفتوگوی رویارو با بزرگترین کشورهای دنیا در ابعادی جهانی بهدست آمده است و بنابراین میتواند رهنمودهایی برای حل مسائل دیگر از همین شیوه و الگو در عرصههای دیگر، بهویژه در داخل هم باشد. این دستاورد بزرگی است که برای نخستین بار حاصل شده و متأسفانه به آن یا توجهی نشده و یا توجهی درخور نشده است.
مهمتر اینکه مردم بیگانه زده ما نیز همراه گفتوگوکنندگان دریافتهاند که گفتوگو را میتوان محور دستکم حل مسائل جهانی برای کشور قرار داد. اما این تجربه را میتوان همچنین در داخل کشور نیز بهکار گرفت؛ بهویژه اینکه ایران در شرایط شکنندهای قرار گرفته است و کسانی که در منطقه ما به برکت افزایش قیمت نفت، ثروت افسانهای انباشتهاند و درصددند از این انباشت برای تزریق انرژی تخریب و خشونت به وحشیترین تروریستها در سطح منطقه، از هیچ اقدامی فروگذار نکنند.
همه بررسیهای مستقل علمی نشان میدهد که شکافی بین گروههای اجتماعی در طیفهای گوناگون سنت و مدرنیته، فرقه و قومیت و همچنین شکاف ناشی از اختلافات طبقاتی در ایران میتواند برای این سرزمین که هنوز دستکم به نسبت همسایگانش در خاورمیانه به طرز معجزه آسایی امن است، بحران آفرین باشد. پیداست در چنین شرایطی اگر بهعنوان شهروندان این سرزمین تاریخی مسئولانه عمل نکنیم، بیتردید آسیبهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی جبرانناپذیری در انتظار خواهد بود. پس عقلانیت حکم میکند که الگوی در دسترس و اعتماد به نفس بهدست آمده و تجربه شده را در حل و فصل مسائل داخلی نیز بهکار گیریم و البته متعهد شویم که میز گفتوگو را در هیچ شرایطی ترک نکنیم. این تنها راه حل جهان کنونی ماست؛ همانکه در گفتوگوی بین ایران و 5+1 نیز تجربه آن بهدست آمد.
• استاد دانشگاه